جمع آوری و خلاصه:هانیه سخایی
نویسنده:جان سی .مکسول
درباره نویسنده:
جانسی ماکسول نویسنده ، مربی و سخنران پرفروش شماره ۱ نیویورک تایمز است که بیش از ۲۴ میلیون کتاب به ۵۰ زبان فروخته است. … جان ماکسول تیم و تجهیز، یک سازمان غیر انتفاعی است که بیش از ۵ میلیون رهبران در ۱۸۰ کشور آموزش داده است.
چکیده کتاب:
در زندگی هرچه بیشتر سوال کنید به ارزش آنها بیشتر پی می برید .اگر اگر در طول عمر خود سوالی نپرسید و جوابی نگیرید هیچ وقت نخواهید فهمید چه آیندهای در انتظار شماست .با خلاصهای از این کتاب با ما همراه باشید، تا متوجه شوید چرا سوال پرسیدن تا این اندازه اهمیت دارد.
خلاصه کتاب:
اگر می خواهید موفق باشید و به توانمندیهای بالقوه رهبری خود برسید باید به عنوان یک سبک و شیوه زندگی شخصی سوال کنید. در ادامه به شما خواهم گفت که دلیل این مطلب چیست.
آیا شده تاکنون سوالی را به این دلیل که فکر میکنید احمقانه است، نکنید؟ خوب طبیعتاً برای همه ما این اتفاق افتاده است. بارها این اتفاق افتاده که برای افزایش دانش خود سوالی نکردهایم.ریچارد تالهایمر،بنیانگذار شارپر ایمیج،یک بار گفت:(( بهتر است آدم دنبال اطلاعات بگردد تا اینکه بیاطلاع بمانند)).به همین دلیل باید از نفسانیات خود بکاهیم و سوال کنیم، حتی به قیمت اینکه رفتار ما را احمقانه ارزیابی کنند.
اگر نگران نیست که با سوال کردن به نظر برسید اجازه دهید نکاتی را با شما در میان بگذارم. جان میگویید:من به خواندن ستون مریلین وس ساوانت در مجله ساندی پاراید علاقهمندم. او به سوالات حیرت انگیزی از ناحیه خوانندگان در زمینه بهره های هوشی جواب میدهد.او در تاریخ ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۷ خط در ستون خود در صدد برآمد به سوالاتی که جوابهای مشکل داشتند اشاره کند، نه به این دلیل که آنها بیش از اندازه دشوار بودند، بلکه به دلیل ندانستن جواب…
اگر خواهان جواب هستید باید سوال کنید. تفاوتی قابل ملاحظه میان کسی که سوالی ندارد تا به او در پردازش موقعیتها کمک کند و کسی که سوالات مهم دارد، وجود دارد.
چرا سوال تا این اندازه مهم است؟
سوال سنجیده و پرسیدن آن از یک شخص مناسب در زمان مناسب ترکیب قدرتمند به دست می دهد. زیرا جواب هایی که دریافت میکنید شما را برای رسیدن به موفقیت یاری می دهد. توماس واتسون، بنیانگذار آی بی ام می گویند:« توانایی طرح سوال مناسب بیش از نیمی از جواب را در بردارد» اما این حرف درست است که مایل باشید سوال کنید
آیا میدانستید سوال موثرترین وسیله برقراری پیوند با دیگران است؟
به عنوان مثال اغلب میبینیم که سخنرانان در برابر حضار می ایستند تا برای عقاید و نظرات خود موردی را پیدا کنند.اما این اشخاص اگر به جای این کار سعی کنند با حضار خود رابطه برقرار کنند، بهتر میتوانند به هدفهای شان برسند.پیش از آنکه بتوانیم با کسی ارتباط برقرار کنیم باید به وجه اشتراکی برسیم. هرچه وجه اشتراک بیشتر باشد امکان بالقوه برای ایجاد پیوند و ارتباط بیشتر میشود. هدف ارتباط موثر وادار کردن اشخاص به فکر کردن است اما شمار کثیری از سخنرانان این کار را نمیکنند.
موثرترین راه برای برقراری ارتباط با دیگران سوال کردن است. ما تجربه کرده ایم که وقتی راهمان را گم میکنیم و از دیگران می پرسیم چه وجدی در آنها ایجاد میکنیم. اشخاص معمولاً برای این که به دیگران کمک کنند از کاری که می کنند دست می کشند. سوال مردم را به هم پیوند می دهد، البته باید سوال های مناسب بکنیم .
بزرگترین مسئله درباره برقراری ارتباط این است که به تو هم گمان کنیم ارتباط برقرار کرده ایم
بزرگترین مسئله درباره برقراری ارتباط این است که به تو هم گمان کنیم ارتباط برقرار کرده ایم
سوال کردن این امکان را به ما می دهد که به نظرات بهتر برسیم.
وقتی اشخاص با هم کار می کنند تا طرح ها و نظرات را بهتر کنند، نظرات خوب شکل عالی پیدا میکنند.
به نظر شما نکته مهم در سهیم شدن در افکار و نظرات کدام است؟ درست است، پرسیدن سوال های مناسب از اشخاص مناسب؛ زیرا قدرت بزرگی در این کار وجود دارد. همانطور که برایان تریسی می گوید:« محرک بزرگ اندیشه خلاق سوالات متمرکز و جهت دار است».
این نکته را یادتان باشد هر رهبری که از اشخاص مناسب سوالات مناسب میکند میتواند به طور بالقوه به اندیشه های بزرگ برسد. توماس ادیسون مخترع بزرگ می نویسد اندیشههایی که من از آنها استفاده می کنم نظرات دیگران ای است که آنها را عملی نمی سازند. پرسیدن از اشخاص به شما کمک می کند تا به اندیشههای جدید برسید.
حالا با دیدی دیگر به سوال کردم نگاه کنیم، سوالات به ما چشم اندازهای متفاوت میدهند.
در بسیاری از مواقع، به عنوان رهبر روی نظرات خود مستقر می مانیم و سعی میکنیم عقایدمان را به قبول دیگران برسانیم، در حالی که درست تر این است که سعی کنیم از عقاید و نظرات آن ها آگاه شویم. همانطور که رماننویس و سیاستمدار انگلیسی،ادوارد جرج ارل لیتون،خاطر نشان می سازد:« هدف از صحبت با دیگران باید این باشد که از نظرات آنها آگاه شویم و نه اینکه نظراتشان را رد کنیم.»
ما گمان می کنیم در همان چیزهایی که دیگران خوب هستند ما هم خوب هستیم. این طور نیست.
ما گمان می کنیم در همان چیزهایی که ما انرژی میگیریم دیگران هم انرژی میگیرند. این طور نیست.
ما گمان می کنیم که دیگران به همان شکل ما تصاویر کلان را میبینند. این طور نیست.
قبل از این که کاری را درست کنید، مطمئن شوید که آن را درست می بینید. این توصیهکمک میکند تا بفهمیم اغلب ارتباطهای بد ناشی از آن است که اشخاص فرضیههای اشتباه دارند. میتوانیم با سوال کردن این سوء تفاهمات را از بین ببریم. این را فراموش نکنید که سوالات خوب آگاهی بخش هستند؛ سوالات عالی متحول میکنند.
سوالات خوب آگاهی بخش هستند؛ سوالات عالی متحول میکنند.
==================
آیا من به دیگران علاقه مندم؟ سوالی درباره انگیزه
کسی زمانی گفت:« اشخاص به دو دلیل هر کاری را میکنند- یک دلیل خوب و یک دلیل حقیقی.» برای این که در برخورد با مردم رهبر خوبی باشید دلیل خوب همان دلیل حقیقی باشد انگیزه های شما اهمیت دارند.
اگر یک رهبر هستید یا می خواهید رهبر باشید باید دلیلش را از خودتان بپرسید. تفاوت بزرگی میان کسانی که قصد رهبری دارند ، به دیگران علاقه مند هستند ومیخواهند به دیگران کمک کنند وجود دارد با کسانی که فقط به خاطر کمک به خودشان رهبری را دوست دارند. آنهایی که خواستههای خود خواهانه دارند فقط به دنبال قدرت، سمت و موقعیت، پول و پرستیژ هستند.
ممکن است یک رهبر به آسانی توجه و تمرکز خود را از دست بدهد به همین دلیل است که باید همه روزه انگیزههای تان را وارسی کنید.
اگر قرار می شد از شما بخواهیم لحظات بزرگ رهبری را تصور کنید چه چیزی به ذهن تان می رسید؟آیا رهبرانی را در نظر می گرفتید که پیامهای الهام بخش را به حضار خود تحویل میدهند؟
یک سیاستمدار:«هرگز، هرگز و هرگز تسلیم نشوید»
جان کندی:« نپرسید کشورتان چه می تواند برای شما بکند، سید شما برای کشورت آنچه میتوانید بکنید»
رونالد ریگان:« آقای گوربا چوف، این دیوار را خراب کن»
یا به جای آن رهبری که در میدان نبرد تصور میکنید که به سربازانش دستور میدهد، کسانی مانند روبرت لی،جرج پاتون یا برنارد مونتگری؟
شاید به یک قهرمان ورزشی فکر می کنید که اختیار یک بازی را به دست میگیرد و تیمش را به پیروزی سوق می دهد، اشخاصی مانند مایکل جردن، جو مونتانا یا لیونل مسی.
همه اینها تصاویر معتبر رهبری هستند. رهبران اغلب به دیگران الهام می بخشند یا سررشته امور را به دست میگیرند.
اما من می خواهم به شما تصویر دیگری از رهبری بدهم، چیزی که کمتر به آن توجه شده است. سوال رهبری است که از اعضای گروه خود می کند و بعد به جوابهای آن گوش می دهد تا بداند چه می گویند.
متاسفانه بسیاری از رهبران به این فکر نمی کنند که سوال کنند و بعد به جواب ها گوش بدهند. اگر این کار را میکردند شاید کوچ جان وودن نمی پرسید:« چرا فهمیدنش اینقدر دشوار است که اگر به حرف های دیگران گوش بدهیم آنها هم به حرفهای ما بیشتر گوش میدهند؟.»
اینها برای جان وودن صرفاً کلمه و کلام نیست. کوچ وودن در عمل اینها را رعایت میکرد.هر گاه با وقتی صحبت میکردم همیشه این احساس به من دست میداد که او بیش از آنکه بخواهد حرف بزند، می خواست به حرفهای من گوش بدهد.
رهبران موفق فقط اقدام نمیکنند آنها گوش می دهند، می آموزند و هدایت می کنند. من تصمیم گرفته ام که یک شنونده خوب باشم.
روبرت نیوتون می گوید:« هرگز فرصت بسته نگاه داشتن دهانتان را از دست ندهید»
رهبران موفق فقط اقدام نمیکنند آنها گوش می دهند، می آموزند و هدایت می کنند.
===================
چرا رهبری کردن خود دشوارتر از رهبری کردن دیگران است؟
یکی از دلایل مشکل بودن رهبری خودِ این است که نمی توانیم ببینیم در چه نقطهای مسئله و مشکل داریم.لاری استفنز می گویند: تصور من بر این است که تقریباً هر کس نقطه ی کوری دارد. اما لزوماً و همیشه این طور نیست، نقطه کور می تواند یک اعتیاد باشد یک ظرف باشد می تواند بی توجهی به جزئیات باشد، اما در ضمن می تواند هیچ کدام از اینها هم نباشد.
اما نقاط کور کدامند؟ اینها حوزه هایی هستند که اشخاص در آنها به طور پیوسته و مستمر نمی توانند خودشان را به طور واقع بینانه ببینند.
هرکس چند نقطه کور دارد اما تنها معدودی از اشخاص می توانند نقاط کور خود را شناسایی کنند.
در حالیکه نقاط کور موجب همه مشکلات اشخاص میشوند ،به ویژه به رهبران میتوانند آسیب برسانند .زیرا رهبران روی دیگران را نفوذ می کنند و اعمال و رفتار آنها روی اعمال و رفتار اعضای گروه تاثیر می گذارد.
آیا همه میتوانند یک رهبر موثر شوند؟
همه تا اندازهای می توانند رهبر شوند ، اما همه نمی توانند بر این توانمندی خود به افزایند. در حالی که صحت دارد که بعضی ها از ویژگی برخوردارند که در مقایسه با دیگران رهبر بهتری بشوند، این ویژگی های اولیه فقط شروع کار است.
رهبران بزرگ رهبر متولد نمی شوند. ا مثل بقیه مردم کودک متولد میشوند و بعد رشد میکنند تا به موقعیت رهبری میرسند. رهبری شکل میگیرد، کشف نمی شود.
اگر در شرایط و محیط رهبری رشد کنید احتمالاً خیلی زود از توانایی رهبری خود آگاه میشوید و این همان کاری بود که من کردم. محیط شما و رهبری که آن را خلق کرد، رهبری را در شما کاشت.
اگر در حال حاضر در محیط مناسب رهبری زندگی می کنید احتمالاً دارای کیفیتهای رهبری هستید که با تشویق در شما ایجاد شده است و ممکن است این کیفیت را بروز دهید.
اگر در حال حاضر در محیط رهبری به سر نمی برید و هرگز در چنین موقعیتی قرار نداشتهاید ، ممکن است معنای رهبری را به درستی درک نکنید. اگر این طور باشد باید محیطی که مناسب رهبری باشد برای خود ایجاد کنید. بله درست! است این کار ممکن است کمی دشوار باشد، اما به رشد شما کمک میکند .
چگونه میتوانیم رهبران را پرورش دهیم؟
همه چیز بستگی به رهبری دارد. اگر میخواهید توانمندیهای بالقوه خود را به حداکثر برسانید و تفاوت ایجاد کنید باید به رهبر بهتری تبدیل شوید. این کلید موفقیت شخصی است. اگر می خواهید روی دنیا تاثیر بگذارید باید به دیگران کمک کنید تا رهبران بهتری بشوند.
پیدا کردن رهبران، آموزش دادن آنها و حفظ و نگهداریشان دشوار است.
آنها میخواهند راه مورد علاقه خودشان را طی کنند. اما تربیت و پرورش رهبران احتمالاً پرسود ترین فعالیتی است که در طول عمرتان درگیر آن شوید.
مهمترین مطلبی که یک رهبر باید یاد بگیرد تا به رهبر رهبران تبدیل شود کدام است؟
فقط یک راه برای رهبری کردن رهبران دیگر وجود دارد و آن این است که خودتان تبدیل به یک رهبر بهتر شوید. وقتی رهبران به دور هم جمع می شوند معمولاً یکدیگر را ارزیابی می کنند، یکدیگر را امتحان می کنند، یکدیگر را به چالش می کشند. بعضی ها این کار را با مشرب خوش انجام میدهند و بعد سعی میکنند طرف مقابل را از میدان به در کنند.
اگر می خواهید به رهبر رهبران تبدیل شوید، باید به شما حق بدهند که سزاوار این کار هستید. شما خود ابتدا باید به موفقیت برسید. ظرفیت رهبرانی که میل رهبری کردن آنها را دارید بالاتر باشد به موفقیت بیشتری احتیاج دارید تا به خواسته ی خود برسید. باید بتوانید توانمندیهای رهبری خود را افزایش دهید.
فقط یک راه برای رهبری کردن رهبران دیگر وجود دارد و آن این است که خودتان تبدیل به یک رهبر بهتر شوید.
درباره هانیه سخایی:
هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!
مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی در این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.
او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی جهانی بدور از جهل و توهم دانایی می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.