کتاب در سه جمله

  1. اکثر مردم حداقل استعدادی به عنوان نویسنده و داستان‌نویس دارند و این استعدادها را می توان با تمرین تقویت و تقویت کرد.
  2. تصور اصلی نویسنده از یک شخصیت یا شخصیت ها ممکن است به اندازه برداشت خواننده اشتباه باشد.
  3. متوقف کردن یک کار فقط به دلیل سخت بودن آن، چه از نظر احساسی و چه از نظر تخیلی، ایده بدی است.

پنج ایده بزرگ

  1. “با در بسته بنویس، با در باز بازنویسی کن.”
  2. «نویسندگی یک شغل تنهایی است. داشتن کسی که به شما ایمان داشته باشد، تفاوت های زیادی ایجاد می کند.”
  3. «میزتان را در گوشه‌ای بگذارید و هر بار که برای نوشتن می‌نشینید، به خودتان یادآوری کنید که چرا وسط اتاق نیست. زندگی یک سیستم پشتیبانی برای هنر نیست. برعکس است.»
  4. “یکی از کارهای واقعا بدی که می توانید برای نوشته های خود انجام دهید این است که دایره لغات خود را بسازید و به دنبال کلمات بلند بگردید زیرا ممکن است کمی از کلمات کوتاه خود خجالت بکشید.”
  5. “به یاد داشته باشید که قانون اساسی واژگان این است که از اولین کلمه ای که به ذهنتان می رسد استفاده کنید، اگر مناسب و رنگارنگ باشد.”

در نوشتن خلاصه

  • استفان معتقد است که اکثر مردم حداقل استعدادهایی به عنوان نویسنده و داستان نویس دارند و این استعدادها را می توان با تمرین تقویت و تقویت کرد.
  • «با در بسته بنویس، با در باز بازنویسی کن. به عبارت دیگر، چیزهای شما فقط برای شما شروع می شود، اما بعد از بین می رود. هنگامی که بدانید داستان چیست و آن را به درستی دریافت کنید – به هر حال تا جایی که می توانید – به هر کسی که می خواهد آن را بخواند تعلق دارد. یا از آن انتقاد کنید.»
  • «نویسندگی یک شغل تنهایی است. داشتن کسی که به شما ایمان داشته باشد تفاوت های زیادی ایجاد می کند. آنها مجبور نیستند سخنرانی کنند. فقط باور کردن معمولا کافی است.»
  • مهمترین چیزی که استفن از کری وایت آموخت این است که برداشت اصلی نویسنده از یک شخصیت یا شخصیت ها ممکن است به اندازه درک خواننده اشتباه باشد. دویدن یک ثانیه نزدیک به این واقعیت بود که توقف یک کار فقط به دلیل سخت بودن آن، چه از نظر احساسی و چه از نظر تخیلی، ایده بدی است. گاهی اوقات وقتی حوصله اش را ندارید باید ادامه دهید، و گاهی اوقات در حال انجام کار خوب هستید، وقتی احساس می کنید تمام کاری که دارید این است که از حالت نشسته بیل کنید.
  • «[نوشتن] با این شروع می‌شود: میزتان را در گوشه‌ای بگذارید، و هر بار که آنجا برای نوشتن می‌نشینید، به خودتان یادآوری کنید که چرا در وسط اتاق نیست. زندگی سیستم پشتیبان هنر نیست. برعکس است.»
  • یکی از کارهای واقعا بدی که می‌توانید برای نوشته‌هایتان انجام دهید این است که دایره واژگان را بسازید و به دنبال کلمات بلند بگردید، زیرا ممکن است کمی از کلمات کوتاه خود خجالت بکشید. این مانند پوشیدن لباس شب به حیوان خانگی خانگی است.»
  • حیوان خانگی خجالت زده است و شخصی که مرتکب این عمل ناز از پیش برنامه ریزی شده شده است باید حتی بیشتر خجالت بکشد.
  • “به یاد داشته باشید که قانون اساسی واژگان این است که از اولین کلمه ای که به ذهنتان می رسد در صورت مناسب و رنگارنگ استفاده کنید.”
  • «اگر تردید کنید و فکر کنید، کلمه دیگری به ذهنتان خطور می‌کند – البته، همیشه کلمه دیگری وجود دارد – اما احتمالاً به خوبی کلمه اول شما یا به آن چیزی که واقعاً منظورتان است نزدیک نخواهد بود.»
  • «اسم و فعل دو جزء ضروری نوشتن هستند. بدون یکی از هر یک، هیچ گروهی از کلمات نمی تواند جمله باشد، زیرا یک جمله، بنا به تعریف، گروهی از کلمات است که حاوی یک فاعل (اسم) و یک محمول (فعل) است. این رشته‌ها با یک حرف بزرگ شروع می‌شوند، با نقطه پایان می‌یابند و با هم ترکیب می‌شوند و یک فکر کامل را می‌سازند که در ذهن نویسنده شروع می‌شود و سپس به ذهن خواننده می‌رود.»
  • «هر اسمی را بردارید، آن را با هر فعل بگذارید، و یک جمله دارید. هرگز شکست نمی خورد. سنگ ها منفجر می شوند. جین انتقال می دهد. کوه ها شناورند.»
  • “سادگی ساخت اسم فعل مفید است – حداقل می تواند یک شبکه ایمنی برای نوشتن شما فراهم کند.”
  • «افعال در دو نوع فاعل و مفعول هستند. با فعل فاعل، فاعل جمله در حال انجام کاری است. با فعل مفعول، کاری با فاعل جمله انجام می شود. موضوع فقط اجازه می دهد که اتفاق بیفتد. شما باید از زمان مفعول اجتناب کنید.»
  • “قید دوست شما نیست.”
  • “قیدها، از نسخه انگلیسی تجاری خود به یاد خواهید آورد، کلماتی هستند که افعال، صفت ها یا سایر قیدها را تغییر می دهند.”
  • “من اصرار دارم که قید را در انتساب دیالوگ فقط در نادرترین و خاص ترین موارد استفاده کنید … و حتی در آن زمان، اگر بتوانید از آن اجتناب کنید.”
  • “بهترین شکل انتساب گفتگو گفته می شود، همانطور که او گفت، او گفت، بیل گفت، مونیکا گفت.”
  • “شما همیشه “” را اضافه می کنید، حتی زمانی که کلمه ای که در حال اصلاح آن هستید به s ختم می شود – همیشه دوچرخه توماس را بنویسید و هرگز دوچرخه توماس.”
  • «اگر می‌خواهید نویسنده شوید، باید دو کار را بیش از همه انجام دهید: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. هیچ راهی برای دور زدن این دو چیز وجود ندارد که من از آن آگاه هستم، هیچ میانبری.»
  • «هر کتابی که برمی‌دارید درس یا درس‌های خاص خود را دارد و اغلب کتاب‌های بد چیزهای بیشتری نسبت به کتاب‌های خوب برای آموزش دارند.»
  • هنگامی که کار روی پروژه ای را شروع می کنم، متوقف نمی شوم و سرعتم را کاهش نمی دهم مگر اینکه کاملاً مجبور باشم. اگر هر روز ننویسم، شخصیت‌ها در ذهن من کم‌کم می‌مانند – آنها به جای شخصیت‌های واقعی شبیه شخصیت‌ها به نظر می‌رسند.»
  • آنچه باید به خاطر بسپارید این است که بین سخنرانی در مورد آنچه می دانید و استفاده از آن برای غنی سازی داستان تفاوت وجود دارد. دومی خوب است. اولی نیست.»
  • «به نظر من، داستان‌ها و رمان‌ها از سه بخش تشکیل شده‌اند: روایت، که داستان را از نقطه A به نقطه B و در نهایت به نقطه Z منتقل می‌کند. توصیفی که واقعیتی حسی برای خواننده ایجاد می کند. و دیالوگ، که شخصیت ها را از طریق گفتارشان زنده می کند.»
  • توصیف در تخیل نویسنده شروع می شود، اما باید در تخیل خواننده تمام شود.
  • یکی از قوانین اصلی داستان خوب این است که اگر بتوانید به ما نشان دهید هرگز چیزی به ما نگویید.
  • همه چیزهایی که در مورد دیالوگ گفته‌ام برای ساختن شخصیت‌ها در داستان صدق می‌کند. این شغل در دو چیز خلاصه می شود: توجه به نحوه رفتار افراد واقعی اطرافتان و سپس گفتن حقیقت در مورد آنچه می بینید.
  • «داستان خوب همیشه با داستان شروع می شود و به موضوع می رسد. تقریباً هرگز با موضوع شروع نمی‌شود و به سمت داستان پیش می‌رود.»
  • مهم‌ترین چیزهایی که در مورد داستان پشت سر هم باید به خاطر بسپارید این است که (الف) همه یک تاریخچه دارند و (ب) بیشتر آن‌ها خیلی جالب نیستند. به قسمت هایی که هست بچسبید و با بقیه غافل نشوید.»
  • “شما به کلاس های نویسندگی یا سمینارها بیشتر از این نیاز ندارید.”
  • “شما با خواندن زیاد و نوشتن زیاد بهترین چیزها را یاد می گیرید و با ارزش ترین درس ها درس هایی است که خودتان یاد می دهید.”
  • «نوشتن به معنای پول درآوردن، معروف شدن، قرار گذاشتن، قرار گذاشتن و دوست یابی نیست. در پایان، این در مورد غنی سازی زندگی کسانی است که آثار شما را می خوانند، و همچنین غنی سازی زندگی شما. این مربوط به بلند شدن، خوب شدن و به پایان رسیدن است. خوشحال شدن، باشه؟ خوشحال شدن.»

خواندن توصیه می شود

اگر به نوشتن علاقه دارید، می توانید از کتاب های زیر نیز لذت ببرید:

  • کار خود را نشان دهید!: ۱۰ راه برای به اشتراک گذاشتن خلاقیت و کشف شدن توسط آستین کلئون
  • شما یک نویسنده هستید (پس مثل یک نفر عمل کنید) نوشته جف گوینز