به دنبال یک خلاصه کامل، رایگان تفکر، سریع و آهسته هستید؟
شما در جای مناسب هستید!
در اینجا چیزی است که در این صفحه خواهید یافت …
خلاصه یک جمله
فکر کردن، سریع و آهسته یک کاوش پیشگامانه و پرفروش از دو سیستم شناختی است که نحوه تفکر ما را شکل می دهند و سوگیری های شناختی که تصمیم گیری و سلامت روزمره ما را هدایت می کنند – توسط روانشناس رفتاری برنده جایزه نوبل، دانیل کانمن. ( ۴۹۹ صفحه )
توجه: این خلاصه تفکر، سریع و آهسته بخشی از یک پروژه در حال انجام برای خلاصه کردن بهترین کتابهای تفکر انتقادی و بهترین کتابهای خود کمکی در تمام دوران است.
تفکر، بررسی سریع و آهسته
فکر کردن سریع و آهسته به قلب تصمیم گیری می انجامد. فرآیندهای شناختی اساسی را که ما روزانه از آنها استفاده می کنیم، بررسی می کند. این یک “دستور العمل” خودیاری ساده نیست. اما اگر علاقه مند هستید که اساس تفکر خود را به چالش بکشید، خواندن آن جذاب است.
همانطور که ممکن است از یک روانشناس برنده جایزه نوبل انتظار داشته باشید، کتاب سرشار از اطلاعات است. این مملو از علوم اقتصادی، مطالعات رفتاری، و حکایات شخصی است.
با وجود این، سبک مکالمه کانمن ورق زدن را آسان می کند. اما این کتابی است که شما نمی خواهید از طریق آن مسابقه دهید! من توصیه میکنم آن را آهسته انجام دهید (بله – من در حال حاضر بینشهای کتاب را در عمل به کار میبرم!) تا زمان لازم برای هضم ایدههای آن را داشته باشید و در نظر بگیرید که چگونه آنها در ماهیت روانشناختی شما کاربرد دارند.
چرا؟زیرا تغییر فرآیندهای ذهنی سخت است. شما حتی ممکن است احساس شکست کنید زیرا کانمن نشان می دهد که تعصبات ما چقدر عمیق است و احساس کنترل داوطلبانه ما واقعاً چقدر ناقص است.
اما شما همچنین به سرعت یاد خواهید گرفت که نوع تفکری را که در موقعیت ها به کار می برید شناسایی کنید. که به شما کمک می کند مفروضات خود را زیر سوال ببرید و تصمیمات بهتری بگیرید.
هیچ راهی برای خلاصه کردن یک کتاب خوب بدون از دست دادن اطلاعات مهم وجود ندارد، بنابراین اکیداً توصیه می کنم که کتاب اصلی را بخوانید.
با این حال، در حال حاضر، خلاصه کتاب TAoL از تفکر، سریع و آهسته در اینجا آمده است…
تفکر، خلاصه سریع و آهسته
دو سیستم: سیستم ۱ و سیستم ۲
کانمن به ما می گوید که از دو سیستم برای تفکر استفاده می کنیم.
سیستم ۱ یک متفکر سریع است. ما از آن برای یادآوری سریع حقایقی که به خوبی می دانیم، مانند پایتخت فرانسه، استفاده می کنیم. ما همچنین از آن برای پردازش شهودی اطلاعات مورد نیاز خود به سرعت استفاده می کنیم، مانند تشخیص احساسات از حالات چهره. سیستم ۱ به تلاش کمی نیاز دارد و می تواند سریع تصمیم بگیرد.
سیستم ۲ یک متفکر کند است. این تصمیم گیرنده آگاهانه است. از منطق برای مقابله با محاسبات پیچیده که برای سیستم ۱ بسیار دشوار یا ناآشنا هستند، مانند مسائل ریاضی، استفاده می کند. ما همچنین از آن برای کنترل عمدی رفتار خود استفاده می کنیم، مانند مودب ماندن در هنگام عصبانیت. سیستم ۲ نیاز به توجه و تلاش دارد.
سیستم ۱ به ما امکان می دهد به سرعت و به طور غریزی به طیف گسترده ای از ورودی های سریع و همیشه در حال تغییر پاسخ دهیم. سیستم ۲ دقیق تر و منطقی تر است، اما همچنین کندتر و منابع فشرده تر است.
تقسیم تفکر بین سیستم ۱ و سیستم ۲ معمولاً به خوبی کار می کند . سیستم ۱ وظایف سطح پایین را انجام می دهد. سیستم ۲ تنها زمانی کنترل می شود که سیستم ۱ به دلیل سختی، فشار زمانی یا تازگی (اطلاعات جدید) از کار بیفتد.
این یک روش کارآمد و مؤثر برای عملکرد ذهن ما است زیرا ما انرژی ذهنی محدودی داریم . برای حفظ آن، به طور پیش فرض از سیستم ۱ استفاده می کنیم و فقط در صورت نیاز به سیستم ۲ تغییر می کنیم.
( توجه : یک رابطه پیشنهادی بین IQ و توانایی ما برای تغییر به سیستم ۲ وجود دارد. یک مطالعه – که اخیراً به چالش کشیده شده است – به کودکان چهار ساله این امکان را داد که فوراً یک میان وعده بخورند یا پانزده دقیقه برای پاداش بزرگتر منتظر بمانند. کسانی که منتظر بودند. خودکنترلی و فعال سازی سیستم ۲ خود را نشان دادند و سال ها بعد در تست های IQ امتیاز بیشتری کسب کردند.)
مشکلات جابجایی به سیستم ۲
هنگامی که تغییر به سیستم ۲ به درستی اتفاق نمی افتد، اشتباهات رخ می دهد.
این باعث میشود زمانی که نباید از رفتارها و میانبرهای آموختهشده (“ابتکار”) سیستم ۱ بازگردیم، که منجر به سوگیریهای شناختی میشود که تفکر و تصمیمگیری را خراب میکند.
در اینجا لیست کاملی از سوگیری ها و ایده های تحت پوشش در این خلاصه تفکر، سریع و آهسته آمده است:
- پرایمینگ
- سهولت شناختی
- ایجاد هنجارهای جدید
- سوگیری تایید
- اثر هاله
- قضاوت های شهودی
- تعویض
- قانون اعداد کوچک
- اثر لنگر انداختن
- تعصب در دسترس بودن
- نمایندگی
- مغالطه ربط
- باعث آمار ترامپ می شود
- رگرسیون به میانگین
- رام کردن پیش بینی های شهودی
- تعصب پسینی
- شهود متخصص
- کوری درونی
- خوش بینی بیش از حد
- تئوری سودمندی
- نظریه چشم انداز
- بیزاری از دست دادن
- اثر وقف
- الگوی چهارگانه
- متن نوشته
روی یک مفهوم یا سوگیری شناختی کلیک کنید تا به توضیح آن بروید.
یا همانطور که در زیر شیرجه میزنیم ادامه دهید…
پرایمینگ
پرایمینگ زمانی اتفاق میافتد که قرار گرفتن در معرض یک ایده باعث شود احتمال بیشتری وجود داشته باشد که ایدههای مرتبط را ترجیح دهید.
به عنوان مثال، وقتی از آنها خواسته می شود که قطعه کلمه SO_P را کامل کنند، افرادی که با ‘eat’ در ابتدا هستند معمولا SOUP را تکمیل می کنند. در همین حال، افرادی که با “شستشو” آماده شده اند، معمولا صابون را تکمیل می کنند.
سیستم ۱ به ما کمک می کند تا ارتباط سریعی بین علل و معلول ها، چیزها و ویژگی های آنها و دسته ها ایجاد کنیم. سیستم ۱ با آماده کردن ما (یعنی «از پیش واکشی» اطلاعات بر اساس محرکهای اخیر و تداعیهای از پیش موجود) به ما کمک میکند تا شبکه بینهایتی از ایدهها را که دنیای حسی ما را پر میکند، بدون نیاز به تجزیه و تحلیل سریع درک کنیم.
پرایمینگ معمولاً کار می کند زیرا آشناترین پاسخ نیز محتمل ترین است. اما زمانی که سیستم ۲ به طور نامناسبی به این پیوندها تکیه می کند، پرایمینگ باعث بروز مشکلاتی می شود .
به جای در نظر گرفتن همه گزینه ها به طور مساوی، سیستم ۱ به جای تکیه بر حقایق، اولویت را به انجمن های “primed” می دهد.
سهولت شناختی
سهولت شناختی توضیح می دهد که ما فکر می کنیم یک کار ذهنی چقدر سخت است.
اگر اطلاعات واضح، ساده و تکرار شونده باشد، افزایش می یابد.
سوگیری ها زمانی اتفاق می افتد که اطلاعات پیچیده (که به سیستم ۲ نیاز دارد) به گونه ای ارائه می شود که مشکلات را ساده تر از آنچه واقعا هستند نشان می دهد (بازگشت به سیستم ۱).
به عنوان مثال، محققان پازل زیر را به دانش آموزان دادند: «یک خفاش و یک توپ ۱.۱۰ دلار قیمت دارند. خفاش یک دلار بیشتر از توپ قیمت دارد. قیمت توپ چقدر است؟»
سوال ساده نیست و برای درگیر شدن نیاز به سیستم ۲ دارد. اما محققان دریافتند که سیستم ۱ اغلب با یک پاسخ شهودی و نادرست ۱۰ سنت پاسخ می دهد (درست = ۵ سنت).
جالب اینجاست که وقتی دانش آموزان سوال را با فونت کمتر خوانا می دیدند، سهولت شناختی کاهش می یافت. تعداد بسیار کمتری این خطا را مرتکب شدند زیرا احتمال درگیر شدن سیستم ۲ بیشتر بود.
از آنجا که ما سعی می کنیم انرژی ذهنی را حفظ کنیم، اگر سهولت شناختی بالا باشد و مغز ما فکر کند می تواند مشکلی را با سیستم ۱ حل کند، به سیستم ۲ تغییر نخواهد کرد.
توجه : تبلیغات مدتهاست که از این تکنیک برای ترغیب افراد به تصمیمگیری غریزی برای خرید استفاده میکند. خلق و خوی خوب همچنین می تواند ما را در حالت سهولت شناختی فریب دهد.
ایجاد هنجارهای جدید
سیستم ۱ از هنجارها برای حفظ مدل ما از جهان استفاده می کند و دائماً آنها را به روز می کند . آنها به ما می گویند که در یک زمینه خاص چه انتظاری داشته باشیم.
سورپرایزها باید باعث فعال شدن سیستم ۲ شوند زیرا خارج از این مدل ها هستند. اما اگر اطلاعات جدید در زمینهها یا الگوهای آشنا ارائه شود، سیستم ۱ میتواند آن را تشخیص ندهد و به «هنجارهای» قدیمی بازگردد.
به عنوان مثال، هنگامی که از آنها می پرسند “موسی چند حیوان از هر نوع را به کشتی برد؟”، بسیاری از مردم بلافاصله پاسخ می دهند “دو”. آنها اشتباه را تشخیص نمی دهند، زیرا کلمات با هنجار یک بافت آشنای کتاب مقدس مطابقت دارند (اما موسی ≠ نوح).
ناتوانی در ایجاد هنجارهای جدید به طور مناسب باعث می شود که داستان هایی بسازیم که موقعیت ها را توضیح می دهند و بر اساس باورهای موجود خود «شکاف ها را پر می کنند». این منجر به توضیحات نادرست برای تصادفات، یا رویدادهای بدون همبستگی می شود (همچنین به عنوان “مغالطه روایت” شناخته می شود).
سوگیری تایید
سوگیری تاییدی تمایل ما به طرفداری از حقایقی است که از نتیجه گیری های موجود ما حمایت می کنند و ناخودآگاه به دنبال شواهدی می گردیم که با آنها همسو باشد.
نتیجه گیری ما می تواند از باورها یا ارزش های موجود یا هنجارهای سیستم ۱ باشد. آنها همچنین میتوانند از ایدهای که بهعنوان یک سیستم اول در اختیار ما قرار داده شده است، بیایند.
به عنوان مثال، اگر باور داشته باشیم که “جمهوری خواهان قصد دارند شیوه زندگی ما را از بین ببرند”، ناخودآگاه توجه بیشتری می کنیم و به شواهدی که این باور را تایید می کنند و در عین حال شواهدی را که با آن در تضاد هستند، اعتبار بیشتری می دهیم. (و بالعکس برای دموکرات ها.)
سوگیری تایید هنجارها و پرایمینگ سیستم ۱ را تایید می کند. سیستم ۱ تمایل دارد شواهدی را که از ایده های از پیش موجود پشتیبانی می کنند، اولویت بندی کند. همچنین شواهدی را که با آنها در تضاد هستند، کاهش میدهد.
اثر هاله
اثر هاله سوگیری تاییدی نسبت به افراد است. به همین دلیل است که اولین برداشت ها اهمیت دارد.
در یک مطالعه، آزمایشکنندگان لیستی از ویژگیهای شخصیتهای ساختگی را به افراد دادند و دریافتند که دیدگاههای کلی شرکتکنندگان فقط بر اساس ترتیب صفات (اول مثبت یا منفی) بهطور قابلتوجهی تغییر میکند.
اثر هاله همچنین به ویژگیهای نادیدهای امتداد مییابد که ناشناخته هستند و با تعامل اولیه ارتباطی ندارند.
برای مثال، افراد صمیمی نیز به احتمال زیاد به خیریه کمک مالی میکنند و افراد قدبلند بهعنوان شایستهتر شناخته میشوند (که ممکن است به توضیح تعداد بالای غیرمنتظره مدیران اجرایی قد بلند در بزرگترین شرکتهای جهان کمک کند).
سیستم ۱ تلاش می کند تا احتمال وجود اطلاعات متناقضی را که ما نمی توانیم ببینیم وجود داشته باشد. بر اساس این اصل عمل می کند که “آنچه می بینید همان چیزی است که به دست می آورید”.
قضاوت های شهودی
سیستم ۱ به ما کمک می کند تا قضاوت های سریع و گاهی نجات دهنده داشته باشیم.
از نظر تکاملی، این به ما کمک کرد تا تهدیدات را بررسی کنیم و از آن اجتناب کنیم. اما سیستم ۱ نقاط کوری نیز دارد که می تواند منجر به تحلیل ضعیف شود.
برای مثال، سیستم ۱ در ارزیابی میانگین ها خوب است اما در تعیین اثرات تجمعی بسیار ضعیف است. وقتی خطوطی با طول های مختلف نشان داده می شوند، تخمین طول متوسط برای افراد بسیار آسان است. تخمین طول کل برای آنها بسیار دشوار است.
سیستم ۱ همچنین نمی تواند مسابقاتی را که هیچ ربطی به سوال ندارند و با پاسخ تداخل دارند، «فراموش کند». در یک مطالعه به شرکت کنندگان داستانی درباره یک کودک با استعداد خاص داده شد. اکثر افراد به راحتی به این سوال پاسخ دادند که “قد مردی که به اندازه کودک باهوش است چقدر قد دارد؟” اگرچه راه منطقی برای تخمین پاسخ وجود ندارد.
ارزیابیهای شهودی میتوانند آنقدر قوی باشند که حتی زمانی که میدانیم سیستم ۲ باید تصمیمگیری کند، فرآیند فکر ما را تحت تأثیر قرار دهد. به عنوان مثال، زمانی که رأی دهندگان تصمیم خود را بر اساس عکس های نامزدها قرار می دهند.
تعویض
جایگزینی زمانی اتفاق میافتد که انرژی ذهنی را با جایگزین کردن سؤالات دشوار با سؤالات آسانتر و مرتبط حفظ کنیم. این باعث میشود که سیستم ۱ با یک «تفنگ ساچمهای ذهنی» پاسخ دهد، و ما متوجه نمیشویم که سیستم ۲ باید مشکل را تجزیه و تحلیل کند.
به عنوان مثال، “رئیس جمهور از شش ماه دیگر چقدر محبوب خواهد بود؟” با “رئیس جمهور در حال حاضر چقدر محبوب است؟” جایگزین می شود. سیستم ۱ پاسخ سوال ساده تر را با سهولت شناختی بیشتر به یاد می آورد.
زمانی که ما احساساتی هستیم، تعویض بیشتر اتفاق می افتد. به عنوان مثال، “چقدر برای نجات یک گونه در معرض خطر کمک می کنید؟” با “وقتی به دلفین های در حال مرگ فکر می کنید چقدر احساس می کنید؟” جایگزین شده است. سیستم ۱ پول دادن را با قدرت احساسات مطابقت می دهد، حتی اگر این دو ارتباط مستقیمی با هم ندارند.
سیستم ۲ متکی به سیستم ۱ تفکر است
سیستم ۲ مبتنی بر فرآیندهای سیستم ۱ است که می تواند سوگیری های شناختی داشته باشد.
قانون اعداد کوچک
قانون اعداد کوچک زمانی است که سیستم ۱ سعی می کند نتایجی را توضیح دهد که اثر نمونه های آماری کوچک هستند. این منجر به اختراع داستان ها، ارتباطات و پیوندهای علّی در سیستم ۱ می شود که وجود ندارند.
به عنوان مثال، یک مطالعه نشان داد که مناطق روستایی هم کمترین و هم بالاترین میزان سرطان کلیه را دارند. این امر باعث برانگیختن نظریه هایی در مورد اینکه چرا جمعیت های کوچک باعث ایجاد یا پیشگیری از سرطان می شوند، اگرچه هیچ ارتباطی وجود ندارد.
مجموعههای نمونه کوچک احتمالاً نتایج شدیدتری را نشان میدهند…
سیستم ۱ همچنین سعی می کند نتایج تصادفی را که به نظر می رسد دارای یک الگو هستند توضیح دهد. به عنوان مثال، در دنباله ای از نتایج پرتاب سکه، TTTT به اندازه TTTH محتمل است. اما الگوی مجموعه اول جستجوی دلیلی را بیشتر از مجموعه دوم آغاز می کند.
اثر لنگر انداختن
لنگر انداختن زمانی است که ما تجزیه و تحلیل خود را شروع می کنیم و برای دور شدن از یک پاسخ پیشنهادی اولیه تلاش می کنیم.
هنگامی که یک نقطه شروع برای یک راه حل داده می شود، سیستم ۲ پاسخ خود را به این شکل “لنگر” می کند. سپس تجزیه و تحلیل می کند که آیا مقدار واقعی باید کمتر یا بیشتر باشد.
برای مثال، تابلویی در مغازهای که روی آن نوشته شده است: «محدودیت ۱۲ نفر برای هر نفر» باعث میشود افراد اقلام بیشتری را نسبت به تابلویی که روی آن نوشته شده است «بدون محدودیت برای هر نفر» مصرف کنند.
مشتریان تصمیم خرید خود را به عدد ۱۲ متصل می کنند، زیرا آنها توسط سیستم ۱ آغاز شده اند. ما هنگام استنتاج راه حل از یک نقطه خنثی شروع نمی کنیم و سیستم ۲ از یک سوگیری شروع می کند. این تکنیک در فروش املاک و سایر اشکال مذاکره مورد استفاده قرار می گیرد.
تعصب در دسترس بودن
سوگیری در دسترس بودن زمانی اتفاق می افتد که تفکر ما تحت تأثیر توانایی ما برای یادآوری مثال ها باشد.
سیستم ۱ به دلیل سهولت شناختی اکتشافی، بهتر از سایر شواهد می تواند خاطرات را به خاطر بیاورد. این باعث می شود که آنها احساس واقعی تر از واقعیت ها و ارقام داشته باشند و سیستم ۲ به آنها وزن بیشتری می دهد.
به عنوان مثال، ما سهم خود را در فعالیت های گروهی بیش از حد ارزیابی می کنیم. خاطره ای که از خودمان در حال انجام یک کار انجام می دهیم راحت تر از خاطره شخص دیگری است که آن کار را انجام می دهد.
در دسترس بودن نیز بر برآورد ما از ریسک تأثیر می گذارد. تجارب مردم، یا قرار گرفتن در معرض از طریق رسانهها، باعث میشود که بیشتر مردم احتمال و شدت خطرات و حوادث نادر را بیش از حد برآورد کنند.
نمایندگی
بازنمایی ها زمانی شکل می گیرند که داستان ها و هنجارهای ایجاد شده توسط سیستم ۱ از یک ایده جدایی ناپذیر می شوند. سیستم ۲ نمایش های سیستم ۱ را بیشتر از شواهد می سنجد.
در یک مطالعه، از مردم خواسته شد که احتمال انتخاب یک دانشجوی نمونه را برای تحصیل در مقطع خاصی ارائه دهند. آنها بیشتر به توصیف شخصیت خود توجه داشتند تا آمار تعداد دانش آموزان. کلیشه «افرادی که علمی تخیلی را دوست دارند، علوم رایانه را نیز دوست دارند» تأثیر بیشتری نسبت به «فقط ۳ درصد از فارغ التحصیلان علوم کامپیوتر میخوانند» داشت.
مغالطه ربط
مغالطه ربط یا مشکل لیندا به این دلیل اتفاق می افتد که سیستم ۱ داستان های کامل تر را ترجیح می دهد (به جای جایگزین های ساده تر).
سناریویی با متغیرهای بیشتر احتمال کمتری دارد که درست باشد. اما از آنجایی که یک استدلال کامل تر و متقاعدکننده برای سیستم ۱ ارائه می کند، سیستم ۲ می تواند به اشتباه احتمال آن را تخمین بزند.
برای مثال، زنی (“لیندا”) برای شرکت کنندگان در یک مطالعه به عنوان “مجرد، صریح و بسیار باهوش” توصیف شد. آنها بیشتر احتمال داشت که او را به عنوان «عابر بانک که یک فمینیست فعال است» طبقهبندی کنند تا «عامل بانک».
کمتر محتمل است که کسی به دسته اول تعلق داشته باشد (زیرا برای صحت آن دو واقعیت لازم است)، اما به نظر درست تر است. با هنجاری که سیستم ۱ در اطراف لیندا ایجاد کرده است مطابقت دارد.
توجه: به همین دلیل است که ما با Occam’s Razor خیلی درگیر هستیم
باعث آمار ترامپ می شود
علت سوگیری آمار ترامپ ناشی از ترجیح داستان ها بر اعداد سیستم ۱ است.
به عنوان مثال، به مردم گفته شد که تنها ۲۷ درصد از افراد در یک آزمایش برای کمک به کسی که به نظر می رسید در غرفه بعدی خفه می شود، رفتند. علیرغم این آمار پایین، مردم پیشبینی میکردند که موضوعاتی که به نظر خوب میرسند، به احتمال زیاد کمک خواهند کرد.
سیستم ۱ به پیوندهای علّی بیش از آمار اهمیت می دهد.
یک حکایت غافلگیرکننده از یک مورد فردی بیش از مجموعه آماری شگفت انگیز بر قضاوت ما تأثیر می گذارد. به برخی از افراد نتیجه آزمایش خفگی گفته نشد اما به آنها گفته شد که مصاحبه شوندگان خوب کمکی نکردند. پیشبینیهای آنها از نتایج کلی در آن زمان نسبتاً دقیق بود.
گسترش این سوگیری این است که ما به آمارهایی که به گونه ای ارائه می شوند که به راحتی علت و معلول را به هم مرتبط می کنند، ایمان بیشتری داریم.
به افراد در یک مطالعه گفته شد که ۸۵ درصد خودروهای درگیر تصادف سبز رنگ هستند. این آمار بیشتر در تصمیم گیری در مورد تصادفات خودرو ذکر شد تا اینکه به شرکت کنندگان گفته شود که ۸۵ درصد کابین ها در یک شهر سبز هستند.
از نظر آماری، شواهد یکسان است (اگر ۸۵ درصد اتومبیلها سبز باشند و اتومبیلهای همه رنگها به طور مساوی تصادف کنند، ۸۵ درصد تصادفها شامل اتومبیلهای سبز میشوند) اما یکی از آنها راحتتر باور میشود، زیرا ساختار آن به گونهای است که عشق ما به داستانگویی را جلب میکند.
رگرسیون به میانگین
عدم توقع رگرسیون به میانگین یک سوگیری است که باعث می شود ما سعی کنیم توضیحات قابل قبولی برای بازگشت از عملکرد بالا یا پایین پیدا کنیم.
احتمال به ما می گوید که نتایج غیرطبیعی زیاد (یا کم) به احتمال زیاد با نتیجه ای نزدیک تر از یک نتیجه شدید دیگر به میانگین کلی همراه است. اما تمایل سیستم ۱ به جست و جوی پیامدهای علّی، باعث می شود افراد از میانگین ها صرف نظر کنند و به دنبال داستان باشند.
برای مثال، احتمال موفقیت یک فرد در یک رویداد ورزشی خاص، ترکیبی از استعداد و شانس است. عملکرد متوسط، میانگین عملکرد در طول زمان است.
این به این معنی است که یک نتیجه بالاتر از میانگین (یا کمتر) در یک روز احتمالاً با عملکرد متوسط تر در روز بعد دنبال می شود. این ربطی به نتیجه بالاتر از میانگین ندارد. فقط این است که اگر احتمال عملکرد خوب از یک توزیع نرمال پیروی کند، نتیجه ای که میانگین را دنبال می کند همیشه از یک نتیجه افراطی دیگر محتمل تر خواهد بود.
اما مردم سعی می کنند توضیحی بیابند، مانند عملکرد بالا در روز اول که در روز دوم فشار ایجاد می کند. یا اینکه عملکرد بالا در روز اول شروع یک “رگه” است و عملکرد بالا در روز دوم انتظار می رود.
رام کردن پیش بینی های شهودی
با وجود مشکلات تکیه بر شهودهای سیستم ۱، سیستم ۲ بدون آن نمی تواند کار کند. ما اغلب با مشکلاتی روبرو هستیم که اطلاعات ناقص است و برای رسیدن به پاسخ نیاز به تخمین داریم.
کانمن فرآیند زیر را برای غلبه بر نادرستی های سیستم ۱ پیشنهاد می کند:
- با مشاهده میانگین یا اطلاعات آماری از یک نتیجه «پایه» شروع کنید.
- به طور جداگانه، بر اساس باورها و شهود خود در مورد سناریوی خاص، انتظار دارید نتیجه چه چیزی باشد.
- تخمین بزنید که چه ارتباطی بین شهود شما و نتیجه ای که پیش بینی می کنید وجود دارد.
- این همبستگی را برای تفاوت بین «پایه» و تخمین شهودی خود اعمال کنید.
بسیار مهم است که هنگام تلاش برای پیشبینی مثالهای شدید، سیستم ۲ را فعال کنیم و از اتکا به شهودی که سیستم ۱ در اختیار ما قرار میدهد اجتناب کنیم.
اعتماد بیش از حد به سیستم ۱
گاهی اوقات، ما بیش از حد به سیستم ۱ اعتماد می کنیم که منجر به سوگیری می شود.
تعصب پسینی
تعصبات درونی به دلیل اعتماد بیش از حد به توانایی ما در توضیح گذشته ایجاد می شود.
هنگامی که یک رویداد غافلگیر کننده رخ می دهد، سیستم ۱ به سرعت دیدگاه های ما از جهان را برای تطبیق با آن تنظیم می کند (به ایجاد هنجارهای جدید مراجعه کنید ).
مشکل این است که ما معمولاً دیدگاهی را که قبل از وقوع رویداد داشتیم فراموش می کنیم. ما پیش بینی های ناموفق خود را پیگیری نمی کنیم. این باعث می شود که ما میزان شگفتی خود را دست کم بگیریم و درک خود را در آن زمان دست کم بگیریم.
به عنوان مثال، در سال ۱۹۷۲، از شرکت کنندگان در یک مطالعه خواسته شد تا نتیجه جلسه بین نیکسون و مائو تسه تونگ را پیش بینی کنند. بسته به اینکه آیا آنها درست یا نادرست بودند، پاسخ دهندگان بعداً زمانی که از آنها خواسته شد تا پیش بینی اولیه خود را گزارش کنند اشتباه به خاطر آوردند (یا تغییر دادند).
سوگیری آینده نگر بر میزان ارتباط ما نتیجه یک رویداد با تصمیماتی که گرفته شده است تأثیر می گذارد. ما نتایج بد را با تصمیمات ضعیف مرتبط میدانیم، زیرا نگاه به گذشته باعث میشود فکر کنیم که رویداد باید قابل پیشبینی باشد. این یک سوگیری رایج در واکنش به سیا پس از حملات ۱۱ سپتامبر بود.
به طور مشابه، به تصمیم گیری اعتبار کافی برای نتایج خوب داده نمی شود. تعصب ما به عقب ما را به این باور می رساند که «همه می دانستند» یک رویداد همان طور که انجام می شود انجام می شود. این امر زمانی مشاهده می شود که از مردم در مورد نقش مدیران عامل در شرکت های موفق سؤال می شود (و کم اهمیت جلوه می دهند).
توهم اعتبار
توهم اعتبار ناشی از اعتماد بیش از حد به توانایی ما برای ارزیابی موقعیت ها و پیش بینی نتایج است.
مردم تمایل دارند باور کنند که مهارت آنها و شهود مبتنی بر سیستم ۱ بهتر از شانس کور است. این امر حتی زمانی که با شواهدی بر خلاف آن مواجه میشویم صادق است.
به عنوان مثال، بسیاری از مطالعات روی معامله گران بازار سهام نشان می دهد که کم فعال ترین معامله گران موفق ترین هستند. تصمیمات خرید یا فروش اغلب موفق تر از انتخاب های تصادفی ۵۰/۵۰ نیستند. علیرغم این شواهد، صنعت عظیمی وجود دارد که حول افرادی ساخته شده است که تواناییهای خود را برای پیشبینی و غلبه بر بازار تبلیغ میکنند.
جالب توجه است، گروه هایی که اطلاعاتی دارند، زمانی که از آنها برای پیش بینی خواسته می شود، کمی بهتر از شانس خالص عمل می کنند. در همین حال، گروه هایی که اطلاعات زیادی دارند، عملکرد بدتری دارند. این به این دلیل است که آنها بیش از حد به خود و شهودی که معتقدند ایجاد کرده اند اعتماد می کنند.
الگوریتمهای مبتنی بر آمار دقیقتر از پیشبینیهای متخصصان یک حوزه هستند. اما بعید است که مردم به فرمولها اعتماد کنند، زیرا معتقدند شهود انسانی مهمتر است. شهود ممکن است در برخی از مثالهای افراطی که خارج از یک فرمول قرار دارند ارزشمندتر باشد، اما این موارد خیلی رایج نیستند.
شهود متخصص
پس چه زمانی می توان به کارشناسان اعتماد کرد؟
کانمن می گوید برخی از کارشناسان می توانند شهود خود را توسعه دهند تا تفکر سیستم ۱ آنها بسیار قابل اعتماد شود. آنها در معرض تغییرات کافی در سناریوها و نتایج آنها قرار گرفته اند تا به طور شهودی بدانند که کدام مسیر عمل احتمالاً بهترین است. در مطالعات با تیم های آتش نشانی، مشاهده شد که فرماندهان از شهود خود برای انتخاب بهترین رویکرد برای مبارزه با آتش استفاده می کنند.
با این حال، همه زمینه ها متخصصانی را ارائه نمی دهند که بتوانند شهود آنها را تقویت کنند. نیاز به بازخورد فوری و بدون ابهام دارد و فرصتی برای تمرین در یک محیط منظم دارد. برای مثال، شطرنجبازان میتوانند شهود تخصصی را توسعه دهند، اما دانشمندان علوم سیاسی نه.
کوری درونی
Insider Blindness نوعی اعتماد به نفس بیش از حد مغرضانه است که از درون تیمی که درگیر انجام یک کار است، ایجاد می شود.
این دیدگاه درونی برای اطمینان بیش از حد در مورد موفقیت کار مغرضانه است. تمایل به دست کم گرفتن احتمال شکست، در آنچه به عنوان “اشتباه برنامه ریزی” شناخته می شود، است.
به عنوان مثال، کانمن کتاب درسی را توصیف می کند که او و همکارانش شروع به نوشتن کردند. آنها فکر می کردند که این پروژه دو سال طول می کشد، اما یک متخصص در برنامه های درسی دریافت که پروژه های مشابه بسیار بیشتر طول می کشد. تیم پروژه را با وجود نمای بیرونی ادامه داد و کتاب هشت سال طول کشید تا تکمیل شود.
کوری درونی منجر به ارزیابی سختی بر اساس قسمت اولیه پروژه می شود. این معمولا ساده ترین بخش است و زمانی تکمیل می شود که انگیزه بالاتر باشد. این «نمای داخلی» همچنین میتواند بهترین سناریوها را بهتر تجسم کند و نمیخواهد پیشبینی کند که یک پروژه باید رها شود.
خوش بینی بیش از حد
اشتباه برنامه ریزی همچنین می تواند نتیجه سوگیری خوش بینی باشد.
چشم انداز خوش بینانه به افراد اعتماد بیش از حد در توانایی خود برای غلبه بر موانع می دهد.
با وجود شواهد آماری، مردم بر این باورند که شانس را شکست خواهند داد. این اغلب در راه اندازی کسب و کار مشاهده می شود.
یک سازمان مخترع کانادایی یک سیستم رتبه بندی ایجاد کرد که می توانست موفقیت اختراعات را پیش بینی کند. هیچ محصولی با رتبه D یا E تا به حال تجاری نشده است. اما تقریبا نیمی از مخترعانی که این نمرات را دریافت کردند به سرمایه گذاری در پروژه های خود ادامه دادند.
اعتماد به نفس بیش از حد و خوش بینی افراد را تشویق می کند تا اهداف دست نیافتنی تعیین کنند و بیشتر ریسک کنند. در حالی که می تواند در حفظ تعهد مفید باشد، می تواند باعث شود مردم از حقایق اساسی در مورد اینکه چرا یک سرمایه گذاری بعید است موفق شود چشم پوشی کنند.
این دلایل اغلب ربطی به توانایی افراد درگیر ندارند. به عنوان مثال، هتلی که با شش مالک قبلی شکست خورده است، همچنان به مالک هفتم می فروشد. با وجود شواهد برعکس، مالکان جدید معتقدند که آنها عامل تغییر دهنده بازی هستند تا مکان و رقابت.
نظریه چشم انداز
کانمن جایزه نوبل خود را در اقتصاد به دلیل توسعه «نظریه چشمانداز» دریافت کرد. او استدلال میکند که انتخابهای پیرامون اقتصاد کاملاً منطقی نیستند. آنها تحت تأثیر تفکر سیستم ۱ هستند.
تئوری سودمندی
مدلهای اقتصادی با این فرض ساخته میشدند که افراد منطقی، خودخواه و باثبات هستند. یک دلار بدون توجه به شرایط یک دلار بود.
اما برنولی «نظریه مطلوبیت» را پیشنهاد کرد. دلار در سناریوهای مختلف به دلیل اثرات روانی ارزش متفاوتی دارد.
برای مثال، ده دلار برای کسی که صد دلار دارد، سود بیشتری دارد تا کسی که یک میلیون دلار دارد. ما نه تنها بر اساس احتمال یک نتیجه، بلکه بر اساس میزان سودمندی که می توانیم به دست آوریم یا از دست بدهیم، تصمیم می گیریم.
نظریه چشم انداز
مشکل؟ نظریه برنولی نمی تواند نتایج برخی از مطالعات اقتصادی و رفتاری را توضیح دهد.
کانمن بر اساس تئوری سودمندی با نظریه چشمانداز بنا شده است – ارزش پول تحت تأثیر سوگیریهای تفکر سیستم ۱ است.
تئوری چشمانداز توضیح میدهد که چرا تصمیمهای اقتصادی مبتنی بر تغییرات در ثروت است و ضررها بیشتر از سود بر افراد تأثیر میگذارد.
بیزاری از دست دادن
زیان گریزی بخشی از تئوری چشم انداز است که می گوید مردم ترجیح می دهند از ضرر اجتناب کنند تا به دنبال سود باشند.
در بسیاری از سناریوهای مختلف مشاهده می شود. یک گلف باز به جای بازی با بچه ها، برای همتراز بازی می کند و مذاکرات قرارداد متوقف می شود تا یک طرف امتیازی ندهد. اگر شرکتها برای افزایش سود برای مشتری یا کارمندان ضرر ایجاد کنند، قضاوت میکنیم که ناعادلانه عمل میکنند.
نظریه چشم انداز بر این فرض استوار است که مردم بر اساس دردی که از فقدان احساس می کنند، قضاوت می کنند. از آنجایی که تصمیمات تحت تأثیر یک واکنش احساسی قرار می گیرند، نظریه چشم انداز و از دست دادن بیزاری نتیجه سیستم ۱ است.
بیزاری از دست دادن آنقدر عمیق است که منجر به اشتباه هزینه کاهش می شود. مردم برای جبران خسارت بزرگی که قبلاً رخ داده است، خطرات بیشتری را متحمل خواهند شد. ترس از پشیمانی وجود دارد که تصمیم به دور شدن باعث از دست دادن شود.
اثر وقف
اثر وقف افزایش ارزشی است که مردم برای یک محصول اعمال میکنند زیرا مالک آن هستند.
تئوری چشم انداز می گوید که ضرر گریزی قوی تر از هر سود بالقوه است. این امر حتی زمانی اعمال می شود که سود تضمین شده ای از فروش یک محصول متعلق به آن به دست آید. سود باید برای غلبه بر اثر وقف یا ادراک زیان کافی باشد تا مردم بفروشند.
الگوی چهارگانه
الگوی چهارگانه یک ماتریس چهار در چهار از نتایج بسیار بعید است. این از سود و زیان تقریباً قطعی و تقریباً غیرممکن تشکیل شده است…
- ردیف ۱: سناریوی مثال.
- ردیف دوم: احساس اصلی تجربه شده.
- ردیف سوم: واکنش اکثر مردم.
- ردیف چهارم: واکنش احتمالی در صورت مواجه شدن با سناریو در دادگاه.
بر اساس تئوری چشم انداز، ما نتایج بسیار نامحتمل را بیش از حد برآورد می کنیم. این به این دلیل است که سیستم ۱ به سمت احساسات مرتبط با یک نتیجه بسیار بدشانسی یا خوش شانس کشیده می شود.
افراد برای جلوگیری از ناامیدی غیر محتمل یا به دنبال خطر برای شانس یک سود غیرمحتمل، ریسک گریز می شوند.
به عنوان مثال، در سناریوهایی با احتمال ۹۵ درصد برنده شدن، افراد بر روی ۵ درصد احتمال باخت تمرکز می کنند و گزینه ۱۰۰ درصد برنده با ارزش کمتر را انتخاب می کنند. آنها توافق نامطلوب را می پذیرند.
در سناریوهایی با احتمال ۵ درصد سود زیاد، مانند قرعه کشی، افراد این گزینه را به جای یک برد مطمئن با مبلغ کمی انتخاب می کنند. آنها تسویه حساب معقول را رد می کنند.
بر اساس تئوری چشم انداز، رویدادهای نادر، مانند سقوط هواپیما، بیش از حد برآورد می شوند. این تا حدی به این دلیل است که نتیجه غیرمحتمل بیش از حد برآورد شده است. همچنین به این دلیل است که محاسبه احتمال وقوع رویداد دشوار است. سیستم ۱ تعصب “آنچه می بینید همان چیزی است که دریافت می کنید” خود را اعمال می کند.
متن نوشته
در نظریه چشم انداز، زمینه نحوه ارائه انتخاب ها بر تصمیم گیری ما تأثیر می گذارد.
وقتی مردم ریسک را در نظر می گیرند، ترجیح می دهند که انتخاب ها را یکی یکی ببینند. ارزیابی اثر تجمعی تصمیمات، که تصویر بهتری از ریسک کلی ارائه می دهد، دشوارتر است.
این تمایل سیستم ۱ است که سؤالات را در قالب سؤالی با بیشترین سهولت شناختی چارچوب بندی می کند و سوگیری «آنچه می بینید همان چیزی است که دریافت می کنید».
به عنوان مثال، در یک چرخش سکه که در آن می توانید ۱۰۰ دلار از دست بدهید یا ۲۰۰ دلار برنده شوید، هر چه تعداد دفعات بیشتری بازی کنید، پول بیشتری برنده خواهید شد، زیرا میانگین نتیجه این است که هر بار ۵۰ دلار به دست آورید.
افرادی که از آنها پرسیده میشود که آیا میخواهند پنج شرط ببندند، احتمال بیشتری برای پذیرش دارند تا زمانی که از افراد در پنج موقعیت جداگانه سؤال شود. آنها نمی توانند اثر تجمعی بسیاری از شرط ها را در نظر بگیرند مگر اینکه به روشی ساده و واضح به آنها ارائه شود.
روشی که ریسک ارائه میشود نیز میتواند نقطهای برای سوگیری سیستم ۱ باشد، بهویژه اگر یکی از گزینهها با یک نتیجه احساسی مانند ضرر همراه باشد.
به عنوان مثال، به افراد دو گزینه برای برنامه دارویی برای یک بیماری داده شد. یکی میتواند یک سوم افرادی را که به بیماری مبتلا میشوند نجات دهد، دومی به احتمال دو سوم کسی نمیتواند نجات پیدا کند. گزینه ها یکسان هستند اما اکثر مردم اولین مورد را انتخاب می کنند.
ارزیابی تجربیات خودمان
سیستم ۱ زمانی مشکلاتی را ایجاد می کند که تجربیات خود از جمله شادی خود را ارزیابی می کنیم.
کانمن بیان می کند که ما دو خود داریم. “خود تجربه” نتایج را به محض وقوع ارزیابی می کند. “خود به خاطر سپردن” نتیجه را پس از رویداد ارزیابی می کند. خود به خاطر سپردن قدرت بیشتری در تصمیم گیری دارد.
خود به خاطر سپردن از قانون اوج پایان استفاده می کند و به پایان تجربه بیش از هر بخش دیگری اهمیت می دهد. همچنین از غفلت طولانی مدت رنج می برد، جایی که طول یک تجربه نادیده گرفته می شود.
در یک مطالعه، دو روش دردناک به افراد داده شد. یک هشت دقیقه طول می کشد و به تدریج درد را تا پایان افزایش می دهد. دومی بیست و چهار دقیقه طول می کشد و همان شدت درد را دارد اما در وسط. اکثر مردم روش دوم را انتخاب می کنند.
خود به خاطر سپردن نیز گزینه هایی را انتخاب می کند که به خاطر یک تجربه، بیشتر از خود تجربه، ارزش قائل هستند. به همین ترتیب، اگر بتوان آن درد را از حافظه پاک کرد، درد را متحمل خواهد شد.
پرسش از مردم در مورد رضایت کلی از زندگی یک معیار مهم در بسیاری از مطالعات است. اما سیستم ۱ تمایل دارد این سوال دشوار را با یک سوال ساده تر جایگزین کند. خود به خاطر سپردن به احساسی که اخیرا داشته اند پاسخ می دهد.
کانمن روش شناسی بهتری را برای برانگیختن خود تجربه پیشنهاد می کند. او مطالعاتی انجام داده است که از مردم می خواهد روز گذشته خود را بازسازی کنند. این معیار بهتری از بهزیستی و شادی را نشان میدهد و به بینش بهتری در مورد چگونگی تأثیر آن منجر شده است.
تفکر، مطالب سریع و آهسته
تفکر، سریع و آهسته دارای ۳۷ فصل اصلی در ۵ قسمت…
معرفی
بخش ۱: دو سیستم
- شخصیت های داستان
- توجه و تلاش
- کنترل کننده تنبل
- ماشین انجمنی
- سهولت شناختی
- هنجارها، شگفتی ها، و علل
- ماشینی برای نتیجه گیری
- چگونه قضاوت ها اتفاق می افتد
- پاسخ دادن به یک سوال ساده تر
بخش ۲: اکتشافی و تعصبات
- قانون اعداد کوچک
- لنگرها
- علم در دسترس بودن
- در دسترس بودن، احساس، و ریسک
- تخصص تام دبلیو
- لیندا: کمتر، بیشتر است
- باعث آمار ترامپ می شود
- رگرسیون به میانگین
- رام کردن پیش بینی های شهودی
بخش سوم: اعتماد به نفس بیش از حد
- توهم تفاهم
- توهم اعتبار
- شهود در مقابل فرمول ها
- شهود متخصص: چه زمانی می توانیم به آن اعتماد کنیم؟
- نمای بیرونی
- بخش موتور سرمایه داری
بخش ۴: انتخاب ها
- خطاهای برنولی
- نظریه چشم انداز
- اثر وقف
- اتفاقات بد
- الگوی چهارگانه
- رویدادهای نادر
- سیاست های ریسک
- حفظ امتیاز
- معکوس ها
- قاب ها و واقعیت
قسمت پنجم: دو خود
- دو خود
- زندگی به عنوان یک داستان
- رفاه را تجربه کرد
- فکر کردن به زندگی
نتیجه گیری
ضمیمه A: قضاوت تحت عدم قطعیت
پیوست B: انتخاب ها، ارزش ها و چارچوب ها
سوالات متداول تفکر، سریع و آهسته
چرا سریع و آهسته فکر می کنم؟
مردم به دلیل دو سیستمی که فرآیندهای شناختی ما را اداره می کنند، سریع و آهسته فکر می کنند. سیستم ۱ سریع و خودکار فکر می کند. انرژی کمتری مصرف میکند و حالت «پیشفرض» ما است، اما مستعد خطاها و سوگیریها است. سیستم ۲ به آرامی فکر می کند و زمانی فعال می شود که کار دشوارتر باشد یا اطلاعات جدیدی وجود داشته باشد. توانایی بیشتری دارد اما انرژی ذهنی بسیار بیشتری می گیرد.
تفاوت بین تفکر سریع و آهسته چیست؟
تفکر سریع بر اساس شهود و فرآیندهای ناخودآگاه آموخته شده است. تفکر آهسته مبتنی بر انتخاب های آگاهانه و آگاهانه است. اما تفکر آهسته اغلب مبتنی بر اکتشافات تفکر سریع است. این بدان معناست که حتی اگر فرض کنیم که در حال انجام انتخابهای منطقی هستیم، ممکن است آنها تحت تأثیر سوگیریهایی قرار گیرند که ما از آنها بیخبریم.
آیا فکر کردن سریع و آهسته ارزش خواندن دارد؟
اگر به روانشناسی علاقه مندید و اینکه چگونه و چرا تصمیم می گیریم، فکر کردن سریع و آهسته قطعا ارزش خواندن دارد. مطالعات علمی بسیار جذاب هستند و نظریه های کانمن در مورد طیف وسیعی از رفتارهای شناخته شده انسانی اعمال می شود. این شامل اشتباه هزینه کاهش یافته، ریسک گریزی، و اینکه چرا برداشت های اولیه مهم است. اگر به دنبال “چگونه” هستید، ممکن است ناامید شوید. نکته اصلی کتاب این است که ما نمی توانیم فرآیند تفکر سریع زیربنایی را کنترل کنیم. اما میتوانیم یاد بگیریم تشخیص دهیم که چه زمانی تفکر کند ما به بیراهه کشیده میشود.
بهترین جملات فکری، سریع و آهسته
این نقلقولهای تفکر، سریع و آهسته از کتابخانه مرکزی همیشه در حال رشد افکار، حکایات، یادداشتها و نقلقولهای الهامبخش هنر زندگی میآیند .
“یک راه قابل اعتماد برای باور مردم به دروغ، تکرار مکرر است، زیرا آشنایی به راحتی از حقیقت تشخیص داده نمی شود. نهادهای مستبد و بازاریابان همیشه این واقعیت را می دانستند.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
“هیچ چیز در زندگی به اندازه ای که فکر می کنید مهم نیست، در حالی که به آن فکر می کنید.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
“اعتقاد آرامش بخش ما مبنی بر اینکه دنیا معنادار است، بر پایه ای مطمئن استوار است: توانایی تقریباً نامحدود ما در نادیده گرفتن نادانی خود.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
“اگر به این اهمیت می دهید که معتبر و باهوش باشید، از زبان پیچیده در جایی که زبان ساده تر این کار را می کند استفاده نکنید.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
“هوش تنها توانایی استدلال نیست، بلکه توانایی یافتن مطالب مرتبط در حافظه و به کار بردن توجه در صورت نیاز است.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
“یک سوسک به طور کامل جذابیت یک کاسه گیلاس را از بین می برد، اما یک گیلاس هیچ کاری برای یک کاسه سوسک انجام نمی دهد.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
این ایده که آینده غیرقابل پیشبینی است، هر روز با سهولت [گمراهکننده] که با آن گذشته توضیح داده میشود، تضعیف میشود.»
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
“مطالعه گوریل ها دو واقعیت مهم را در مورد ذهن ما نشان می دهد: ما می توانیم نسبت به بدیهیات کور باشیم و همچنین نسبت به نابینایی خود کور هستیم.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
خلق و خوی ظاهراً بر عملکرد سیستم ۱ تأثیر می گذارد: هنگامی که ما ناراحت و ناراضی هستیم، ارتباط خود را با شهود خود از دست می دهیم.
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
این جوهر اکتشافی شهودی است: هنگامی که با یک سوال دشوار مواجه می شویم، معمولاً بدون توجه به جایگزینی، به یک سوال ساده تر پاسخ می دهیم.
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته
“بسیاری از مردم بیش از حد اعتماد به نفس دارند، تمایل دارند بیش از حد به شهود خود ایمان داشته باشند. ظاهرا تلاش شناختی را حداقل تا حدی ناخوشایند می دانند و تا حد امکان از آن اجتناب می کنند.”
– دانیل کانمن ، تفکر، سریع و آهسته