جمع آوری و خلاصه: هانیه سخایی
نویسنده:آنجلا داک ورث
درباره نویسنده:
آنجلا لی داکورث ،استاد روانشناسی و نویسنده محبوب علوم آمریکایی است. او استاد روانشناسی روزا لی و اگبرت چانگ در دانشگاه پنسیلوانیا است ، جایی که او در آنجا به مطالعه ریشه و خویشتنداری می پردازد.او روی سرسختی و ویژگی هایی تحقیق میکند که موفقیت در زندگی را پیش بینی می کنند.
چکیده:
خیلی از مردم در جستجوی راز موفقیت هستند اما نتوانستند آن را پیدا کنند در این کتاب داک ورث به ما کمک میکند که به راز موفقیت دست پیدا کنیم نه تنها این راز را به ما میگوید بلکه نحوه رسیدن به آن را هم افشا می کند
آنجلا ما را راهنمایی می کند تا درک واقعی تری از نحوه رسیدن به اهداف مان پیدا کنیم ما خیلی به او مدیونیم
خلاصه کتاب :
سرسختی چیست و چرا اهمیت دارد؟
زمانی که پایتان را داخل آکادمی نظامی ایالات متحده آمریکا بگذارید قطعاً سر سختی را به دست آورده اید
فرایند پذیرش برای وست پوینت به دشواری اکثر دانشگاه های برتر است. نمرات بالا در SATوACTو معدل بالای دبیرستان جزو شرایط اجباری اند.
اما وقتی برای دانشگاه هاروارد پذیرش میگیرید، نیازی نیست که ارائه درخواست را از کلاس یازدهم شروع کنید. یا از یک عضو کنگره ،یک سناتور یا نخست وزیر آمریکا معرفی نامه یا در یک ارزیابی جسمانی شامل دو، حرکت دراز و نشست، شنا و بارفیکس نمرات عالی بگیرید.
همه ساله بیش از ۱۴ هزار متقاضی که در سال سوم دبیرستان هستند فرایند پذیرش را شروع میکنند . از بین آنها ،چهار هزار متقاضی انتخاب میشوند که معرفی نامه های ضروری را گرفتند.
حدوداً بیشتر از نصف آن متقاضیان استانداردهای آموزشی و جسمانی سختگیرانه وست پوینت را برآورده میکنند و از بین آنها، فقط ۱۲۰۰ نفر پذیرفته و ثبت نام می شوند. تقریباً تمامی دختران و پسرانی که وارد وست پوینت میشوند، ورزشکاران شماره ۱ دبیرستان هایشان و اکثراً کاپیتان تیم ها بوده اند.
و همچنان از هر ۵ نفر یک نفر قبل از فارغ التحصیلی دوره را رها می کند.نکته مهم این است که به لحاظ تاریخی ، نسبت قابل توجهی از این افراد در همان تابستان اول و در طول یک برنامه آموزشی هفت هفته ای فشرده رخ میدهد ؛و برنامهای که حتی در اسناد رسمی، از آن به عنوان «هیولای سربازخانه» یا فقط «هیولا» نام برده می شود. چه کسی دو سال تمام برای ورود به جایی تلاش میکند و بعد در همان دو ماه اول آن را رها می کند ؟پس از ورود به وست پوینت هم اوضاع همین است. برنامه هیولا در کتابچه راهنمای وستپوینت برای دانشجویان جدید به این شکل توصیف شده است:« سخت گیرانه ترین بخش ۴ سال شما در وست پوینت به لحاظ جسمانی و عاطفی…این برنامه طراحی شده است که به شما کمک کند از یک دانشجوی جدید به یک سرباز واقعی تبدیل شوید.»
حالا به نظر شما در مورد استعداد چه می توان گفت؟هوش کلامی هم پیشرفت در رقابت را پیش بینی می کرد.اما هیچ ارتباطی بین بهره هوشی و سرسختی وجود نداشت.علاوه بر این، شرکت کنندگان دارای استعداد های کلامی بالا نسبت به افرادی که توانمندیهای کمتری داشتند، نه بیشتر مطالعه میکردند و نه سابقه رقابتی طولانی تری داشتند.
به نظر ما تفکیک سرسختی و استعداد یک بار دیگر در تحقیق که روی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه های عضو گروه موسوم به لیگ وی انجام دادن ظاهر شد.
درآنجا نمراتSATو سرسختی در واقع رابطه معکوس داشتند.دانشجویان نمونه انتخابی که نمرات بالاتری در STA داشتند،به طور متوسط ، فقط کمی سرسخت تر از همسالان شان بودند.داک ورثمیگوید: وقتی این یافته را کنار سایر اطلاعاتی که جمع کرده بودم گذاشتم، به دیدگاهی اساسی رسیدم که کارهای آینده ام را هدایت میکرد.
توانمندی های ما یک بحث است و کارهایی که با آن توانمندیها انجام می دهیم کاملاً بحث دیگری است. تلاش دو برابر حساب میشود
قطعاً کلمه استعداد برای تان آشنا است. معمولاً این کلمه را در صفحه ورزشی گرفته تا صفحات تجارت، از مشخصات بازیگران و خواننده ها در ضمیمه آخر هفته ها گرفته تا روایت های صفحه اول درباره ستاره های نوظهور سیاست، اشاره به استعداد بسیار است.انگار وقتی هر فردی به موفقیت میرسد که ارزش نوشتن را دارد، سریع می خواهیم آن فرد را دارای «استعداد »خارق العاده بدانیم. اگر بیش از حد روی استعداد تمرکز کنیم ، تمرکزمان بر هر چیز دیگری کمتر از حد لازم است. در حالت افراطی ما معتقدیم که ارتباط زیر درست است:
استعداد = موفقیت
برای مثال، اخیراً به صحبت های یک مجری رادیو گوش می دادم ،که هیلاری و بیل کلینتون را مقایسه می کرد.او به این نکته اشاره کرد که هر دوی آنها خیلی خوب ارتباط برقرار می کنند. در حالی که بیل یک سیاستمدار با استعداد بود، هیلاری مجبور بود خودش را برای این سمت تغییر بدهد .بیل فردی با استعداد ذاتی است؛هیلاری صرفاً فردی سختکوش است.پیامد ناگفته اما واضح این تفاوت آن است که هیلاری هیچ وقت از اینکه هم تراز شوهرش باشد دست نمیکشد.
چند وقت پیش خودم هم داشتم به همین موضوع فکر میکردم،وقتی شخصی ،واقعاً مرا تحت تاثیر قرار دهد، ممکن است ناخودآگاه به خودم بگویم:«چه نابغه ای! کاش من هم اینطور بودم»
حالا به نظر شما چرا تعصب ناخودآگاه نسبت به استعداد وجود دارد؟
نیچه می نویسند:« ما در مورد هر چیز ایده آل، از خودمان می پرسیم که چنین چیزی چگونه به وجود آمده است. در عوض، طوری در حقایق کنونی محو میشویم که انگار آن چیز از زمین بیرون آمده باشد .
هیچ کس نمیتواند نحوه به وجود آمدن را در یک کار هنرمند ببیند و همین یک مزیت است، چون هر جا که بتوانید عمل به وجود آمدن را ببینید، می توانید رشد را هم به نوعی تجربه کنید
همه ما ترجیح می دهیم که موفقیت مان به یک باره و کامل شکل بگیرد.
اما چرا؟
نیچه می گوید:« خودبینی ما، خود دوستی ما، مکتب فکری نوابغ را ترویج می دهد. چون اگر به نبوغ به صورت چیزی جادویی نگاه کنیم،مجبور نیستیم خودمان را با آنها مقایسه کنیم و نقص هایی را در خودمان تشخیص دهیم . وقتی به یک نفر می گوییم ابر انسان یعنی اینکه: دیگر نیازی به رقابت نیست.»
به عبارت دیگر استعداد ذاتی رمزآلود به ما اجازه می دهد که عقب بکشیم و در جایگاه فعلی مان احساس آسایش کنیم.
استعداد یعنی اینکه وقتی تلاش می کنید، مهارت های تان چقدر سریع رشد می کنند. موفقیت وقتی اتفاق میافتد که از مهارت هایی که به دست آورده اید، استفاده کنید.سر سختی رشد می کند
چقدر سرسختی در ژنهای ما وجود دارد؟
برای این سوال که آیا سرسختی ما ازدی.ان.ای مان تغذیه میشود یک جواب کوتاه و یک جواب بلند وجود دارد.جواب کوتاه این است که:« تا حدی» اما جواب بلند خیلی پیچیده تر است. به نظر من جواب طولانی تر ارزش توجه بیشتری دارد. علم تلاش زیادی برای کشف این موضوع کرده است که چگونه ژنها، تجربیات و تعامل آنها ما را به کسی که هستیم تبدیل می کند. چیزی که میتوانم بگویم این است که متاسفانه پیچیدگی ذاتی این حقایق علمی به سوء برداشت مداوم آنها منجر شده است.
در اینجا شاید بتوانم با اطمینان به شما بگویم که هر ویژگی انسانی هم تحت تاثیر ژن ها قرار دارد و هم تجربه.
مثلاً قد را در نظر بگیرید. قد واقعاً ارثی است: تفاوت های ژنتیکی دلیل مهمی هستند که چرا بعضی ها واقعاً قد بلند و بعضی واقعاً قد کوتاه هستند و افراد زیادی هم قد های متفاوتی بین این دو نقطه دارند.
به نظر ما بعید نیست که تمام این تغییرات چشمگیر تنها در چند نسل را مخزن ژن بشر انجام داده باشد.قویترین عوامل افزایش قد، تغذیه ،هوا و آب پاک و پزشکی مدرن بودند.(ضمنا افزایش وزن در بین نسل ها از این هم برجسته تر بوده و به نظر میرسد که پیامدی از بیشتر خوردن و تحرک کمتر باشد تا تغییرات در دی. ان.ای) حتی در یک نسل واحد هم می توانید تاثیر محیط زندگی بر قدرت را به روشنی ببینید. کودکانی که غذای سالم و کافی میخورند، بلند قدتر میشوند در حالی که سوءتغذیه مانع رشد میشود .
دانشمندان چطور با اطمینان کامل می دانند که هم طبیعت و هم پرورش نقش اساسی در تعیین چیزهایی مثل استعداد و سرسختی دارد؟
در طول چند دهه گذشته، محققان روی دوقلوهای یکسان و ناهمسانی تحقیق کردهاند که در یک خانواده یا خانواده های متفاوت بزرگ شده اند. دوقلوهای یکسان دی.ان.ای کاملایکسانی دارند ،در حالیکه دوقلوهای ناهمسان به طور متوسط تنها در نیمی از دی.ان.ای با هم مشترکند..در واقع خیلی از اطلاعات آماری به محققان اجازه میدهند که از روی درجه شباهت رشد دوقلوها ،برای استنباط موروثی بودن یک ویژگی استفاده کند.
داستانهای سرسختی نوعی داده هستند و مطالعات ساختارمند تر و کمی تری را تکمیل میکنند. در مجموع،تحقیقات، ویژگیهای روانشناختی مشترک بین الگوهای بالغ سرسختی را نشان می دهند،این ویژگی ها ۴ مورد هستند:
۱_علاقه:
اشتیاق یا لذت درونی از کاری که انجام می دهید شروع میشود. هر انسان سرسختی که در موردش تحقیق کرده ام می تواند به جنبه هایی از کار اشاره کند که کمتر از دیگران از آن لذت می برد و اکثرشان یکی دو کار را هم ذکر می کنند که اصلاً به آن علاقه ای ندارند.
۲_ظرفیت تمرین:
یک شکل سرسختی ،عادت روزانه تلاش برای انجام بهتر کارها نسبت به دیروز است . پس، بعد از این که علاقه تان به یک حوزه خاص را کشف کردید و توسعه دادید، باید خودتان را وقف تمرینی متمرکز و صمیمانه کنید که فراتر از مهارت هایتان، شما را به چالش می کشد و به تسلط منجر میشود.
۳_هدفمندی:
چیزی که اشتیاق را کامل میکند،این عقیده است که کارتان اهمیت دارد.برای اکثر افراد،محال است که علاقه بدون هدفمندی برای یک عمر دوام بیاورد.پس لازم است که کارتان را هم از لحاظ شخصی جذاب بیابید و در عین حال با رفاه دیگران هم ارتباط داشته باشد. حس هدفمندی در افراد خیلی کمی، از کودکی جوانه می زند ، اما برای بسیاری دیگر انگیزه برای خدمت به دیگران تنها بعد از رشد علایق و سالها کار منظم افزایش پیدا میکند. صرف نظر از نوع موقعیت، همه نمونه های برتر سرسختی این است:« که کار من مهم است، هم برای خودم، هم برای دیگران»
۴_امید:
امید نوعی پشتکار است که متناسب با موقعیت است. امید فقط آخرین مرحله سرسختی را تعریف نمیکند، بلکه تمام مراحل آن را تعریف میکند .از همان آغاز تا پایان خیلی خیلی مهم است که یاد بگیریم به حرکت ادامه دهیم ، حتی وقتی همه چیز دشوار میشود و حتی وقتی تردید داریم.ما ممکن است در نقاط مختلفی شکست های کوچک یا بزرگی بخوریم.اگر تسلیم شویم، سرسختی از دست می رود. اما اگر بلند شویم سرسختی پیروز میشود.
شما میتوانید سر سختی را از درون به بیرون رشد دهید.
امید نوعی پشتکار است که متناسب با موقعیت است.
سوالات متداول:
۱_سرسختی چیست؟
۲_در ژن های شما جقدر سر سختی وجود دارد؟
۳._چرا همه ی ما ترجیح میدهیم موفقیتمان به یک باره شکل بگیرد؟
۴._سرسختی چقدر اهمیت دارد؟
۵_ با خواندن این کتاب به چه چیزی دست پیدا میکنید؟
۶_ این کتاب در زمینه تجارت نیز مهم است؟
۷_ این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
درباره هانیه سخایی:
هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!
مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی در این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.
او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی جهانی بدور از جهل و توهم دانایی می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.