کتاب در یک جمله

  • واقعیت گرایی درباره ده غریزه است که دیدگاه ما را از جهان منحرف می کند و ما را از دیدن چگونگی واقعی آن باز می دارد.

خلاصه واقعیت

۱۰ غریزه ای که دیدگاه ما را مخدوش می کند

  1. غریزه شکاف. تمایل ما به تقسیم چیزها به دو گروه متمایز و اغلب متضاد با شکاف تصوری بین آنها (مانند ما و آنها ).
  2. غریزه منفی. تمایل ما به توجه بیشتر به بدی‌ها تا خوب‌ها (مثلاً باور به اینکه اوضاع بدتر می‌شود، زمانی که اوضاع واقعاً بهتر می‌شود).
  3. غریزه خط مستقیم. تمایل ما به این فرض است که یک خط فقط مستقیم ادامه خواهد یافت و نادیده گرفته می شود که چنین خطوطی در واقعیت نادر هستند.
  4. غریزه ترس گرایش سخت ما به توجه بیشتر به چیزهای ترسناک.
  5. غریزه اندازه تمایل ما به نامتناسب کردن چیزها، یا قضاوت نادرست از اندازه چیزها (مثلاً ما به طور سیستماتیک نسبت مهاجران در کشورهایمان را بیش از حد برآورد می کنیم).
  6. غریزه تعمیم. تمایل ما به گروه بندی اشتباه چیزها یا افراد یا کشورهایی که در واقع بسیار متفاوت هستند.
  7. غریزه سرنوشت. این ایده که ویژگی های ذاتی سرنوشت مردم، کشورها، مذاهب یا فرهنگ ها را تعیین می کند. که به دلایل اجتناب ناپذیر همه چیز همانطور که هست است.
  8. دیدگاه واحد. تمایل ما به تمرکز بر یک علت یا دیدگاه واحد هنگامی که نوبت به درک جهان می رسد (مثلاً با تکیه بر رسانه ها، جهان بینی خود را شکل می دهیم).
  9. غریزه سرزنش تمایل ما به یافتن یک دلیل روشن و ساده برای اینکه چرا اتفاق بدی افتاده است.
  10. غریزه فوریت. تمایل ما به اقدام فوری در مواجهه با خطر قریب الوقوع درک شده و در انجام این کار، تقویت غرایز دیگرمان.

مقدمه: چرا من سیرک را دوست دارم

هر گروهی از مردمی که هانس روسلینگ از آنها می‌پرسد، فکر می‌کنند که جهان ترسناک‌تر، خشن‌تر و ناامیدتر از آنچه هست است.

روزلینگ می نویسد: “گام به گام، سال به سال، جهان در حال بهبود است.” «نه در هر اندازه گیری هر سال، بلکه به عنوان یک قاعده. اگرچه جهان با چالش های بزرگی مواجه است، اما ما پیشرفت های فوق العاده ای داشته ایم. این جهان بینی مبتنی بر واقعیت است.»

روسلینگ می نویسد: «ما باید یاد بگیریم که نمایشنامه خود را کنترل کنیم. بدون کنترل، اشتهای ما برای نمایش دراماتیک بیش از حد می شود، ما را از دیدن جهان آنگونه که هست باز می دارد و ما را به طور وحشتناکی به بیراهه می کشاند.»

فصل اول: غریزه شکاف

غریزه شکاف تمایل ما را برای تقسیم چیزها به دو گروه متمایز و اغلب متضاد با یک شکاف تصوری در بین آنها توصیف می کند.

هشتاد و پنج درصد از بشریت در حال حاضر در جعبه ای هستند که قبلاً “دنیای توسعه یافته” نام داشت. ۱۵ درصد باقی مانده بیشتر در بین این دو جعبه قرار دارند. تنها ۱۳ کشور که ۶ درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، هنوز در جعبه “در حال توسعه” قرار دارند.

خلاصه واقعیت

هیچ شکافی بین غرب و بقیه، بین توسعه یافته و در حال توسعه، بین غنی و فقیر وجود ندارد. و همه ما باید استفاده از جفت دسته بندی های ساده ای را که وجود دارد را متوقف کنیم.

تنها ۹ درصد از جهان در کشورهای کم درآمد زندگی می کنند.

«کشورهای کم درآمد بسیار توسعه یافته تر از آن چیزی هستند که بیشتر مردم فکر می کنند. و افراد بسیار کمتری در آنها زندگی می کنند. ایده جهانی تقسیم شده با اکثریت گرفتار در بدبختی و محرومیت یک توهم است. یک تصور اشتباه کامل به سادگی اشتباه است.»

اکثریت مردم نه در کشورهای کم درآمد و نه در کشورهای با درآمد بالا زندگی می کنند، بلکه در کشورهای با درآمد متوسط ​​زندگی می کنند. این مقوله در ذهنیت تقسیم شده وجود ندارد، اما در واقعیت قطعا وجود دارد.»

روزلینگ می گوید: «تقسیم کشورها به دو گروه دیگر معنی ندارد. این به ما کمک نمی کند که جهان را به روشی عملی درک کنیم. همچنین به کسب‌وکارها کمک نمی‌کند تا فرصت‌هایی پیدا کنند یا پولی برای یافتن فقیرترین افراد کمک کند.

به گفته روسلینگ، مهمترین چالش ما در ایجاد یک جهان بینی مبتنی بر واقعیت این است که بدانیم بیشتر تجربیات دست اول ما از سطح ۴ است. و اینکه تجربیات دست دوم ما از طریق رسانه های جمعی فیلتر می شود، رسانه هایی که رویدادهای غیرعادی غیرمعمول را دوست دارند و از عادی بودن دوری می کنند.

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه یک داستان در مورد یک شکاف صحبت می کند و به یاد داشته باشید که این تصویری از دو گروه مجزا را ترسیم می کند که یک شکاف در بین آنها وجود دارد. واقعیت اغلب به هیچ وجه قطبی نیست. معمولاً اکثریت دقیقاً در وسط هستند، جایی که قرار است شکاف وجود داشته باشد.
  • برای کنترل غریزه شکاف، به دنبال اکثریت باشید.
  • مراقب مقایسه میانگین ها باشید. اگر بتوانید اسپردها را بررسی کنید احتمالاً متوجه خواهید شد که همپوشانی دارند. احتمالاً هیچ شکافی وجود ندارد.
  • مراقب مقایسه افراطی ها باشید. در همه گروه ها، کشورها یا مردم، برخی در بالا و برخی در پایین هستند. تفاوت گاهی اوقات بسیار ناعادلانه است. اما حتی در آن زمان هم اکثریت معمولاً جایی در این بین هستند، درست همان جایی که قرار است شکاف وجود داشته باشد.
  • منظره از این بالا به یاد داشته باشید، نگاه کردن از بالا به پایین، دید را مخدوش می کند. همه چیزهای دیگر به همان اندازه کوتاه به نظر می رسند، اما اینطور نیست.

فصل دوم: غریزه منفی

غریزه منفی گرایی تمایل ما به توجه به بدی ها را بیشتر از خوب ها توصیف می کند.

روزلینگ از خوانندگان دعوت می کند تا دنیا را به عنوان یک نوزاد نارس در یک انکوباتور تصور کنند. او می نویسد،

آیا منطقی است که بگوییم وضعیت نوزاد در حال بهبود است؟ آره. کاملا. آیا منطقی است که بگوییم بد است؟ بله کاملا. آیا گفتن “چیزها در حال بهبود هستند” به این معنی است که همه چیز خوب است و همه ما باید آرام باشیم و نگران نباشیم؟ نه اصلا. آیا انتخاب بین بد و بهبود مفید است؟ قطعا نه. این هر دو است. هم بد است و هم بهتر. بهتر، و بد، در همان زمان. ما باید در مورد وضعیت کنونی جهان اینگونه فکر کنیم.

وقتی در مورد چیزی وحشتناک می شنوید، خود را آرام کنید و بپرسید، اگر یک پیشرفت مثبت به همان اندازه وجود داشت، آیا در مورد آن چیزی می شنیدم؟

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه چه زمانی اخبار منفی دریافت می کنیم، و به خاطر سپردن این که اطلاعات مربوط به رویدادهای بد به احتمال زیاد به ما می رسد. وقتی اوضاع بهتر می شود، اغلب در مورد آنها چیزی نمی شنویم. این به ما یک تصور سیستماتیک بیش از حد منفی از دنیای اطرافمان می دهد که بسیار استرس زا است. برای کنترل غریزه منفی، منتظر خبرهای بد باشید.
  • بهتر و بد. تمایز بین سطح (مثلاً بد) و جهت تغییر (مثلاً بهتر) را تمرین کنید. خودتان را متقاعد کنید که همه چیز می تواند هم بهتر و هم بد باشد.
  • خبر خوب خبر نیست. خبرهای خوب تقریباً هرگز گزارش نمی شوند. بنابراین اخبار تقریبا همیشه بد هستند. وقتی خبر بدی می بینید، بپرسید که آیا به همان اندازه، اخبار مثبت به شما می رسید یا خیر.
  • بهبود تدریجی خبری نیست. هنگامی که روندی به تدریج در حال بهبود است، با افت های دوره ای، احتمال بیشتری وجود دارد که متوجه کاهش ها شوید تا بهبود کلی.
  • اخبار بیشتر به معنای رنج بیشتر نیست. اخبار بد بیشتر گاهی به دلیل نظارت بهتر بر رنج است، نه بدتر شدن جهان.
  • مراقب گذشته های گلگون باشید. مردم اغلب تجارب اولیه خود را تجلیل می کنند و ملت ها اغلب تاریخ آنها را تجلیل می کنند.

فصل سوم: غریزه خط مستقیم

غریزه خط مستقیم، تمایل ما را برای فرض اینکه یک خط مستقیماً ادامه می‌یابد و نادیده گرفتن اینکه چنین خطوطی در واقعیت نادر هستند، توصیف می‌کند.

جمعیت جهان در حال افزایش است. اما فقط در حال افزایش نیست. «فقط» به این معناست که اگر کاری انجام نشود، جمعیت به رشد خود ادامه خواهد داد. به این معنی است که برای جلوگیری از رشد به اقدامات شدیدی نیاز است. این تصور اشتباه است و روسلینگ معتقد است که بر اساس غریزه ما است که فرض کنیم خطوط مستقیم هستند.

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص این فرض که یک خط مستقیماً ادامه خواهد داشت و به یاد داشته باشید که چنین خطوطی در واقعیت نادر هستند. برای کنترل غریزه خط مستقیم، به یاد داشته باشید که منحنی ها اشکال مختلفی دارند.
  • خطوط مستقیم را فرض نکنید. بسیاری از گرایش ها از خطوط مستقیم پیروی نمی کنند، بلکه به صورت خمش S، اسلاید، قوز یا خطوط دوبرابر هستند. هیچ کودکی هرگز سرعت رشد خود را در شش ماه اول خود حفظ نکرد و هیچ والدینی هم چنین انتظاری را نداشت.

فصل چهارم: غریزه ترس

غریزه ترس تمایل ما به توجه بیشتر به چیزهای ترسناک را توصیف می کند.

«تفکر انتقادی همیشه دشوار است، اما وقتی می‌ترسیم تقریباً غیرممکن است. وقتی ذهن ما درگیر ترس است، جایی برای حقایق وجود ندارد.»

«تصویر دنیای خطرناک هرگز به این اندازه که الان هست پخش نشده است، در حالی که جهان هرگز کمتر خشن و امن‌تر نبوده است».

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه چه زمانی چیزهای ترسناک توجه ما را به خود جلب می کنند و به یاد داشته باشیم که اینها لزوماً خطرناک ترین . ترس های طبیعی ما از خشونت، اسارت و آلودگی باعث می شود به طور سیستماتیک این خطرات را بیش از حد برآورد کنیم. برای کنترل غریزه ترس، خطرات را محاسبه کنید.
  • دنیای ترسناک: ترس در مقابل واقعیت. دنیا ترسناک تر از آنچه هست به نظر می رسد زیرا آنچه در مورد آن می شنوید – توسط فیلتر توجه خودتان یا رسانه ها – انتخاب شده است – دقیقاً به این دلیل که ترسناک است.
  • ریسک = خطر × قرار گرفتن در معرض. خطری که چیزی برای شما ایجاد می کند به این بستگی ندارد که چقدر احساس ترس می کنید، بلکه به ترکیبی از دو چیز بستگی دارد. چقدر خطرناک است؟ و چقدر در معرض آن هستید؟
  • قبل از ادامه دادن آرام باشید وقتی می ترسی دنیا را جور دیگری می بینی. تا حد امکان کمتر تصمیم بگیرید تا زمانی که وحشت فروکش کند.

فصل پنجم: غریزه اندازه

غریزه اندازه گرایش ما به نامتناسب کردن چیزها یا قضاوت نادرست از اندازه چیزها را توصیف می کند (مثلاً ما به طور سیستماتیک نسبت مهاجران در کشورهای خود را بیش از حد تخمین می زنیم).

اینگگرد روث، یک پرستار مبلغ، یک بار به هان روسلینگ گفت: «در عمیق ترین فقر، هرگز نباید کاری را کامل انجام دهید. اگر این کار را انجام دهید، منابع را از جایی می‌دزدید که می‌توان از آنها بهتر استفاده کرد.»

“دو جنبه غریزه اندازه، همراه با غریزه منفی، باعث می شود به طور سیستماتیک پیشرفت هایی را که در جهان انجام شده دست کم بگیریم.”

“برای جلوگیری از نامتناسب شدن چیزها، فقط به دو ابزار جادویی نیاز دارید: مقایسه و تقسیم.”

مهم‌ترین کاری که می‌توانید برای جلوگیری از قضاوت نادرست اهمیت چیزی انجام دهید، اجتناب از اعداد و ارقام تنهایی است. هرگز، هرگز یک عدد را به تنهایی ترک نکنید. هرگز باور نکنید که یک عدد به تنهایی می تواند معنادار باشد. اگر یک شماره به شما پیشنهاد شد، همیشه حداقل یک شماره دیگر بخواهید. چیزی برای مقایسه با آن. به ویژه در مورد اعداد بزرگ مراقب باشید.»

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه یک عدد تنها چه زمانی چشمگیر به نظر می رسد (کوچک یا بزرگ)، و به یاد داشته باشید که اگر آن را با یک عدد مرتبط دیگر مقایسه کنید یا بر آن تقسیم کنید، می توانید تصور مخالف را دریافت کنید. برای کنترل غریزه اندازه، چیزها را در تناسب قرار دهید.
  • مقایسه کنید. اعداد بزرگ همیشه بزرگ به نظر می رسند. اعداد مجرد به خودی خود گمراه کننده هستند و باید شما را مشکوک کنند. همیشه به دنبال مقایسه باشید. در حالت ایده آل، تقسیم بر چیزی.
  • ۸۰/۲۰. آیا لیست بلندبالایی به شما داده شده است؟ به دنبال چند مورد بزرگ باشید و ابتدا با آن ها برخورد کنید. آنها به احتمال زیاد مهمتر از همه چیزهای دیگر هستند.
  • تقسیم کنید. مبالغ و نرخ ها می توانند داستان های بسیار متفاوتی را بیان کنند. نرخ‌ها به‌ویژه هنگام مقایسه بین گروه‌های با اندازه‌های مختلف معنادارتر هستند. به ویژه، هنگام مقایسه بین کشورها یا مناطق، به دنبال نرخ ها برای هر نفر باشید.

فصل ششم: غریزه تعمیم

[غریزه تعمیم] می‌تواند باعث شود که ما به اشتباه چیزها، افراد یا کشورهایی را که در واقع بسیار متفاوت هستند، در کنار هم قرار دهیم. این می تواند ما را وادار کند همه چیز یا همه افراد در یک دسته را مشابه فرض کنیم. و شاید تاسف‌آورتر از همه، این می‌تواند ما را به نتیجه‌گیری سریع درباره یک مقوله بر اساس چند نمونه، یا حتی فقط یک مثال غیرمعمول، وادار کند.»

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه چه زمانی از یک دسته در توضیح استفاده می شود، و به خاطر سپردن این که دسته ها می توانند گمراه کننده باشند. ما نمی توانیم جلوی تعمیم را بگیریم و حتی نباید تلاش کنیم. کاری که باید انجام دهیم این است که از تعمیم نادرست خودداری کنیم. برای کنترل غریزه تعمیم، دسته بندی های خود را زیر سوال ببرید.
  • به دنبال تفاوت در گروه ها باشید. به خصوص هنگامی که گروه ها بزرگ هستند، به دنبال راه هایی برای تقسیم آنها به دسته های کوچکتر و دقیق تر باشید. و…
  • به دنبال شباهت بین گروه ها باشید. اگر شباهت های قابل توجهی بین گروه های مختلف پیدا کردید، در نظر بگیرید که آیا دسته های شما مرتبط هستند یا خیر. اما همچنین …
  • به دنبال تفاوت بین گروه ها باشید. تصور نکنید که آنچه برای یک گروه صدق می کند (مثلاً شما و سایر افرادی که در سطح ۴ زندگی می کنند یا سربازان ناخودآگاه) برای گروه دیگر نیز صدق می کند (مثلاً افرادی که در سطح ۴ زندگی نمی کنند یا نوزادان خوابیده).
  • مراقب “اکثریت” باشید. اکثریت فقط به معنای بیش از نیمی است. بپرسید که آیا به معنای ۵۱ درصد، ۹۹ درصد یا چیزی در این بین است.
  • مراقب مثال های واضح باشید. یادآوری تصاویر واضح آسان‌تر است، اما ممکن است استثنا باشند تا قاعده.
  • فرض کنید مردم احمق نیستند. وقتی چیزی عجیب به نظر می رسد، کنجکاو و متواضع باشید و فکر کنید، از چه نظر این یک راه حل هوشمندانه است؟

فصل هفتم: غریزه سرنوشت

غریزه سرنوشت این ایده است که ویژگی های ذاتی سرنوشت مردم، کشورها، مذاهب یا فرهنگ ها را تعیین می کند. این ایده این است که همه چیز به دلایل اجتناب ناپذیر و اجتناب ناپذیر همان گونه است که هست: آنها همیشه این گونه بوده اند و هرگز تغییر نخواهند کرد.

این غریزه باعث می‌شود باور کنیم که تعمیم‌های کاذب ما (غریزه تعمیم) یا شکاف‌های وسوسه‌انگیز (غریزه شکاف) نه تنها درست هستند، بلکه سرنوشت‌ساز هستند: تغییرناپذیر و تغییرناپذیر.

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه بسیاری از چیزها (از جمله مردم، کشورها، مذاهب و فرهنگ ها) ثابت به نظر می رسند فقط به این دلیل که تغییر به کندی اتفاق می افتد، و به یاد داشته باشید که حتی تغییرات کوچک و آهسته به تدریج به تغییرات بزرگ اضافه می شود. برای کنترل غریزه سرنوشت، به یاد داشته باشید که تغییر آهسته همچنان تغییر است.
  • پیشرفت های تدریجی را پیگیری کنید. یک تغییر کوچک در هر سال می تواند به یک تغییر بزرگ در طول زمان تبدیل شود.
  • دانش خود را به روز کنید. برخی از دانش ها به سرعت منسوخ می شوند. تکنولوژی، کشورها، جوامع، فرهنگ ها و مذاهب دائما در حال تغییر هستند.
  • با پدربزرگ صحبت کن اگر می‌خواهید به شما یادآوری شود که ارزش‌ها چگونه تغییر کرده‌اند، به ارزش‌های پدربزرگ و مادربزرگ‌تان و تفاوت آنها با ارزش‌های شما فکر کنید.
  • نمونه هایی از تغییرات فرهنگی را جمع آوری کنید. این ایده را به چالش بکشید که فرهنگ امروز نیز باید دیروز بوده و فردا نیز خواهد بود.

فصل هشتم: غریزه دیدگاه واحد

«همیشه طرفدار یا همیشه مخالف هر ایده خاصی، شما را نسبت به اطلاعاتی که با دیدگاه شما سازگار نیست کور می کند. اگر دوست دارید واقعیت را درک کنید، معمولاً رویکرد بدی است. در عوض، دائماً ایده های مورد علاقه خود را برای نقاط ضعف آزمایش کنید. در مورد میزان تخصص خود فروتن باشید. در مورد اطلاعات جدید که مناسب نیست و اطلاعات سایر زمینه ها کنجکاو باشید. و به جای اینکه فقط با افرادی که با شما موافق هستند صحبت کنید، یا نمونه هایی را جمع آوری کنید که با ایده های شما مطابقت دارد، افرادی را ببینید که با شما مخالف هستند، با شما مخالف هستند و ایده های مختلف را به عنوان منبعی عالی برای درک جهان مطرح می کنند.

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه یک دیدگاه واحد می تواند تخیل شما را محدود کند و به یاد داشته باشید که بهتر است از زوایای مختلف به مسائل نگاه کنید تا درک دقیق تری پیدا کنید و راه حل های عملی پیدا کنید. برای کنترل غریزه چشم انداز واحد، یک جعبه ابزار تهیه کنید، نه یک چکش.
  • ایده های خود را آزمایش کنید. فقط نمونه هایی را جمع آوری نکنید که نشان می دهد ایده های مورد علاقه شما چقدر عالی هستند. از افرادی که با شما مخالف هستند بخواهید ایده های شما را آزمایش کنند و نقاط ضعف آنها را پیدا کنند.
  • تخصص محدود ادعای تخصص فراتر از رشته خود نکنید: در مورد آنچه نمی دانید فروتن باشید. از محدودیت های تخصص دیگران نیز آگاه باشید.
  • چکش و میخ. اگر با یک ابزار خوب هستید، ممکن است بخواهید اغلب از آن استفاده کنید. اگر مشکلی را عمیقاً تجزیه و تحلیل کرده باشید، می توانید در نهایت اهمیت آن مشکل یا راه حل خود را اغراق کنید. به یاد داشته باشید که هیچ ابزاری برای همه چیز خوب نیست. اگر ایده مورد علاقه شما چکش است، به دنبال همکارانی با پیچ گوشتی، آچار و متری باشید. پذیرای ایده های حوزه های دیگر باشید.
  • اعداد، اما نه تنها اعداد. جهان را بدون اعداد نمی توان فهمید و تنها با اعداد نمی توان آن را درک کرد. اعداد را برای آنچه در مورد زندگی واقعی به شما می گویند دوست داشته باشید.
  • مراقب ایده های ساده و راه حل های ساده باشید. تاریخ مملو از رویاپردازانی است که برای توجیه اعمال وحشتناک از رویاهای ساده اتوپیایی استفاده می کردند. خوش آمدید پیچیدگی. ایده ها را با هم ترکیب کنید. به خطر افتادن. مشکلات را به صورت موردی حل کنید.

فصل نهم: غریزه سرزنش

غریزه سرزنش تمایل ما به یافتن یک دلیل واضح و ساده برای اینکه چرا اتفاق بدی رخ داده است را توصیف می کند.

وقتی همه چیز اشتباه می شود، به راحتی می توان تصور کرد که به خاطر افراد بد با نیت بد است.

روزلینگ می نویسد: «ما دوست داریم باور کنیم که چیزها به این دلیل اتفاق می افتند که کسی چنین می خواهد، که افراد دارای قدرت و اختیار هستند: در غیر این صورت، جهان غیرقابل پیش بینی، گیج کننده و ترسناک است.

روزلینگ می نویسد: “غریزه سرزنش باعث می شود که اهمیت افراد یا گروه های خاص را اغراق کنیم.” این غریزه برای یافتن یک فرد گناهکار، توانایی ما را برای ایجاد درک واقعی و مبتنی بر واقعیت از جهان از بین می‌برد: هنگامی که در مورد کسی که مقصر هستیم وسواس داریم، تمرکز ما را از بین می‌برد، سپس یادگیری ما را مسدود می‌کند زیرا زمانی که تصمیم گرفتیم چه کسی را [سرزنش کنیم] ما دیگر به دنبال توضیح نیستیم. این توانایی ما را برای حل مشکل یا جلوگیری از تکرار آن تضعیف می‌کند، زیرا ما درگیر انگشت اشاره‌ای ساده‌ای هستیم که ما را از حقیقت پیچیده‌تر منحرف می‌کند و مانع از تمرکز انرژی خود در مکان‌های مناسب می‌شود.

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه چه زمانی از بزغاله استفاده می شود و به یاد داشته باشید که سرزنش یک فرد اغلب تمرکز را از سایر توضیحات احتمالی ربوده و توانایی ما را برای جلوگیری از مشکلات مشابه در آینده مسدود می کند. برای کنترل غریزه سرزنش، در برابر یافتن بزغاله مقاومت کنید.
  • به دنبال علل باشید نه افراد شرور. وقتی مشکلی پیش می آید به دنبال فرد یا گروهی نباشید که سرزنش کنید. بپذیرید که اتفاقات بد ممکن است بدون اینکه کسی چنین قصدی داشته باشد اتفاق بیفتد. در عوض انرژی خود را صرف درک علل یا سیستم متقابل متعددی کنید که موقعیت را ایجاد کرده است.
  • به دنبال سیستم ها باشید نه قهرمان ها. وقتی کسی ادعا می کند که باعث ایجاد اتفاق خوبی شده است، بپرسید که آیا ممکن است نتیجه به هر حال اتفاق افتاده باشد، حتی اگر آن فرد هیچ کاری انجام نداده باشد. به سیستم اعتبار بدهید.

فصل دهم: غریزه اضطرار

غریزه اضطرار، تمایل ما به انجام اقدام فوری در مواجهه با خطر قریب الوقوع درک شده و در انجام این کار، تقویت غرایز دیگرمان را توصیف می کند.

به تعبیر روسلینگ، غریزه اضطرار در گذشته به خوبی به ما کمک می کرد. به عنوان مثال، اگر فکر می‌کردیم ممکن است یک شیر در علف‌ها وجود داشته باشد، تحلیل بیش از حد معقول نبود. اما اکنون که بسیاری از خطرات فوری را از بین برده ایم و با مشکلات پیچیده تر و اغلب انتزاعی تر مواجه شده ایم، غریزه اضطرار می تواند ما را در زمانی که نوبت به درک ما از دنیای اطراف می شود، به بیراهه بکشاند.

واقعیت گرایی است…

  • … تشخیص اینکه چه زمانی یک تصمیم فوری به نظر می رسد و به یاد داشته باشید که به ندرت چنین است. برای کنترل غریزه فوریت، قدم های کوچک بردارید.
  • یک نفسی بگیر. هنگامی که غریزه فوریت شما تحریک می شود، سایر غرایز شما وارد می شوند و تجزیه و تحلیل شما خاموش می شود. برای زمان بیشتر و اطلاعات بیشتر بخواهید. به ندرت اکنون یا هرگز و به ندرت یا/یا است.
  • روی داده ها پافشاری کنید. اگر چیزی فوری و مهم است، باید اندازه گیری شود. مراقب داده های مرتبط اما نادرست یا دقیق اما نامربوط باشید. فقط داده های مرتبط و دقیق مفید است.
  • مراقب فالگیرها باشید. هر گونه پیش بینی در مورد آینده نامشخص است. مراقب پیش بینی هایی باشید که نمی توانند آن را تصدیق کنند. بر طیف کاملی از سناریوها پافشاری کنید، نه فقط بهترین یا بدترین حالت. بپرسید که چند وقت یکبار چنین پیش بینی هایی قبلا درست بوده است.
  • مراقب اقدامات شدید باشید. بپرسید چه عوارضی خواهد داشت. بپرسید که چگونه این ایده آزمایش شده است. بهبودهای عملی گام به گام و ارزیابی تأثیر آنها کمتر چشمگیر است اما معمولاً مؤثرتر است.