ذات گرایی چیست؟
- ذات گرایی یک رویکرد منظم و منظم برای تعیین اینکه بالاترین نقطه مشارکت ما در کجا قرار دارد و سپس اجرای آن چیزها تقریباً بدون دردسر است.
پنج ایده بزرگ
- تنها زمانی که به خود اجازه دهید تلاش برای انجام همه کارها را متوقف کنید و به همه بله بگویید، می توانید بالاترین سهم خود را در مورد چیزهایی که واقعاً مهم هستند داشته باشید.
- ذات گرایی عبارت است از تمایز عمدی اندک حیاتی از بسیاری کم اهمیت، حذف موارد غیر ضروری، و سپس از بین بردن هر گونه مانعی تا چیزهای ضروری دارای یک روشن ، عبور صاف.
- اگر شما زندگی خود را در اولویت قرار ندهید، شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد.
- پارادوکس موفقیت: هرچه گزینههای بیشتری داشته باشیم، بیشتر از آنچه که در غیر این صورت بالاترین سطح مشارکت ما بود، پرت میشویم.
- برای پذیرفتن جوهر ذاتگرایی مستلزم این است که این فرضیات نادرست را با سه حقیقت اصلی جایگزین کنیم: «من انتخاب میکنم»، «فقط چند چیز واقعا مهم هستند» و «من میتوانم هر کاری انجام دهم، اما نه همه چیز».
خلاصه Essentialism
فصل ۱: ذات گرا
«فقط زمانی که به خود اجازه دهید تلاش برای انجام همه کارها را متوقف کنید، و به همه بله نگویید، می توانید بالاترین سهم خود را برای چیزهایی که واقعاً مهم هستند داشته باشید.»
ترجمه انگلیسی “weniger aber besser” به صورت “کمتر بهتر است” است.
راه ذات گرا، پیگیری بی وقفه کمتر اما بهتر است.
اساس گرایی در مورد مکث دائمی برای پرسیدن این سوال است که “آیا روی فعالیت های درست سرمایه گذاری می کنم؟”
«ذاتگرایی به این نیست که چگونه کارهای بیشتری را انجام دهیم. این در مورد چگونگی انجام کارهای درست است. این به این معنا نیست که فقط به خاطر کمتر کاری کمتر انجام دهید. منظور این است که عاقلانه ترین سرمایه گذاری ممکن از زمان و انرژی خود را انجام دهید تا در بالاترین نقطه مشارکت خود تنها با انجام کارهای ضروری عمل کنید.
“روش اصولگرا این ایده را رد میکند که ما میتوانیم همه چیز را در آن جا دهیم. در عوض، ما را ملزم میکند که با مبادلات واقعی دست و پنجه نرم کنیم و تصمیمهای سخت بگیریم.”
«روش ذاتگرایان به معنای زندگی بر اساس طرح است، نه پیشفرض. به جای انتخاب واکنشی، ذات گرا عمداً تعداد اندک حیاتی را از بسیاری بی اهمیت متمایز می کند. حذف می کند چیزهای غیر ضروری، و سپس موانع را از بین می برد تا چیزهای ضروری داشته باشند روشن ، گذرگاه صاف.”
«راه ذاتگرایان راهی برای کنترل انتخابهای خودمان است. این مسیری است به سطوح جدیدی از موفقیت و معنا. این مسیری است که در آن از سفر لذت می بریم، نه فقط مقصد.»
“اگر شما زندگی خود را در اولویت قرار ندهید، شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد.”
پارادوکس موفقیت
- هنگامی که ما واقعاً هدف را روشن می کنیم، ما را قادر می سازد در تلاش خود موفق شویم.
- زمانی که موفق می شویم، به عنوان یک فرد «رفتار» شهرت پیدا می کنیم. ما «پیرمرد خوب [نام را وارد کنید]» میشویم، که در مواقعی که به او نیاز دارید همیشه در آنجاست و گزینهها و فرصتهای بیشتری به ما ارائه میشود.
- وقتی گزینهها و فرصتها را افزایش میدهیم، که در واقع کدی برای تقاضای زمان و انرژی ما است، منجر به تلاشهای پراکنده میشود. ما نازک تر و نازک تر می شویم.
- ما از چیزی که در غیر این صورت بالاترین سطح مشارکت ما بود، منحرف می شویم. تأثیر موفقیت ما تضعیف وضوحی است که در وهله اول به موفقیت ما منجر شد.
کلمه اولویت در دهه ۱۴۰۰ وارد زبان انگلیسی شد. مفرد بود. این به معنای اولین یا قبلی بود. تا پانصد سال بعد مفرد ماند. فقط در دهه ۱۹۰۰ ما این اصطلاح را چندگانه کردیم و شروع به صحبت در مورد اولویت ها کردیم.
زمانی که ما به طور هدفمند و عمدی انتخاب نکنیم که انرژی و زمان خود را کجا متمرکز کنیم، افراد دیگر – روسای ما، همکاران ما، مشتریان ما و حتی خانواده هایمان – برای ما انتخاب می کنند و خیلی زود ما از چشمانمان غافل خواهیم شد. هر چیزی که معنادار و مهم است.»
«یک بار یک پرستار استرالیایی به نام برونی ور، که در دوازده هفته آخر زندگی خود از مردم مراقبت می کرد، پشیمانی های اغلب مورد بحث آنها را ثبت کرد. در بالای لیست: “کاش شهامت این را داشتم که یک زندگی صادقانه برای خودم داشته باشم، نه زندگی که دیگران از من انتظار داشتند.”
قبل از اینکه به هر چیزی بله بگویید، از خود بپرسید: “آیا این فعالیت یا تلاش بیشترین کمک ممکن را در رسیدن به هدف من خواهد داشت؟”
سه واقعیتی که بدون آنها تفکر ذات گرایی نه مرتبط و نه ممکن خواهد بود.
- انتخاب فردی: ما می توانیم نحوه صرف انرژی و زمان خود را انتخاب کنیم.
- شیوع سر و صدا: تقریباً همه چیز سر و صدا است و خیلی چیزهای کمی فوق العاده ارزشمند هستند.
- واقعیت مبادلات: ما نمی توانیم همه آن را داشته باشیم یا همه آن را انجام دهیم.
هنگامی که واقعیت مبادلات را بپذیریم، دیگر نمی پرسیم، “چگونه می توانم همه چیز را عملی کنم؟” و شروع به پرسیدن سوال صادقانه تر “کدام مشکل را می خواهم حل کنم؟”
اصولگرایان می پرسند، “از چه چیزی عمیقاً الهام گرفته ام؟” و “من در چه چیزی استعداد ویژه ای دارم؟” و “چه چیزی یک نیاز مهم در جهان را برآورده می کند؟”
اصولگرایان زمانی را که صرفهجویی کردهاند صرف ایجاد سیستمی برای حذف موانع و آسانتر کردن اجرای آن میکنند.»
«ذاتگرایی راهی برای انجام یک کار دیگر نیست. این روشی متفاوت برای انجام هر کاری است. این یک طرز فکر است.»
سه فرض عمیقاً ریشهدار وجود دارد که باید به آنها پی ببریم تا به شیوهی ذاتگرایان زندگی کنیم: «من باید»، «همه چیز مهم است» و «من میتوانم هر دو را انجام دهم».
برای پذیرفتن جوهر ذاتگرایی مستلزم این است که این فرضیات نادرست را با سه حقیقت اصلی جایگزین کنیم: «من انتخاب میکنم»، «فقط چند چیز واقعا مهم هستند» و «من میتوانم هر کاری انجام دهم، اما نه همه چیز».
فصل ۲: انتخاب – قدرت شکست ناپذیر انتخاب
از خود بپرسید: “اگر می توانستید در حال حاضر فقط یک کار را با زندگی خود انجام دهید، چه می کردید؟”
“در حالی که ممکن است همیشه روی گزینه های خود کنترل نداشته باشیم، همیشه بر نحوه انتخاب بین آنها کنترل داریم.”
“توانایی انتخاب را نمی توان از دست داد یا حتی از دست داد – فقط می توان آن را فراموش کرد.”
برای تبدیل شدن به یک اسانسیالیست نیاز به آگاهی بیشتر از توانایی ما در انتخاب دارد.
وقتی توانایی انتخاب خود را فراموش می کنیم، یاد می گیریم درمانده باشیم. قطره قطره اجازه میدهیم قدرتمان از بین برود تا اینکه در نهایت تابعی از انتخابهای دیگران شویم – یا حتی تابعی از انتخابهای گذشته خودمان.»
فصل ۳: تشخیص – بی اهمیت بودن عملاً همه چیز
ما در دنیایی زندگی میکنیم که تقریباً همه چیز بیارزش است و چیزهای بسیار کمی ارزش استثنایی دارند.»
یک غیر ذات گرا فکر می کند تقریباً همه چیز ضروری است. یک ذاتگرا فکر میکند تقریباً همه چیز غیر ضروری است.
بسیاری از افراد توانمند از رسیدن به سطح بعدی مشارکت باز میمانند زیرا نمیتوانند این باور را که همه چیز مهم است کنار بگذارند.»
فصل ۴: مبادله – کدام مشکل را می خواهم؟
به جای تلاش برای پرواز به هر مقصدی، شرکت هواپیمایی ساوت وست عمداً فقط پروازهای نقطه به نقطه را انتخاب کرد. بهجای افزایش قیمتها برای پوشش هزینههای وعدههای غذایی، تصمیم گرفتند که هیچکدام را سرو نکنند. آنها به جای تعیین صندلی از قبل، به مردم اجازه می دهند که آنها را هنگام سوار شدن به هواپیما انتخاب کنند. آنها به جای اینکه مسافران خود را با خدمات درجه یک پرزرق و برق به فروش برسانند، فقط اقتصادی را ارائه کردند.
ما میتوانیم سعی کنیم از واقعیت مبادلات اجتناب کنیم، اما نمیتوانیم از آنها فرار کنیم.»
یک غیر ذاتگرا با این سؤال که چگونه میتوانم هر دو را انجام دهم، به هر معاملهای نزدیک میشود؟ اصولگرایان سؤال سختتر اما در نهایت آزادیبخشتر را میپرسند، «کدام مشکل را میخواهم؟»
به جای اینکه بپرسید، “چه چیزی را باید رها کنم؟” ضروری گرایان می پرسند، “من می خواهم به چه چیزی بزرگ ادامه دهم؟”
یک اجاق گاز چهار شعله را تصور کنید. یک مشعل نشان دهنده خانواده شما است، یکی دوستان شما، سومی سلامت شما و چهارمی کار شما است. برای موفقیت باید یکی از مشعل های خود را قطع کنید. و برای اینکه واقعاً موفق باشید، باید دو مورد را قطع کنید.
«برای تشخیص آنچه واقعاً ضروری است، به فضایی برای فکر کردن، زمانی برای نگاه کردن و گوش دادن، اجازه بازی، حکمت برای خوابیدن، و نظم و انضباط برای اعمال معیارهای بسیار گزینشی برای انتخابهایی که میکنیم نیاز داریم.»
فصل ۵: فرار – مزیت های در دسترس نبودن
«ما به فضایی برای فرار نیاز داریم تا بتوانیم اندکهای ضروری را از بسیاری بیاهمیت تشخیص دهیم. “
“برای اینکه تمرکز داشته باشیم، باید فرار کنیم تا تمرکز کنیم.”
فصل ۶: نگاه کنید – ببینید چه چیزی واقعاً مهم است
روزنامهنگاری زندگی خود شما را مجبور میکند تا تمرکز بیش از حد بر روی تمام جزئیات جزئی را متوقف کنید و تصویر بزرگتر را ببینید.
یکی از واضحترین و در عین حال قدرتمندترین راهها برای تبدیل شدن به یک روزنامهنگار در زندگی خود صرفاً داشتن یک مجله است.
فصل ۷: بازی – خرد کودک درون خود را در آغوش بگیرید
«بازی فقط به ما کمک نمی کند تا چیزهای ضروری را کشف کنیم. این به خودی خود ضروری است.»
فصل ۸ خواب – محافظت از دارایی
“بهترین دارایی ما برای کمک به جهان خودمان هستیم.”
اصولگرایان خواب را برای فعالیت در سطوح بالای مشارکت در بیشتر مواقع ضروری می دانند.
بالاترین اولویت ما محافظت از توانایی خود در اولویت بندی است.
فصل ۹: انتخاب – قدرت معیارهای شدید
در اینجا نحوه توصیف مک کیون، “قانون ۹۰ درصد ” آمده است:
همانطور که یک گزینه را ارزیابی می کنید، به مهم ترین معیار برای آن تصمیم فکر کنید و سپس به سادگی به گزینه امتیازی بین ۰ تا ۱۰۰ بدهید. اگر به آن امتیاز کمتر از ۹۰ درصد دادید، به طور خودکار رتبه را به ۰ تغییر دهید و به سادگی رد کنید. آی تی.
“اگر یک بله واضح نیست، پس یک نه واضح است.”
برای ارزیابی فرصت هایی که برایتان پیش می آید ،
- ابتدا فرصت را یادداشت کنید.
- دوم، فهرستی از سه «حداقل معیار» را بنویسید که گزینهها باید «گذرانده شوند» تا در نظر گرفته شوند.
- سوم، فهرستی از سه معیار ایدهآل یا «افراطی» را بنویسید که گزینهها باید «گذرانده شوند» تا در نظر گرفته شوند. طبق تعریف، اگر فرصت از اولین مجموعه معیارها عبور نکند، پاسخ بدیهی است که خیر. اما اگر دو مورد از سه معیار افراطی شما را نیز رعایت نکرد، پاسخ هنوز منفی است.
تنها تعیین اینکه کدام فعالیت ها و تلاش ها بهترین کمک ممکن را ندارند، کافی نیست. شما هنوز باید فعالانه آنهایی را که این کار را نمی کنند حذف کنید.”
سوال قاتل هنگام تصمیم گیری برای حذف چه فعالیت هایی این است: “اگر این فرصت را نداشتم، حاضر بودم برای به دست آوردن آن چه کاری انجام دهم؟”
برای کشف اولویت های واقعی خود، از خود بپرسید: «به چه چیزی نه بگویم؟»
فصل ۱۰: شفاف سازی – یک تصمیم که هزاران را می گیرد
زمانی که عدم شفافیت جدی در مورد اینکه تیم چه هدفی دارد و اهداف و نقش آنها چیست، مردم دچار سردرگمی، استرس و ناامیدی می شوند.
یک هدف اساسی هم الهامبخش است و هم عینی، هم معنادار و هم قابل اندازهگیری.
فصل ۱۱: جرات – قدرت یک “نه” برازنده
تنها زمانی که تصمیم را از رابطه جدا کنیم، میتوانیم تصمیم روشنی بگیریم و سپس به طور جداگانه شجاعت و شفقت را برای برقراری ارتباط پیدا کنیم.»
«هرچه بیشتر به این فکر کنیم که وقتی به کسی بله میگوییم از چه چیزی صرف نظر میکنیم، نه گفتن آسانتر میشود.»
اصولگرایان قبول دارند که نمی توانند همیشه در بین همه محبوب باشند.
«اگر مدیرتان نزد شما آمد و از شما خواست X را انجام دهید، میتوانید با «بله، خوشحالم که این را در اولویت قرار دهم» پاسخ دهید. کدام یک از این پروژه های دیگر را باید در اولویت قرار دهم تا به این پروژه جدید توجه کنم؟
فصل ۱۲: عدم تعهد – با کاهش ضررهای خود پیروز بزرگ شوید
«سوگیری هزینههای غرقشده تمایل به ادامه سرمایهگذاری زمان، پول یا انرژی برای چیزی است که میدانیم یک پیشنهاد بازنده است، فقط به این دلیل که قبلاً هزینهای را متحمل شدهایم یا کاهش دادهایم که قابل جبران نیست.»
«یک ذاتگرا شجاعت و اعتماد به نفس دارد که اشتباهات خود را بپذیرد و تعهد نکند، صرف نظر از هزینههای غرق شده.»
«تام استافورد یک پادزهر ساده برای اثر وقف توصیف می کند. به جای اینکه بپرسید “چقدر برای این کالا ارزش قائلم؟” ما باید بپرسیم، “اگر من این کالا را نداشتم، چقدر برای به دست آوردن آن پرداخت می کردم؟”
نپرسید: “اگر این فرصت را از دست بدهم چه احساسی خواهم داشت؟” بلکه “اگر این فرصت را نداشتم، چقدر حاضر بودم برای به دست آوردن آن فداکاری کنم؟” به همین ترتیب، میتوانیم بپرسیم: «اگر قبلاً در این پروژه شرکت نمیکردم، چقدر برای رسیدن به آن تلاش میکردم؟»
فصل ۱۳: ویرایش – هنر نامرئی
مرحله بعدی در فرآیند Essentialist، حذف موارد غیر ضروری، به معنای به عهده گرفتن نقش یک ویرایشگر در زندگی و رهبری شما است.
ریشه لاتین کلمه تصمیم – cis یا cid – به معنای واقعی کلمه به معنای “بریدن” یا “کشتن” است.
جی اوک: “باید عذرخواهی کنم: اگر زمان بیشتری داشتم نامه کوتاه تری می نوشتم.”
آلن دی. ویلیامز در مقاله “ویراستار چیست؟” مشاهده کرد. دو سوال اساسی وجود دارد که ویراستار باید خطاب به نویسنده باشد: آیا چیزی را می گویید که می خواهید بگویید؟ و آیا آن را تا حد امکان واضح و مختصر میگویید؟»
فصل ۱۴: محدودیت – آزادی تعیین مرزها
«به شخصی فکر کنید که مرتباً شما را از اساسیترین مسیرتان بیرون میکشد. فهرستی از معاملهگران خود تهیه کنید—انواع درخواستها یا فعالیتهایی که از طرف آن شخص انجام میشود که به سادگی از بله گفتن خودداری میکنید، مگر اینکه به نحوی با اولویتها یا برنامههای شما همپوشانی داشته باشند.»
یک آزمایش سریع برای یافتن معاملهگران این است که هر زمانی که احساس میکنید مورد تجاوز قرار گرفتهاید یا درخواست کسی به شما تحمیل میشود، یادداشت کنید. لازم نیست که به روشی افراطی باشد تا متوجه آن شوید.
فصل ۱۵: بافر – مزیت ناعادلانه
«ذاتگرایان این واقعیت را میپذیرند که ما هرگز نمیتوانیم برای هر سناریو یا احتمالی کاملاً پیشبینی کنیم یا برای آن آماده شویم. آینده خیلی غیر قابل پیش بینی است در عوض، آنها بافرهایی ایجاد می کنند تا اصطکاک ناشی از موارد غیرمنتظره را کاهش دهند.
فصل ۱۶: تفریق – با حذف موانع، موارد بیشتری را به ارمغان بیاورید
«برای رسیدن به دانش، هر روز چیزهایی اضافه کنید. برای رسیدن به خرد، هر روز چیزها را کم کنید.» – لائوتزو
آنها به جای اینکه به دنبال آشکارترین یا فوری ترین موانع باشند، به دنبال موانعی هستند که پیشرفت را کاهش می دهند. آنها می پرسند، “چه چیزی مانع دستیابی به آنچه ضروری است؟”
ارسطو در مورد سه نوع کار صحبت کرد، در حالی که در دنیای مدرن ما تمایل داریم فقط بر دو نوع کار تأکید کنیم. اولی کار نظری است که هدف نهایی آن حقیقت است. دوم کار عملی است که هدف آن عمل است. اما سومی هم هست: کار شاعرانه است. فیلسوف مارتین هایدگر، poiesis را به عنوان یک «بهوجود آوردن» توصیف کرد. این نوع سوم کار، روش اسانسیالیستی برای نزدیک شدن به اعدام است.
«یک ذاتگرا با حذف بیشتر به جای انجام کارهای بیشتر، بیشتر تولید میکند – بیشتر به بار میآورد.»
Essentialist به جای تمرکز بر تلاشها و منابعی که باید اضافه کنیم، بر محدودیتها یا موانعی که باید حذف کنیم تمرکز میکند.
به جای اینکه فقط وارد یک پروژه شوید، چند دقیقه فکر کنید. از خود بپرسید: “این همه موانع بین من و انجام این کار چیست؟” و “چه چیزی مرا از تکمیل این باز می دارد؟” فهرستی از این موانع تهیه کنید. آنها ممکن است شامل موارد زیر باشند: نداشتن اطلاعات مورد نیاز، سطح انرژی شما، تمایل شما به کمال. فهرست را با استفاده از این سوال اولویت بندی کنید: “موانعی که اگر برداشته شود، اکثر موانع دیگر را از بین می برد چیست؟”
فصل ۱۷: پیشرفت – قدرت بردهای کوچک
به جای تلاش برای به انجام رساندن همه چیز – و به یکباره – و شعله ور شدن، Essentialist از کوچک شروع می کند و پیشرفت را جشن می گیرد. Essentialist به جای اینکه به دنبال پیروزی های بزرگ و پر زرق و برق باشد که واقعاً مهم نیستند، به دنبال پیروزی های کوچک و ساده در زمینه هایی است که ضروری هستند.
در مقاله مروری بازرگانی هاروارد در سال ۱۹۶۸ با عنوان “یک بار دیگر: چگونه کارکنان را تشویق می کنید؟” در میان محبوب ترین مقالات هاروارد بیزینس ریویو در تمام دوران، فردریک هرزبرگ تحقیقاتی را فاش می کند که نشان می دهد دو انگیزه داخلی اصلی برای افراد، موفقیت و به رسمیت شناختن موفقیت است.
ترزا آمابیل و استیون کرامر یادداشت های روزانه ناشناس را از صدها نفر جمع آوری کردند و هزاران روز کاری را پوشش دادند. بر اساس این صدها هزار بازتاب، آمابیل و کرامر به این نتیجه رسیدند که «پیشرفت روزمره – حتی یک برد کوچک» میتواند تفاوت در احساس و عملکرد افراد ایجاد کند. آنها میگویند: «از همه چیزهایی که میتواند احساسات، انگیزه و ادراک را در طول یک روز کاری تقویت کند، مهمترین آنها پیشرفت در کار معنادار است.»
روشی را برای «حداقل پیشرفت قابل دوام» اتخاذ کنید. از خود بپرسید: «کوچکترین میزان پیشرفتی که برای انجام وظیفه اساسی مفید و ارزشمند است، چقدر است؟»
هدف یا ضرب الاجلی را که در پیش دارید در نظر بگیرید و از خود بپرسید: «حداقل مقداری که در حال حاضر می توانم برای آماده شدن انجام دهم چقدر است؟»
فصل ۱۸: جریان – نابغه روتین
Essentialist یک روال را طراحی می کند که دستیابی به آنچه را که برای موقعیت پیش فرض ضروری تشخیص داده اید، می سازد.
فصل ۱۹: تمرکز—اکنون چه چیزی مهم است؟
برای کار در بالاترین سطح مشارکت خود مستلزم آن است که عمداً آنچه را که در اینجا و اکنون مهم است هماهنگ کنید.
یونانیان باستان دو کلمه برای زمان داشتند. اولی کرونوس بود. دومی کایروس بود. خدای یونانی کرونوس به عنوان یک مرد مسن و با موهای خاکستری تصور می شد و نام او به معنای واقعی کلمه تیک تاک ساعت، زمان زمانی، نوعی که ما اندازه می گیریم (و در تلاش برای استفاده بهینه از آن رقابت می کنیم) است. کایروس متفاوت است. در حالی که ترجمه دقیق آن دشوار است، به زمانی اشاره دارد که مناسب، درست و متفاوت است. Chronos کمی است. kairos کیفی است. دومی تنها زمانی تجربه میشود که ما کاملاً در لحظه باشیم – زمانی که در زمان حال وجود داشته باشیم.»
«چند وظیفگی خود دشمن ذاتگرایی نیست. تظاهر به “چند فوکوس” این است.
«وقتی با وظایف و تعهدات زیادی روبرو میشوید که نمیتوانید بفهمید کدام یک را اول باید انجام دهید، متوقف شوید. یک نفس عمیق بکش. در لحظه حاضر شوید و از خود بپرسید که در این ثانیه چه چیزی مهم است، نه اینکه فردا یا حتی یک ساعت دیگر چه چیزی مهم است. اگر مطمئن نیستید، فهرستی از همه چیزهایی که برای جلب توجه شما رقابت می کنند تهیه کنید و هر چیزی را که در حال حاضر مهم نیست خط بزنید.
فصل ۲۰: باش – زندگی ضروری
“اگر به خود اجازه دهید که اساسگرایی را به طور کامل بپذیرید – واقعاً آن را زندگی کنید، در هر کاری که انجام می دهید، چه در خانه و چه در محل کار – این می تواند بخشی از نحوه دیدن و درک جهان باشد.”
وقتی این ایده ها از نظر احساسی واقعی می شوند، قدرت تغییر شما را به دست می گیرند.
یونانیان کلمه ای داشتند به نام metanoia که به دگرگونی قلب اشاره دارد.
«از بسیاری جهات، زندگی به عنوان یک ذاتگرا در جامعهی ما که همیشه همه چیز در آن وجود دارد، یک عمل انقلابی آرام است.»
“هر تصمیم یا چالش یا چهارراهی که در زندگی خود با آن روبرو هستید، به سادگی از خود بپرسید “چه چیزی ضروری است؟” هر چیز دیگری را حذف کنید.»