جمع آوری و خلاصه:هانیه سخایی
نویسنده:پل انگون
چکیده کتاب:
برای همه ما پیش آمده است که بزرگسالی ما را ناامید کرده باشد. چه به تازگی فارغ التحصیل شده باشید و چه در دهه ۲۰ و ۳۰ سالگی تان با بحران یک چهارم زندگی دست و پنجه نرم کنید باز هم هر طور که شده است سعی دارید از پس مشکلات بزرگ برآیید.
برای رسیدن به جواب های مهم در دهه بیست سالگی باید با سوالات درست و مناسب شد شروع کنید.پل انگون ۱۲ سال از زندگی اش را وقف کمک به بیست و چند ساله ها کرده است .پل همیشه تحلیل های خنده دار و عجیب و غریب و دقیقی از زندگی یک فرد بیست و چند ساله( سی و چند ساله) که با مشکلات نسل هزاره روبهرو است ارائه می دهد.اما این بار در این کتاب پا را فراتر گذاشته و سراغی مسائلی اساسیتر رفته است. ما با خلاصهای از این کتاب میخواهیم شما در دهه تعیین کننده زندگیتان بدرخشید.
پ.ن:در این خلاصه نویسی فقط به چندین از ۱۰۱ سوال این کتاب پرداخته شده است.
خلاصه کتاب:
*آیا به هر دری میزنم که معلوم نشود با سیلی صورت هم را سرخ نگه میدارم؟
همه ما بی وقفه تلاش میکنیم و با سیلی صورت مان را سرخ نگه میداریم، و با این وجود به هر دری میزنیم که معلوم نشود داریم با سیلی صورتمان را سرخ نگه میداریم.
دیواری که برای حفظ ظاهر در مقابل خودکشیده ایم فقط آدم ها را از ما دور نگه می دارد در حالیکه غرورمان از دست رفته و روی زمین بی جان افتاده و تلاش میکنیم آن را دست نخورده نگه داریم.
ما با تظاهر به بی نقص بودن زندگی ما نمی توانیم با هم ارتباط برقرار کنیم، بلکه از طریق درد دل کردن درباره سختی ها و کشمکش های زندگی است که با هم صمیمی شویم. واقعی بودن از شما آغاز میشود . شجاع باشید و برای این کار پیش قدم شوید.
ما با تظاهر به بی نقص بودن زندگی ما نمی توانیم با هم ارتباط برقرار کنیم
* آیا عشق ورزیدن من ناشی از احساس ناامنی است یا احساس قدرت؟
فرقش چیست؟
عشق ورزیدن ناشی از احساس ناامنی تقاضای عشق از دیگران است، در حالی که عشق ورزیدن از روی احساس قدرت ،دادن عشق به آنهاست .
در عشق ورزیدن ناشی از احساس ناامنی فرد نمی خواهد ببیند دیگران بیشتر از خودش به موفقیت رسیده اند، در حالی که در عشق ورزیدن از روی احساس قدرت با دیدن موفقیت دیگران با آنها جشن می گیرد.
در عشق ورزیدن ناشی از احساس ناامنی فرد هر روز می پرسد:(( میخواهی برایم چه کاری انجام دهی؟)).اما در عشق ورزیدن از روی احساس قدرت از دیگران می پرسند:(( چه کاری می توانم برایت انجام دهم؟))
این سوالی است که باید در روابط عاشقانه، دوستانه، ازدواج و غیره از خودتان بپرسید.
اگر از روی احساس ناامنی عشق می ورزید، عشقتان محتاجانه و خودخواهانه خواهد بود. عشق ورزیدن از روی احساس ناامنی می تواند و ترین نوع بازی دادن دیگران باشد.
وقتی کسی از روی احساس قدرت عشق می ورزد خودش را به خوبی میشناسد و با صمیمیت و خالصانه به شما محبت میکند، بدون آن که انتظار داشته باشد در مقابل برایش کاری انجام دهید.
*آیا من آن روی عکس هایی که افراد در اینستاگرامشان پست میکنند را میبینم؟
پل انگون در این باره میگوید:ساعت ۵:۳۰ صبح بود که با همسرم در صحرای آریزونا رانندگی می کردیم و سعی داشتیم قبل از آن که بچه هایمان در صندلی عقب از خواب بیدار شوند، بیشتر مسیر را طی کنیم. آسمان صورتی و زرد بود ،آماده بود تا تپه ها و صخره های اطراف بزرگ را روشن کند، در حالی که ماه کامل پیش از آنکه صبح طومار خداحافظیاش را بپیچد به او ادای احترام می کرد. از آن لحظات زیبا و خوش منظره ای بود که میدانی هرگز در قاب یک عکس جا نمیشود.
داشتم به آسمان صبح کویر نگاه میکردم که همسرم به نکته اشاره کرد که مثل سنگی پرتاب شده روی شیشه جلوی ماشین مرا تحت تاثیر قرار داد.(( میدونی لحظه ای که شاهد موفقیت کسی هستیم، درست مثل نگاه کردن به ماهی میمونه که همین الان روشنایی یک قسمتش رو میبینی،ولی نمیتونی سمت دیگه ش رو که تاریکه ببینی))
با اینکه تازه از خواب بیدار شده بودم، اما این حرفش تاثیر عمیقی روی من گذاشت. حتی بعد از ۲۰ ساعت رانندگی در جاده با سه بچه و توقف برای خوردن قهوه در پمپ بنزین بنابراین میدانستم حقایق بیشتری در این حرفش نهفته است.
به آنچه گفته بود بیشتر فکر کردم. افراد حتی در درخشانترین لحظاتشان هم آن روی تاریک ماه را دارند. مهم نیست چقدر موفق به نظر برسند، همه آدمها یک بخش دردناک در زندگیشان دارند که درخشان نیست و از دید دیگران پنهان است.در آن سوی عکس های اینستاگرام هر کسی روی دیگری وجود دارد که از آن عکس نمی گیرند.
مهم است که ماه در تمام طول شب چه شکلی به نظر برسد، چه نقره ای باشد، چه به زحمت در آسمان دیده شود، پشت ابرها باشد یا کامل و سرزنده باشد، مهم این است که اندازه ماه همیشه یکسان است.
درخشش بعضی افراد بسیار زیاد است، در حالی که نور کم سوی عدهای دیگر گاهی اوقات رو به خاموشی می رود؛ با تمام این احوال همه ما انسانیم. همه ما یک اندازه هستیم.
دست یابی به منحصر به فرد یا با ارزش بودن برای همه یکسان است. حتی اگر درخشش بعضی افراد آنقدر زیاد باشد که چشمتان را بزند باز هم آنها هم اندازه بقیه آدمها هستند.مسئله اینجاست که شما نمی توانید از جایی که ایستاده اید آن را ببینید.
دست یابی به منحصر به فرد یا با ارزش بودن برای همه یکسان است.
*آیا واقعاً باید این عکس را پست کنم؟
همه ما در چنین موقعیتی بوده ایم. وقتی کامنت نیش داری نوشته اید یا عکس سوال برانگیزی را پست کردهاید. بعد از اینکار انگشت تان روی کلمه(( ارسال)) بلاتکلیف باقی مانده؛ چیزی هست که شما را دودل کرده است.
آیا پست کردن این عکس درست است؟
اگر این سوال را از خودتان بپرسید پس احتمالاً جواب را هم می دانید. به همان حس تان گوش دهید که می گوید دستت را از روی کلمه ارسال بردار.
با به اشتراک گذاشتن هر عکس و فیلمی در شبکههای اجتماعی در واقع برند آنلاین مخصوص خودتان را خلق می کنید.
وقتی گلوله های شلیک میشود دیگر راهی برای برگرداندن آن وجود ندارد.
*تمام اطلاعاتی که درباره ازدواج دارید هنگام ازدواج دور میشوند و به هوا می رود؛ بنابراین بهترین راه برای دانستن اینکه چه زمانی آمادگی ازدواج دارید چیست؟
روزی یک نفر از یک روانشناس قدیمی سوالی پرسید:(( چطور باید فهمید که آیا آمادگی ازدواج داریم یا نه؟))
جوابش این بود :((تا زمانی که ازدواج نکنی نمیدانی که آیا آمادگیاش را داشته یا نه))
درست است که این جواب کمکی به ما نمی کند ، اما تا حدودی درست است.
بنابراین اگر با کسی قرار می گذارید،یا کلاً از فکر ازدواج می ترسید یا حتی سالهاست ازدواج کردهاید،پنج نشانه آمادگی برای ازدواج را بخوانید.
۱.درست وقتی آهنگ مورد علاقه تان در حال پخش است یکی شبکه را عوض میکند و شما اصلا عصبانی نمی شوید! چنین لحظه ای در شکلهای مختلف حداقل هفته ای یک بار در هر ازدواجی رخ می دهد.اگر میتوانید نفسی عمیق بکشید و اجازه دهید آهنگ مورد علاقه تان، امهریزیهای تان و عقایدتان از شما دور شوند، آن وقت احتمالاً آماده ازدواج هستید.
۲.تنها چیزی که به طور قطع می دانید این است که چقدر نمیدانید؛ با این حال می توانید در چنین فضایی زندگی کنید و نفس بکشید.
ازدواج راه جالبی برای به چالش کشیدن هر چیزی است که مطمئن بودید میدانستید. اگر فکر می کنید همیشه حق با شماست، وقتی ازدواج کنید قطعاً همیشه اشتباه از جوانب شما خواهد بود واصلاً مهم نیست که واقعا حق با شماست.
۳.قادر به تمیز کردن توالت هستید. و البته طی کشیدن زمین، خرید مواد غذایی، پرداخت قبوض و اساساً هر چیز دردناک دیگری که مربوط به دوران بزرگسالی می شود.
۴.آماده هر نوع ماجراجویی مسخره و دیوانه کننده در تمام پستی و بلندی های زندگی هستید. بدترین لحظات زندگی را تصور کنید. حالا بهترین اش را تصور کنید. حالا تصور کنید یک نفر درست کنارتان ایستاده، دستتان را در دست گرفته و سعی میکند در هر دوی این لحظات حالتان را درک کند.
۵.از رابطه داشتن با افراد مختلف خسته شده اید. اگر مثل دانه ریختن برای پرندگان، هر جایی که بتوانید بذر پاشی میکنید، بنابراین ازدواج کردن در برنامه ۵ سال آینده تان خواهد بود؛ اما اگر از رابطه داشتن با افراد مختلف خسته شده اید و فکر می کنید در مقابل، تنها درد و پشیمانی نصیبتان می شود و یک کاسه سوپ داغ و خوشمزه در خانه را به همه آنها ترجیح می دهید، بنابراین به ازدواج بسیار نزدیک شده اید .
*چطور می توانم تصمیم بگیرم وقتی نمی دانم چه انتخابی باید داشته باشم؟
امروزه بیش از هر زمان دیگری، انتخاب های متعدد و فراوان پیش روی ماست؛ گزینه ها، احتمالات، اگرها. با جستجو در گوگل به میلیونها جواب خواهید رسید.
هر انتخابی که میکنید به این معناست که میلیون ها گزینه دیگر را انتخاب نکرده اید. خواه این گزینه انتخاب مکانی برای زندگی کردن باشد، خواه شریک زندگی مناسب ،شبکه رادیویی مناسب، یا اینکه چه سریالی را از فلان شبکه تماشا کنید؛ هر تصمیم مثل یک حمله عصبی منتظر حمله است تا قبل از بقیه خودش را به شما برساند.
وقتی نمی دانید چه گزینهای را انتخاب کنید، تصمیم بگیرید که می خواهید گزینه ای را انتخاب کنید.
تصمیم گرفتن یک انتخاب نیست؛ حداقل مفیدترین انتخابی که می توانید داشته باشید نیست.
تصمیم گرفتن یک انتخاب نیست؛ حداقل مفیدترین انتخابی که می توانید داشته باشید نیست.
*آیا به این درک رسیده ام که جذاب بودن بسیار عمیقتر و فراتر از ظاهر است؟
یکی از بزرگترین دروغهای جامعه ما این است، که جذابیت فقط به ظاهر خلاصه میشود.با حسرت به ازدواج شخصیت های مشهور و جذاب نگاه میکنیم و این در حالی است که اغلب این ازدواج ها ۳ تا ۴ دقیقه بیشتر، بعد از آنکه داماد شماره ساقدوش عروس را میگیرد دوام نمی آورد.
در جامعه ما اینطور جا افتاده که اگر خوب به موهایت برسی و لباس و ظاهر مناسبی داشته باشیم انوقت مرد یا زن رویاهایت مثل سنجابی چهار نعل به سوی کارخانه تنقلات می تازد به سمتت می آید.وقتی سنجاب بیشتر از دو هفته آنجا نمی ماند با ناباوری و در حالیکه پوزخند برلب داریم یک گوش مینشینیم،چون آنقدر بوتاکس کرده ایم که حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم اخم کنیم .
*عشق چیست؟
برای جواب دادن به این سوال باید ابتدا بدانیم عشق چه چیزی نیست. باید یک سری دروغ هایی که درباره عشق باور کرده ایم را کنار بزنیم تا به واقعیت آن پی ببریم.
عشق بدون دردسر نیست. آنطور که فیلم ها نشان می دهند عشق بدون دردسر و راحت است. در حالی که ازدواج بیش از آنچه فکرش را بکنید دردسر دارد.
عشق جنگ است؛ نه علیه یکدیگر، بلکه برای یکدیگر.
در یک رابطه، باید علیه تمام عواملی که سعی دارند شما را به ادامه جنگ دعوت کنند مبارزه کنید.
عشق، داشتن رابطه جنسی نیست. تقریباً میتوان گفت عشق و رابطه جنسی در هم آمیخته شده اند، درست مثل چوب شور؛ اما مساوی دانستن این دو مقوله به شکست و ناامیدی ختم می شود.
امروزه رابطه جنسی مثل پاپ تارت که فقط کافیست آن را بخرید ،گرمش کنی و در کمتر از یک دقیقه و نیم بخوری، خیلی راحت در دسترس همه قرار گرفته است .
رابطه جنسی می تواند دروغگو باشد. میتواند صمیمیتی بین دو نفر ایجاد کند که ماندگاری از هیچ پایه و اساسی ندارد. منظور این نیست که اگر با کسی در رابطه هستید، رابطه جنسی داشته اید قضیه تمام است و شما نمی توانید یکدیگر را دوست داشته باشید؛ منظور این است که رابطه جنسی در طول مدت دوستی میتواند باعث برداشتهای به شدت اشتباه شود، در حالی که آنچه شما نیاز دارید واقع بینی است.
داشتن رابطه جنسی جلوهای از یک عشق واقعی است ،نه راه رسیدن به آن.
*بهترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟
به این فکر کنید که اگر تلاش کنید بهترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست. با رسیدن به رویاهایتان به چند نفر می توانید؟ زندگی تان چقدر معنادار می شود ؟
به بهترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد فکر کنید . اگر خوش شانس باشید، آنچه الان به عنوان بهترین اتفاق تصور میکنید، حتی ذره ای به بزرگی آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد نخواهد بود.
*آیا دوست یا شریک زندگیم را به سمت نسخه ای بهتر و اصیل تر از خودم هدایت می کند؟
آیا دوست یا شریک زندگیتان تلاش میکند شما را شبیه کسی کند که در خیالاتش تصور می کرده؟یا اینکه تلاش می کنند شما را به نسخه ای بهتر و اصلی تر از آنچه هستید تبدیل کند؟نه این که کاملاً عوض تان کند، بلکه تلاش می کند بهترین خصیصه های شما را ارتقا بخشد.
شریک زندگی باید مثل یک معدنچی طلا باشد که روی سطح زمین می ایستد و چیزهای به نظر بی ارزشی که زیرش قرار دارد را بیرون می کشد. آیا کسی که با او در رابطه تلاش می کند مثل آهنربا بهترین جنبه ها و خصایص شمال را بیرون بکشد؟ یا اینکه تلاش میکند شما را زیر توده ای خاک دفن کند؟
مطالب این کتاب را با دیگران در میان بگذارید تا به آنها کمک شود که در زندگیشان تصمیمات بهتری بگیرند.
درباره هانیه سخایی:
هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!
مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی در این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.
او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی جهانی بدور از جهل و توهم دانایی می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.