*جمع اوری و خلاصه: هانیه سخایی
*نویسنده:جان سی.مکسول
*درباره نویسنده:
جانسی ماکسول نویسنده ، مربی و سخنران پرفروش شماره ۱ نیویورک تایمز است که بیش از ۲۴ میلیون کتاب به ۵۰ زبان فروخته است. … جان ماکسول تیم و تجهیز، یک سازمان غیر انتفاعی است که بیش از ۵ میلیون رهبران در ۱۸۰ کشور آموزش داده است.
*چکیده:
کتاب ۲۱ قانون رهبری به شما میگوید که چطور به یک رهبر بزرگ تبدیل شوید.در این کتاب شما میخوانید که یک رهبر چه ویژگی ها ،مهارت ها و شخصیتی دارد و میتواند شما را در مسیر موفقیت قرار دهد.جان سی مکسول در این کتاب میگویید اگر این مطالب را ۲۰سال قبل اموخته بودم در زندگی دستاوردهای بیشتری داشتم و از جایگاه رفیع تری برخوردار بودم.
*خلاصه کتاب:
۱.قانون درپوش:توانایی رهبری،میزان اثر بخشی انسان را تعیین میکند.
به نظر من قانون درپوش خیلی مهم است و اگر بتوانیم از پس این قانون بر بیاییم به نظرم با علاقه بیشتری بقیه قوانین را انجام می دهیم.
قانون رهبری در پوش سطح اثرگذاری را تعیین می کند و به ما می گوید چگونه یک رهبر بهتر باشیم. به عنوان مثال درپوش رهبری من از ۱ تا ۱۰، چهار است. وقتی درپوش رهبری من در سطح ۴ باشد یعنی سازمان و کاری که من دارم انجام می دهم ، قرار است در سطح ۳ قرار بگیرد، در واقع وقتی سطح رهبری من ۴ است قرار نیست سازمان من به سطح۶،۷،۸و…برسد. در تاریخ بشریت هیچ سازمانی نتوانسته از در پوش رهبری اش بالاتر برود. شمامیتوانید سازمان یا کسب و کار خودتان را با بالا بردن درپوش رهبری بالا ببرید. در یک زمان همه چیز بر اساس رهبری بالا و پایین میرود
((برای تغییر دادن مسیر سازمان، رهبر را عوض کنید))
همیشه اینو به یاد داشته باشید که توانایی رهبری روی اثربخشی شخصی و سازمانی تاثیر می گذارد. در واقع توانایی رهبری حکم درپوش را دارد. اگر رهبری قدرتمند باشد، ارتفاع درپوش بالاتر می رود. اما اگر رهبری قوی نباشد، سازمان با محدودیت روبرو می شود. به همین دلیل است که هنگام بروز بحران، سازمان ها در صدد بر می آیند رهبر خود را عوض کنند.وقتی شرکتی ضرر میکند، مدیرعامل جدیدی برایش انتخاب می شود. وقتی یک تیم ورزشی مرتب می بازد، سرمربی آن را عوض میکند. یادتان باشد اثربخشی شخصی و سازمانی با توانمندی رابطه مستقیم دارد.
**************************
* ۲.قانون نفوذ: معیار راستین رهبری نفوذ است ـ نه بیشتر نه کمتر
شما اگر نفوذ نداشته باشید نمی توانید دیگران را رهبری کنید .یادتان باشد زمانی به رهبری عالی تبدیل می شوید که مردم حتی از روی کنجکاوی هم که شده از شما پیروی کنند .رهبری راستین و واقعی چیزی نیست که بتوان آن را به دیگران هدیه داد.رهبری ناشی از نفوذ است، و این را نمیتوان به کسی واگذار کرد. این نفوذ را باید به دست آورد.
اگر نفوذ نداشته باشید نمیتوانید دیگران را رهبری کنید
*حالا در این قسمت میخواهیم پنج اسطوره درباره رهبری را به شما آموزش بدهم:
۱.اسطوره مدیریت:
یکی از اشتباهات رایج که در بین مردم است این است که خیلیها رهبری و مدیریت را یکی می دانند. تفاوت اصلی این دو در این است که رهبری موضوعی در ارتباط با نفوذ بر پیروان است، در حالی که مدیریت به حفظ و ایجاد نظام ها و فرایند ها مربوط می شود. بهترین راه برای ازمودن اینکه کسی میتواند رهبری کند یا صرفاً مدیر است،این است که از او بخواهیم تغییر مثبتی ایجاد کند. مدیران می توانند جهت حرکت خود را حفظ کنند اما توان تغییر دادن آن را ندارند .برای اینکه دیگران را در مسیر جدیدی سوق دهید باید صاحب نفوذ باشید.
۲.اسطوره کارفرمایی :
در بسیاری از مواقع اشخاص فرض را بر این می گذارند که همه فروشندگان و کارفرمایان رهبر هستند. همیشه این طور نیست. خیلی ها می توانند در موسسات خود فروش های کلان داشته باشند، اما فروش کلان از کسی رهبر نمی سازد. ممکن است مردم خریدار کالای کسی باشند، به این معنی نیست که از او پیروی هم میکنند
۳.اسطوره دانش:
دانش قدرت است اغلب اشخاص گمان میکنند قدرت جوهر رهبری است. آن ها فکر میکنند کسانی که از دانش و فراست برخوردارند رهبر هستند. اما این درست نیست.خیلی از پژوهشگران و دانشمندان بزرگ هستند که اطلاعات فراوانی دارند، اما رهبری کردنشان ضعیف است. داشتن بهره هوشی بالا لزوماً معادل رهبری نیست.
۴.اسطوره پیشگامی:
از ما فکر می کنیم کسی که پیشاپیش جمعیت حرکت می کند، رهبر است. اما نفر اول بودن همیشه به معنای رهبر بودن نیست.
۵.اسطوره مقام:
مردم به اشتباه فکر می کنند داشتن مقام با رهبری در رابطه است، اما این طور نیست. مقام نیست که رهبر را مشخص میکند، رهبر است که مقام را تعیین می کند.
*************************
*****************************************
* ۳.قانون فرآیند: رهبری روزانه رشد میکند، نه در یک روز.
یکی از قوانینی که من خیلی دوست دارم قانون فرآیند است. رهبر شدن شبیه سرمایه گذاری موفق در بازار اوراق بهادار است. اگر امیدوارید که یک شبه به ثروت برسید، مطمئن باشید موفق نمی شوید. مهم این است که طی روزهای متوالی در بلندمدت چه می کنید. تگ شورت میگوید:« رمز موفقیت ما در دستور کار روزانه ماست» اگر پیوسته در رهبری خود سرمایه گذاری کنید، اگر بگذارید دارایی های تان به صورت تصاعدی افزایش یابد، ناگزیر به مرور رشد می کنید.
چهار مرحله رشد رهبری:
۱.نمی دانم که نمی دانم :انسان تا زمانی که نداند که نمی داند، رشد نمی کند
۲.میدانم که نمیدانم: وقتی بدانید که نمی دانید، قدم بلندی را در راستای کسب دانش برداشته اید. برای رهبری کردن باید بیاموزیم
بنجامین دیزرایلی می گوید: آگاهی از جهل خود قدم بلندی به سوی کسب دانش است.
۳.رشد می کنم و می دانم این خودش را نشان می دهد: وقتی به نداشتن مهارت خودتان پی می برید همه روزه تلاش می کنید تا در کار رهبری رشد کنید .رمز موفقیت در این است که وقتی زمان کاری می رسد آماده برای آن باشید.
۴.به خاطر آنچه میدانم حرکت می کنم: وقتی در مرحله ۳ هستید. شما توانید رهبری تاثیرگذار و موثر باشید، اما باید به همه حرکات خودتان دقیق باشید. اما وقتی به مرحله ۴ می رسید، توانایی تان در کار رهبری کردن شکل خود به خود پیدا میکند و در این زمان دستاوردهای کلان پیدا میکنید.
***********************
۴.قانون جهت یابی: هرکس می تواند کشتی را هدایت کند، اما برای ترسیم مسیر حرکت کشتی به رهبر نیاز است.
پیروان به رهبری نیاز دارند که راه را به آنها نشان بدهد، این قانون جهت یابی است. یک رهبر خوب باید متمرکز و دقیق باشد. تعیین کردن جهت بهتر از این است که جهت مسیر شما را تعیین کند .رهبر کسی است که بیش از دیگران می بینند فاصله های دوطرف را میبیند و قبل از دیگران می بیند.
*جهت یابان به تجربیات گذشتگان توجه دارند :هر موفقیت شکسته گذشته میتواند منبع اطلاعات و درایت باشد. البته به شرط آنکه از این اطلاعات بهره برداری کنید.موفقیت ها به شما اطلاعاتی در این زمینه میدهند که با استعداد هایتان چه می توانید بکنید.موفقیت ها به شما اطلاعاتی در این زمینه می دهند که با استعداد های تان چه می توانید بکنید.شکست ها هم نشان میدهد که کجای کارتان ایراد داشته.اگر از اشتباهات خود پند نگیرید، دوباره و دوباره شکست خواهید خورد.
*جهت یابان به حرف های دیگران بها میدهند:هر اندازه هم که از گذشته بیاموزید، تجربیات گذشته نمی تواند همه آنچه را در حال حاضر احتیاج دارید در اختیار شما قرار دهد. جهت یاب آن موفق از منابع از منابع مختلف اطلاعات کسب می کنند ،به نظرات رهبران سایر سازمان ها توجه می کنند و از راهنمایی آنها بهره می گیرند.
*جهت یابان از انجام هر کاری آن کار را بررسی میکنند: رهبران قبل از انجام کار باید همه جوانب را در نظر بگیرند و به هزینه ها نگاه کنند.
* جهت یاب آن دقت می کنند نتیجه گیری های شان مبین ایمان و عمل باشد: رهبران برای راهنمایی کردن دیگران باید از نگرش مثبت برخوردار باشند. گاه متعادل کردن خوش بینی و واقع گرایی، شم و برنامه ریزی،ایمان و واقعیت ،کار ساده ای نیست. اماکسی که میخواهد جهت یابی موثر باشد، باید این کارها را بکند. اگر رهبر نتواند افرادش را در دل آب های خروشان هدایت کند کشتی اش در آب غرق میشود
پس یک رهبر باید:
۱. از قبل مسیرش را مشخص کند
۲. هدف را طراحی کند
۳. اولویت ها را مشخص کند
۴. کارکنان کلیدی اش را شناسایی کند
۵. زمانی را برای پذیرفتن در نظر بگیرد
۶. دست به کار شود
۷. انتظار مشکلات را داشته باشد
۸.همیشه به سمت موفقیت ها نظر کند
۹.همه روزه برنامه را مرور کند
*****************************************
*۵.قانون ای. اف.هاتون:وقتی رهبر حقیقی حرف بزند پیروان گوش می دهند.
رهبر واقعی کسی نیست که سمت رهبری داشته باشد، رهبر واقعی باید قدرت داشته باشد . وقتی رهبر واقعی حرف میزند دیگران به حرف او گوش می دهند .رهبری کردن و قدرت داشتن شبیه خانم بودن است ،اگر مجبور شدید بگویید که خانم هستید بدانید که نیستید.
*افراد به این دلایل رهبر می شوند:
۱. شخصیت: رهبری همیشه از درون شخص سرچشمه می گیرد
۲.روابط: تنها در صورتی رهبر هستید که پیروانی داشته باشید و لازمه این امر روابط با دیگران است
۳.دانش: داشتن اطلاعات برای رهبری از جمله واجبات است. باید با واقعیتها آشنا باشید، دانش به تنهایی کسی را رهبر نمی کند. اما بدون دانش هم کسی رهبر نمی شود.
۴.شم و شهود: رهبری مستلزم چیزی بیش از داشتن دانش است
۵.تجربه: تجربه و توانمندی رهبری را تعیین می کند، اما دیگران را تشویق میکند به شما فرصتی بدهند تا رهبر بودن خود را ثابت کنید.
۶.موفقیت های گذشته: چیزی به اندازه دستاورد های گذشته روی پیروان تاثیر نمی گذارد
۷.توانمندی: مردم به دلیل توانمندی های شما است که شما را رهبر می دانند
************************
۶.قانون اساس استوار: اعتماد اساس رهبری است.
برای ایجاد اعتماد، رهبر باید بر صلاحیت ها، ارتباط ها و شخصیت خود بیفزاید. افراد اشتباهات گهگاهی را می بخشند. بخصوص اگر ببینند به عنوان رهبر دارید رشد میکنید،این کار را میکنند .اما حاضر نیستند کسی را که با مشکلات و لغزش های شخصیتی روبروست ببخشند. در این زمینه حتی لغزش های گهگاهی جبران ناپذیر است.همه رهبران بزرگ و موثر این مطلب را میدانند. مدیرعامل شرکت پپسی میگوید:افراد اشتباهات صادقانه را تحمل می کنند، اگر اعتماد آنها را از بین ببرید، بازیابی آن بسیار دشوار خواهد بود. به همین دلیل است که باید اعتماد را مهم ترین سرمایه خود بدانید. ممکن است سر رئیستان کلاه بگذارید، اما نمیتوانید افراد زیر دست خود را فریب دهید.
شخصیت اعتماد را امکان پذیر می سازد. اعتماد هم رهبری را سبب می شود. قانون اساس استوار است. شخصیت استمرار را انتقال میدهد. رهبرانی که از قدرت درون بیبهره باشند قابل اتکا نیستند، زیرا توانایی عملکرد آنها پیوسته تغییر میکند.
وقتی از توانمندی درون بی بهره باشید، نمی توانید احترام دیگران را به خود جلب کنید. و این در حالی است که احترام برای رهبری پردوام ضرورت دارد.
تنها چیزی که با انسان دفن می شود شخصیت اوست. شخصیت دفن شدنی نیست.
تنها چیزی که با انسان دفن می شود شخصیت اوست. شخصیت دفن شدنی نیست.
****************************
۷.قانون احترام: مردم به طور طبیعی از رهبرانی پیروی میکنند که از خودشان قدرتمندتر اند.
اشخاص وقتی به کسی به عنوان انسان احترام می گذارند، او را تحسین می کنند. وقتی به عنوان دوست احترام می گذارند،دوستش می دارند. اما زمانی که به عنوان یک رهبر به انسانی احترام می گذارند، از او پیروی می کنند.
مردم اتفاقی از کسی پیروی نمی کنند. آنها از کسانی پیروی می کنند که به رهبریشان احترام میگذارند.کسی که در مقیاس ۱ تا ۱۰ در ردیف ۸ قرار دارد، از کسی که در رتبه ۶ قرار دارد پیروی نمی کند. به جای آن ترجیح می دهد از اشخاص واقع در ردیف نه و ده پیروی کند. اما این معمولا دلیلی دارد.مثلاً ممکن است رهبری قدرتمندتر از رهبری پایین دست به دلیل موفقیت های قبلی او پیروی کند ممکن است موضوع خط فرماندهی مطرح باشد. اما روی هم رفته اشخاص جذب کسانی میشوند که از آنها قوی ترند..
هرچه توانایی رهبری کسی بیشتر باشد، راحت تر وجود خصیصه های رهبری یا نبود آنرا در اشخاص تمیز می دهد.
********************************
۸.قانون شم وشهود:رهبران همه چیز را بر اساس رهبری ارزیابی میکنند .
رهبران تحت تاثیر شم خود، همه چیز را با جهتگیری رهبری ارزیابی میکنند. بعضیها با شم قوی رهبری متولد می شوند. بعضی دیگر برای رسیدن به این شم باید به سختی تلاش کنند. اما به هر صورت میتوان متکامل شد. نتیجه کار ترکیبی از توانمندی ذاتی و مهارتهای فرا گرفته شده است.
این شم اگاه شده به رهبری امکان پرش می دهد. این است که کسی بتواند عوامل نامحلول را شناسایی کند و به کمک آنها برای دستیابی به هدف های مهم اقدام نماید.
رهبران می توانند موقعیت ها را بخوانند، رهبران می توانند تغییرات را بخوانند، رهبران از منابع خود آگاه هستند، رهبران کارکنانشان را می خوانند، رهبران خودشان را می خوانند
*سه سطح شم رهبری:
۱.آن هایی که بهطور ذاتی آن را میبینند: بعضی ها با استعداد رهبری استثنایی متولد می شوند. آنها به طور غریزی اشخاص را درک می کنند و می دانند که چگونه از نقطه الف به نقطه ب برسند
۲.کسانی که تربیت شدند که آن را ببینند: همه لزوماً هنگام تولد از شم فراوان بهره ندارند. اما می شود شم اشخاص را بهتر درک کرد. توانایی اندیشیدن مانند رهبر، شم آگاهی یافته است.
۳.کسانی که هرگز آن را نخواهند دید: معتقدم که تقریباً همه می توانند شم مهارت های رهبری را بهتر کنند. اما گهگاه به کسانی برمیخورم که انگار ۱ خوان رهبری در همه وجودشان را یافت نمیشود و علاقهای هم ندارند که این شم را در خود به وجود آورند. این اشخاص همیشه باید پیرو باقی بمانند.
رهبری پیش از آنکه علم باشد، هنر است. اصول رهبری ثابت است، اما کاربرد این اصول با توجه به رهبر و موقعیت تغییر می کند.
رهبری پیش از انکه علم باشد هنر است.
***************************************
۹.قانون مغناطیس: همه چیز بستگی به این دارد که چه کسانی را جذب می کنید.
رهبران خوب همیشه به دنبال این هستند اشخاص مناسب را بیابند. همه ما در ذهن خود می دانیم چه اشخاصی را می خواهیم در تشکیلات مان داشته باشیم.
قانون مغناطیس میگوید شما هر چه باشید، اشخاصی با خصوصیت های شبیه خودتان جذب میکنید، رهبران خوب می دانند که یکی از رموز موفقیت این است که اشخاصی را برای برطرف کردن نقاط ضعف خود استخدام کنند، تا در زمینه هایی که ضعیف هستند از توانمندی دیگران استفاده کنند.
البته ممکن است رهبری اشخاصی را که به او وجه تشابه این دارند استخدام کند، اما به طور طبیعی این اتفاق نمیافتد .
سرانجام، کسانی را جذب خود می کنید که از توانایی های رهبری مشابه شما برخوردار باشند. همان طور که در بخش قانون احترام توضیح دادم، اشخاص به طور طبیعی از رهبران قدرتمندتر از خود پیروی می کنند. اما با توجه به قانون مغناطیس میتوان گفت شما کسانی را به خود جذب می کنید که از تواناییهای مشابه شما برخوردار باشند. به عبارت دیگر اگر در زمینه رهبری امتیاز هفت داشته باشید، اشخاصی را جذب می کنید که در سطح ۵ و ۶ باشند. از جذب کسانی که در سطح ۲ و ۳ هستند خودداری می ورزید.
************************************
*************************************
۱۰.قانون ارتباط: رهبران قبل از اینکه دست تقاضا به روی کسی دراز کنند، دل او را به دست می آورند.
رهبران موثر می دانند قبل از اینکه از کسی یاری بطلبند باید دل او را به دست بیاورند. این قانون ارتباط است.همه ارتباط برقرار کنندگان خوب این موضوع را میدانند. نمیتوانید اشخاص را به عملی وادار کنید، مگر این که قبلاً احساسات آنها را به خود جلب کرده باشید.
ارتباط خصوصی و عمومی:
برقراری ارتباط لزوما تنها زمانی اتفاق نمیافتد که رهبر با جمعی از مردم حرف میزند.این ارتباط باید به صورت فردی نیز اتفاق بیفتد. هرچه ارتباط میان افراد بیشتر باشد، پیرو بیشتر می خواهد از رهبر پیروی کند. تنها وقتی می توانید نزد دیگران اعتبار به دست آورید که روی آنها تاثیر بگذارید. باید بتوانید به آنها نشان دهید که می خواهید کمکشان کنید.
اگر میخواهید با گروهی از اشخاص ارتباط برقرار کنید، آنها را یک فرد در نظر بگیرید و با این فرد ارتباط برقرار سازید.
هرگز برقراری ارتباط با دیگران را دست کم نگیرید. یک گفته ی قدیمی میگوید برای هدایت خود از مغزت استفاده کن و برای هدایت دیگران از دلت. این طبیعت قانون ارتباط است. قبل از اینکه از دیگران یاری به طلبی، دلشان را به دست آورد.
**********************
۱۱.قانون حلقه درونی: توانمندی رهبر را نزدیکترین اشخاص به او مشخص می کنند.
به تشکیلات حرفه ای نگاه کنید، می توانید حضور قانون حلقه درونی را حس کنید.
رهبر تک و تنها رهبرنیست. اگر کسی را نداشته باشید که رهبری کنید، رهبر به شمار نمیروید. وقتی یک رهبر به راست تشکیلات می رسد، تنها میشود، پس بهتر است کسی را با خودت بالا بکشیئد.
بهترین کارکنان را استخدام کنید، تا حدی که می توانید در رشد و پرورش آنها بکوشید، و بعد تا حد امکان به آنها مسئولیت بدهید.
رهبر تک و تنها رهبر نیست
*************************************
۱۲.قانون اختیار: تنها رهبران توانمند به دیگران اختیار می دهند.
بهترین مدیر کسی است که مردان واجد شرایط را در اختیار بگیرد تا کاری را که او میخواهد انجام دهند، و در ضمن به اندازه کافی خوددار باشد که در کارشان دخالت نکند تا آنها به وظیفه شان عمل کنند. می خواستم انجام می کنم .
آن بعضی از رهبران قانون اختیار را رعایت نمی کنند زیرا:
۱. میل به امنیت شغلی دارند
۲. در برابر تغییر مقاومت می کنند
۳. برای خودشان ارزش قائل نمی شوند
تنها رهبران و مدیران که احساس امنیت خاطر می کنند، میتوانند به دیگران اختیار بدهند. مارک میگویند: اتفاقات بزرگ زمانی رخ می دهد که برای تان مهم نباشد پیشرفت به حساب چه کسی نوشته می شود. اما می توانید از این قدمی فراتر بردارید. به نظر من اتفاقات بزرگ زمانی اتفاق میافتد که اعتبار آنها را به دیگران بدهید. این قانون اختیار دادن در عمل است.
اگر دیگران را تضعیف کنید، خودتان هم تضعیف می شوید و برای اینکه به دیگران اختیار بدهید، باید آنها را باور داشته باشید.
************************************
۱۳.قانون بازآفرینی: رهبر است که میتواند رهبر سازی کند.
در فصل قانون احترام گفته شد که اشخاص به طور طبیعی از کسانی که از آنها قدرتمند ترند پیروی می کنند. به همین شکل باید گفت تنها رهبران می توانند رهبران دیگر را شکل دهند. اشخاص نمیتوانند آنچه را ندارند به دیگران بدهند. پیروان نمی توانند رهبر سازی کنند. اما کسی هم که رهبر است لزوما نمیتواند رهبر سازی کند.
اگر میخواهید به رهبر خوب تبدیل شوید، باید با بهترین رهبرانی که میشناسید وقت صرف کنید. اگر تازه کارتان را شروع کرده اید، ممکن است بخواهید به اشخاصی که از قبل در آن حرف ها وجود دارند وقت بگذرانید تا از آنها مطالبی بیاموزید. اما وقتی با اصول و مبانی کار آشنا شدید،رهبری را از حرفه ای هایی که در رشتههای مختلف فعالیت دارند بیاموزید.
تنها راه پرورش رهبران دیگر این است که خودتان رهبر بهتری شوید.
وقتی در رهبری شروع به کار می کنید باید به چند نکته نیز توجه کنید: تصویر وسیع را ببینید، رهبران بالقوه را تشخیص دهید، محیط عقابها را ایجاد کنید
********************
۱۴.قانون پذیرش: مردم اول پذیرای رهبر می شوند و بعد بینشش را می پذیرند.
رهبر رویا را میبیند و سپس مردم را پیدا می کند. مردم رهبر را پیدا میکنند و بعد رویا می بینند .و همچنین این را به خاطر داشته باشید که مردم ابتدا دنبال علت های ارزشمند نمیروند، دنبال رهبران ارزشمندی می گردد علت های ارزشمند را سبب می گردند.
مردم وقتی رهبر یا بینش او را قبول ندارند دنبال رهبر دیگری میگردند، مردم وقتی رهبر را دوست ندارند امابینش او را می پسندند،باز هم دنبال رهبر دیگری میگردند ،مردم وقتی رهبر را دوست داشته باشند اما او را نپسندند، بینش را تغییر می دهند، مردم وقتی هم رهبر و هم بینش را دوست داشته باشند از هردو حمایت می کنند.
************************
۱۵.قانون پیروزی: رهبران برای پیروزی تیم خود راهی پیدا می کنند.
رهبران موفق به چیزی جز پیروزی نمی اندیشند. بنابراین حساب می کنند که برای رسیدن به موفقیت چه باید کرد و بر اساس آن اقدام می کنند.
هدف رهبر چیست؟ پیروزی . پیروزی به رغم همه وحشت ها، تا زمانی که طول بکشد، بدون پیروزی بقا و دوام ای در کار نیست.
رهبران بزرگ راهی برای پیروزی پیدا می کنند. وقتی فشار ها غلبه می کند، رهبران بزرگ در بهترین حد خود ظاهر می شوند. آنچه را در چنته دارند برای مقابله با موقعیت دشوار رو می کنند.
*برای رسیدن به پیروزی سه نکته را باید در نظر بگیرید:
۱.وحدت بینش:بازیکنان زمانی برنده میشوند که بازیکنانشان وحدت بینش داشته باشند.تیمی که بازیکنانش دستورالعمل های متفاوت داشته باشند و به بینش های متفاوت فکر کنند، برنده نمیشوند.
۲.تنوع مهارتها: تردیدی نیست که هر تیم باید مهارت های متنوع داشته باشد. هر سازمانی برای این که موفق شود، به استعدادهای مختلف احتیاج دارد.
۳.رهبر مصمم و متعهد به دستیابی به پیروزی و رساندن بازیکنان به سطح توانمندی های بالقوه: برای پیروزی به بازیکنان بزرگ احتیاج دارید. بدون بازیکنان بزرگ پیروزی حاصل نمی شود. اما ممکن است با بازیکنان بزرگ هم بازنده شوید.اینجاست که نقش مربی سرنوشتساز میشود.
******************************
۱۶.قانون تحرک: تحرک بهترین دوست رهبر است.
همه رهبران با چالش ایجاد تغییر در سازمان روبرو می شوند. اما نکته مهم داشتن تحرک است.
رهبر است که میتواند تحرک ایجاد کند. پیروان این را متوجه می شوند و خود را با آن هماهنگ می سازند. مدیران می توانند وقتی تحرک ایجاد شد، آن را ادامه بدهند. اما برای ایجاد تحرک باید کسی باشد که به دیگران انگیزه بدهد، نه اینکه خود به انگیزه احتیاج داشته باشد. بزرگی گفته است:« اگر تحمل گرما را ندارید، از آشپزخانه بیرون بروید». اما در مورد رهبران این عبارت باید به این شکل تغییر کند:« اگر نمی توانید حرارتی ایجاد کنید، از آشپزخانه بیرون بروید»
تحرک بهترین دوست رهبر است. گاه تحرک تنها چیزی است که تفاوت میان شکست و موفقیت را رقم می زند .تحرک به رهبران امکان میدهد بهتر از حدی که هستند جلوه کنند، تحرک به پیروان کمک میکند بهتر از آنچه به واقع هستند عمل کنند، ادامه تحرک ساده تر از آغاز آن است .تحرک قدرتمندترین عامل ایجاد تحول است.
****************************************
۱۷.قانون اولویت ها: رهبران میدانند که فعالیت لزوماً موفقیت نیست.
برای به دست آوردن موفقیت اول باید روی قانون اولویتها کار کنیم و در آن استاد شویم.
اگر قرار باشد۱۰ چیز را انجام دهیم باید به درستی آن را اولویت بندی کنیم.اگر ۲تا چیز از مهمترین اولویت ها را انجام بدهید،۸۰ درصد از چیزی که در زندگی نیاز داریم به ما برمیگردد. اما اگر به جای انجام ۲تا کاری که اولویت بودن ۸ تا کاری را انجام دهیم که اولویت اصلی نیستند در واقع شما دو چیز مهم را فراموش کردید و فقط ۲۰ درصد از چیزی که در زندگی نیاز داریم به ما برمی گردد. به این کار اصل ۸۰-۲۰ میگویند.
*حالا باید این سوالات را از خودتان بپرسید و این سوالات به شما کمک می کند که آن دو اولویت مهم را مشخص کنید:
۱.نیازها: از خودتان بپرسید چه چیزی برای من نیاز است؟
۲.بازگشت: از خودتان بپرسید چه چیزی بزرگترین بازگشت ها را به من داده است؟
۳.پاداش: از خودتان بپرسید چه چیزی بیشترین پاداش را برای من به همراه دارد؟
یادتان باشد که مردم هیچ وقت برای متوسط بودن پول نمیدهند. پس دست از تلاش برای متوسط بودن بردارید و به نقطه قوت آن بچسبید چون نقطه قوت شما برگ برنده شماست.
مهم نیست که چقدر وقتت را روی کارت میگذاری مهم این است که در آن موفق شوی.
*******************************************
۱۸.قانون از خودگذشتگی: رهبر برای اینکه صعود کند باید از خود گذشتگی داشته باشد
قانون فداکاری می گوید برای رشد کردن باید از خود گذشتگی داشته باشید. قانون فداکاری میگوید تنها یک فداکاری بهندرت موثر واقع می شود.
رهبران برای این که رشد کنند باید به چیزی بیش از کمشدن گهگاهی درآمد رضایت بدهند. بعد از حقوق خود بگذرند، جرالد بروکز گوید:« وقتی رهبر می شوید، حق فکر کردن درباره خودتان را از دست میدهید.»
قانون ازخودگذشتگی میگوید رهبر هر چه بیشتر اوج بگیرد، باید از خودگذشتگی بیشتری نشان دهد. .
در ازای هر چه از دست داده اید چیزی نصیب بردهاید و در ازای آنچه به دست می آورید چیزی از دست می دهید.افراد اگر میخواهند به سطوح بالاتری از رهبری برسند، باید از خودگذشتگی بیشتری نشان دهند
**********************
۱۹. قانون زمانبندی: زمان رهبری کردن به همان اندازه کردن و به کجا رسیدن مهم است.
* هر حرکت رهبر، چهار نتیجه حاصل می کند:
۱.اقدام اشتباه در زمان اشتباه منجر به مصیبت می شود:رهبری که در زمان اشتباه اقدامی اشتباه صورت می دهد، مسلماً به نتایج منفی می رسد.
۲.اقدام درست در زمان اشتباه تولید مقاومت میکند: این که چه کاری باید انجام شود یک مطلب است و اینکه این کار در چه زمانی باید صورت گیرد مطلبی دیگر
۳.اقدام اشتباه در زمان درست، کاری خطاست
۴.اقدام درست در زمان درست به موفقیت ختم می شود :وقتی رهبران در زمان درست کار درست انجام می دهند، رسیدن به موفقیت حتمی است
اقدام اشتباه در زمان درست، کاری خطاست
****************************************
۲۰.قانون رشد انفجاری: برای رشد بیشتر، پیروان را رهبری کنید. برای چند برابر کردن رشد، رهبران را رهبری کنید.
تبدیل شدن به رهبری که رهبران دیگر را پرورش می دهد، به توجه و نگرش متفاوتی احتیاج دارد.
* رهبرانی که پیرو سازی می کنند:
۱.دارند که مورد نیاز باشند
۲.به نقاط ضعف توجه دارند
۳. ۲۰درصد رده پایین را پرورش میدهند
۴.برای رعایت انصاف با افراد شان به طورجمعی برخورد می کنند
۵.قدرت ذخیره می کنند
۶.وقتشان را با دیگران صرف میکنند
۷.رشد خطی دارند
* رهبرانی که رهبر سازی میکنند:
۱.میخواهند موفق شوند
۲. به نقاط قوت توجه دارند
۳. ۲۰ درصد سطح بالا را می سازند
۴. با رهبران شان برخورد فردی می کنند
۵. قدرت را توزیع می کنند
۶.وقت شان را روی دیگر آن سرمایهگذاری میکنند
۷. رشد تصاعدی دارند
تنها راه رسیدن به رشد انفجاری، پرورش رهبران دیگر به طور تصاعدی است
*********************************************
۲۱.قانون میراث: ارزش پردوام رهبر را وارثان او رقم می زنند.
جانشینی یکی از مسئولیتهای بزرگ رهبری است. با این حال از جمع همه قوانینی که برشمردیم، قانون میراث قانون نیست که تنها معدودی از رهبران به آن توجه دارند. دستاورد زمانی نصیب کسی می شود که او بتواند کارهای بزرگی برای خودش بکند.
موفقیت زمانی به دست می آید که رهبر افراد خود را در موقعیتی قرار دهد که با او کارهای بزرگ انجام دهند. اما موفقیت عالی زمان ایجاد میشود که رهبر، رهبران دیگری پرورش دهد که بدون او کارهای بزرگ انجام دهند
سوالات متداول:
۱-با خواندن این کتاب به چه چیزی دست پیدا میکنید؟
۲-آیا این کتاب در زمینه تجارت نیز مهم است؟
۳-این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
۴-به نظر شما کدام یک از قوانین سطح اثر گذاری رو
تعیین میکند؟
۵-آیا مردم برای رسیدن به هدف نیاز به رهب
دارند؟چرا؟
۶-شما به عنوان یک رهبر چه چیزهایی را باید برسی
کنید؟
۷-چرا اعتماد اساس رهبری است؟
۸-برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب باید چکار کرد؟
۹-هدف رهبری چیست؟
۱۰-چه چیزی برای یک رهبر نیاز است؟
درباره هانیه سخایی:
هانیه سخایی مدیر گروه هنری” بیا “می باشد. ایشان معتقد هستند که اگر بازی را ترک نکنید دیر یا زود پیروز می شوید.و همیشه این تفکر در ذهن هانیه سخایی جاری است که مرز بین بدبختی و خوشبختی تنها داشتن یک کارت کتابخانه است . این ندا در هانیه سخایی زمزمه ای مااندگار است گه یا انجام بده یا انجام نده،سعی ام را می کنم معنا ندارد !!
مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۹ در حسابداری از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.ولی علاقه مند به کارهای هنری بخصوص در حوزه کتاب و کتابخوانی است .هانیه سخایی در این اندیشه است که چطور می توانیم همه را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم.همیشه به این فکر می کند که چرا با وجود صدها سال پیدایش حرفه ای کتاب چرا هنوز مردم از مطالعه فرار می کنند .یک خبر خوب این است که هانیه سخایی قصد دارد که روشی نوین در عرصه صنعت کتاب و کتابخوانی بوجود بیاورد.و گروهی از علاقه مندان به این حوزه را مدیریت می کند.
او علاقمند به تدریس و انجام پروژه های مرتبط با حوزه کتاب است و هم اکنون نیز در زمینه تولید کتاب های صوتی ،تصویری و پویا مشغول به فعالیت می باشد. از آرزوهای هانیه سخایی جهانی بدور از جهل و توهم دانایی می باشد.از ویژگی های اصلی ایشان شرکت در کار گروهی است.