خلاصه و جمع اوری:هانیه سخایی

نویسنده:لری الیسون

لری الیسوون

 

درباره نویسنده:

کی از بنیانگذاران و مدیر عامل شرکت اوراکل ، یکی از شرکت‌های عمده در زمینهٔ نرم‌افزارهای پایگاه است. الیسون در ردهٔ پنجم ثروتمندترین افراد در دنیاست. در سال ۲۰۱۲، فوربس اعلام کرد که ارزش خالص دارایی‌های الیسون در حدود ۴۰ میلیارد دلار است. الیسون استعداد زودهنگامی در ریاضیات داشت و در جوانی برای شرکت امپکس (Ampex) کار می‌کرد. یکی از پروژه‌های او پایگاه دادهای برای سازمان اطلاعات آمریکا(سیا)بود ، که او آن پروژه را(اوراکل) Oracle نامید. الیسون در تاریخ ۱۸ دسامبر، ۲۰۰۳ در مِلک وودساید با ملانی کرافت، نویسندهٔ داستان‌های عاشقانه، ازدواج کرد. در مراسم ازدواج، بهترین دوست الیسون، مدیرعامل شرکت رایانه‌ای اپل، استیو جابز، عکاس رسمی بود.

چکیده:

نزدیک به ۳۰ سال دکتر لری الیسون مخاطبان خودش را از سراسر دنیا آموزش داده بهشون انگیزه بخشیده و سرگرمشان کرده است.دکتر به شما استراتژی هایی برای تشویق ارتباط با موفقیت را آموزش می دهد که می توانید همین الان آن را به کار ببندید.شما میتوانید با خواندن این کتاب بفهمید که چگونه برای خواسته و هدفتان، تلاش وپشتکار داشته باشید و بتوانید روی آن تمرکز کنید.ما خلاصه این کتاب هیجان انگیز رو برای شما عزیزان جمع آوری کردم.اگر دوست دارید هرچه زودتر به خواسته و هدفتان برسید پس تا انتهای این کتاب با ما همراه باشید.

خلاصه کتاب :

چطور ذهنی برتر بسازیم؟

ما درباره یک سری مهارت قدرت من صحبت می‌کنیم، که مسیر موفقیت باید به صورت روزانه و منظم استفاده شوند.شما میتونید این توانایی را در خودتان ایجاد کنید، که به بهترین نحو ممکن روزتونو بهترین روز ممکن تبدیل کنید .از افسرده شدن و غرق شدن در فضای منفی جلوگیری کنید و عملکرد شما را در تمامی زمینه های زندگیتون افزایش بدهند.

سال ۱۴۵۲ پسری متولد شد، که توانایی اجتماعی خیلی پایینی داشت و نمیتوانست تمرکز کند، تا جایی که پدرش تنها سرپرستش مجبور شد در خانه به او درس بدهد.این پسر هیچ وقت هیچ دوستی نداشت، هیچ وقت نمیتوانست با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کند،مخصوصاً با بچه‌ها ،خیلی در افکارش غرق می شد، افرادی که دیگران به سرعت فراموش می کنند ،اما این پسر از لحاظ ذهنی به شدت باهاشون درگیر می‌شد۱۵ سالش بود به موسیقی هنرمندان پیوست.تقریبا چهار سال بود ،که خودش به تنهایی به عنوان یک هنرمند مستقل در استودیوی شخصی اش کار میکرد.میل به یادگیری در این پسر اجتناب ناپذیر بود. آناتومی ،فلسفه ،پزشکی، علوم زیستی را خیلی دقیق مطالعه می کرد.

این پسر مخترع اولین هلیکوپتر اولین چتر،اولین پرواز، اولین هواپیما ،اولین تانک ،کشتی جنگی، پل متحرک و …همچنین اولین اتومبیل موتور ای بود.

او کسی نبود جز لئونارد و داوینچی….

در این قسمت میخواهیم ۸ نکته به شما اموزش دهیم که به شما کمک می‌کند به موفقیت بالایی برسید:

 

۱.شوق:

باید انرژی بسیار زیادی داشته باشید و این انرژی زیاد از شوق زیادتان در زمینه کاری خود است. برای مثال :به ورزشی که دوست دارید فکر کنید. یا سرگرمی که واقعاً از آن لذت می برید ممکن است ،این سرگرمی کوهنوردی باشد.

کاری را که دوست دارید در ذهنتان تصور کنید، چون به شما احساس خوبی میدهد ،به شما انرژی می دهد ،این احساس به شما هیجان می دهد، احساس زنده بودن می کنید.

شاید یکی از چیزهایی که برای انجام آن شوق دارید در حیطه کارتان است.

شوق مهم نیست چه کاری است هر کاری با شوق شروع میشود.

 

هر موفقیت بزرگ، نشانه یک قلب آتشین است.

اشتیاق و هیجان از درون به شما قدرت و انرژی میدهد .و از انجام کاری که می کنید لذت می برید. حتی ممکن است کاری باشد که دیگران به خاطر آن به شما پولی ندهند این کار را می‌کنید چون فقط از لحاظ روحی و جسمی به شما حس خوبی میدهد.

برای هر کاری که انجام می دهید باید شوق داشته باشید.

 

                                                             ( هر موفقیت بزرگ، نشانه یک قلب آتشین است)

 

 

شوق یک کلید خیلی مهم برای برتر بودن است. اقدام کنید تا بتوانید این میل را به نتیجه تبدیل کنید.

برای رسیدن به نتایج که می‌خواهید باید تلاش کنید .کار باید لذت بخش باشد. آدم هایی که به موفقیت رسیدند کارهای ناخوشایند را انجام نمی دادند. کارهایی که دوست داشتند را انجام می دادند. آدمها با انجام کارشان تفریح می کردند.

 

*******************************

 

 

۲.مهارت:

باید در کاری که انجام می دهید مهارت داشته باشید.

باید در هر کاری که انجام می‌دهید استثنایی باشید. اگر کارتان ساختن صندلی و میز است باید در کارتان منحصر به فرد باشید.

آیا در مورد کارتان چیزهایی وجود دارد، که  بتواند کار شما را متمایز کند و بهترین باشید؟

مهم نیست که کارتان چیست، مهم این است که  کاری را که انتخاب کردید در آن متمایز باشید…

حالا چگونه می شود در کاری متمایز باشیم؟ تمرین کنید،، تمرین، تمرین

هر کاری که می خواهید بکنید باید تمرین درست را انجام دهید. مثلاً فکر کنید می خواهید دوچرخه‌سواری را یاد بگیرید. اولش حداقل چند بار به زمین می‌افتید،ولی وقتی بلند می‌شوید دیگر می دانید، که چگونه دوچرخه سواری کنید و راه درست آن را یاد می گیرید.

در رویا سازی برای آن چیزی که دوست دارید، یک برنامه ریزی درست انجام دهید. و مراحل را مرور کنید تا ببینید به نتیجه دلخواه رسید یا نه… اگر به آن نتایج رسیدید ادامه دهید ،اگر نرسیدید عملکرد خود را اصلاح کنید.و این روش اصلاح شده درست را دوباره و دوباره و دوباره تمرین کنید.

**********************

۳.تمرکز:

سومین نکته ای که افراد موفق رعایت می‌کردند، تمرکز کردن است و این که در آن واحد فقط روی یک چیز تمرکز می‌کردند و چند وظیفه ای نبودند. و از مسیر آن خارج نمی شدند.

به عنوان مثال: یک نفر به شما میگوید من می توانم در حین تایپ کردن ،با شما هم صحبت کنم.و به هر چیزی که می گویید با دقت گوش دهم و کلمه به کلمه آن را به خاطر بسپارم.چنین چیزی غیرممکن است.شما می توانید از روی یک کار به کار دیگری تمرکز کنید ،اما نمی توانید در آن واحد روی چند کار تمرکز داشته باشید.شما باید یک هدف را در نظر بگیرید و روی آن متمرکز شوید.

اگر می خواهید تمرکز کنید همه چیز مهم را انتخاب کنید و روی آن تمرکز داشته باشید.

انگیزشی

 

***********************

۴.اجبار:

شما باید خودتان را به انجام کاری مجبور کنید. این وظیفه شماست که خودتان را به روزهای بهتر و بهتر هل دهید، و افکار منفی و با اجبار از خودتان دور کنید.مثلاً اگر امتحان تان را خراب کردید ،خودتان را مجبور کنید تا امتحان بعدی را با موفقیت پشت سر بگذارید.

به عقب رانده می شوید؟ اشکالی ندارد. بازهم روزهای جدید می آیند و اگر عملکرد شما خوب باشد و خودتان را مجبور کنید که موفق شوید حتماً امکان پذیر خواهد بود.

یکی از بازیکنان مشهور بسکتبال در چند سال اول بازی فوق العاده بود. هیچ  حمایتی هم از هم تیمی‌های خود نمی دید.

این بازیکن  تسلیم نشد و سخت تلاش کرد تا بهتر و بهتر شود. و اعتقاد داشت که هم‌تیمی‌هایش تلاش خود را بیشتر می‌کنند و بازی کنان جدیدی وارد تیم میشوند.

این اجبار قطعا یکی از آن عوامل مرکزی برای رسیدن به آن چیزی  است که میخواهید.چون افکار منفی خیلی فرصت لازم ندارند و مدام ما را تجدید میکنند تا جایی که ما را از پا بیندازند. وقتی احساس کردید که متوقف شدید و از پا افتادید باید به خودتان بگویید:الان وقته اجباره.باید شروع کنیم و انجامش بدیم.

اجبار یک عنصر اصلی برای انجام کار است.

اجبار یک عنصر اصلی برای انجام کار است.

***************************

۵.خدمت:

استاد دانشگاه ییل میگویید: هر روز احساس مفید بودن می کنم، خیلی احساس خوش شانسی می کنم از اینکه می توانم به عنوان یک دکتر خدمت کنم و می توانم برای دانشجوها و مردم  مفید باشم.این مرد با دیدگاه سپاسگزاری برای خدماتی که ارائه می‌دهد زندگی می‌کند.

زیگ زیگ لار میگویید: در زندگی هر چیزی را که می خواهید می توانید داشته باشید. اگر بتوانید به افراد کمک کنید تا به چیزی که می خواهند برسند.

 

            در زندگی هر چیزی را که می خواهید می توانید داشته باشید. اگر بتوانید به افراد کمک کنید تا به چیزی که می خواهند برسند.

 

حالا چطور باید این کار را بکنید؟ باید خدمت کنید.

چندین سال پیش یک نفر جایی نوشت باید به یک نفر خدمت کنیم. او می‌گفت :باید چیزی را برای بخشیدن داشته باشیم تابع یک آدم بد، خوب یا متوسط کمک کنیم.خدمت کنید و سپاسگزار باشید، که می‌توانید خدمت کنید. منظورم این است که حرکت می کنید، نفس میکشید، میتوانید فکر کنید، یکسری مهارت دارید. می توانید نقاشی کنید می‌توانید یاد بگیرید مطالعه کنید می توانید به جلو حرکت کنید می توانید خدمت کنید.

درباره ی آدم فوق موفق فکر کنید. مثلاً برانسون: مولتی میلیونر صاحب مجموعه ویرژین رکورد است .این مرد در همه جای دنیا زندگی می کند. و به معنای واقعی شهروند همه شهرهای دنیاست. توانست و همچنین چیزی دست پیدا کند و فقط با مراقبت از کسانی که برای آن کار می کردند با تولید محصولاتی با قیمتی مناسب برای خودش و خریداران است.

در واقع این مرد به همه خدمت می کند ،همانطور که خودش گفته است، برانسون یک خدمتکار است. او می‌گوید کار من این است که وظیفه ام را به خوبی انجام دهم. و به مردم آنقدر خدمت می کنم که پول هایشان را به من بدهند.

*****************

۶.ایده:

افراد موفق ایده دارند. چون افراد دنبال ایده می گردند.

روزی بیل گیتس  راجع به ماکروسافت  توضیح می داد. میگفت روزی با کامپیوترش کار میکرد و تکالیف کالج را انجام می‌داد و با یکی از دوستان گپ میزد. در همین لحظه به ذهنم آمد، که هیچکس تا به حال شرکتی تاسیس نکرده که نرم افزار کامپیوتر تولید کند. همین ایده زندگی او را زیرو رو کرد.او از ایده خود دست نکشید و آن را انجام داد. و جریان ایده ها را به راه انداخت .

چه راه هایی برای پیدا کردن ایده وجود دارد؟

*یکی از راهها گوش دادن است.( به اخبار گوش دهید، به افرادی که کنارتان زندگی میکنند گوش دهید،به حرفهایی که راجع به مشکلات گفته می‌شود گوش دهید، به همسایه ها گوش دهید)

* مشاهده کنید. هوشیار باشید و توجه کنید. ببینید چه اتفاقی در اطراف شما در حال وقوع است. ببینید افراد چه کاری می کنند .ببینید افراد چه کارهایی نمی کنند؟

*کنجکاو باشید. کنجکاو باشید تا بفهمید چیزهای مختلف چگونه کار می کنند.مثلاً کنجکاو باشید که فلان ابزار چگونه درست شده و چگونه کار میکند؟

کنجکاوی باعث رشد نبوغ می شود

****************کنجکاوی باعث رشد نبوغ می شود ******************

آلبرت انیشتین میگوید نبوغ سه درجه است:

۱.چیزی از قبل وجود داشته و شما به آن نگاه میکنید و یک کاربرد به ذهنتان میرسد .

۲.چیز از قبل وجود داشته شما به آن نگاه میکنید و بعد میگویید ، من میتوانم چیزی درست کنم که از این هم بهتر باشد یا اصلا کارکرد دیگه ای داشته باشه.

۳.تمام چیز هایی که من در زندگی دیدم و درباره آنها یاد گرفتم از ناکجا آباد ب ذهن میرسید.اما این درست نیس چون اون فکر بر اساس فکر شما به ذهنتان رسیده است،

اما حاصلش یک چیز جدید میشود.مثل فیزیک،کوانتوم

انگیزشی

 

*سوال بپرسید،هرچه سوالات بیشتری بپرسید بیشتر یاد می گیرید

* حل مسئله، مثلا به خودتان بگویید: فلان چیز این گونه کار می‌کند و اگر خراب شود ،راه حل درست کردنش اینگونه است. با این روش فکرتان به کار می‌افتد. با افراد مختلف حرف می‌زنید. به دنبالش می روید. مطالعه می کنید. در مورد راه های ممکن فکر می کنید تا بتونید مشکلی را که در ذهنتان درست کردید حل کنید.

*ارتباط، هرچه بیشتر با اطرافیان تان ارتباط برقرار کنید. هرچه زمان بیشتری برای ارتباط در این دنیا صرف کنید، راه حل ها و ایده های بیشتری به سراغتان می آید.

**********************

۷.پشتکار:

یکی از استراتژی های افراد موفق، پشتکار است.ممکن است یک سری از کارها را خوب انجام ندهیم،اشتباه کنید یا آنها را خراب کنید. اما مهم نیست باید باز هم ادامه دهید .

محققان دانشگاه آکسفورد می‌گویند: یک انسان در طول روزبه طور متوسط ۸ تا ۱۰  بار اشتباه می کند.و این به این معنا نیست که شکست خوردید ،شکست یعنی اینکه شما متوقف شوید. پس باید ادامه دهید، پشتکار داشته باشید، و به جلو حرکت کنید.

مری پیکفرد میگوید :امروز یک روز جدید است. از امروز چیزی را دریافت میکنید که به آن داده باشید. اگر اشتباه کرده باشید حتی اشتباه های بزرگ باز هم شانس جبران برایش وجود دارد.

فرض کنید سعی کردید ،ولی شکست خوردید. فرض کنید باز هم سعی کردید و باز هم شکست خورد. اما هر لحظه ای که بخواهید میتوانید باز هم از اول شروع کنید.

چون آن چیزی که ما به آن شکست میگوییم ،اسمش شکست نیست.بلکه پایین موندنه.هر کاری که ارزش خوب انجام دادن رو داره اولش ارزش بد انجام دادن رو داره.

عملکرد درست را یاد بگیرید و پشت کار داشته باشید. باید در کنار فرما(فشار-رد شدن -مخالفت-انتقاد) پشتکار نشان دهید.

 

*************** یکی از استراتژی های افراد موفق،پشتکاراست.***************

 

************************

۸.کنترل افکار منفی:

همه ما با چالش هایی مواجه می شویم و همه ما مشکلاتی داریم. همه ما با چیزهایی روبرو می شویم  که ناگهانی پیش می آید و ذهن ما را می بندد.

یک راز برای کنترل افکار منفی وجود دارد. واین راز این است که هرکاری میتوانید برای حل آن مشکل انجام دهید و بعد روی چیز دیگری تمرکز کنید.

از خدا بخواهید به شما این قدرت را بدهد چیزهایی که نمیتوانید تغیر بدهید بپذیرید.شجاعت این است که چیزهایی که میتوانم را تغییر دهم، و تفاوت این دو را بفهمید.

برای مثال : بیل گیس قدرت هزاران نفر آدم دارد.تقریبا هر کاری که بخواد میتواند بکند .اما میداند که محدویت هایی را هم برای او قائل شدند.

بیل گیس روی پاک کردن بیماری های مختلف و چهره زمین کار میکند، و خیلی هم در این کار پیشرفت کرده است.او میداند که نمیتواند همه ی بیماری ها را از بین ببرد اما او نبردش را اغاز کرده است.او میداند که میتواند یک سری کارهای خاص انجام دهد پس زمان انرژی و تمرکزش را برای همان کار ها صرف میکند.

بیشتر افکار منفی به این دلیل هستند که شما فقط روی مشکلات تمرکز می کنید به جای اینکه مشکلات را حل کنید و روی راه حل آنها متمرکز شوید. و اگر راه حلی در کار نبود روی چیزی تمرکز کنید که به شما انرژی بدهد

سوالات متداول:

۱_چه راه کار هایی برای پیدا کرن ایده وجود دارد؟

۲_ آیا این کتاب در زمینه تجارت نیز مهم است؟

۳_ با خواندن این کتاب به چه چیزی دست پیدا میکنید؟

۴_این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟

۵_ما برای چه چیزی سعی و تلاش میکنیم؟تمرکز خودتان را روی چه چیزی گذاشتید؟

 

درباره هانیه سخایی:

هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!

مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری  از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی  در  این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه  سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.

او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا  مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی  جهانی بدور از جهل و توهم دانایی  می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.