جمع آوری و خلاصه:هانیه سخایی

 

نویسنده:دبی فور

دبی فورد

درباره نویسنده:

دبی فورد ، یکی از معتادان سابق مواد مخدر که کتابهای معروف خودیاری ، از جمله پرفروش ترین “طرف تاریک تعقیب کنندگان نور” ، مردم را ترغیب می کرد تا به تقصیرات خود بپردازند و نه به دنبال کمال ، سن دیگو درگذشت. او در سن ۵۷ سالگی در سن دیه گو در خانه خود در گذشت علت مرگ او داشتن سرطان بود. دبی فورد نویسنده ، مربی ، مدرس و مدرس خودآموزی آمریکایی بود .که بیشتراو را با کتاب پرفروش نیویورک تایمز می شناسند.هدف آن کمک به خوانندگان برای غلبه بر سایه خود با کمک مدرن بود.

 

چکیده:

شما با خواندن این کتاب میتوانید خود واقعیتان را پیدا کنید.

در این کتاب از کلمات و جملات پیچیده استفاده نشده و به راحتی میتوانید آن را مطالعه کنید.

اگر نمیتوانید خود واقعیتان را ببینید باید به دنبال آن بگردید و این کتاب با روانشناسی خوبی که دارد میتواند به شما کمک کند .

با خلاصه ای از این کتاب با ما همراه باشید.

خلاصه کتاب:

هرگاه مردم‌راجع به سایه بخش تاریک طبیعت انسان می شنوند، تقریباً هیچ کس باورش نمی شود که چنین چیزی وجود دارد.

زندگی تمام آدم ها کم و بیش از خشم و ترس ، تاثیر گرفته است.اخبار شبانگاهی به بدترین شکل ممکن و بدون رودربایستی، طبیعت بشر را به نمایش در می آورد. اگر با خودمان صادق باشیم، انگیزه‌های تاریک، آزادند تا در فکرمان پرسه بزنند و هزینه‌ای که ما برای خوب بودن پرداخت می کنیم، این است که فرد بدی که ممکن است همه چیز را نابود کند، زیر لفافه پنهان بماند.

درونمان سایه ای داریم که همواره سعی در مداخله دارد، می‌خواهد به نوعی درمان کند یا حالت یک قرص را داشته باشد، شاید هم تلنگری برای اعتراف یا مقابله شبانه روح باشد.آدم ها به محض اینکه متوجه شوند آن را دارند می‌خواهند از دستش خلاص شوند. جنبه‌هایی از زندگی وجود دارد که برخورد درست با آنها به شکل« با آن کنار می آیم.» یا «فکری به حالش می کنم.» است. بدبختانه، سایه یکی از آن جنبه ها نیست .علت اینکه پس از گذشت هزاران سال _یعنی به اندازه تمام طول عمر بشر که طی آن از سایه شناخت پیدا کرده_ انسان هنوز هم نتوانسته با سایه کنار بیاید یا آن را حل کند، به مرموز و مبهم بودن آن باز می‌گردد که این احساس را به وجود می آورد که برای حل یک معما ، ابتدا باید آن را گشود و به خوبی شناختش.

 

حقیقت یک واقعیت:

اولین گام برای شکست سایه ، رها کردن تمام مفاهیم مربوط به شکست دادن آن است. سایه تاریک نفس بشر، در جنگ، مبارزات و تضادها رشد می‌کند. به محض اینکه حرف از« پیروزی» به میان ‌آورید، باخته اید _شما به درون جنگ خیر و شر کشیده شده اید.


          اولین گام برای شکست سایه ، رها کردن تمام مفاهیم مربوط به شکست دادن آن است.


وقتی این اتفاق بیفتد هیچ چیز نمی‌تواند این دوگانگی را به پایان رساند. خوبی آنقدر نیرو ندارد که دشمنش را یکبار برای همیشه شکست دهد. می دانم که باور کردنش سخت است ، در زندگی گذشته هر یک از ما چیزهایی است که باعث سرشکستگی و شرمندگی می شود. همچنان که نکاتی در زندگی روزمره ما وجود دارند که با آنها در جنگیم. دورادور ما پر از خشونت های ناگفتنی است. جنایت و جنگ،اجتماع بشری را پر کرده و نوع بشر نومیدانه آرزوی پیروزی حق بر باطل و روشنایی بر تاریکی را دارد. مدت‌هاست واقع گرایان امید پیروزی روی خوب بشر را بر روی بد آن از دست داده اند. زندگی زیگموند فروید ، یکی از متفکر ترین و واقع گرایان ترین که قدم به عرصه علم روانشناسی گذاشته، با ظهور نیروی نابودگر نازیسم بر باد رفت و نابود شد. او به این نتیجه رسیده بود که در تمدن ، هزینه‌های غم انگیزی وجود دارد. باید وحشیگری هایمان را سرکوب کنیم، غریزه هایی را که از نیاکانمان به ارث برده ایم  ، کنترل کنیم و در عین حال با تمام تلاش‌مان باز هم شکست خوردن امری دور از انتظار نیست.دنیا غرق در خشونت است.  افراد هم در خشونت غوطه می خورند. این تجزیه و تحلیل ها دلالت بر نوعی تسلیم وحشتناک دارد. وقتی« بد من» مرا به درون تاریکی هل می دهد و در سلول آهنی آن زندانی می کند،« خوب من » شانسی برای زندگی توام با آرامش و عشق ندارد .

انگیزشی

 

سایه از کجا می آید؟

انگیزه جداسازی، تضاد و جنگ بین نور و تاریکی را خلق کرد. جدایی در چشم انداز آسیب‌شناسانه به‌صورت خشم ،ترس ، حسادت و خصومت سایه جلوه می‌کند. بنابراین روح آدمی به طور همزمان  ترس و شهامت پاکی و گناه و …. را احساس می‌کند. در معرفت سنتی شرقی ، ضرب المثلی داریم که می‌گوید :«گناهکار و بیگناه ، صرفاً به نوعی جابجا شده اند.گناهکار آینده‌ای دارد و بیگناه گذشته‌ای که قوانین شان در آن منعکس شده .» شهوت ممنوعه و عشق بی قید و شرط دو روی یک سکه اند .نمی‌توان سکه ای داشت که یک طرفش شیر و طرف دیگرش خط نباشد یا جریان برقی یافت که پایانه ای با جریان مثبت و منفی نداشته باشد.

درست مانند جریان الکتریسیته، زندگی بدون ارسال جریان از قطبی به قطب دیگر جوهره ای  ندارد  .وقتی موضوع را درک کردید، اولین چیزی که تشخیص می دهید این است که داشتن سایه امری طبیعی است. سایه انگیزه ی جدایی است؛ اما  انگیزه الوهیت ؛همواره در جستجوی اتحاد است. ثابت شده که انتخاب خلق یک سایه ، مقاومت ناپذیر است.

سایه به ما «خود»ی داده که بتوانیم به کمک آن خودمان را یک انسان ببینیم ؛ یعنی یک من آشنا که می‌تواند هم خوب باشد و هم بد. هیچ رازی هم وجود ندارد. «خود»واقعاً اسرار آمیز است و باید در جستجوی نیروی خود_ آفریننده ای باشیم که برای چیزی نو مورد استفاده قرار گیرد و آن چیز نو ، اتحاد به جای تفرقه است.

آنطور که یونگ می‌گوید: سایه از ما می‌خواهد ضعف‌هایمان را نادیده بگیریم و آن را به سمت دیگران فرافکنی کنیم. برای اجتناب از اینکه احساس کنیم به اندازه کافی خوب نیستیم، دیگرانی را که اطرافمان هستند، خوب نمی بینیم. مثال‌های فراوانی به ذهن می‌رسد که برخی بدیهی هستند ، بعضی از آن به اندازه مرگ و زندگی اهمیت دارند.

جنبش ضد جنگ، خائنان به وطن را محکوم می‌کند، آمریکایی‌ها مالیات می‌دهند تا دولت باجنگ، افرادی را بکشد که کوچکترین آسیبی به آمریکایی‌ها نرسانده اند . هرکس از انداختن گناه خود به گردن دیگران به عنوان وسیله ای دفاعی برای اجتناب از نگریستن به درون خود استفاده می‌کند


             سایه از ما می‌خواهد ضعف‌هایمان را نادیده بگیریم و آن را به سمت دیگران فرافکنی کنیم.


اما باید توجه داشته باشید که این دفاعی ناخودآگاه آن است، و می‌توان آن را فرافکنی نامید. فرافکنی بسیار موثر است . این عبارت دروغ برای خود پذیری است که،« من خوبم ، ولی تو خوب نیستی.» اما در واقع خودپذیری به سمت دیگر آن نیز گسترش می‌یابد. وقتی با خودتان مشکلی ندارید ، دیگر دلیلی ندارد که دیگران برچسب بد بودن بزنید.

آیا شما فرافکنی میکنید؟

در اینجا چند نمونه ارائه می‌شود که معمولاً بر اساس آنها فرافکنی شکل می‌گیرد:

برتری:می دانم که از تو بهترم باید این را ببینی و بدانی.

بی عدالتی: عادلانه نیست که این همه اتفاق های بد برای من بیفتد یا سزاوارش نبودم.

تکبر: مغرورتر از آنم که بتوانی مایه پریشانی من بشوی وجودت در اینجا مرا ناراحت می کند.

حالت تدافعی: تو به من حمله می کنی ،بنابر این حرف هایت را گوش نمی دهم .

سرزنش: من که کاری نکردم همش تقصیر تو بود.

به صورت دلخواه درآوردن دیگران:« وقتی بچه بودم، پدرم مثل یک ایزد بود.» یا «مردی که با او ازدواج می کنم قهرمان من خواهد بود»

حسادت :می‌خواهی به من خیانت کنی من طاقت دیدنش را ندارم.

همانطور که می‌بینید، فرافکنی بسیار زیرکانه تر از آن چیزی است که در ذهن می گنجد. فرافکنی دروازهای باز به سوی سایه است و البته دروازه‌ای دردناک؛ زیرا سبب می شود آنچه را که در دیگران به صورت ایراد یا نقص می بینید در مورد خودتان نیز احساس کنید. بهترین حالت این است که به طور همزمان سرزنش کردن و قضاوت را نیز کنار بگذارید.

انگیزشی


 سازش با خود، دیگران و جهان:

 داستان نوع بشر و روان آدمی از همان آغاز پیدایش، بررسی و مقالات زیادی درباره اش نوشته شده است. گرچه این موضوع توسط افرادی با افکار بسیار درخشان مورد بررسی قرار گرفته و هوشمندترین افراد راجع به آن مطالعه زیادی کرده و توضیحات روشنی داده اند، اما اغلب ما هنوز در تاریکی سر میکنیم و از رفتار دوستان اعضای خانواده کسانی که دوستشان داریم و البته بیشتر از همه از رفتار خودمان گیج و حیرت زده می شویم .

ناامید از شرایط زندگی ، هر روز با این امید واهی سر میکنیم که انگیزه های تاریک و رفتارهای بد مان به طرز معجزه آسایی محو و نابود شود.

آسیب دیده_ اما همچنان با عیوبی که در رهایی از آنها به ماندن نظر ممکن نمی رسد_ در سکوت دعا می کنیم که شهامت فرار از طفره رفتن،  ولخرجی،پرخوری درد و رنج ها و حرف زدن های نابجا و بی موقع مان پیدا کنیم.

با این حال در برابر ضعف ها همچنان بی دفاعیم، آرزوهایمان را له می کنیم و آینده مان را نادیده می‌گیریم و از آن غفلت می ورزیم. در تلاشی برای پنهان کردن نارضایتی، چهره‌ای شاد به خود می گیریم و تظاهر می کنیم که :«همه چیز خوب و ایده آل است.» و به همان نوع رفتاری ادامه می‌دهیم که اعتماد به نفسمان را تحلیل می‌برد و نقشه هایمان را با شکست روبرو میکند.

در تربیت کودکانمان دنبال بهترین ها هستیم و از هیچ کوششی برای آنها فروگذار نمی‌کنیم . اما به درونمان برای «خودشناسی» زیر فشار اخبار روزانه، مشکلات خانواده، بحرانهای روحی و جسمی یا حتی یک سرماخوردگی ساده، سرکوب می‌شوند. یک همسایه خشمگین، کسی که از ما دلخور است یا کودکی که رفتار ناشایستی دارد، ساعت‌ها از روزمان را به خودش مشغول می کند و هزینه های اضافی که هیچ گاه و بیگاه پیش می‌آید، سبب می‌شود باور کنیم که هرگز نمی توانیم آنچه را می‌خواهیم داشته باشیم. گاهی هم اصلاً فراموش نمی‌کنیم که چیزی ورای آنچه داریم، می‌خواسته ایم. تکرار خاطرات مسموم می تواند علتی باشد برای این که به یک زندگی متوسط قانع باشیم و از آرزوهایمان دور شویم.

بدبختانه این روش تلاش برای ادامه زندگی، ما را از زیستن به معنای واقعی محروم می کند. دردهای احساسی بخش عظیمی از زندگی روزانه ما را در بر می گیرند. به طوری که آرزوهای گذشته مان را فراموش کنیم و از آینده نیز دست بکشیم. اگر احساس کنیم که فریب خورده ایم یا رفتاری خارج از منش و شخصیتمان داشته ایم، آنگاه قربانی گذشته و ناامیدی از آینده می شویم.

 

«خود»دوگانه ما:

سایه کارش را در خفا انجام می‌دهد ،گول میزند پنهان می شود و با فریب دادن ما قانعمان می‌کند که می توانیم یا نمی‌توانیم کاری را انجام دهیم. سایه ما را به سمت کارهایی همچون کشیدن سیگار، قمار و خوردن غذاهایی می برد که باعث آزارمان می شود .سایه رفتارهای ریاکارانه ای را سبب می شود که نتیجه اش شکست شخصیت اجتماعی و احترام ماست . که فقط با آوردنش به روشنایی هوشیاری و با امتحان اینکه واقعاً چه کسی هستیم، می‌توان آن را شناخت.

ما صاحب تمام خصوصیات و عواطف انسانی هستیم ،حالا چه فعال و چه غیر فعال ،چه هوشیارانه و چه غیر هوشیارانه ، هیچ چیزی نیست که تصور کنیم و نتوانیم به آن دست یابیم. اما تمام وصیات خوبی را داریم که به ذهنمان می‌رسد.


ما صاحب تمام خصوصیات و عواطف انسانی هستیم ،حالا چه فعال و چه غیر فعال ،چه هوشیارانه و                                                                        چه غیر هوشیارانه


وقتی کسی با ترس آشنا نمی شود، چطور می‌تواند شهامت را بشناسد؟ اگر بدبختی را احساس نکنیم، چه طوری می توانیم به زیبایی خوشبختی پی ببریم؟ از کجا می توانیم او را بشناسیم اگر با تاریکی آشنا نشده باشیم؟

تمام این اضداد در ما وجود دارد، زیرا ما موجوداتی دوگانه هستیم و از نیروهای متضادی ساخته شده ایم. این به آن معناست که تمام کیفیتی که می توانیم در دیگران ببینیم درون ما نیز وجود دارد. ما جهان کوچکی از این جهان بزرگ هستیم. یعنی در ساخت دی.ان.ای ما مردمی با هر ویژگی و شخصیت مشاهده می‌شود.

ما قادریم به حداکثر خوشبختی یا نهایت بدبختی دست یابیم، می‌توانیم مخرب باشیم یا حتی خودمان را مجازات کنیم. سایه دوگانگی شخصیت ما را به نمایش می‌گذارد؛ یعنی هم «خود»انسانی ما را بروز می دهد و هم «خود» الهی را.

 

سوالات متداول:

 

۱_از چه عبارتی برای توصیف زندگیتان استفاده میکنید؟

۲_در حال حاضر تمرکز شما بر روی چیست ؟

۳_این کتاب مناسب چه کسانی میباشد؟

۴_این کتاب در زمینه تجارت نیز مهم ست؟

۵_وقتی اشتباه میکند ،چه کاری در اقبال آن انجام می دهید؟

۶_با خواندن این کتاب به چه چیزی دست پیدا میکند؟

 

درباره هانیه سخایی:

هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!

مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری  از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی  در  این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه  سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.

او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا  مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی  جهانی بدور از جهل و توهم دانایی  می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.