کتاب در سه جمله
- اکثر صاحبان مشاغل کوچک بیشتر در مشاغل خود کار می کنند تا در مشاغل خود.
- افرادی که در تجارت بسیار خوب هستند ، به دلیل نیاز سیری ناپذیر خود به دانستن بیشتر هستند.
- درک کار فنی یک کسب و کار به این معنا نیست که شما یک کسب و کار را که آن کار فنی را انجام می دهد درک کنید.
پنج ایده بزرگ
- “اگر مایل به تغییر نیستید ، کسب و کار شما هرگز قادر نخواهد بود آنچه را که می خواهید به شما بدهد.”
- این فرض مرگبار: اگر کار فنی یک تجارت را درک کنید ، کسب و کاری را که آن کار فنی را انجام می دهد درک می کنید.
- تصرف کارآفرینی در لحظه ای اتفاق می افتد که تصمیم می گیرید راه اندازی کسب و کار شخصی ایده خوبی است.
- “همه کسانی که وارد تجارت می شوند در واقع سه نفر در یک نفر هستند: کارآفرین ، مدیر و تکنسین.”
- همه ما یک کارآفرین ، مدیر و تکنسین در درون خود داریم.
خلاصه ای از اسطوره الکترونیکی
- مایکل معتقد است افرادی که در تجارت فوق العاده خوب هستند نه به خاطر چیزهایی که می دانند بلکه به دلیل نیاز سیری ناپذیرشان به دانستن بیشتر هستند .
- “اگر مایل به تغییر نیستید ، کسب و کار شما هرگز قادر نخواهد بود آنچه را که می خواهید به شما بدهد.”
- این فرض مرگبار: اگر کار فنی یک تجارت را درک کنید ، کسب و کاری را که آن کار فنی را انجام می دهد درک می کنید.
- تصرف کارآفرینانه: لحظه ای که تصمیم می گیرید راه اندازی کسب و کار شخصی شما ایده خوبی خواهد بود.
- تکنسینی که از تشنج کارآفرینانه رنج می برد ، کاری را که دوست دارد انجام می دهد و به یک شغل تبدیل می کند.
- “همه کسانی که وارد تجارت می شوند در واقع سه نفر در یک نفر هستند: کارآفرین ، مدیر و تکنسین.”
کارآفرین
- “کارآفرین در آینده زندگی می کند ، هرگز در گذشته ، به ندرت در حال حاضر. او وقتی آزاد می ماند که تصاویر “چه-اگر” و “اگر-کی” را بسازد ، خوشحال است. “
- “کارآفرین مبتکر ، استراتژیست بزرگ ، خالق روشهای جدید برای نفوذ یا ایجاد بازارهای جدید است.”
- “کارآفرین شخصیت خلاق ماست – همیشه در بهترین حالت با ناشناخته ها برخورد می کند ، آینده را بیشتر می کند ، احتمالاتی را خارج از امکانات ایجاد می کند ، و هرج و مرج را در هماهنگی ایجاد می کند.”
- کارآفرین نیاز فوق العاده ای به کنترل دارد. او نیاز به کنترل افراد و رویدادهای حال حاضر دارد تا بتواند رویاهای خود را متمرکز کند.
- “کارآفرین خرابکاری زیادی در اطراف خود ایجاد می کند ، که برای کسانی که در پروژه های خود از آنها استفاده می کند ، نگران کننده است.”
- جهان بینی کارآفرین دنیایی است که هم از فرصت های فراوان و هم راه های عقب افتاده تشکیل شده است.
- “برای کارآفرین ، اکثر مردم مشکلاتی هستند که مانع رویای شما می شوند.”
مدیر
- مدیر عملگرا است. بدون او ، هیچ برنامه ریزی ، نظمی ، و غیرقابل پیش بینی وجود نداشت.
- اگر کارآفرین در آینده زندگی کند ، مدیر در گذشته زندگی می کند.
- “در جایی که کارآفرین هوس کنترل می کند ، مدیر هوس نظم می کند.”
- “در جایی که کارآفرین با تغییر رشد می کند ، مدیر اجباری به وضعیت موجود می چسبد.”
- “جایی که کارآفرین همیشه در رویدادها فرصت می بیند ، مدیر همواره مشکلات را می بیند.”
- “مدیر کسی است که به دنبال کارآفرین می رود تا آشفتگی را برطرف کند.”
- “بدون مدیر ، هیچ تجارت و هیچ جامعه ای وجود نخواهد داشت.”
- “تنش بین دیدگاه کارآفرین و عمل گرایی مدیر است که ترکیبی را ایجاد می کند که همه آثار بزرگ از آن متولد می شوند.”
تکنسین
- “تکنسین انجام دهنده است.”
- “تکنسین عاشق تیک زدن است.”
- “اگر کارآفرین در آینده زندگی می کند و مدیر در گذشته زندگی می کند ، تکنسین در زمان حال زندگی می کند. او احساس همه چیز و این واقعیت را دارد که کارها می توانند انجام شوند. “
- “تا زمانی که تکنسین کار می کند ، او خوشحال است ، اما فقط در یک زمان. او می داند که دو کار را نمی توان همزمان انجام داد. فقط یک احمق تلاش می کند بنابراین او به طور پیوسته کار می کند و وقتی کنترل جریان کار را در دست دارد ، خوشحال ترین است. “
- “تکنسین به افرادی که کار می کند بی اعتماد است زیرا آنها همیشه سعی می کنند بیشتر از آنچه ممکن یا ضروری است انجام دهند.”
- “از نظر تکنسین ، فکر کردن بی ثمر است مگر اینکه در مورد کارهایی که باید انجام شود فکر کند.”
- “فکر کردن کار نمی کند. مانع کار می شود. “
- “تکنسین علاقه ای به ایده ها ندارد. او علاقه مند است که “چگونه این کار را انجام دهد.”
- “از نظر تکنسین ، اگر همه ایده ها دارای ارزش باشند ، باید به روش شناسی تقلیل داده شوند.”
- “تکنسین می داند که اگر او نبود ، جهان بیشتر از آنچه در حال حاضر است دچار مشکل می شود.”
- “در حالی که کارآفرین خواب می بیند ، مدیر عصبانی می شود و تکنسین نشخوار می کند.”
- “همه مانع راه تکنسین می شوند.”
- “از نظر تکنسین ،” سیستم “غیر انسانی ، سرد ، ضد عفونی کننده و غیر شخصی است. این فردیت او را نقض می کند. “
خلاصه ادامه دارد
- “واقعیت این است که همه ما یک کارآفرین ، مدیر و تکنسین در درون خود داریم.”
- “معمولاً صاحب مشاغل کوچک فقط ۱۰ درصد کارآفرین ، ۲۰ درصد مدیر و ۷۰ درصد تکنسین است.”
- “اکثر مشاغل بر اساس خواسته های مالک اداره می شوند و برخلاف نیازهای کسب و کار.”
- “سه مرحله رشد یک کسب و کار: نوزادی ، نوجوانی و بلوغ.”
- “اگر کسب و کار شما به شما بستگی دارد ، شما صاحب یک تجارت نیستید – یک شغل دارید. و این بدترین شغل جهان است زیرا شما برای یک دیوانه کار می کنید! “
- “هدف از شروع تجارت ، رهایی از شغل است تا بتوانید برای دیگران شغل ایجاد کنید.”
- “در هر مشاغل یک لحظه حساس وجود دارد که مالک اولین کارمند خود را برای انجام کارهایی که نمی داند یا نمی خواهد انجام دهد ، استخدام می کند.”
- “وظیفه شما این است که خود و کسب و کار خود را برای رشد آماده کنید.
- “یک شرکت بالغ بر اساس دیدگاه گسترده تر ، دیدگاه کارآفرینانه و دیدگاه هوشمندانه تر تاسیس شده است. درباره ایجاد یک کسب و کار که نه به خاطر شما بلکه بدون شما کار می کند. “
- “یک کسب و کار بالغ می داند که چگونه به جایی رسیده است و چه کاری باید انجام دهد تا به جایی که می خواهد برسد.”
- “مدل کارآفرینی ارتباط کمی با آنچه در یک تجارت انجام می شود و بیشتر با نحوه انجام آن دارد. کالا مهم نیست – نحوه تحویل آن مهم است. “
- “تجارت شما زندگی شما نیست.”
- وقتی متوجه شدید که هدف زندگی شما خدمت به کسب و کار شما نیست ، بلکه هدف اصلی کسب و کار شما خدمت به زندگی شما است ، می توانید با درک کامل به کار خود بپردازید نه در آن. به همین دلیل است که انجام این کار برای شما کاملاً ضروری است. “
- “وانمود کنید که شغلی که شما مالک آن هستید – یا می خواهید صاحب آن باشید – نمونه اولیه است ، یا نمونه اولیه آن خواهد بود ، برای ۵۰۰۰ مورد دیگر درست مانند آن.”
- “مستندات می گویند ،” ما اینجا اینگونه عمل می کنیم. “
- بدون مستندسازی ، همه کارهای روتین به استثنا تبدیل می شوند. »
- “مستندات ساختار مورد نیاز و گزارش کتبی در مورد نحوه” انجام کار “به کارآمدترین و موثرترین روش را برای افراد شما فراهم می کند.”
- “آنچه شما در مدل خود انجام می دهید تقریباً به اندازه انجام دادن کارهایی که یکبار انجام می دهید ، مهم نیست.”
به جای کار در مشاغل خود کار کنید و سوالات زیر را از خود بپرسید:
- چگونه می توانم کسب و کارم را به کار برسانم ، اما بدون من؟
- چگونه می توانم مردمم را به کار وادار کنم ، اما بدون دخالت مداوم من
- چگونه می توانم کسب و کار خود را به گونه ای نظام دهم که بتوان آن را ۵۰۰۰ بار تکرار کرد ، بنابراین واحد ۵،۰۰۰ به همان روال اول کار می کند؟
- چگونه می توانم صاحب کسب و کار خود باشم و همچنان از آن آزاد باشم؟
- چگونه می توانم زمان خود را صرف انجام کاری کنم که دوست دارم انجام دهم تا کاری که باید انجام دهم؟
- نوآوری مکانیزمی است که از طریق آن کسب و کار شما در ذهن مشتری خود را شناسایی کرده و فردیت آن را مشخص می کند.
- کمی: اعداد مربوط به تاثیری که یک نوآوری ایجاد می کند.
- “ارکستراسیون حذف اختیار یا انتخاب در سطح عملیاتی کسب و کار شما است.”
- “هنگامی که چیزی را در کسب و کار خود ابداع ، کمی و تنظیم کردید ، باید به نوآوری ، کمی و تنظیم آن ادامه دهید.”
- “به کسب و کار خود طوری فکر کنید که انگار نمونه اولیه ۵۰۰۰ مورد دیگر است.”
- “برنامه توسعه کسب و کار شما وسیله ای است که می توانید از طریق آن نمونه اولیه حق رای خود را ایجاد کنید.”
این برنامه شامل هفت مرحله مجزا است:
- هدف اصلی شما
- هدف استراتژیک شما
- استراتژی سازمانی شما
- استراتژی مدیریت شما
- استراتژی مردم شما
- استراتژی بازاریابی شما
- استراتژی سیستم های شما
۱. هدف اصلی شما
اما قبل از تعیین نقش آن نقش ، باید این س questionsالات را از خود بپرسید:
- برای چه چیزی بیشتر ارزش قائل هستم؟
- من چه نوع زندگی می خواهم؟
- من می خواهم زندگی من چگونه باشد ، چگونه باشد؟ دوست دارم کی باشم؟
- مایکل معتقد است افراد بزرگ کسانی هستند که می دانند چگونه به جایگاه خود رسیده اند و برای رسیدن به جایی که باید انجام دهند باید چه کار کنند.
- “افراد بزرگ بینشی از زندگی خود دارند که هر روز از آن تقلید می کنند.”
- مایکل معتقد است که تفاوت بین افراد بزرگ و دیگران در این است که افراد بزرگ زندگی خود را به طور فعال ایجاد می کنند ، در حالی که بقیه توسط زندگی آنها خلق شده و منفعلانه منتظرند ببینند زندگی بعدی آنها را به کجا می برد.
- “تفاوت بین یک جنگجو و یک انسان معمولی در این است که یک جنگجو همه چیز را یک چالش می داند ، در حالی که یک انسان معمولی همه چیز را یا نعمت می داند یا نفرین.”
قبل از شروع کسب و کار یا قبل از بازگشت فردا به آن ، سوالات زیر را از خود بپرسید:
- آرزو می کنم زندگی من چگونه باشد؟
- چگونه آرزو می کنم زندگی من به صورت روزمره باشد؟
- چه چیزی را دوست دارم بتوانم بگویم که واقعاً در زندگی ، در مورد زندگی خود می دانم؟
- دوست دارم چگونه در زندگی خود با سایر افراد – خانواده ، دوستان ، همکاران تجاری ، مشتریان ، کارکنان ، جامعه خود باشم؟
- دوست دارم مردم درباره من چگونه فکر کنند؟
- دو سال دیگر دوست دارم چه کار کنم؟ ده سال دیگر؟ بیست سال بعد؟ وقتی زندگی من به پایان می رسد؟
- چه چیزی را دوست دارم در طول زندگی خود – از نظر روحی ، جسمی ، مالی ، فنی ، فکری – بیاموزم؟ در مورد روابط؟
- چقدر پول برای انجام کارهایی که می خواهم انجام دهم نیاز دارم؟ تا کی به آن نیاز خواهم داشت؟
۲. هدف استراتژیک شما
- “هدف استراتژیک شما بیان روشنی است از آنچه که در نهایت کسب و کار شما باید انجام دهد تا شما به هدف اصلی خود برسید.”
- “دیدگاه شما چقدر است؟ وقتی شرکت شما بالاخره به پایان رسید چقدر بزرگ خواهد شد؟ آیا این شرکت ۳۰۰۰۰۰ دلار خواهد بود؟ یک شرکت میلیون دلاری؟ یک شرکت ۵۰۰ میلیون دلاری؟ »
- “در ابتدای کار شما ، هر استانداردی بهتر از هیچ استانداردی نیست.”
- “ایجاد استانداردهای پول فقط از نظر استراتژیک برای تجارت شما ضروری نیست. این از نظر استراتژیک برای زندگی شما ، برای تحقق هدف اولیه شما ضروری است. “
- “اولین س youالی که همیشه باید هنگام ایجاد استانداردهایی برای هدف استراتژیک خود بپرسید این است: هدف اصلی من چه خواهد بود؟”
- “چقدر پول نیاز دارم تا بتوانم آنطور که می خواهم زندگی کنم؟ نه در درآمد بلکه در دارایی. به عبارت دیگر ، چقدر پول برای مستقل بودن از کار و آزاد بودن نیاز دارید؟ “
- دلیل نهایی برای ایجاد یک کسب و کار شخصی شما فروش آن است.
- “فرصتی که ارزش پیگیری دارد ، شغلی است که می تواند استانداردهای مالی را که برای هدف اولیه و هدف استراتژیک خود ایجاد کرده اید ، برآورده کند.”
- “چگونه می دانید که آیا فرصتی دارید که باید دنبال کنید؟ به اطراف نگاه کنید. از خود بپرسید: آیا مشاغلی که در ذهن دارم باعث کاهش ناامیدی گروهی از مصرف کنندگان می شود که ارزش آن را دارد؟ “
- وقتی از آنها پرسیده می شود که در چه نوع مشاغل هستند ، اکثر صاحبان مشاغل با نام کالایی که می فروشند پاسخ می دهند. همیشه کالا ، هرگز محصول.
- تفاوت در کالا این است که مشتری شما در واقع با دست خود بیرون می رود. محصول همان چیزی است که مشتری شما هنگام خروج از تجارت شما احساس می کند. آنچه او در مورد تجارت شما احساس می کند ، نه آنچه در مورد کالا احساس می کند.
- درک تفاوت بین کالا و محصول همان چیزی است که ایجاد یک تجارت عالی است.
- “محصول شما چیست؟ مشتری شما با چه احساسی کنار می رود؟ وقتی از شما خرید می کند واقعاً چه می خرید؟ “
- “مردم احساسات را می خرند.”
۳. استراتژی سازمانی شما
- “اکثر شرکتها بیشتر از افراد درمورد مسئولیتها یا مسئولیتها بر اساس افراد سازماندهی می شوند.”
- “نتیجه تقریباً هرج و مرج است.”
- بدون نمودار سازمانی ، همه چیز به شانس و احساسات خوب ، به شخصیت افراد و حسن نیت آنها بستگی دارد
- قرارداد موقعیت ، خلاصه ای از نتایج مورد نیاز برای هر موقعیت در شرکت است.
-
استراتژی مدیریت شما
- برای پیاده سازی موفقیت آمیز استراتژی مدیریت به سیستم مدیریت نیاز دارید.
- “یک سیستم مجموعه ای از چیزها ، اقدامات ، ایده ها و اطلاعات است که با یکدیگر تعامل دارند و با این کار ، سیستم های دیگر را تغییر می دهند.”
۵. استراتژی مردم شما
- مردم شما می خواهند برای رئیسی که ساختار مشخصی برای بازیگری در جهان ایجاد کرده است. آنها می خواهند ساختاری داشته باشند که از طریق آن بتوانند خود را آزمایش کرده و مورد آزمایش قرار گیرند. این ساختار بازی نامیده می شود.
- میزان خرید افراد از بازی شما بستگی به این دارد که چگونه بازی را در ابتدای رابطه خود با آنها ارتباط برقرار کنید. استراتژی مردم شما راهی است که شما این ایده را منتقل می کنید.
چند قانون که باید در نظر داشته باشید:
- هرگز تشخیص ندهید که می خواهید مردم شما چه کار کنند و سپس سعی کنید با یک بازی ارتباط برقرار کنید
- هرگز برای افرادی که نمی خواهید خودتان بازی کنید ، بازی ایجاد نکنید
- مطمئن شوید که راه های خاصی برای پیروزی در بازی بدون پایان دادن به آن وجود دارد
- هر از گاهی بازی را تغییر دهید – تاکتیک ، نه استراتژی
- هرگز انتظار نداشته باشید که بازی خود پایدار باشد. مردم باید دائماً آن را یادآوری کنند
- بازی باید منطقی باشد
- بازی باید گاه به گاه سرگرم کننده باشد
- اگر نمی توانید به یک بازی خوب فکر کنید ، یک بازی را بدزدید
۶. استراتژی بازاریابی شما
- “همه چیز را به جز مشتری خود فراموش کنید.”
- “جمعیت شناسی و روان شناسی دو ستون اصلی حمایت از یک برنامه بازاریابی موفق هستند.”
- “اگر می دانید مشتری شما چه کسی است – جمعیت شناسی – می توانید علت خرید وی را تشخیص دهید – روانشناسی.”
- اگر مشتری شما متوجه نشود که به چیزی احتیاج دارد ، حتی اگر واقعاً هم بداند. “
۷. استراتژی سیستم های شما
سه نوع سیستم در تجارت شما وجود دارد:
- سیستم های سخت
- سیستم های نرم
- سیستم های اطلاعاتی.
- “سیستم های سخت چیزهای بی جان و بی جان هستند.”
- “سیستم های نرم یا زنده هستند یا ایده هستند.”
- “سیستم های اطلاعاتی آنهایی هستند که اطلاعاتی در مورد تعامل بین دو سیستم دیگر به ما ارائه می دهند