جمع اوری و خلاصه:هانیه سخایی
نویسنده:سرالکس فرگوسن،مایکل موریتز
درباره نویسنده:
الکساندر چپمن فرگوسن،مربی و فوتبالیست سابق اسکاتلندی میباشد،که به دلیل مدیریت منچستر یونایتد از ۱۹۸۶تا۲۰۱۳ بسیار مشهور است.فرگوسن در نوامبر ۱۹۸۶ به عنوان مدیر منچستر یونایتد منصوب شد.او در طول ۲۶ سال حضور در منچستر یونایتد ۳۸جام کسب کرد. از جمله ۱۳ قهرمانی در لیگ برتر ،۵ جام حذفی و دو قهرمانی در لیگ قهرمانان یوفا را نیز کسب کرد.فرگوسن با دوام ترین مربی منچستر یونایتد است.
چکیده:
کتاب رهبری نوشته ی فرگوسن میباشد ،که این کتاب را در طی سالیانی که در منچستر حضور داشت نوشته است.او میگویید این کتاب درس هایی از زندگی و سال های حضورم در منچستر یونایتد اموختم را نوشتم.
من با خلاصه این کتاب قصد دارم نکات مفید و کاربردی را در اختیار شما عزیزان قرار دهم.
خلاصه کتاب:
فصل اول
* به خود واقعی تان تبدیل شوید: گوش دادن
چگونه یک فرد به خود واقعی اش تبدیل می شود؟
اغلب افراد به شکلی موثر از چشم و گوششان استفاده نمیکنند؛ به طوری که بیننده دقیق این بوده و به دقت به حرفهای دیگران گوش نمی دهند. در نتیجه این امر، نیمی از رویدادهای پیرامون از نظر شان دور می ماند. می توانم مربیانی را تصور کنم که حتی در زیر آب نیز می توانند حرف بزنند. فکر نمیکنم این توانایی کمکی به آنها کند. حتماً بی دلیل نبوده که خداوند به ما دو گوش، دو چشم و یک دهان داده اند تا بتوانیم دو برابر حرف زدن، ببینیم و بشنویم. مهمتر از همه اینکه گوش دادن هیچ هزینه ای ندارد.
بسیاری از افراد توانایی گوش دادن به صحبت های دیگران را ندارند، به ویژه زمانی که بسیار موفق شدند و و اطرافیان شان چاپلوسانه تظاهر می کنند که به حرف هایشان گوش میدهند و تمامی گفته هایشان درست است. این افراد به حرف کسی گوش نمی دهند و فکر می کنند همه چیز دان شدند. این روند مانند حضور در کلاس درسی طولانی و همیشگی است که هیچ امتحانی در کار نبوده و همیشه میتوانید مسائل بیهوده را حذف کنید.
نگاه کردن:
نگاه کردن، فعالیت مفید دیگری است که چندان مورد توجه قرار نگرفته و استفاده از آن مثل گوش دادن هیچ هزینهای در بر ندارد.برای من دو نوع مشاهده وجود دارد: لی، توجه به جزئیات و دومی توجه به تصویری جامع از شرایط است.
به عنوان مثال: قبل از اینکه فرگوسن مربی تیم آبردین شود و آرچی ناکس را به عنوان کمک مربی استخدام کند اهمیت توجه همزمان به جزئیات کوچک پی نبرده بود. پس از مدتی آرچی به آبردین آمد و از او پرسید چرا او را استخدام کردند این سوال فرگوسن را گیج کرد تا اینکه هر چی گفت کاری برای انجام دادن ندارم. ارچی بر این مسئله تاکید داشت و تدی اسکات، همه کاره باشگاه آبردین با او موافق بود. ارچی به فرگوسن گفتن نباید جلسات را هدایت کند فقط باید بر تمرین ها نظارت کند. مطمئن نبود که بتواند این دستور را عملی کند. چون فکر می کرد جلسات تمرین از کنترلش خارج میشود. علیرغم میل باطنیش به خواسته او تن داد.با خودش فکر کرد که با این کار وقت بیشتری برای امور باشگاه دارد.این کار مهم ترین تصمیمی بود که تا آن زمان در مورد روش مربیگری اش گرفت.وقتی که یک قدم از همه چیز فاصله میگیرید ،چیزهایی را می بینید که متعجب میشوید.گاهی اوقات لازم است خودتان را شگفت زده کنید.
وقتی که یک قدم از همه چیز فاصله میگیرید ،چیزهایی را می بینید که متعجب میشوید.
گاهی اوقات لازم است خودتان را شگفت زده کنید.
مشاهده به معنای سنجش دیگران و موقعیت هاست .
همه دارای دو ابزار قدرتمند هستیم ،که کاملا تحت کنترلمان قرار دارند:چشم و گوشمان.نگاه کردن به دیگران ،گوش دادن به توصیه های انها و مطالعه در مورد مردم،سه مورد از بهترین کارهایی هستند که من تا به اینجای زندگی ام انجام داده ام.
******************
فصل دوم
پی بردن به اشتیاق:نظم و انضباط
فرگوسن می گویند: پدرم به معنای واقعی کلمه فردی منظم بود. در کشتی سازی کار میکرد که شغلی سخت و خشن بود. زیادصحبت نمی کرد.در ۱۴ سالگی ترک تحصیل کرد ولی هیچ وقت مطالعه را کنار نگذاشت.دلش می خواست تا من و برادرم حرفه خاصی را یاد بگیریم، در نتیجه اجازه نمی داد تا زمانی که دوره کارآموزی را در ابزار سازی تمام نکردم، یک فوتبالیست حرفه ای شوم .راس ساعت ۶:۴۵ از خانه بیرون میرفت .چون دوست داشت وقتی درهای کارخانه باز می شود در حیاط حاضر باشد. شاید به همین دلیل بود که چند دهه بعد مربی فوتبال شدم، مثل پدرم عادت داشتم زودتر از همه در محل کار حاضر باشند .من نظم و انضباط را سرلوحه امور قرار دادم، امری که شاید به بهای از دست دادن چندین جام برای ما تمام شد. اگر مجبور باشم به گذشته برگردم کارهایم را دقیقا تکرار می کنم .چون زمانی که نظم و انضباط از بین برود باید کاملاً با موفقیت خداحافظی کرد و زمینه را برای آشوب و بی نظمی آماده ساخت.
***************************
فصل سوم
کنار هم چیدن قطعات:سازماندهی
فرگوسن همیشه این احساس را داشت که اگر سازماندهی خوبی نداشته باشیم، فرستادن یک تیم فوتبال خوب به درون زمین غیر ممکن خواهد بود. اکثر مالکان و مربیان بدون هیچ دلیلی به انتخاب بازیکنان اقدام میکنند.اینگونه افراد تنها به دنبال نتایج آنی و سریع هستند. پیش از ساختن یک تیم عالی، باید سازماندهی خوبی داشته باشید. تمامی قطعات باید به درستی کنار یکدیگر قرار بگیرند. این مسئله زمان میبرد. بخصوص بنابه به گفته کتاب های بازاریابی، در دوره سود دهی باشید.
اماده سازی:
مهمترین ویژگی سیستم منچستر تمرین بود. مهمترین چیزی که فرگوسن بر آن تمرکز می کرد، نگرش و رفتار بازیکنان در طول جلسات تمرین است.او میگفت: اگر بازیکنان تمرین را جدی بگیرند اتفاق های خوبی خواهد افتاد .اگر به دنبال در رفتن از تمرین باشند، هرگز نمی توانند در دراز مدت موثر باشند. او قوانینی را وضع کرده بود و انتظار داشت این قوانین مو به مو اجرا شود .فرگوسن اصلاً دوست نداشت دیگران در نوع تمرینات تیمش دخالت داشته باشند.
زمانی که کارلوس کی روش اداره جلسات تمرین را برعهده گرفت، بازیکنان از جلسات تمرین راضی نبودند چون به نظرشان تکراری بود. فرگوسن یکی از جلسات را متوقف کرد و به آنها گفت:« وقتی بازیکن بودم آرزو داشتم تا فردی مثل کارلوس من را تمرین بدهد. تمامی کارهای تکراری که در زمین انجام میدهیم در بازی که هیچ زمانی برای فکر کردن ندارید ملکه ذهنتان می شود.»
********************
فصل چهارم
کاربا دیگران:کار تیمی
تعادل کلید موفقیت هر تیم است. برد در یک تیم بازی فوتبال با ۱۱ دروازه بان یا بازیکنانی با استعداد یکسان غیرممکن است. تصورم این است که در سازمان های دیگر هم این گونه باشد.
فرگوسن میگویید: ما خیلی به ترکیب سنی تیم فکر کردیم؛ اینکه چه تعداد بازیکن بالای ۳۰ سال، بین ۲۳ تا ۳۰ و سنین ۲۰ تا ۲۳ سال داریم. تیمی مدنظرم بود که نه خیلی مسن باشد که بازیکنانش کند باشند یا بعد از مدت طولانی از بند مصدومیت رها شوند،و نه خیلی جوان که ترکیب تیم بی تجربه و بی پروا شود.یوونتوس با ۱۱ بازیکن فصل را آغاز کرد که شش نفر آنها بالای ۳۰ سال داشتند و با کمک هم این بازیکنان که اورا هم جزئی از آنها بود ، رئال مادرید را در رسیدن به فینال لیگ قهرمانان سال گذشته شکست داد. چلسی با دیدیه دروگبا سی و شش ساله در تابستان ۲۰۱۴ قرارداد امضا کرد که در ۴۰ بازی حضور داشت و دیدیم که فاتح لیگ برتر و جام اتحادیه شد .
به تعادل رساندن یک سازمان، یک باره اتفاق نمیافتد و نیازمند تلاش بی وقفه است. هر عضوی از تیم باید بداند که بخشی از یک پازل ظریف و پیچیده است. اگر تکه ای جابه جا شود، تصویر دیگر به درستی دیده نمی شود. هر بازیکن باید نقاط ضعف و قوت دیگر هم تیمی های خود را به خوبی بشناسد .
به تعادل رساندن یک سازمان، یک باره اتفاق نمیافتد و
نیازمند تلاش بی وقفه است.
*******************
فصل پنجم
تدوین استانداردها: برتری
هر کسی تعریف متفاوتی از« کلاس جهانی» دارد؛دو کلمه ای که به نظر میرسد به واژههایی مانند« عالی» یا« فوق العاده» را گرفته است. اگر روزنامه بخوانید یا به مفسران تلویزیون گوش دهید، همه جا پر از فوتبالیست هایی در کلاس جهانی شده است. هزاران فوتبالیست حرفهای که امروز بازی می کنند، یونل مسی و رونالدو بهدرستی عنوان« کلاس جهانی» را توصیف می کنند. دیگر بازیکنان می توانند لحظاتی از کلاس جهانی را خلق کنند( مانند گل شگفت انگیز، پاسی فوق العاده یا دفاعی متحیر کننده) اما صدها صحنه در هر بازی وجود دارد و با احتساب عمر بازیکن، تعداد این صحنه ها هم خیلی بیشتر می شود .بخشی از روش ایجاد برتری در سازمان، به دقت در تعریف موفقیت برمیگردد. پیروزی در هر کاری نیازمند قدمهایی دقیق است .
الهام بخشی:
نمی توان با کتک زدن افراد انتظار بهترین عملکرد را از آنها داشت. بلکه باید با احترام گذاشتن، با عادت دادن شان به پیروزی و متقاعد کردن آنها به اینکه توانایی بهبود عملکرد خود را دارند به این هدف رسید.نمیتوانیم به مدیری فکر کنیم که برای مدت زیادی با حکومت وحشت به موفقیت برسد، به عبارتی قدرتمند وجود دارد:« آفرین» بخش مهمی از رهبری درباره بهره برداری از ۵ درصد عملکردی است که حتی خود افراد از داشتن آن بی اطلاعند.
بعضی مربیان سعی می کنند برای بازیکنان محبوب باشند و با آنها صمیمی شوند. این رفتار هرگز درست نیست. به عنوان یک رهبر، شما نیازی ندارید که در مورد علاقه افراد باشید، اگر چه خوب است گاهی از شما بترسند. ما با همه این ها، بیشتر دوست داریم مورد احترام باشیم .
دیگر عامل مهم انگیزش، سازگاری و ثبات است .به عنوان رهبر نباید از این شاخه به آن شاخه به پرید. افراد باید احساس کنند که شما در رویکرد خاص خودتان ثابت قدم هستید.
رهبران معمولاً از قدرت انگیزه بخشیدن حضورشان نا آگاهند یا حداقل آن را دست کم میگیرند.هیچ کس خود را آنگونه که دیگران می بینند، نمی بیند .
خشنودی از خود:
خشنودی از خود یک بیماری است، مخصوصاً برای افراد و سازمان هایی که قبلاً از موفقیت لذت بردند
********************
فصل ششم
سنجش افراد: به دنبال کار
برخلاف بسیاری از مربیان قبل از فرگوسن و بسیاری از افرادی که در اسکاتلند با آنها بزرگ شده است ، هرگزمجبور نبود تا با تجربه وحشتناک ماهها و سالها گوشهنشینی و کار نکردن دست و پنجه نرم کند. در مورد تاثیرات مخرب وقتی که شما را به گوش های پر کرده و اصلا توجهی به شما نمی کنند، فقط میتوانید فرضیه بافی کنید.
فرگوسن در طی سالها تجربیات زیادی که در آن سوی میز مصاحبه کسب کرده است و اکنون مصاحبه کننده است نه مصاحبهشونده.
هنگامی که با کسی مصاحبه میکرد مایل بود بداند چه اندازه بلندپرواز است و اینکه این شغل چقدر برایش مهم است.و به آن به عنوان سکوی پرتاب موفقیت های دیگر فکر نمی کند .جدا از سایر ویژگیها و تواناییها میخواست تعهد آنها را بسنجد همیشه به دنبال اشتیاق، نگرش مثبت، اعتماد به نفس و ارتباط چشمی و شجاعت شخصی بود. او میگفت:حالا که به گذشته فکر میکنم. کمی عجیب به نظر میرسد که شغلی مانند مربیگری در منچستر یونایتد را بدون هیچ مصاحبه رسمی بدست آوردم. کمی هستند که بدون مصاحبه ی آشنایی قبلی به کسی سپرده شوند اما من برای کارم اشتیاق داشتم.
شبکه ارتباطی:
فرگوسن میگوید :۱۱نوه ام بهترین شبکه سازی هایی هستند که تاکنون دیده ام. آنها همیشه از فیسبوک، اینستاگرام، اسنپ چت یا توییتر استفاده می کنند خودم هرگز استعدادی در این زمینه نداشتم، نه در رفتارهای نوظهور و نه در روشهای قدیمی و منسوخ اما چیزی که این روزها شبکه روابط نامیده می شود اعتقاد دارم. گاهی وقتی بازیکن جوانی را می دیدم که تنها غذا می خورد به سمتش می رفتم و کنارش می نشستم. باید طوری رفتار کنید که همه فکر کنند در خانه خودشان هستند منظورم اصلا آسان گرفتن نیست .بلکه باید طوری رفتار کنید که احساس کنند به آنجا تعلق دارند باید شبکه ارتباطی بسیار خوبی با آنها برقرار کنید .
اخراج:
هیچ کس نباید فوتبال را بهانه ای برای اخراج افراد قرار دهد چون وحشتناک است .
اخراج افراد صرف نظر از سن آنها هرگز راحت نیست .فرگوسن میگویید:رفتهرفته یاد گرفتم که طفره رفتن و دعوت برای شام یا فرستادن جعبه شکلات و گل برای همسرم فایده ندارد این ترفندها پیام را تغییر نمی دهند اگر تصمیم گرفتید که کسی را اخراج کنید هیچ چیز بهتر از صداقت نیست.
**************************
فصل هفتم
تمرکز: زمان
«دروغ نگو، دزدی نکن و همیشه وقت شناس باش».
نمیشود وقت نشناسی را تحمل کرد. همیشه به موقع در ملاقات ها حاضر شوید، همیشه اولین نفر به سرکار بروید.
نوجوان ها فکر می کنند تا آخر دنیا وقتد دارند. هرچه بزرگتر و با تجربه تر می شوید، متوجه می شوید که وقت برای تان اهمیت بیشتری دارد
دروغ نگو، دزدی نکن و همیشه وقت شناس باش
سرگرمی ها:
هنوز هنوز با کسی روبرو نشده ام که بدون تقاضا از دیگران یا با صرفنظر کردن از سرگرمی ها، به موفقیت های بزرگی دست یافته باشد.حرف من این است که توجه کامل به یک سرگرمی موجب از زندگی سالم یا خوشی همیشگی میشود، اما این را هم نمی توانم تصور کنم که بخواهید بهتر از دیگران باشید، در همان حال، تعادل زندگی خود را نیز حفظ کنید. اگر دو نفر استعداد یکسان داشته باشند، روشی که آنها این توانایی خود را ارتقا می دهند، موفقیت احتمالی شان را تعیین خواهد کرد. بعضی از افراد بهتر از دیگران نمی توانند و غیره را فراموش کنند، یعنی وقت بیشتری برای پرورش استعداد یا بهبود سازمان خود دارند.
شکست:
وقتی با اشخاص موفق برخورد می کنیم، نمی توانیم تصور کنیم که روزی شکست خورده باشند ستاره های ورزشی مانند راجر فدرر، سرنا ویلیامز یا در گذشته، محمد علی کلی و اس تریلینگ ماس را تماشا می کنید و محال است آنها را بازنده تصور کنید. همین مسئله به دیگر بخشهای زندگی تعمیم می یابد؛ جایی که فرد با موفقیتهای بسیار، هر چیزی را در چنته دارد به نمایش می گذارد. همه ما روزی شکست را تجربه کردهایم. شکست بعضی را فلج می کند، و برعکس، بعضی را برمیانگیزد.
انتقاد:
برخی رهبران باید با انتقادهایی از درون سازمانشان رقابت کنند. ممکن است زیردستان جاه طلبی داشته باشند که به دنبال تصدی پست آنها باشند یا هیئت مدیره ای که بین خودشان توطئه می چینند. هر وقت فرد جدیدی منصبی را به عهده می گیرد و همیشه شبهاتی درباره توانایی های او وجود دارد تا زمانی که بتواند خود را به اثبات برساند. اگر رهبر مدت طولانی در مسیر قدرت حضور داشته باشند و ناگهان با شرایط بدی مواجه شود، اغلب مجبور است با این طرز تفکر افراد که گمان می کنند دوران اوجش به پایان رسیده، کنار بیاید.
****************************
فصل هشتم
انتقال پیام: صحبت کردن
فرگوسن میگوید: برای انتقال پیام به بازیکنانم خیلی تلاش میکردند چون من از مخالفت نمی ترسیدم و آنها هم نباید میترسیدند، همچنین به آنها ضرورت پیروزی در هر بازی را یادآوری می کردم. اغلب اوقات و نه همیشه، به تیم شدیداً توصیه میکردند که در یک سوم پایانی بازی مصمم و قاطع باشند .عادت نداشتم هول موضوعاتی صحبت کنم که مسئله ای را به بازیکنی خاص یادآوری کنم. این باعث ایجاد و شکو تردید در ذهن آنها میشد و تصور میکردند که اعتماد مردم را نسبت به آنها از دست دادم. دریافت پیام میتوانست کاملاً و بازیکنان تاثیر بگذارد در حالی که در بین بازیکنان به اینکه زود از کوره در میروم، شهرت داشتم، اما به ندرت و در بازی های سرنوشت. ساز که به شدت دچار سردرد می شدیم خونسردی خود را از دست میدادم.همیشه موقع خواب به موضوعات جدیدی درباره حرف زدن با بازیکنان فکر می کردم چون نمی خواستم آنها احساس کنند این موضع را هفته پیش شنیدند. اگر می خواستم پیام خاصی را منتقل کنم ، بازیکن را به دفترم در زمین تمرین فرا می خواندم
نوشتن:
فقط دو راه برای ارتباط با هواداران بی شمار وجود دارد: یا از طریق نشریات و یا از طریق یادداشت هایی در برنامه های روز مسابقه. ارتباط از طریق روزنامه ها یا برنامه های تلویزیون به نظرم خیلی ریسک و خطردارد.
**************************
فصل نهم
رهبری! بله، مدیریت! نه
اختیار، قدرت و اعمال کنترل در اختیار کسانی است ، که اعتماد به نفس اعمال آن را دارند. اگر رهبر بفهمد که افراد تحت نظارت این حس را دارند که به او به اندازه کافی اختیار و مسئولیت امور زیرمجموعه اش را ندارد، هرگز شانسی برای قدرتش باقی نخواهد بود
فرگوسن میگوید:هروقت کار من سخت میشد به من میگفتند اگر به عنوان مربی اعلام کنم که قصد استعفا دارم،گلیزرها مجبور به فروش باشگاه خواهند شد. این حرف اصلاً منطقی نبود. به معترضین هم میگفتم:« اگه من استعفا بدم، فکر می کنیم تیم بدون مربی شنبه به زمین میره؟»
کنترل:
ناخدای هر کشتی که کنترل عرشه خود را نداشته باشد یا نتوانند سرعت حرکت کشتی را تغییر دهند، سالم به اسکله نمیرسد. مشابه این مسئله در باشگاه فوتبال هم صدق می کند. رهبری که در جستجوی کنترل است بسیار متفاوت از کسی است که اشتیاق رسیدن به قدرت دارد.
تفاوت قابل توجهی میان کنترل و قدرت وجود دارد. رهبری هر گروهی معمولاً قدرت چشمگیری دارد اما قدرت چیزی است که به راحتی مورد سوء استفاده قرار می گیرد. یکی از اثرات جانبی سوء استفاده از قدرت هنگامی است که فرد از آن برای تهدید استفاده می کند. در طی زمان کنترل خشم خود یاد گرفتم برخی از این ها در گذر زمان به دست می آید اما مهم تر از آن، فهمیدم که نشان دادن خشم و عصبانیت اگر به مقدار کم و در مواقع خاص باشد موثر خواهد بود.
تصمیم گیری:
تقسیم کار موثر به توانایی دیگران برای تصمیم گیری بستگی دارد. برخی افراد می توانند تصمیم گیری کنند بعضی نمیتوانند. شما اگر به طور ذاتی آدم مرد دی باشید و کارها را به تاخیر بیندازید،کاری از پیش نخواهد رفت. مردانی شبیه به بابی براون فاقد اعتماد به نفس لازم برای دفاع از تصمیم خود هستند.دیگران دائم در جستجوی آخرین اطلاعات ممکن است و از آن به عنوان یک عضو بهانهای برای تاخیر انداختن تصمیم استفاده می کنند.
اگر مردم در هنگام تصمیمگیری درباره دیگران دودل باشند، در زمان تصمیم گیری درباره خودشان بدتر عمل می کنند.چون اغلب درگیر احساسات شده و قضاوت نا مشخصی انجام خواهند داد.
**********************
فصل دهم
خط پایان: خرید
بخش اعظم اداره یک سازمان موفق، به ترغیب افراد برای همکاری با خود مربوط می شود، حتی اگر بتوانند جای دیگری پولی بیشتری به دست آورند. این چالش در لیگ برتر تشدید می شود چون بر خلاف دیگر ورزش ها مثل فوتبال آمریکایی هیچ محدودیتی برای میزان دستمزد های پرداختی ندارد .
هر رهبری یک فروشنده است و باید به مسئله فروش در داخل و خارج از سازمان توجه داشته باشد. هر فردی که به دنبال تبدیل شدن به رهبری بزرگ است باید توانایی هایش را در فروش ایده ها و انگیزهاش به دیگران ارتقا دادند
صرفه جویی :
افراد بدبین ممکن است به قراردادهای فرگوسن اشاره کنند و بگویند که او پولش را هدر داده است. مثال آنها معمولاً ذیمتار برباتوف است ،که به مبلغ ۳۰ میلیون و ۷۵ هزار پوند از تاتنهام خریداری شد ولی در زمان فروش به فولهام تنها ۱۰ درصد از هزینه او به او برگشت.
بعضی از صرفه جویی هایی او در هزینه پول، از نوع تربیت او نشأت گرفته بود والدینش چیزی برای او کم نمی گذاشتند، ولی در خانه اجارهای مادر گوان پول اضافی هم وجود نداشت. همین مسئله در زمان بازی و مربیگری هم صدق میکرد. این اخلاق را کنار بگذارید به حساب نژاد اسکاتلندی اش ولی همیشه سعی می کرد تا پول باشگاه را مانند پول خودش در نظر بگیرد.
مذاکره:
چه این را به خودتان بقبولانید که عدم موفقیت در به نتیجه رسیدن مذاکرات با یک نفر خاص به معنای پایان دنیا نیست ، موفقیت گروه ورود یک نفره خاص وابسته نیست. اگر برای تغییر سرنوشت خود به یک انسان نیاز دارید، در این صورت سازمان مستحکمی را شکلی ندادید .
اگر برای تغییر سرنوشت خود به یک انسان نیاز دارید،
در این صورت سازمان مستحکمی را شکلی ندادید .
****************
فصل یازدهم
توسعه کسب و کار: نوآوری
مردم همیشه به دنبال چیزی هستند که آنها را بهتر از رقبا نشان دهد. به محض آنکه به مزیت آن دست یابند، همیشه بعد از آن اشتیاقی پنهانی برای حفظ آن وجود خواهد داشت؛ اگرچه به طور اجتناب ناپذیری خبر درز می کند و دیگران از آن مزیت تقلید می کنند. در یونایتد، نوآوری و اطلاعات طی ۳۰ سال گذشته همراه یکدیگر پیشروی کردند. رژیم های غذایی بهبود یافتند، دوره حرفهای بازیکنان طولانیتر شد، بهتر زه کشی شدند، گرمایش زیر زمینی و انواع چمن مقاوم تری تولید شد.
رازداری:
همیشه چیزی وجود دارد که در موردشان باید مراقب باشید، آن هم حفظ اسرار است. خبر دادن حرکت یا اعلام مقاصد خود به رقبا، هیچ سودی به همراه ندارد. همیشه سعی کنید لفافه از رازداری را دور هر چیزی که برایتان مهم بود بپیچید.
********************
فصل دوازدهم
ارتباط با دیگران: رقابت
فوتبال پر از رقابت های شدید است. بسیاری از این رقابت ها و چشم و هم چشمی ها در کوته فکری ریشه دارند و پیامد است که مسافرت نسبت به امروز بسیار دشوارتر بود. یک رقیب، به ویژه اگر محلی باشد هیجان را به نهایت میرساند.
وقتی رقبا کار غیر منطقی انجام می دهند، حفظ آرامش بسیار دشوار است. در کسب و کار اگر یک رقیب قیمتها را پایین بیاورد یا در رقابت تبلیغاتی تلویزیون ولخرجی کند،
خود به خود می تواند مسیر درست را یافت. گمان می کنم در چنین مواقعی برای اجتناب از چشم هم چشمی به یک افراد پولادین نیازاست.
************************
فصل سیزدهم
انتقال: ورود به باشگاه
مربیانی که برای اولین بار وارد یک سازمان می شوند اغلب بسیار مشتاق هستند تا در همه جای سازمان قدرت و سلطه خود را به نمایش بگذارند. من میدانم که این باور در میان اهالی فوتبال وجود دارد که یک مربی تنها در ظرف ۱۰۰ روز شانس این را دارد تا خودش را تثبیت کند، این مسئله برای من معنایی ندارد. همیشه راه درست و غلطی برای ورود به محیطی تازه و جدید وجود دارد، به ویژه زمانی که کلانتر جدید شهر باشید. ظاهر شدن بازی دستانی معتمد و تفنگ های براق و آماده به شلیک، بسیار اغواکننده است.
سر الکس فرگوسن از منظری دیگر
این روزها هرگز سر الکس فرگوسن بازی را از روی نیمکت مربیان دنبال نمیکند، بلکه در جایگاه ویژه حضور دارد و از آن نقطه، بازی را تحت کنترل خود قرار میدهند. در زمان شروع بازی روی صندلی اش که اختصاصاً برای او رزرو شده است مینشیند. این صندلی درست روبه روی جایگاه شمالی قرار دارد که بزرگترین جایگاه در کل بریتانیا به شمار می رود. در سال ۲۰۱۱ روی این جایگاه، با نام سر الکس فرگوسن با حروف بزرگ قرمزه شده است. فرگوسن دیگر در حین بازی آدامس نمیجود، بلکه هر از گاهی گلویش را صاف میکند. تفکراتش را بروز نمی دهد؛ به ویژه مواقعی که یونایتد روزهای خوبش قرار ندارد، ولی هر زمان که یکی از بازیکنان منچستر یونایتد در حال حمله باشد، با خودش این جمله را تکرار میکند:« گلش کن پسر،گلش کن».
پس از بازی فرگوسن به سویت مخصوص خودش میرود؛ جایی که در آن از زرق و برق های مرسوم و مجلل خبری نیست؛ مثل مواردی که در استادیوم های آمریکایی یا زمین های جدید فوتبال است. این اتاق به اندازه یک کوپه قطار است. صندلی سیاه در کنار دیوار، یک بار کوچک در گوشه ای از اتاق و یک تلویزیون در نزدیکی سقف. گاهی اوقات، در انتهای بازی، در باز می شود و مامور امنیتی ورود یک فرد جدید را اعلام میکند .
سر الکس در زمان بازنشستگی اصلاً به استراحت مطلق فکر نکرده و به دنبال موفقیتهای دیگری برای خود است. برای موفق ترین رهبر در تاریخ فوتبال حرفه ای، ۳۸ جام قهرمانی که به کلکسیون منچستر یونایتد اضافه کرده، اینها سنگ بنایی برای سفر به مقصد بعدی بی نهایت است که در آن کمال نهایی مشهود خواهد بود..
سوالات متداول:
۱_این کتاب برای چه کسانی نیاز است؟
۲_آیا این کتاب در زمینه تجارت نیز مهم است؟
۳_با خواندن این کتاب به چه چیزی دست پیدا میکنید؟
۴_آینده خود را چگونه تصور میکنید؟
۵_کلید موفقیت هر تیم چیست؟
۶_چگونه یک فرد به خود واقعیش تبدیل میشود؟
۷_مهم ترین ویژگی یک سیستم؟
۸_چگونه از زمان بهترین بهره را ببریم؟
۹_چه راه هایی برای ارتباط با هواداران زیاد وجود دارد؟
درباره هانیه سخایی:
هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!
مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی در این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.
او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی جهانی بدور از جهل و توهم دانایی می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.