کتاب در سه جمله
- موفقیت تنها زمانی اتفاق می افتد که با اشتباهات خود روبرو شویم
- تعداد افرادی که در اثر اشتباهات پزشکان و بیمارستان ها مرتکب می شوند بیشتر از تصادفات رانندگی می میرند.
- از سوی دیگر، هوانوردی یک رکورد ایمنی شگفتانگیز خوب ایجاد کرده است، زیرا اشتباهات به جای پنهان کردن، از آنها آموخته میشود.
پنج ایده بزرگ
- بزرگترین مانع پیشرفت، نگرفتن از اشتباهات است.
- سنگ بنای موفقیت، نگرش پیشرو به شکست است.
- تنها با تعریف مجدد شکست، پیشرفت، خلاقیت و انعطافپذیری را آزاد خواهیم کرد.»
- زمانی که با شواهدی مواجه می شویم که باورهای عمیق ما را به چالش می کشد، احتمال بیشتری وجود دارد که شواهد را دوباره چارچوب بندی کنیم تا اینکه باورهای خود را تغییر دهیم.
- دستاوردهای حاشیه ای ایجاد تغییرات کوچک و امیدواری به پرواز آنها نیست. بلکه در مورد شکستن یک مشکل بزرگ به بخشهای کوچک است تا مشخص شود چه چیزی مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست.»
دانلود رایگان: دانلود نسخه رایگان خلاصه این کتاب. به راحتی به عنوان PDF یا برای چاپ برای استفاده روزانه ذخیره کنید.
تفکر جعبه سیاه چیست؟
به گفته سید، «[تفکر جعبه سیاه] در مورد تمایل و سرسختی برای بررسی درس هایی است که اغلب در هنگام شکست وجود دارد، اما به ندرت از آنها سوء استفاده می کنیم. علاوه بر این، “این در مورد ایجاد سیستمها و فرهنگهایی است که سازمانها را قادر میسازد تا از اشتباهات درس بگیرند، نه اینکه توسط آنها تهدید شوند.”
خلاصه تفکر جعبه سیاه
- ناکامی در درس گرفتن از اشتباهات یکی از بزرگترین موانع پیشرفت بشر بوده است.
- “نگرش پیشرو به شکست، سنگ بنای موفقیت هر موسسه ای است.”
- «جامعه، به عنوان یک کل، نگرش عمیقاً متناقضی نسبت به شکست دارد. حتی زمانی که بهانهای برای شکستهای خود مییابیم، سریعاً دیگران را سرزنش میکنیم که خرابکاری میکنند.»
- “تا حدی به این دلیل است که ما آنقدر مایلیم که دیگران را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش کنیم که مشتاقیم اشتباهات خود را پنهان کنیم. ما با وضوح قابلتوجهی پیشبینی میکنیم که مردم چگونه واکنش نشان خواهند داد، چگونه انگشت را نشان میدهند، چقدر زمان صرف میکنند تا خود را در شرایط سخت و پرفشاری قرار دهند که در آن خطا رخ داده است. اثر خالص ساده است: باز بودن را از بین می برد و پوشش ها را ایجاد می کند. این اطلاعات حیاتی را که ما برای یادگیری به آن نیاز داریم از بین می برد.”
- تنها با تعریف مجدد شکست، پیشرفت، خلاقیت و انعطافپذیری را آزاد خواهیم کرد.»
- بنابراین، فقط برای تاکید مجدد، برای اهداف ما یک حلقه بسته جایی است که شکست منجر به پیشرفت نمی شود زیرا اطلاعات مربوط به خطاها و ضعف ها اشتباه تفسیر یا نادیده گرفته می شود. یک حلقه باز منجر به پیشرفت می شود زیرا بازخوردها به طور منطقی عمل می شود).
- در هر مورد، بازرسان متوجه شدند که خدمه درک خود را از زمان از دست میدهند. توجه، منبع کمیاب است: اگر روی یک چیز تمرکز کنید، آگاهی از چیزهای دیگر را از دست خواهید داد.
- مشکل کمبود سخت کوشی یا انگیزه نبود، بلکه سیستمی بود که نسبت به محدودیت های روانشناسی انسان حساس نبود.
- “وقتی مردم اشتباهاتی را بازجویی نمی کنند، گاهی اوقات حتی نمی دانند که اشتباهی مرتکب شده اند (حتی اگر مشکوک باشند که ممکن است داشته باشند).
- یادداشتی که برای بهبود قاطعیت اعضای جوان خدمه در هوانوردی استفاده شده است PACE (کاوشگر، هشدار، چالش، اضطراری) نامیده می شود.
- [تفکر جعبه سیاه] درباره ایجاد سیستمها و فرهنگهایی است که سازمانها را قادر میسازد از اشتباهات درس بگیرند، نه اینکه توسط آنها تهدید شوند.
- «در واقع، تمرین در مورد استفاده از مزایای یادگیری از شکست و در عین حال کاهش هزینه آن است. بهتر است در تمرین در آمادگی برای صحنه بزرگ شکست بخورید تا در خود صحنه بزرگ. این در مورد سازمانهایی نیز صدق میکند، که طرحهای آزمایشی (و در مورد هوانوردی و سایر صنایع حیاتی ایمنی، ایدههای آزمایش در شبیهسازها) را انجام میدهند تا قبل از ارائه ایدهها یا روشهای جدید، یاد بگیرند. هرچه بیشتر بتوانیم در عمل شکست بخوریم، بیشتر میتوانیم یاد بگیریم، و ما را قادر میسازد زمانی که واقعاً مهم است، موفق شویم.»
- «وقتی با شواهدی مواجه می شویم که باورهای عمیق ما را به چالش می کشد، بیشتر احتمال دارد که شواهد را دوباره چارچوب بندی کنیم تا اینکه باورهای خود را تغییر دهیم. ما به سادگی دلایل جدید، توجیهات جدید، توضیحات جدید اختراع می کنیم. گاهی اوقات ما شواهد را به کلی نادیده می گیریم.»
- ناهماهنگی شناختی زمانی اتفاق میافتد که اشتباهات بیش از حد تهدیدکننده باشند که نمیتوان به آنها اعتراف کرد، بنابراین مجدداً چارچوببندی میشوند یا نادیده گرفته میشوند. این را می توان ترس درونی از شکست در نظر گرفت: اینکه چگونه ما برای اعتراف به اشتباهات خود تلاش می کنیم.
- او میگوید: «مشکل امروز این است که ما با یک مدل موفقیت بالستیک عمل میکنیم. ایده این است که هنگامی که یک هدف را شناسایی کردید (ایجاد یک وب سایت جدید، طراحی یک محصول جدید، بهبود یک نتیجه سیاسی) به یک استراتژی واقعا هوشمندانه می رسید که برای ضربه زدن به غول ها طراحی شده است.
- پروفسور لین مفهوم کاملاً متفاوتی از موفقیت را توصیه می کند: رویکرد موشک های هدایت شونده.
- “موفقیت فقط به استدلال قبل از رویداد وابسته نیست، بلکه به انطباق پس از شروع رویداد نیز بستگی دارد.”
- “در غیاب داده ها، روایت بهترین چیزی است که ما داریم.”
- دستاوردهای حاشیه ای ایجاد تغییرات کوچک و امیدواری به پرواز آنها نیست. بلکه در مورد شکستن یک مشکل بزرگ به بخشهای کوچک است تا مشخص شود چه چیزی مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست.»
- “خلاقیت از بسیاری جهات یک پاسخ است.”
- اگر میخواهیم پتانسیلهای خود را بهعنوان افراد و سازمانها برآورده کنیم، باید شکست را دوباره تعریف کنیم.»