به نام خدا

 

 

نام کتاب : قهرمان ماراتن زندگی

ترجمه وخلاصه:هانیه سخایی

نویسنده:جان سی مکسول

جان سی مکسول

درباره نویسنده:

جانسی ماکسول نویسنده ، مربی و سخنران پرفروش شماره ۱ نیویورک تایمز است که بیش از ۲۴ میلیون کتاب به ۵۰ زبان فروخته است. … جان ماکسول تیم و تجهیز، یک سازمان غیر انتفاعی است که بیش از ۵ میلیون رهبران در ۱۸۰ کشور آموزش داده است.

 

چکیده:

**در این کتاب ما قصد داریم که به شما بگوییم که ، شما به عنوان شرکت کننده های مسابقه بزرگ به نام، مسابقه زندگی، چگونه می توانید علی رغم مشکلات های زندگی، از خط پایان عبور کنید و پیروز این مسابقه شوید و زندگی را برای خود و دیگران رضایت بخش کنید.

 

خلاصه کتاب:

یکی از مهمترین و معروف ترین وقایع ورزشی جهان، المپیک است.

به نظر من یکی از هیجان انگیز ترین رشته های ورزشی المپیک دو میدانی است.قبل از شروع همه افراد حالت جهش به خود می‌گیرند. و با پاهای خود به تکیه گاه مخصوص فشار می آورند. آنها تمام تلاش خود را می‌کنند تا مدال طلا را کسب کنند و به کشور خودشان برگردند.مکسول میگوید ،برای این کتاب،از کتابی در مورد المپیک الهام گرفتم. کتابی به نام بزرگترین لحظات درتاریخ المپیک.

در المپیک افتخار همیشه نصیب برنده ها نمی شود. در المپیک ۱۹۰۸ ،دو راندو پیتری ،دونده دو ایتالیای ماراتون، پس از مسافتی طی کردن حدود ۴۰ کیلومتر، با رکورد زمانی بی نظیر وارد استادیوم شد .اما در اثر خستگی شدید و از دست دادن آب بدن، مسیر استادیوم را در جهت اشتباه رفت. و وقتی داور را متوجه کرد و برگرداند، برای اولین بار به زمین خورد.او به کمک داور بلند شد و ادامه داد. تا انتهای مسابقه ۵ بار به زمین خورد. و در نهایت اول از همه از خط پایان گذشت. اما آمریکایی‌ها که با فاصله زیاد دوم شده بودند، به داور اعتراض کردند. و کمیته داوری،پیتری را به علت  گرفت کمک گرفتن از دیگران فاقد صلاحیت دانست آمریکایی‌ها را اول اعلام کرد.

پیتری با آنکه محروم شد اما روح بزرگش و تلاش بی نظیرش او را تبدیل به قهرمان بین  المللی تبذیل کرد.

مسابقه را به پایان برسانید، بدون توجه به مشکلات و کاستی ها.ما معمولاً همیشه به برد فکر می کنیم، همیشه در آرزوی ایستادن روی سکوی اول و گرفتن مدال طلا هستیم .در صورتی که خیلی از افراد موفق ،مدال طلا نگرفتند اما پیروز واقعی میدان بودند و اسمشان در تاریخ ثبت شده است.

حالا چرا این بزرگان مورد تشویق و حمایت قرار گرفتند؟ چون از خودشان شهامت نشان دادند و به رغم شرایط سخت، پشتکار و سخت کوشی خودشان را ادامه دادند و روح بزرگ شان بر سختی غلبه کرد و این باعث شد مردم جذب آنها شوند.

اگر دقت کنید همه مدال طلا نمی گیرند و همه نمی توانند از خط پایان عبور کنند، اما تک تک ما انسان ها می دانیم که نابرده رنج گنج میسر نمیشود. می دانیم هر گنجی پاهای خون آلود می خواهد، و نیاز به کمک دارد. پس هر کسی می تواند با انگیزه های روحی خودش و با تعریفی که برای خودش از زندگی و موفقیت دارد، لحظات سخت را پشت سر بگذارد و مسابقه را به آخر برساند.

انگیزشی

 

جان وستلی نمونه خوبی از همین گونه انسان هاست. جان وستلی نمونه بی‌نظیری از کسانی است که توانسته اند مسابقه را با موفقیت با آخر برساند. اگر لحظه ای به زندگی این شخص فکر کنید ،سراسر الهام بخش و عبرت اموز است.

او به مدت ۵۴ سال در خدمت کلیسا بود،و در این مدت برای ۴۲۴۰۰ نفر ،موعظه ی مذهبی خوانده است .یعنی به طور متوسط ۱۵ نفر در هفته.

امروز یک کشیش به طور متوسط ۱۰۰ نفر در سال را موعظه میکند.یعنی یک کشیش معمولی باید حدود ۲۴۲۴سال عمر کنه تا به رکورد وستلی برسد

 

بعضی‌ها فکر می‌کنند موفقیت یک مقصد است، نقطه ای که می‌شود به آن رسید ،پدیده ای که این افراد می گیرند، این است که اگر بشود به آن نقطه رسید همه چیز تمام است، و همه چیز عالی می شود در صورتی که واقعیت چیز دیگری است.موفقیت خود مسیر است. یعنی اگر سفر زندگی به درستی انجام شود، لحظه به لحظه این مسیر موفقیت نام دارد .یعنی یک فرآیند نه یک اتفاق آنی.

یکی از بزرگ ترین نقاط ضعفی که مردم عادی دارند، شاید همین است که باعث ناکامی آنها می شود اینکه فکر می‌کنند که در یک لحظه و در اثر یک اتفاق ناگهان همه چیز دگرگون می شود، اما چنین چیزی وجود ندارد. اتفاقات تصمیم ساز و سرنوشت ساز وجود دارند.

تغییر زندگی یک فرآیند است. شما می توانید در ابتدا فقط باعث بروز اتفاقی در زندگی خودتان شوید، مثلاً در یک سمینار شرکت کنید، نکاتی را بشنوید و بر اساس آن تصمیم مهم و سرنوشت سازی را بگیرید .اما این تصمیم تازه یک شروع است و شما را ابتدای یک فرایند قرار می دهد. که در نهایت منجر به تغییر زندگیتان میشود.

مثلاً شاید ممکن شود که سبک جدید زندگی را آغاز کنید و منظم تر باشید و همان شما را به سمت موفقیت در زندگی بکشاند.

جالب آنجاست که شکست هم نمی تواند یک اتفاق ناگهانی باشد.. موفقیت یک فرآیند است و شکست هم همینطور. منظور از انجام دادن مسابقه و به پایان رساندن آن، همین واقعیت نهفته است

بعضی افراد یک نوع بیماری دارند که می توان نام آنرا” رویای سرنوشت “گذاشت.

آنها همیشه در رویای یک سرنوشت مشخص هستند. مثل: یک مقام، یک مکان، یک شغل خاص یا یک مدرک تحصیلی…. یا چیزی شبیه یک اقامتگاه، یا مثلاً فکر می‌کنند اگر به فلان مکان بروند شاد هستند یا موفق تر عمل می کنند. این افراد باید بدانند که شادی و موفقیت ربطی به محل اقامت ندارد.

مثلاً کسی که در ایران شاد است در آمریکا هم شاد خواهد بود، در صورتی که آنها فکر می‌کنند اگر در فلان شهر باشند بارانی از شادی و موفقیت به سمت آنها روان می شود فقط یک تصور ذهنی است ،نه بیشتر-نه کمتر.خوشبختی و شادمانی یک موضوع درونی است نه بیرونی

در یک مسابقه همه دونده ها می دانند که فقط یک نفر میتواند مدال طلا بگیرد ولی همه آنها تلاش می‌کنند می دوند، یعنی دویدن برای گرفتن جایزه، تمام کسانی که در مسابقه شرکت می کنند تمرین های سخت و فشرده را پشت سر گذاشتند که آنها را برنده کند.انها برای گرفتن مدال تلاش می‌کنند که تا ابد پایدار نیست.

اما در مسابقه زندگی برای مدال تلاش می‌کنیم که پایدار استبنابراین هیچ وقت بی هدف تلاش نکنید.

خوشبختی و شادمانی یک موضوع درونی است نه بیرونی

 

 

 چطور در مسابقه خوب ظاهر شویم؟

 

۱.شروع کنیم:

اولین و اصولی ترین قاعده شروع کردن است. خیلی ها به دنبال جملات انگیزشی برای شروع کردن هستند و حتی به دیگران می‌گویند که چگونه شروع کنند،دوست دارند در مورد مسابقه دادن کتاب بخوانند، اما خودشان هیچ وقت  به طور عملی و واقعی شروع کننده نیستند.

*برای اینکه خداوند بتواند به ما آفرین بگوید باید کاری انجام داده باشیم.از تو حرکت از خدا برکت، اما خیلی از افراد این مسئله به این سادگی را درک نمی کنند.

انگیزه را فراموش کنید، فقط شروع کنید. انگیزه چیزی نیست که مثل جرقه در وجود شما ایجاد شود، داستان انگیزه یک تله است ، انگیزه را دور بریزید و فقط شروع کنید.

نرمش کنید، وزن کم کنید، قند خونتان را چک کنید یا هر کار دیگری که لازم است انجام دهید. آن را بدون انگیزه انجام دهید.چرا؟

چون وقتی پا در راهی میگذاریم و کاری را شروع میکنیم. انگیزه خود به خود ایجاد میشود و اندام آن کار را ساده و ساده تر می کند.

انگیزه مثل عشق و شادمانی است، یک محصول خریدنی است. وقتی به طور عملی کاری را شروع کنید خود به خود ،شما را به سمت خود جذب می کند

به قول یک روانشناس: انسان بیشتر بر اثر  یک احساس دست به عمل می زند، نه اینکه احساس کند در حال عمل است.

برای بردن یک مسابقه باید بدون درنگ وارد آن شد و شروع کرد. کسی که منتظر است روزی تبدیل به یک انسان کامل شود. یا شرایط ایده آلی برای آن فراهم شود تا آن وقت وارد مسابقه شود مطمئناً هیچ وقت شروع نخواهد کرد .انسان به آن چیزی که لیاقتش است نمیرسد، مگر آنکه آن کاری را که باید شروع کند انجام دهد.

موفقیت نصیب افرادی می شود که امروز کاری را شروع کردند که دیگران تصمیم دارند فردا آن را شروع کنند.

یادتان باشد مشخص کردن هدف و هدف دار بودن کار مهمی است، اما تنها هدفدار بودن کافی نیست. در واقع دست به دست به کار خیلی مهم تر از آن است

به این آمار دقت کنید، ۹۰% کسانی که برای خودشان هدف مشخص می‌کنند هیچ وقت آن را انجام نمی دهند. در نتیجه چیزی که باید درک کنیم این است، تعیین هدف در بهترین حالت یک حداقل است و در واقع تا زمانی که عملاً کاری صورت نگیرد هیچ ارزشی هم ندارد.

 

انگیزشی

 

شعری را که سال‌ها پیش شنیدم را گوش کنید که در مورد اکثر مردم صادق است:

* آنها به همه چیزهایی که دوست دارند رسیدند اما فردا…

* هیچ کس از آنها قوی تر شجاع تر و مهربان تر نیست اما فردا…

*دوستی دردسر افتاده بود و نگران بود مطمئنا شاد و خوشحال است اما فردا…

*هر روز کوهی از کتاب می نویسد اما فردا….

* در دنیایی از موفقیت و پیروزی غرق در شادی هستند اما فردا…

 

این ها بزرگترین انسان ها هستند و در های جهان همیشه به روی آنها باز است در نهایت از این دنیا می‌روند و به فراموشی سپرده می‌شوند و چیزی که از آنها باقی می‌ماند دنیای از کارهایی است که آنها قرار بوده  فردا انجام دهند

 

پیش بینی درد و رنج به چهار شاخه اصلی تقسیم می شود،و تقر یباً همه موفقیت‌هایی که کار امروز را به فردا می‌اندازیم نتیجه یکی از این عوامل است:

 

۱.ترس از شکست

بسیاری از مردم به خاطر ترس از اینکه نتوانند کاری را شروع کنند و نتوانند آن را به پایان برسانند و شکست بخورند آن را هرگز شروع نمی کنند.

نشان ضمیر ناخودآگاه سریعاً به این نتیجه می‌رسد که اگر تلاشی هم نکنم در نتیجه شکستی هم در پایان نیست

 

۲.ترس از موفقیت:

احتمالاً این حالت کمی برای شما گمراه کننده است، هر وقت آرزوها فراتر از آن چیزی که باشند حتی فراتر از تصورات شما که نسبت به خودتان و توانایی های تان دارید بالاتر برود، خودتان را سرنگون می کنید تا آن آرزو محقق نشود.دلیل این ناکامی نتوانستن نیست بلکه نخواستن شما است.

 

۳.مشکل بودن کار:

خیلی از افراد هستند که کار را مشکل و سخت قلمداد می‌کنند، وقتی با کسی روبرو می شوید دو نکته را در نظر بگیرید، اول اینکه کار را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید، دوم اینکه وقتی به قطعات کوچکتر تقسیم کنید و کار برای شما آسان تر می شود و ترس شما از بین می رود

 

۴.بی میلی و دلزدگی:

گاهی کار امروز را به فردا می‌اندازیم فقط به خاطر اینکه نمی‌خواهیم آن را انجام دهیم.

 

چگونه میشود از وقایع ناخوشایند، پیچیده و غیرجذاب جلوگیری کرد؟

۱.کارهای بزرگ را به قسمت های کوچک تفکیک کنید

۲.برای هر قسمت مهلت مشخص کنید و به آن پایبند باشید

۳.اهداف و برنامه های تان را با یک دوست به اشتراک بگذارید

۴.به خودتان برای انجام هر قسمت از کار پاداش دهید و هر وقت کاری را تکمیل نکردید خودتان را تنبیه کنید

۵.از برنامه ریزی شخصی استفاده کنید

۶.کار را تبدیل به یک مسابقه کنید چون این گونه همیشه زندگی لذت بخش تر است

۷.بر روی مزایایی که آن کار دارد تمرکز کنید

۸.ساده ترین قسمت را برای شروع کار انتخاب کنید

۹.بدون چون و چرا شروع کنید

 

انگیزشی

 

۲.به دنبال بهترین ها باشید:

همیشه بهترین بودن شرط اول عقل است. پس طوری مسابقه دهید که بتوانید مسابقه را ببرید.گرایش به معمولی بودن یک مشکل ملی، سازمانی و یا شرکتی نیست. بلکه  بیشتر یک مشکل شخصی است.

بی تفاوت بودن،معمولی بودن یک موضوع شخصی است،یعنی رضایت شخصی به کمترین،در حالی که میتوانیم خیلی بهتر از اینها باشیم.

رضایت به کمنترین مقدار از من شروع میشود .اگر قرار است در مسابقه شرکت کنیم، باید برای برنده شدن تلاش کرد. اگر برای بهترین بودن شرکت نکردیم بهتره از مسابقه خارج بشید. اول شویم ولی لازم است برای اول شدن تلاش کنید.

کیفیت تصادفی نیست، کیفیت نتیجه دقت زیاد، تلاش و پیگیری مستمر است.  نشانه انتخاب عاقلانه از بین گزینه‌های متنوع است.

 

                                                      کیفیت تصادفی نیست، کیفیت نتیجه دقت زیاد، تلاش و پیگیری مستمر است.

 ویلیام جانسون میگوید: کیفیت مسابقه ای است که خط پایان ندارد.

*افرادی که روی بهترین بودن تمرکز دارند،چهار خسیسه اخلاقی دارند:

۱.توجه به جزئیات

۲.پیشرفت مستمر

۳.انظباط شخصی

۴.استاندارهای شخصی بالا

 

همیشه خودتان را مجبور به نوشتن کنید آنهم به دو دلیل:

۱.نوشتن همیشه باعث شفاف شدن گفته‌ها می‌شود و اگر مطلبی را که می خواهید بیان کنید از قبل نوشته باشید هیچ وقت به حاشیه نمی روید، نوشتن باعث شفافیت ذهن می شود

۲.با نوشتن شما مطمئن می شوید چیزی را فراموش نمی کنید، و هر زمانی که لازم شد می توانید با مرور مطالب همه چیز را چک کنید

افرادی که برای بهترین بودن تلاش می‌کنند، سطوح استاندارد شخصی بسیار بالایی را برای خودشان مشخص می‌کنند.

استانداردهایی که دیگران برای من تعیین کردند ،به هیچ وجه مشکلی از من دوا نمی‌کند. چیزی که خود من تعیین کرده باشم به من لذت میدهد و باعث پیشرفت من می شود. من همیشه از خودم انتظار بهترین ها را دارم.

بهترین بودن انتخابی است که ما بر اساس آن، استاندارد های شخصی بالایی برای خودمان مشخص میکنیم. چون تعهدی شخصی برای پیشرفت داریم.

۳.ابزاری که لازم داریم:

اگر قرار است در مسابقه شرکت کنید باید مطمئن شوید که منابع مناسب را در نظر گرفته اید و آن چیزی که برای موفقیت در مسابقه لازم است را با خودتان دارید. کسی که مسابقه می دهد باید آموزشهای سختی را دیده باشد. مواردی که باید قبل از هر سفر مورد دقت قرار بگیرد این است که، دقت کنید که چه وسایلی  برای موفقیت در آن سفر لازم دارید و باید با خود ببرید.

 الزامات مسابقه:

۱.داشتن استادی که راه و مسیر را بهتر از شما می شناسد

۲ . به کار بردن منابع( به کار بردن منابع وقتی موثر است که علم به کار بردن آن را هم داشته باشیم)

۳.هر کسی در حین آموزش نیاز به الهام و امید دارد و برای شهامت بخشیدن به روح لازم است.

۴.هرکس برای حضور در مسابقه نیاز به تغذیه مناسب دارد

۹۵ درصد از مردم اصول را می‌شناسند، با آن‌ها موافقند، انها را به خوبی درک می‌کنند، اما هیچ کدام از آن ۹۵ درصد توانایی به کارگیری و اصول را در زندگی خود ندارند.

 

برای داشتن چشم اندازی بلند و بی پایان ۴ مورد الزامی است:

۱.در مسابقه ای که در آن شرکت دارید جدی باشید

۲.برای حمل وسایل و چمدان های اضافی آماده باشید

۳.مردان خدا و بزرگان را الگو قرار دهید

۴.دیدگاه بلند داشته باشید، و بلند نظر باشید

۵.اهداف را مشخص کنید و برای آن برنامه ریزی کنید. هدف فقط مسابقه دادن نیست، هدف رسیدن به پیروزی است

 برای ارزیابی و آزمایش میزان موفقیت تان از این فرمول استفاده کنید، که آیا آن هدف این سه ویژگی را دارد؟

  1. مشخص بودن: از خود بپرسید چه کاری می خواهم انجام دهم؟

 

  1. قابل اندازه گیری بودن: حدودا تا کجا پیشرفت کردم؟

 

  1. بهبود دهنده زندگی بودن: ایا با محقق شدن این هدف زندگی من یا زندگی دیگران یا هر دو بهتر می‌شود؟

 

    ادامه+پیگیری+پشتکار=رسیدن به پیروزی 

 

 

سوالات متداول:

۱_این کتاب برای چه کسانی نیاز است؟

۲_آیا این کتاب در زمینه تجارت نیز مهم است؟

۳_با خواندن این کتاب به چه چیزی  دست پیدا میکنید؟

۴_آینده خود را چگونه تصور میکنید؟

۵_چطور در مسابقه زندگی خوب ظاهر شویم؟

۶_چگونه میشود از وقایع ناخوشایند و پیچیده غیر جذاب جلوگیری کرد؟

۷_به نظر شما چگونه میشود که روی بهترین بود تمرکز کرد؟

 

درباره هانیه سخایی:

هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!

مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری  از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی  در  این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه  سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.

او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا  مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی  جهانی بدور از جهل و توهم دانایی  می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.