خلاصه و دانلود کتاب صوتی اصل گرایی : اصل کمتر با کیفیت بهتر عنوان کتاب پستی و صوتی است که با شما به اشتراک گذاشته می شود.
اصل گرایی این نیست که چگونه کارهای بیشتری انجام دهیم، بلکه به این معناست که چگونه کارهای درست را انجام دهیم. این به این معنا نیست که فقط به خاطر کمتر کردن کار کمتر انجام دهیم، بلکه به این معناست که عاقلانه ترین سرمایه گذاری ممکن از زمان و انرژی خود را انجام دهیم. برای اینکه در بالاترین نقطه مشارکت خود تنها با انجام کارهای ضروری عمل کنیم.”
اصل گرایی چیست؟
- اصل گرایی یک رویکرد منظم و منظم برای تعیین اینکه بالاترین نقطه مشارکت ما در کجا قرار دارد و سپس اجرای آن چیزها تقریباً بدون دردسر است.
پنج ایده بزرگ
- تنها زمانی که به خود اجازه دهید تلاش برای انجام همه کارها را متوقف کنید و به همه بله بگویید، می توانید بالاترین سهم خود را در مورد چیزهایی که واقعاً مهم هستند داشته باشید.
- اصل گرایی عبارت است از تمایز عمدی اندک حیاتی از بسیاری کم اهمیت، حذف موارد غیر ضروری، و سپس از بین بردن هر گونه مانعی تا چیزهای ضروری دارای یک روشن ، عبور صاف.
- اگر شما زندگی خود را در اولویت قرار ندهید، شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد.
- پارادوکس موفقیت: هر چه گزینههای بیشتری داشته باشیم، بیشتر از آنچه در غیر این صورت بالاترین سطح مشارکت ما بود، پرت میشویم.
- برای پذیرفتن جوهر اصل گرایی مستلزم این است که این فرضیات نادرست را با سه حقیقت اصلی جایگزین کنیم: «من انتخاب میکنم»، «فقط چند چیز واقعا مهم هستند» و «من میتوانم هر کاری انجام دهم، اما نه همه چیز».
خلاصه کتاب اضل گرایی
فصل ۱: اصل گرا
«فقط زمانی که به خود اجازه دهید تلاش برای انجام همه کارها را متوقف کنید، و به همه بله نگویید، می توانید بالاترین سهم خود را برای چیزهایی که واقعاً مهم هستند داشته باشید.»
ترجمه انگلیسی “weniger aber besser” به صورت “کمتر بهتر است” است.
راه اصل گرا، پیگیری بیوقفه کمتر اما بهتر است.
اصل گرایی در مورد مکث مداوم برای پرسیدن این سوال است که “آیا روی فعالیت های درست سرمایه گذاری می کنم؟”
«اصل گرایی این نیست که چگونه کارهای بیشتری را انجام دهیم. این در مورد چگونگی انجام کارهای درست است. این به این معنا نیست که فقط به خاطر کمتر کاری کمتر انجام دهید. منظور این است که عاقلانه ترین سرمایه گذاری ممکن از زمان و انرژی خود را انجام دهید تا در بالاترین نقطه مشارکت خود تنها با انجام کارهای ضروری عمل کنید.
“روش اصولگرا این ایده را رد میکند که ما میتوانیم همه چیز را در آن جا دهیم. در عوض، ما را ملزم میکند که با مبادلات واقعی دست و پنجه نرم کنیم و تصمیمهای سخت بگیریم.”
«روش اسانسیالیست به معنای زندگی بر اساس طرح است، نه به صورت پیش فرض. به جای انتخاب واکنشی، ذات گرا عمداً تعداد اندک حیاتی را از بسیاری بی اهمیت متمایز می کند. حذف می کند چیزهای غیر ضروری، و سپس موانع را از بین می برد تا چیزهای ضروری داشته باشند روشن گذرگاه صاف.»
«راه اصل گرایان راهی برای کنترل انتخابهای خودمان است. این مسیری است به سطوح جدیدی از موفقیت و معنا. این مسیری است که در آن از سفر لذت می بریم، نه فقط مقصد.»
“اگر شما زندگی خود را در اولویت قرار ندهید، شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد.”
پارادوکس موفقیت
- هنگامی که ما واقعاً هدف را روشن می کنیم، ما را قادر می سازد در تلاش خود موفق شویم.
- هنگامی که ما موفق می شویم، به عنوان یک فرد “مراجعه کننده” شهرت پیدا می کنیم. ما «پیرمرد خوب [نام را وارد کنید]» میشویم، که همیشه وقتی به او نیاز دارید در آنجاست، و گزینهها و فرصتهای بیشتری به ما ارائه میشود.
- وقتی گزینهها و فرصتها را افزایش میدهیم، که در واقع کدی است برای تقاضای زمان و انرژی ما، منجر به تلاشهای پراکنده میشود. ما نازک تر و نازک تر می شویم.
- ما از چیزی که در غیر این صورت بالاترین سطح مشارکت ما بود پرت می شویم. تأثیر موفقیت ما تضعیف وضوحی است که در وهله اول به موفقیت ما منجر شد.
کلمه اولویت در دهه ۱۴۰۰ وارد زبان انگلیسی شد. مفرد بود. این به معنای اولین یا قبلی بود. تا پانصد سال بعد مفرد ماند. فقط در دهه ۱۹۰۰ ما این اصطلاح را چندگانه کردیم و شروع به صحبت در مورد اولویت ها کردیم.
زمانی که ما به طور هدفمند و عمدی انتخاب نکنیم که انرژی و زمان خود را کجا متمرکز کنیم، افراد دیگر – روسای ما، همکاران ما، مشتریان ما و حتی خانواده هایمان – برای ما انتخاب می کنند و خیلی زود ما از چشمانمان غافل خواهیم شد. هر چیزی که معنادار و مهم است.»
زمانی یک پرستار استرالیایی به نام برونی ور، که در دوازده هفته آخر زندگی خود از مردم مراقبت می کرد، پشیمانی های اغلب مورد بحث آنها را ثبت کرد. در بالای لیست: “کاش شهامت این را داشتم که یک زندگی صادقانه برای خودم داشته باشم، نه زندگی که دیگران از من انتظار داشتند.”
قبل از اینکه به هر چیزی بله بگویید، از خود بپرسید: “آیا این فعالیت یا تلاش بیشترین کمک ممکن را در رسیدن به هدف من خواهد داشت؟”
سه واقعیتی که بدون آنها تفکر اصل گرایی نه مرتبط و نه ممکن خواهد بود.
- انتخاب فردی: ما می توانیم نحوه صرف انرژی و زمان خود را انتخاب کنیم.
- شیوع سر و صدا: تقریباً همه چیز سر و صدا است و خیلی چیزهای کمی فوق العاده ارزشمند هستند.
- واقعیت مبادلات: ما نمی توانیم همه آن را داشته باشیم یا همه آن را انجام دهیم.
هنگامی که واقعیت مبادلات را بپذیریم، دیگر نمی پرسیم، “چگونه می توانم همه چیز را عملی کنم؟” و شروع به پرسیدن سوال صادقانه تر “کدام مشکل را می خواهم حل کنم؟”
اصولگرایان می پرسند، “از چه چیزی عمیقاً الهام گرفته ام؟” و “من در چه چیزی استعداد ویژه ای دارم؟” و “چه چیزی یک نیاز مهم در جهان را برآورده می کند؟”
اصولگرایان زمانی را که صرفهجویی کردهاند صرف ایجاد سیستمی برای حذف موانع و آسانتر کردن اجرای آن میکنند.
«ذاتگرایی راهی برای انجام یک کار دیگر نیست. این روشی متفاوت برای انجام هر کاری است. این یک روش فکری است.»
سه فرض عمیقاً ریشهدار وجود دارد که باید به آنها پی ببریم تا به شیوهی ذاتگرایان زندگی کنیم: «من باید»، «همه چیز مهم است» و «من میتوانم هر دو را انجام دهم».
برای پذیرفتن جوهر ذاتگرایی مستلزم این است که این فرضیات نادرست را با سه حقیقت اصلی جایگزین کنیم: «من انتخاب میکنم»، «فقط چند چیز واقعا مهم هستند» و «من میتوانم هر کاری انجام دهم، اما نه همه چیز».
فصل ۲: انتخاب – قدرت شکست ناپذیر انتخاب
از خود بپرسید: “اگر می توانستید در حال حاضر فقط یک کار را با زندگی خود انجام دهید، چه می کردید؟”
“در حالی که ممکن است همیشه روی گزینه های خود کنترل نداشته باشیم، همیشه بر نحوه انتخاب بین آنها کنترل داریم.”
“توانایی انتخاب را نمی توان از بین برد یا حتی از دست داد – فقط می توان آن را فراموش کرد.”
برای تبدیل شدن به یک اسانسیالیست نیاز به آگاهی بیشتر از توانایی ما در انتخاب دارد.
وقتی توانایی انتخاب خود را فراموش می کنیم، یاد می گیریم درمانده باشیم. قطره قطره اجازه میدهیم قدرتمان از بین برود تا اینکه در نهایت تابعی از انتخابهای دیگران شویم – یا حتی تابعی از انتخابهای گذشته خودمان.»
فصل ۳: تشخیص – بی اهمیت بودن عملاً همه چیز
ما در دنیایی زندگی میکنیم که تقریباً همه چیز بیارزش است و چیزهای بسیار کمی ارزش استثنایی دارند.»
یک غیر ذات گرا فکر می کند تقریباً همه چیز ضروری است. یک ذاتگرا فکر میکند تقریباً همه چیز غیر ضروری است.
بسیاری از افراد توانمند از رسیدن به سطح بعدی مشارکت باز میمانند زیرا نمیتوانند این باور را که همه چیز مهم است کنار بگذارند.»
فصل ۴: مبادله – کدام مشکل را می خواهم؟
به جای تلاش برای پرواز به هر مقصدی، شرکت هواپیمایی ساوت وست عمداً ترجیح داد فقط پروازهای نقطه به نقطه را ارائه دهد. بهجای افزایش قیمتها برای پوشش هزینههای وعدههای غذایی، آنها تصمیم گرفتند که هیچکدام را سرو نکنند. آنها به جای تعیین صندلی از قبل، به مردم اجازه می دهند که آنها را هنگام سوار شدن به هواپیما انتخاب کنند. آنها به جای اینکه مسافران خود را با خدمات درجه یک پرزرق و برق به فروش برسانند، فقط اقتصادی را ارائه کردند.
ما میتوانیم سعی کنیم از واقعیت مبادلات اجتناب کنیم، اما نمیتوانیم از آنها فرار کنیم.»
یک غیر اصل گرا با این سؤال که چگونه میتوانم هر دو را انجام دهم، به هر معاملهای نزدیک میشود؟ اصولگرایان سؤال سختتر اما در نهایت آزادیبخشتر را میپرسند، «کدام مشکل را میخواهم؟»
به جای اینکه بپرسید، “چه چیزی را باید رها کنم؟” اصولگرایان می پرسند، “در چه کاری می خواهم بزرگ پیش بروم؟”
یک اجاق گاز چهار شعله را تصور کنید. یک مشعل نشان دهنده خانواده شما است، یکی دوستان شما، سومی سلامت شما و چهارمی کار شما است. برای موفقیت باید یکی از مشعل های خود را قطع کنید. و برای اینکه واقعاً موفق شوید، باید دو مورد را از بین ببرید.
«برای تشخیص آنچه واقعاً ضروری است، به فضایی برای فکر کردن، زمانی برای نگاه کردن و گوش دادن، اجازه بازی، حکمت برای خوابیدن، و نظم و انضباط برای اعمال معیارهای بسیار گزینشی برای انتخابهایی که میکنیم نیاز داریم.»
فصل ۵: فرار – مزیت های در دسترس نبودن
«ما به فضایی برای فرار نیاز داریم تا بتوانیم اندکهای اساسی را از بسیاری بیاهمیت تشخیص دهیم. ”
“برای اینکه تمرکز داشته باشیم، باید فرار کنیم تا تمرکز کنیم.”
فصل ۶: نگاه کنید – ببینید چه چیزی واقعاً مهم است
روزنامهنگاری زندگی خود شما را مجبور میکند از تمرکز بیش از حد بر روی تمام جزئیات جزئی دست بردارید و تصویر بزرگتر را ببینید.
یکی از واضحترین و در عین حال قدرتمندترین راهها برای تبدیل شدن به یک روزنامهنگار در زندگی خود، صرفاً داشتن یک مجله است.
فصل ۷: بازی – خرد کودک درون خود را در آغوش بگیرید
«بازی فقط به ما کمک نمیکند تا چیزهای ضروری را کشف کنیم. این به خودی خود ضروری است.»
فصل ۸ خواب – محافظت از دارایی
“بهترین دارایی ما برای کمک به جهان خودمان هستیم.”
اصولگرایان خواب را برای فعالیت در سطوح بالای مشارکت در بیشتر مواقع ضروری می دانند.
بالاترین اولویت ما محافظت از توانایی خود در اولویت بندی است.
فصل ۹: انتخاب – قدرت معیارهای شدید
در اینجا نحوه توصیف مک کیون، “قانون ۹۰ درصد ” آمده است:
همانطور که یک گزینه را ارزیابی می کنید، به مهم ترین معیار برای آن تصمیم فکر کنید و سپس به سادگی به گزینه امتیازی بین ۰ تا ۱۰۰ بدهید. اگر به آن امتیاز کمتر از ۹۰ درصد دادید، به طور خودکار رتبه را به ۰ تغییر دهید و به سادگی رد کنید. آی تی.
“اگر یک بله واضح نیست، پس یک نه واضح است.”
برای ارزیابی فرصت هایی که برایتان پیش می آید ،
- ابتدا فرصت را یادداشت کنید.
- دوم، فهرستی از سه «حداقل معیار» را بنویسید که گزینهها باید «گذرانده شوند» تا در نظر گرفته شوند.
- سوم، فهرستی از سه معیار ایدهآل یا «افراطی» را بنویسید که گزینهها باید «گذرانده شوند» تا در نظر گرفته شوند. طبق تعریف، اگر فرصت از اولین مجموعه معیارها عبور نکند، پاسخ بدیهی است که خیر. اما اگر دو مورد از سه معیار افراطی شما را نیز رعایت نکرد، پاسخ هنوز منفی است.
تنها تعیین اینکه کدام فعالیت ها و تلاش ها بهترین کمک ممکن را ندارند، کافی نیست. شما هنوز باید فعالانه آنهایی را که این کار را نمی کنند حذف کنید.”
سوال قاتل هنگام تصمیم گیری برای حذف چه فعالیت هایی این است: “اگر این فرصت را نداشتم، حاضر بودم برای به دست آوردن آن چه کاری انجام دهم؟”
برای کشف اولویت های واقعی خود، از خود بپرسید: «به چه چیزی نه بگویم؟»
فصل ۱۰: شفاف سازی – یک تصمیم که هزاران را می گیرد
زمانی که عدم شفافیت جدی در مورد اینکه تیم چه هدفی دارد و اهداف و نقش آنها چیست، مردم دچار سردرگمی، استرس و ناامیدی می شوند.
یک هدف اساسی هم الهامبخش است و هم عینی، هم معنادار و هم قابل اندازهگیری.
فصل ۱۱: جرات – قدرت یک “نه” برازنده
تنها زمانی که تصمیم را از رابطه جدا کنیم، میتوانیم تصمیم روشنی بگیریم و سپس به طور جداگانه شجاعت و شفقت را برای برقراری ارتباط پیدا کنیم.»
«هرچه بیشتر به این فکر کنیم که وقتی به کسی بله میگوییم چه چیزی را رها میکنیم، نه گفتن آسانتر میشود.»
اصولگرایان قبول دارند که نمی توانند همیشه در بین همه محبوب باشند.
اگر مدیرتان نزد شما آمد و از شما خواست X را انجام دهید، میتوانید با «بله، خوشحالم که این را در اولویت قرار دهم» پاسخ دهید. کدام یک از این پروژه های دیگر را باید در اولویت قرار دهم تا به این پروژه جدید توجه کنم؟
فصل ۱۲: عدم تعهد – با کاهش ضررهای خود پیروز بزرگ شوید
«سوگیری هزینههای غرقشده تمایل به ادامه سرمایهگذاری زمان، پول یا انرژی برای چیزی است که میدانیم یک پیشنهاد بازنده است، فقط به این دلیل که قبلاً هزینهای را متحمل شدهایم یا کاهش دادهایم که قابل جبران نیست.»
«یک ذاتگرا شجاعت و اعتماد به نفس دارد که اشتباهات خود را بپذیرد و تعهد نکند، صرفنظر از هزینههای غرق شده.»
«تام استافورد یک پادزهر ساده برای اثر وقف توصیف می کند. به جای اینکه بپرسید “چقدر برای این کالا ارزش قائلم؟” ما باید بپرسیم، “اگر من این کالا را نداشتم، برای به دست آوردن آن چقدر می پرداختم؟”
نپرسید: “اگر این فرصت را از دست بدهم چه احساسی خواهم داشت؟” بلکه “اگر این فرصت را نداشتم، چقدر حاضر بودم برای به دست آوردن آن فداکاری کنم؟” به همین ترتیب، میتوانیم بپرسیم: «اگر قبلاً در این پروژه شرکت نکرده بودم، چقدر برای رسیدن به آن تلاش میکردم؟»
فصل ۱۳: ویرایش – هنر نامرئی
مرحله بعدی در فرآیند Essentialist، حذف موارد غیر ضروری، به معنای به عهده گرفتن نقش یک ویرایشگر در زندگی و رهبری شما است.
ریشه لاتین کلمه تصمیم – cis یا cid – به معنای واقعی کلمه به معنای “بریدن” یا “کشتن” است.
جی اوک: “باید عذرخواهی کنم: اگر زمان بیشتری داشتم نامه کوتاه تری می نوشتم.”
آلن دی. ویلیامز در مقاله “ویراستار چیست؟” مشاهده کرد. دو سؤال اساسی وجود دارد که ویراستار باید خطاب به نویسنده باشد: آیا چیزی را می گویید که می خواهید بگویید؟ و آیا آن را تا حد امکان واضح و مختصر میگویید؟»
فصل ۱۴: محدودیت – آزادی تعیین مرزها
«به شخصی فکر کنید که مرتباً شما را از اساسیترین مسیرتان بیرون میکشد. فهرستی از معاملهگران خود تهیه کنید—انواع درخواستها یا فعالیتهایی که از طرف آن شخص انجام میشود که به سادگی از بله گفتن خودداری میکنید، مگر اینکه به نحوی با اولویتها یا برنامههای کاری شما همپوشانی داشته باشند.»
یک آزمایش سریع برای یافتن معاملهگران این است که هر زمانی را که احساس میکنید مورد تجاوز قرار گرفتهاید یا درخواست کسی به شما تحمیل میشود، یادداشت کنید. لازم نیست که به روشی افراطی باشد تا شما متوجه آن شوید.
فصل ۱۵: بافر – مزیت ناعادلانه
اصولگرایان این واقعیت را می پذیرند که ما هرگز نمی توانیم به طور کامل هر سناریو یا احتمالی را پیش بینی کنیم یا برای آن آماده کنیم. آینده خیلی غیر قابل پیش بینی است در عوض، آنها بافرهایی ایجاد می کنند تا اصطکاک ناشی از موارد غیرمنتظره را کاهش دهند.
فصل ۱۶: تفریق – با حذف موانع، موارد بیشتری را به ارمغان بیاورید
«برای رسیدن به دانش، هر روز چیزهایی اضافه کنید. برای رسیدن به خرد، هر روز چیزها را کم کنید.» – لائوتزو
آنها به جای اینکه به دنبال آشکارترین یا فوری ترین موانع باشند، به دنبال موانعی هستند که پیشرفت را کند می کنند. آنها می پرسند، “چه چیزی مانع دستیابی به آنچه ضروری است؟”
ارسطو در مورد سه نوع کار صحبت کرد، در حالی که در دنیای مدرن ما تمایل داریم فقط بر دو نوع کار تأکید کنیم. اولی کار نظری است که هدف نهایی آن حقیقت است. دوم کار عملی است که هدف آن عمل است. اما سومی هم هست: کار شاعرانه است. مارتین هایدگر، فیلسوف، poiesis را به عنوان یک «بهوجود آوردن» توصیف میکند. این نوع سوم کار، روش اسانسیالیستی برای نزدیک شدن به اعدام است.»
یک ذاتگرا با حذف بیشتر به جای انجام کارهای بیشتر، بیشتر تولید میکند – بیشتر به بار میآورد.
Essentialist به جای تمرکز بر تلاشها و منابعی که باید اضافه کنیم، بر محدودیتها یا موانعی که باید حذف کنیم تمرکز میکند.
به جای اینکه فقط وارد پروژه شوید، چند دقیقه فکر کنید. از خود بپرسید: “این همه موانع بین من و انجام این کار چیست؟” و “چه چیزی مرا از تکمیل این باز می دارد؟” فهرستی از این موانع تهیه کنید. آنها ممکن است شامل موارد زیر باشند: نداشتن اطلاعات مورد نیاز، سطح انرژی شما، تمایل شما به کمال. فهرست را با استفاده از این سوال اولویت بندی کنید: “موانعی که در صورت رفع آن، اکثر موانع دیگر را از بین می برد چیست؟”
فصل هفدهم: پیشرفت – قدرت بردهای کوچک
به جای تلاش برای به انجام رساندن همه چیز – و به یکباره – و شعله ور شدن، Essentialist از کوچک شروع می کند و پیشرفت را جشن می گیرد. Essentialist به جای اینکه به دنبال پیروزی های بزرگ و پر زرق و برق باشد که واقعاً مهم نیستند، به دنبال پیروزی های کوچک و ساده در زمینه هایی است که ضروری هستند.
در مقاله مروری بازرگانی هاروارد در سال ۱۹۶۸ با عنوان “یک بار دیگر: چگونه کارکنان را تشویق می کنید؟” در میان محبوب ترین مقالات هاروارد بیزینس ریویو در تمام دوران، فردریک هرزبرگ تحقیقاتی را فاش می کند که نشان می دهد دو انگیزه داخلی اصلی برای افراد، موفقیت و به رسمیت شناختن موفقیت است.
ترزا آمابیل و استیون کرامر یادداشت های روزانه ناشناس را از صدها نفر جمع آوری کردند و هزاران روز کاری را پوشش دادند. بر اساس این صدها هزار بازتاب، آمابیل و کرامر به این نتیجه رسیدند که «پیشرفت روزمره – حتی یک برد کوچک» میتواند تفاوت در احساس و عملکرد افراد ایجاد کند. آنها میگویند: «از همه چیزهایی که میتواند احساسات، انگیزه و ادراک را در طول یک روز کاری تقویت کند، مهمترین آنها پیشرفت در کار معنادار است.»
روشی را برای «حداقل پیشرفت قابل دوام» اتخاذ کنید. از خود بپرسید: «کوچکترین میزان پیشرفتی که برای انجام وظیفه اساسی مفید و ارزشمند است، چقدر است؟»
هدف یا ضرب الاجلی را که در پیش دارید در نظر بگیرید و از خود بپرسید: «حداقل مقداری که در حال حاضر می توانم برای آماده شدن انجام دهم چقدر است؟»
فصل ۱۸: جریان – نابغه روتین
Essentialist یک روال را طراحی می کند که دستیابی به آنچه را که برای موقعیت پیش فرض ضروری تشخیص داده اید، می سازد.
فصل ۱۹: تمرکز—چه چیزی اکنون مهم است؟
برای اینکه در بالاترین سطح مشارکت خود کار کنید مستلزم آن است که عمداً به آنچه در اینجا و اکنون مهم است توجه کنید.
یونانیان باستان دو کلمه برای زمان داشتند. اولی کرونوس بود. دومی کایروس بود. خدای یونانی کرونوس به عنوان یک مرد مسن و با موهای خاکستری تصور می شد و نام او به معنای واقعی کلمه تیک تاک ساعت، زمان تقویمی، نوعی که اندازه می گیریم (و در تلاش برای استفاده بهینه از آن رقابت می کنیم) است. کایروس متفاوت است. در حالی که ترجمه دقیق آن دشوار است، اما به زمانی اشاره دارد که مناسب، درست و متفاوت است. Chronos کمی است. kairos کیفی است. دومی تنها زمانی تجربه میشود که ما کاملاً در لحظه باشیم – زمانی که در زمان حال وجود داشته باشیم.»
«چند وظیفگی خود دشمن ذاتگرایی نیست. تظاهر به اینکه میتوانیم «چند فوکوس» کنیم این است.»
«وقتی با وظایف و تعهدات زیادی روبرو میشوید که نمیتوانید بفهمید کدام یک را اول باید انجام دهید، دست از کار بکشید. یک نفس عمیق بکش. در لحظه حاضر شوید و از خود بپرسید که در این ثانیه چه چیزی مهم است، نه اینکه فردا یا حتی یک ساعت دیگر چه چیزی مهم است. اگر مطمئن نیستید، فهرستی از همه چیزهایی که برای جلب توجه شما رقابت می کنند تهیه کنید و هر چیزی را که در حال حاضر مهم نیست خط بزنید.
فصل ۲۰: باش – زندگی ضروری
“اگر به خود اجازه دهید که اساسگرایی را به طور کامل بپذیرید – واقعاً آن را زندگی کنید، در هر کاری که انجام می دهید، چه در خانه و چه در محل کار – این می تواند بخشی از نحوه دیدن و درک شما از جهان باشد.”
وقتی این ایده ها از نظر احساسی واقعی می شوند، قدرت تغییر شما را به دست می گیرند.
یونانیان کلمه ای داشتند به نام metanoia که به دگرگونی قلب اشاره دارد.
از بسیاری جهات، زندگی به عنوان یک ذاتگرا در جامعهی ما که همیشه همه چیز را زیاد میکند، یک عمل انقلابی آرام است.»
“هر تصمیم یا چالش یا چهارراهی که در زندگی خود با آن روبرو هستید، به سادگی از خود بپرسید: “چه چیزی ضروری است؟” هر چیز دیگری را حذف کنید.»
به گفته نویسنده گرگ مک کیون، ۳ گام اصل گرایی: چگونه با انجام کمتر به چیزهای بیشتری دست یابیم
مک کیون می نویسد روشی برای این طرز فکر وجود دارد و شامل سه مرحله است: کاوش و ارزیابی، حذف و اجرا. این سه مرحله بخشهایی از یک فرآیند چرخهای برای ارزیابی فرصتها و تعهدات است و اینکه چگونه ذاتگرایان به تعهداتی که انتخاب میکنند به بهترین شکل ممکن احترام میگذارند. این کتاب به روش های خاص مک کیون برای هر مرحله می پردازد، اما ایده کلی هر مرحله در زیر ذکر شده است.
۱. کاوش و ارزیابی کنید
به گفته مککئون، تفاوت اصلی بین «ذاتگرایان» و «غیر ذاتگرایان» این است که ذاتگرایان در واقع گزینههای بیشتری را نسبت به همتایان غیرذاتگرای خود در نظر میگیرند و ارزیابی میکنند. بخشی از منطق آنها این است که آنها به طور کامل فقط به یک یا دو تلاش متعهد می شوند، آنها عمداً مجموعه گسترده ای از گزینه ها را در نظر می گیرند تا مطمئن شوند که تصمیمات درستی می گیرند. افراد غیر ضروری برای تلاش های بیشتر ثبت نام می کنند بدون اینکه به دقت در نظر بگیرند که آیا هدفشان پیش می رود یا خیر، آنها اغلب فقط به این دلیل ثبت نام می کنند که کسی از آنها می خواهد. سوالی که ذاتگرایان هنگام سنجش فرصتها و تعهدات از خود میپرسند این است که آیا این فعالیت یا تلاش بیشترین کمک ممکن را در رسیدن به هدف من خواهد داشت؟
۲. حذف کنید
زندگی هرگز به سادگی چیزهایی نیست که “بهترین کمک ممکن را در رسیدن به هدف من می کنند” و چیزهایی که “نمی کنند” بالاترین سهم ممکن در رسیدن به هدف من، “منطقه خاکستری زیادی وجود دارد، و ما اغلب می خواهیم همکاران، خانواده و دوستان خود را با گفتن “بله” به آنها خشنود کنیم. مک کیون اشاره می کند که از بین بردن فرصت ها و تعهدات به شجاعت نیاز دارد، زیرا این فقط یک نظم ذهنی نیست، بلکه یک رشته عاطفی برای رد فشار اجتماعی است. او می نویسد که سوال ما همه باید از خود بپرسیم، نه اینکه چگونه می توانیم همه کارها را انجام دهیم، بلکه این است که چه کسی می تواند انتخاب کند که چه کاری را انجام دهیم و چه کاری را انجام ندهیم. میخواهم بروم، پس خودت را انتخاب کن، به خودت قدرت بده تا وقت و انرژیت را هدایت کنی و با حذف چیزهای غیر ضروری،شما برای تمرکز بر موارد ضروری زمان ایجاد می کنید.
۳. اجرا کنید
McKeown می نویسد، هنگامی که تصمیم می گیرید کدام فعالیت ها و تلاش ها را حفظ کنید، اصولگرایان زمان صرفه جویی شده را برای “ایجاد یک سیستم و حذف موانعی که اجرا را تا حد امکان آسان می کنند” صرف می کنند. به جای اینکه به اجرا به عنوان چیزی فکر کنید که باید از طریق آن نیرو داده شود، سیستمی ایجاد کنید که روند اجرای تلاش های انتخابی شما را شاد و کارآمد کند. موانع، حواس پرتی، کارهای غیر ضروری، جلسات و غیره را که بی ثمر هستند و مانع تمرکز هستند را حذف کنید. تلاش ها و فرآیند فکر خود را ساده کنید تا تا حد امکان سازنده و متمرکز باشید.
اصل گرایی اثر گرگ مک کئون – ملزومات:
- تعریف: نویسنده گرگ مک کیون می گوید که مناسب ترین تعریف از ذات گرایی «کمتر اما بهتر» است.
- گزاره ارزش پایه: «فقط زمانی که به خود اجازه دهید تلاش برای انجام همه کارها را متوقف کنید و به همه بله بگویید، می توانید بالاترین سهم خود را در مورد چیزهایی که واقعاً مهم هستند داشته باشید.»
- One Takeaway: «اگر یک چیز را از این کتاب حذف کنید، امیدوارم این را به خاطر بسپارید: هر تصمیم، چالش یا تقاطعهایی که در زندگیتان با آن روبرو میشوید، به سادگی از خود بپرسید: «چه چیزی ضروری است؟» هر چیز دیگری را حذف کنید.»
اصل گرایی چیست (و چه نیست)
همه نقلقولها از نویسنده گرگ مککئون هستند، مگر اینکه خلاف آن ذکر شده باشد. تاکید را به صورت پررنگ اضافه کرده ام.
- این کتاب در مورد بازگشت به زمان ساده تر نیست. این در مورد اجتناب از ایمیل یا قطع ارتباط با وب یا زندگی مانند یک گوشه نشین نیست. این حرکت رو به عقب خواهد بود. این در مورد استفاده از اصول “کمتر اما بهتر” در نحوه زندگی ما در حال حاضر و آینده است. این نوآوری است.»
- «ذاتگرایی به این نیست که چگونه کارهای بیشتری را انجام دهیم. این در مورد چگونگی انجام کارهای درست است.»
- ” اصل گرایی یک چیز دیگر نیست – این یک روش کاملاً جدید برای انجام هر کاری است.”
- «روش اسانسیالیست به معنای زندگی بر اساس طرح است، نه به صورت پیش فرض».
اگر هنوز اینجا هستید پس برای مدت طولانی در انتظار هستید. در اینجا ۱۰ هک برتر زندگی (و کار) من از Essentialism: The Disciplined Pursuit of Less آورده شده است.
۱۰ هک زندگی (و کار) از Essentialism
اصل گرایی شماره ۱: فضایی را در زندگی خود برای فرار طراحی کنید
“بدون تنهایی بزرگ هیچ کار جدی ممکن نیست.” – پابلو پیکاسو
- «ما به فضایی برای فرار نیاز داریم تا بتوانیم اندکهای ضروری را از بسیاری بیاهمیت تشخیص دهیم. متأسفانه، در دوران گرسنگی ما، ما آن فضا را به طور پیشفرض دریافت نمیکنیم – فقط با طراحی.
- او با انتخابی بودن برای خودش فضا خرید و در آن فضا آزادی خلاقانه پیدا کرد.»
- «به دلایلی ارتباط نادرستی با کلمه تمرکز وجود دارد. مانند انتخاب، مردم تمایل دارند تمرکز را به عنوان یک چیز در نظر بگیرند. بله، تمرکز چیزی است که ما داریم. اما تمرکز نیز کاری است که ما انجام می دهیم… برای اینکه تمرکز داشته باشیم باید فرار کنیم تا تمرکز کنیم.
- او میدانست که انجام بالاترین نقطه مشارکت خود در یک کار مستلزم ایجاد فضایی برای تفکر بیمعنی است.»
- بیل گیتس، که به طور منظم (و مشهور) یک هفته به طور منظم از وظایف روزانه خود در مایکروسافت صرفاً برای فکر کردن و خواندن مرخصی می گیرد. (توجه: بررسی کنید که برخی افراد دیگر در مورد مینیمالیسم دیجیتال و بی نظمی دیجیتال چه می کنند )
اصل گرایی شماره ۲: وقت خود را صرف کاوش کنید
وقتی خودم و روشهای فکریام را بررسی میکنم، به این نتیجه میرسم که هدیه فانتزی برای من بیش از استعدادم در جذب دانش مثبت بوده است.» – آلبرت انیشتین
- «اگر فکر میکنید که مشغله زیاد و طولانیشدن بیش از حد، دلیلی بر بهرهوری است، احتمالاً معتقدید که ایجاد فضایی برای کاوش، تفکر و تأمل باید به حداقل برسد. با این حال، همین فعالیتها پادزهر مشغلههای غیرضروری هستند که بسیاری از ما را مبتلا میکند.»
- «اساسیالیستها تا حد امکان زمان بیشتری را صرف کاوش، گوش دادن، بحث، پرسش و تفکر میکنند. اما کاوش آنها به خودی خود یک هدف نیست. هدف از کاوش، تشخیص تعداد اندک حیاتی از بسیاری بیاهمیت است.»
- به همین دلیل است که یک Essentialist برای بررسی همه گزینه های خود وقت می گذارد. سرمایه گذاری اضافی موجه است زیرا برخی چیزها بسیار مهم تر هستند که تلاش های سرمایه گذاری شده برای یافتن آن چیزها را ده برابر می کنند. به عبارت دیگر، یک ذاتگرا بیشتر تشخیص میدهد تا بتواند کمتر انجام دهد.»
- «بازی منجر به انعطاف پذیری مغز، سازگاری و خلاقیت می شود. هیچ چیز مثل بازی مغز را تحریک نمی کند.» (استوارت براون، موسس موسسه ملی بازی)
- «دو راه برای تفکر در مورد اصل گرایی وجود دارد. اولین مورد این است که به آن به عنوان کاری فکر کنید که گهگاه انجام می دهید. دوم این است که به آن به عنوان چیزی که هستید فکر کنید. در دومی، روشی متفاوت – راهی سادهتر – برای انجام هر کاری است. تبدیل به یک سبک زندگی می شود.»
اصل گرایی شماره ۳: درک کنید که یک انتخاب دارید
«در چند صد سال، زمانی که تاریخ زمان ما از منظر بلندمدت نوشته شود، احتمالاً مهمترین رویدادی که مورخان خواهند دید نه فناوری است، نه اینترنت و نه تجارت الکترونیک. این یک تغییر بی سابقه در وضعیت انسان است. برای اولین بار – به معنای واقعی کلمه – تعداد قابل توجهی و به سرعت در حال رشد از مردم انتخاب دارند. برای اولین بار، آنها باید خودشان را مدیریت کنند. و جامعه برای آن کاملاً آماده نیست.» – پیتر دراکر
- ما توانایی خود را برای فیلتر کردن آنچه مهم است و آنچه که نیست از دست داده ایم. روانشناسان به این «خستگی تصمیمگیری» میگویند: هر چه بیشتر مجبور به انتخاب شویم، کیفیت تصمیمهایمان بیشتر کاهش مییابد.
- “گزینه های ما ممکن است چیزهایی باشند، اما یک انتخاب – یک انتخاب یک عمل است .”
- «تمرکز بر موارد ضروری یک انتخاب است. انتخاب شماست. این به خودی خود فوق العاده رهایی بخش است.»
- برای تبدیل شدن به یک اسانسیالیست نیاز به آگاهی بیشتر از توانایی ما در انتخاب دارد.
اصل گرایی شماره ۴: هدف خود را مشخص کنید
جنایتی که مردان و دولتها را ورشکست میکند، کار شغلی است ؛ – انصراف از طرح اصلی خود برای خدمت به یک نوبت اینجا یا آنجا.» – رالف والدو امرسون
- جیم کالینز از Good to Great، که در آن او میگوید اگر به یک چیز علاقه دارید – و میتوانید در آن بهترین باشید – باید فقط همین یک کار را انجام دهید.
- “الهام بخش + بتن = هدف اساسی (یک تصمیم می گیرد که ۱۰۰۰ تصمیم بعدی را حذف می کند)”
- «ایجاد یک هدف اساسی سخت است. شجاعت، بصیرت و آینده نگری می خواهد تا ببینید کدام فعالیت ها و تلاش ها به بالاترین نقطه مشارکت شما می رسد. برای حذف اولویتهای رقابتی که ما را از قصد واقعیمان منحرف میکنند، نیاز به پرسیدن سؤالات سخت، ایجاد معاوضههای واقعی و اعمال نظم و انضباط جدی است. با این حال، ارزش تلاش را دارد زیرا تنها با وضوح واقعی هدف، افراد، تیمها و سازمانها میتوانند به طور کامل بسیج شوند و به چیزی واقعا عالی دست یابند.»
- « مهنداس کی. گاندی » – ناگهان هدفی بالاتر یافت : آزادی ستمدیدگان در همه جا. او با هدف جدید خود، هر چیز دیگری را از زندگی خود حذف کرد. او این فرآیند را «به صفر رساندن خود» نامید.
اصل گرایی شماره ۵: روی افراد معدودی حیاتی تمرکز کنید
“شما نمی توانید بی اهمیت بودن همه چیز را بیش از حد ارزیابی کنید.” – جان ماکسول
- “نکته اصلی این است که چیز اصلی را اصلی نگه دارید.” (استیون آر کاوی)
- کلمه اولویت در دهه ۱۴۰۰ وارد زبان انگلیسی شد. مفرد بود. این به معنای اولین یا قبلی بود. تا پانصد سال بعد مفرد ماند. فقط در دهه ۱۹۰۰ ما این اصطلاح را چندگانه کردیم و شروع به صحبت در مورد اولویت ها کردیم.
- «پیتر تیل، کارآفرین نماد شکن و سرمایهدار خطرپذیر، زمانی که اصرار داشت که کارکنان PayPal یک اولویت را در نقش خود انتخاب کنند – و منحصراً روی آن تمرکز کنند، «کمتر اما بهتر» را به سطحی غیرمتعارف رساند. همانطور که کیت رابویس، مدیر اجرایی PayPal به یاد میآورد: «پیتر نیاز داشت که همه دقیقاً یک اولویت داشته باشند. او تقریباً از بحث در مورد هر چیز دیگری به جز آنچه که در حال حاضر به عنوان ابتکار شماره ۱ شما تعیین شده است، خودداری می کند. حتی فرمهای بررسی سالانه ما در سال ۲۰۰۱ هر کارمند را ملزم میکرد تا با ارزشترین سهم خود را در شرکت شناسایی کند.»
- “من به سادگی اعتقاد دارم . شگفتانگیز و غمانگیز است که حتی عاقلترینها فکر میکنند که باید در یک روز به چند امر بیاهمیت رسیدگی کند؛ پس مشکل زندگی را ساده کنید، ضروری و واقعی را تشخیص دهید.» (هنری دیوید ثورو)
اصل گرایی شماره ۶: حرکت از بیماری حرکت به سمت حرکت
“پیروی بدون توقف، یک هدف: راز موفقیت وجود دارد.” – آنا پاولوا
- او از حالت بیماری حرکت به سمت شتاب حرکت کرد … به جای اینکه فقط یک میلی متر در میلیون ها جهت پیشرفت کند، شروع به ایجاد حرکت فوق العاده ای برای انجام کارهایی کرد که واقعاً حیاتی بودند.
- نتیجه این است که با سرمایهگذاری روی چیزهای کمتر، تجربه رضایتبخشی از پیشرفت چشمگیر در مواردی که بیشترین اهمیت را دارند، داریم.»
- دیتر رامز سال ها طراح اصلی براون بود. او با این ایده هدایت می شود که تقریباً همه چیز سر و صدا است. او معتقد است که چیزهای بسیار کمی ضروری هستند. وظیفه او این است که آن سر و صدا را فیلتر کند تا زمانی که به اصل مطلب برسد.»
- «ذاتگرایی یک رشته نظاممند برای تشخیص آنچه کاملاً ضروری است، سپس حذف هر چیزی است که نیست».
Essentialism شماره ۷: مدیر عامل باشید – مدیر ارشد ویرایش
“هیچ راه حلی وجود ندارد. فقط معاوضه وجود دارد.» – توماس سوول
- نادیده گرفتن واقعیت مبادلات یک استراتژی وحشتناک برای سازمان ها است. به نظر می رسد که این یک استراتژی وحشتناک برای مردم نیز هست.»
- «ذاتگرایان مبادلات را بخشی ذاتی از زندگی میدانند، نه بهعنوان بخش ذاتی منفی زندگی. به جای اینکه بپرسید، “چه چیزی را باید رها کنم؟” آنها می پرسند، “من می خواهم در چه کاری بزرگ ادامه دهم؟” تأثیر تجمعی این تغییر کوچک در تفکر می تواند عمیق باشد.»
- جک دورسی…او گفت که به نقش مدیر عامل به عنوان سردبیر شرکت فکر می کند. من بهعنوان ویراستار دائماً این ورودیها را دریافت میکنم و تصمیم میگیرم که کدام یک، یا تقاطع چند، که برای کاری که انجام میدهیم منطقی است.»
- “اصولگرا شدن به این معنی است که برش، فشرده سازی و تصحیح بخشی طبیعی از روال روزانه خود را ایجاد کنیم – ویرایش را به یک آهنگ طبیعی در زندگی خود تبدیل کنیم.”
- برای دستیابی به دانش هر روز چیزهایی اضافه کنید. برای رسیدن به خرد هر روز چیزها را کم کن.» (لائوتزو)
اصل گرایی شماره ۸: “نه” بگویید
نیمی از مشکلات زندگی را می توان در گفتن سریع بله و نه گفتن زودهنگام جستجو کرد. – جاش بیلینگز
- “ما باید “بله” آهسته و “نه” سریع را یاد بگیریم (تام فریل)
- این بدان معنا نیست که شما باید نسبت به مردم بدبین باشید. منظورم این نیست که به مردم اعتماد کرد. من به سادگی می گویم که همه در ازای وقت شما چیزی می فروشند – یک ایده، یک دیدگاه، یک نظر. آگاهی از آنچه فروخته میشود به ما این امکان را میدهد تا در تصمیمگیری که میخواهیم آن را بخریم آگاهتر باشیم.»
- «کارآفرینان زمانی موفق می شوند که به پروژه درست، در زمان مناسب و به روش درست «بله» بگویند. برای انجام این کار، آنها باید در «نه» گفتن به سایر ایدههای خود خوب باشند.» (رید هافمن)
- مثل این بود که او در فعالیت های جزئی تحصیل می کرد.
- «هر زمان که نتوانید به یک چیز غیرضروری «نه» بگویید، به طور پیشفرض واقعاً بله میگویید.»
- این داستان در مورد پیتر دراکر را برای یکی از نمونه های مورد علاقه من از نه گفتن بخوانید.
اصل گرایی شماره ۹: بخوابید
- «دومین عامل مهمی که بهترین ویولونیست ها را از نوازندگان خوب متمایز می کرد در واقع خواب بود. بهترین نوازندگان ویولن در هر بیست و چهار ساعت به طور متوسط ۸.۶ ساعت می خوابیدند: تقریباً یک ساعت بیشتر از میانگین آمریکایی ها. در طول یک هفته، آنها همچنین به طور متوسط ۲.۸ ساعت در بعدازظهر چرت زدند: حدود دو ساعت بیشتر از میانگین. (توجه: هنگام طراحی ۲۴ ساعته خود به این فکر کنید )
- چند خبر خوب برای پرندگان اولیه و جغدهای شب در میان ما: علم نشان می دهد که حتی یک چرت می تواند خلاقیت را افزایش دهد .
- به عبارت دیگر، حتی یک دوره کوتاه خواب عمیق، به ما کمک می کند تا انواع ارتباطات جدیدی ایجاد کنیم که به ما امکان می دهد دنیای خود را بهتر کشف کنیم. به طور خلاصه، خواب چیزی است که به ما امکان می دهد در بالاترین سطح مشارکت خود عمل کنیم تا بتوانیم در زمان کمتری به دستاوردهای بیشتری برسیم.
اصل گرایی شماره ۱۰: این کار را دوباره (و بارها و بارها) با یک روال انجام دهید
“هر روز کاری انجام دهید که شما را به فردایی بهتر نزدیکتر کند.” – داگ فایرباگ
- « پیشرفت هر روزه – حتی یک برد کوچک» میتواند در نحوه احساس و عملکرد افراد تفاوت ایجاد کند. «از همه چیزهایی که میتوانند احساسات، انگیزه و ادراک را در طول یک روز کاری تقویت کنند، تنها مهمترین آنها پیشرفت در کار معنادار است.» (امیبل و کرامر)
- «Essentialist یک روال را طراحی می کند که دستیابی به آنچه را که به عنوان موقعیت پیش فرض ضروری تشخیص داده اید، تبدیل می کند. بله، در برخی موارد یک Essentialist هنوز باید سخت کار کند، اما با وجود روال مناسب، هر تلاش به طور تصاعدی نتایج بیشتری را به همراه دارد.
- مجموعه عظیمی از تحقیقات علمی برای توضیح مکانیسمی وجود دارد که با استفاده از آن روال، امور دشوار را آسان می کند.
- روالهای مناسب در واقع میتوانند نوآوری و خلاقیت را با دادن معادل تخفیف انرژی به ما افزایش دهند.»
- «کاری که میهالی سیکسزنت میهالی در مورد خلاقیت انجام داده است نشان میدهد که افراد بسیار خلاق چگونه از روالهای سختگیرانه برای آزاد کردن ذهن خود استفاده میکنند. «بیشتر افراد خلاق زود میفهمند بهترین ریتمهایشان برای خواب، خوردن و کار کردن چیست و حتی زمانی که وسوسهانگیز باشد، از آنها پیروی میکنند. آنها لباسهای راحت میپوشند، فقط با افرادی ارتباط برقرار میکنند که دوستشان دارند، فقط کارهایی را انجام میدهند که فکر میکنند مهم هستند. البته، چنین رفتارهای عجیب و غریبی برای کسانی که باید با آنها سر و کار داشته باشند، دوستداشتنی نیستند… اما شخصیسازی الگوهای کنش به رهایی ذهن از انتظاراتی که نیاز به توجه دارند، کمک میکند و اجازه میدهد تا تمرکز شدید روی موضوعات مهم داشته باشد.»