کتاب در سه جمله
- ایگو یک باور ناسالم به اهمیت خودمان است.
- ایگو در همان سفری که همه چیز را برای دنبال کردن آن گذاشته ایم، ما را تضعیف می کند.
- ایگو را می توان مدیریت و هدایت کرد.
پنج ایده بزرگ
- در هر زمان معینی از زندگی، ما در آرزوی چیزی هستیم، به موفقیت رسیده ایم یا شکست خورده ایم.
- اگر میخواهیم نفس را از بین ببریم، باید فروتنی، کوشش و خودآگاهی را پرورش دهیم.
- کارت امتیازی خود را حفظ کنید.
- آن را جعل نکنید تا زمانی که آن را درست کنید – آن را بسازید.
- همیشه دانشجو بمان.
خلاصه کتاب Ego Is the Enemy
- دموستنس سخنور زمانی گفت که فضیلت با فهم آغاز می شود و با شجاعت تحقق می یابد.
- “هر کجا که باشید، هر کاری که انجام می دهید، بدترین دشمن شما از قبل در درون شما زندگی می کند: نفس شما.”
- «خودی که ما معمولاً می بینیم با یک تعریف معمولی تر ارائه می شود: اعتقاد ناسالم به اهمیت خودمان. تکبر. جاه طلبی خود محور.»
- “با هر جاه طلبی و هدفی که داریم – بزرگ یا کوچک – نفس ما را تضعیف می کند در همان سفری که همه چیز را برای دنبال کردن آن گذاشته ایم.”
- “فقط یک چیز منیت را در اطراف نگه می دارد – راحتی.”
- «در هر زمان معینی از زندگی، مردم خود را در یکی از سه مرحله می بینند. ما در آرزوی چیزی هستیم – تلاش برای ایجاد فرورفتگی در جهان. ما به موفقیت دست یافته ایم – شاید کمی، شاید بسیار. یا اخیراً یا به طور مداوم شکست خورده ایم.»
- «نفس دشمن هر قدم در این راه است.»
- «نفس شما قدرتی نیست که در هر لحظه مجبور به اشباع شوید. می توان آن را مدیریت کرد. می توان آن را کارگردانی کرد.»
- «وقتی منیت را حذف میکنیم، با آنچه واقعی است باقی میمانیم.»
- “شما باید تمرین کنید که با کمی فاصله خود را ببینید و توانایی بیرون آمدن از ذهن خود را در خود پرورش دهید.”
- آنچه نادر است استعداد خام، مهارت یا حتی اعتماد به نفس نیست، بلکه فروتنی، سخت کوشی و خودآگاهی است.
- «برای اینکه کار شما حقیقت داشته باشد، باید از حقیقت باشد. اگر میخواهید بیشتر از یک لحظه در ظرف باشید، باید آماده باشید تا روی بلندمدت تمرکز کنید.»
- ما یاد خواهیم گرفت که اگر چه بزرگ فکر می کنیم، باید عمل کنیم و کوچک زندگی کنیم تا آنچه را که به دنبال آن هستیم به انجام برسانیم. از آنجایی که ما متمرکز بر عمل و آموزش خواهیم بود، و از اعتبار و موقعیت چشم پوشی می کنیم، جاه طلبی ما بزرگ نیست، بلکه تکراری خواهد بود – یک پا جلوتر از دیگری، یادگیری و رشد و صرف زمان.
- «پس چه چیزی کمیاب و کمیاب است؟ سکوت توانایی دور نگه داشتن عمدی خود از مکالمه و ادامه زندگی بدون تایید آن. سکوت مهلت افراد مطمئن و قوی است.»
- «حرف ما را نابود می کند. صحبت کردن و انجام دادن مبارزه برای منابع مشابه. تحقیقات نشان می دهد که در حالی که تجسم هدف مهم است، پس از یک نقطه خاص ذهن ما شروع به اشتباه گرفتن آن با پیشرفت واقعی می کند. همین امر در مورد شفاهی نیز صدق می کند.»
- “تنها رابطه بین کار و حرف زدن این است که یکی دیگری را می کشد.”
- “اگر هدف شما چیزی بزرگتر از شما باشد – انجام کاری، اثبات چیزی به خودتان – ناگهان همه چیز آسان تر و دشوارتر می شود. آسانتر به این معنا که اکنون میدانید چه کاری باید انجام دهید و چه چیزی برای شما مهم است. دیگر «انتخابها» از بین میروند، زیرا آنها واقعاً انتخاب نیستند. آنها حواس پرتی هستند این در مورد انجام است، نه به رسمیت شناختن. به این معنا که شما نیازی به سازش ندارید، آسان تر است. سختتر، زیرا هر فرصتی – صرف نظر از اینکه چقدر خوشحال کننده یا با ارزش باشد – باید با دستورالعملهای دقیق ارزیابی شود: آیا این به من کمک میکند تا کاری را که در نظر گرفتهام انجام دهم؟ آیا این به من اجازه می دهد تا کاری را که باید انجام دهم انجام دهم؟ آیا من خودخواه هستم یا فداکار؟»
- “در این دوره، این نیست که “من می خواهم در زندگی چه کسی باشم؟” اما “چیزی است که می خواهم در زندگی انجام دهم؟” با کنار گذاشتن علاقه خودخواهانه، می پرسد: چه فراخوانی در خدمت است؟ چه اصولی بر انتخاب های من حاکم است؟ آیا میخواهم مثل بقیه باشم یا میخواهم کار متفاوتی انجام دهم؟»
- “اگرچه هیچ وقت دیر نیست، اما هر چه زودتر این سوالات را از خود بپرسید بهتر است.”
- فرانک شامروک، پیشگام هنرهای رزمی مختلط و قهرمان چند عنوانی، سیستمی دارد که به مبارزان آموزش میدهد که بهعلاوه، منفی و مساوی مینامد. او گفت که هر مبارزی برای اینکه بزرگ شود، باید فردی بهتر داشته باشد که بتواند از او بیاموزد، فرد کمتری داشته باشد که بتواند به او آموزش دهد، و فردی برابر که بتواند خود را با او به چالش بکشد.
- “هدف فرمول Shamrock ساده است: دریافت بازخورد واقعی و مستمر در مورد آنچه می دانند و آنچه نمی دانند از هر زاویه. منیتی را که ما را متعفن می کند، ترسی که ما را به خودمان شک می کند و هر تنبلی که ممکن است ما را وادار به غوطه ور شدن کند، از بین می برد.”
- همانطور که Shamrock مشاهده کرد، ایده های نادرست در مورد خود شما را نابود می کند. برای من همیشه دانشجو می مانم. هنرهای رزمی همین است و شما باید از این فروتنی به عنوان ابزار استفاده کنید. تو خودت را زیر پای کسی که بهش اعتماد میکنی قرار میدی.»
- “این با پذیرش اینکه دیگران بیشتر از شما می دانند و شما می توانید از دانش آنها بهره مند شوید شروع می شود و سپس جستجوی آنها و از بین بردن توهماتی که در مورد خود دارید.”
- یک دانش آموز واقعی مانند یک اسفنج است. جذب آنچه در اطرافش می گذرد، فیلتر کردن آن، چسبیدن به چیزی که می تواند نگه دارد. دانش آموز خود انتقادی و خودانگیزه است، همیشه سعی می کند درک خود را بهبود بخشد تا بتواند به موضوع بعدی یعنی چالش بعدی برود. دانش آموز واقعی هم معلم خودش است و هم منتقد خودش. آنجا جایی برای خودخواهی نیست.»
- “شاید شما ممکن است همان چیزی باشد که شما را از قدرت یا نفوذ یا موفقیت باز می دارد. زیرا به همان اندازه، ما با اشتیاق شکست می خوریم – نه، به دلیل –.
- من در مورد شور و شوق متفاوتی صحبت می کنم – اشتیاق افسارگسیخته، تمایل ما برای هجوم به چیزی که در مقابل ما با تمام غیرتمان است، “بسته ای از انرژی” که معلمان و استادان ما به ما اطمینان داده اند که بیشترین انرژی ماست. دارایی مهم.”
- «این میل سوزان و خاموش نشدنی برای شروع یا رسیدن به هدفی مبهم، جاه طلبانه و دور است. این انگیزه به ظاهر بی ضرر آنقدر از مسیر درست فاصله دارد که به آن صدمه می زند.»
- «شور معمولاً یک ضعف را می پوشاند. نفس نفس زدن و تندخویی و دیوانگی آن جایگزین های ضعیفی برای نظم و انضباط، تسلط، قدرت و هدف و استقامت است. شما باید بتوانید این را در دیگران و در خودتان تشخیص دهید، زیرا اگرچه منشأ شور ممکن است جدی و خوب باشد، اما تأثیرات آن خنده دار و سپس هیولایی است.
- «آنچه انسان ها در صعود ما به آن نیاز دارند، هدف و واقع بینی است. می توان گفت هدف مانند اشتیاق با مرز است. واقع گرایی جدایی و چشم انداز است.»
- «شور شکل بر عملکرد است. هدف کارکرد، کارکرد، کارکرد است.»
- “کار انتقادی که می خواهید انجام دهید نیاز به تامل و بررسی شما دارد. نه اشتیاق ساده لوحانه نیست.»
- «بهتر است اگر از آنچه در پیش رو دارید می ترسیدید – از بزرگی آن متواضع باشید و مصمم باشید که بدون توجه به آن، آن را ببینید. اشتیاق را برای آماتورها بگذارید. آنچه را که احساس میکنید باید انجام دهید و بگویید، مشخص کنید، نه چیزی که به آن اهمیت میدهید و آرزو دارید باشید.»
- «وقتی میخواهید کاری انجام دهید – کاری بزرگ، مهم و معنادار – با رفتارهایی از بیتفاوتی تا خرابکاری آشکار مواجه میشوید. روی آن حساب کن.”
- “غرور همان ابزاری را که برای موفقیت باید داشته باشیم، خفه می کند: ذهن ما.”
- وقتی احساس غرور میکنید، سؤالی که باید بپرسید این است: من در حال حاضر چه چیزی را از دست میدهم که ممکن است یک فرد فروتنتر ببیند؟ من از چه چیزهایی دوری می کنم، یا از چه چیزی فرار می کنم، با هیاهو، دیوانگی، و تزییناتم؟ خیلی بهتر است که این سؤالات را اکنون بپرسیم و به آنها پاسخ دهیم، با خطرات هنوز پایین، تا بعداً.»
- ارزش این را دارد که بگوییم: فقط به این دلیل که ساکت هستید به این معنی نیست که شما بی غرور هستید. به طور خصوصی فکر کردن که بهتر از دیگران هستید همچنان باعث افتخار است. هنوز هم خطرناک است.»
- “آن را بسازید تا مجبور نباشید جعل کنید – این کلید آنهاست.”
- هر بار که سر کار می نشینید، به خود یادآوری کنید: من با انجام این کار رضایت را به تعویق می اندازم. در حال قبولی در آزمون مارشملو هستم. من چیزی را به دست میآورم که جاهطلبیام برای آن سوخته است. من به جای اینکه روی نفسم سرمایه گذاری کنم، روی خودم سرمایه گذاری می کنم. برای این انتخاب کمی به خودتان اعتبار بدهید، اما نه آنقدر، زیرا باید به وظیفه خود بازگردید: تمرین، کار، پیشرفت.»
- «فقط دانشجو بودن در ابتدا کافی نیست. این موقعیتی است که فرد باید تا آخر عمر آن را تصاحب کند. از همه و همه چیز یاد بگیرید. از افرادی که کتک می زنید، و افرادی که شما را کتک می زنند، از افرادی که دوست ندارید، حتی از دشمنان فرضی شما. در هر مرحله و در هر مقطعی از زندگی، فرصتی برای یادگیری وجود دارد – و حتی اگر درس صرفاً اصلاحی باشد، نباید اجازه دهیم نفس ما را از شنیدن دوباره آن باز دارد.
- «کتابی در مورد موضوعی که تقریباً درباره آن چیزی نمیدانید بردارید. خودتان را در اتاق هایی قرار دهید که در آن کمترین دانش را دارید. آن احساس ناخوشایند، آن حالت تدافعی که وقتی عمیق ترین فرضیات شما به چالش کشیده می شود احساس می کنید – در مورد اینکه عمداً خود را در معرض آن قرار دهید چطور؟ نظرت را عوض کن. محیط اطراف خود را تغییر دهید.»
- ما شدیداً میخواهیم باور کنیم که کسانی که امپراتوریهای بزرگی دارند قصد ساختن آن را دارند. چرا؟ بنابراین ما می توانیم در برنامه ریزی لذت بخش خود افراط کنیم. بنابراین میتوانیم برای خوبیهایی که اتفاق میافتد و ثروت و احترامی که بر سر راهمان قرار میگیرد اعتبار کامل داشته باشیم. روایت زمانی است که شما به یک مسیر نامحتمل یا بعید برای موفقیت خود نگاه می کنید و می گویید: من همیشه آن را می دانستم. به جای: امید داشتم. من کار کردم. چند استراحت خوب گرفتم یا حتی: فکر می کردم این اتفاق می افتد. البته شما واقعاً از مدت ها قبل نمی دانستید – یا اگر می دانستید، بیشتر ایمان بود تا دانش. اما چه کسی میخواهد تمام مواقعی را که به خودتان شک کردید به خاطر بیاورد؟»
- «نوشتن روایت خودمان منجر به تکبر میشود. این زندگی ما را به یک داستان تبدیل می کند – و ما را به کاریکاتور – در حالی که هنوز باید آن را زندگی کنیم.
- این روایتها گذشته را تغییر نمیدهند، اما این قدرت را دارند که بر آینده ما تأثیر منفی بگذارند.»
- «وقتی آرزو داریم باید در مقابل انگیزه معکوس مهندسی موفقیت از داستان های دیگران مقاومت کنیم. زمانی که به اهداف خود دست مییابیم، باید در برابر این میل مقاومت کنیم که وانمود کنیم همه چیز دقیقاً همانطور که برنامهریزی کرده بودیم رخ داده است. هیچ روایت بزرگی وجود نداشت. شما باید به یاد داشته باشید – زمانی که این اتفاق افتاد شما آنجا بودید.
- به جای اینکه وانمود کنیم که در حال زندگی در یک داستان عالی هستیم، باید روی اجرا و اجرای عالی تمرکز کنیم. ما باید از تاج دروغین دوری کنیم و به کار روی چیزی که ما را به اینجا رسانده ادامه دهیم.»
- «مسئله کتک زدن طرف مقابل نیست. این در مورد داشتن بیشتر از دیگران نیست. این در مورد این است که همان چیزی باشید که هستید و تا حد امکان در آن مهارت داشته باشید، بدون تسلیم شدن در برابر همه چیزهایی که شما را از آن دور می کند. این در مورد رفتن به جایی است که می خواهید بروید. در مورد به انجام رساندن بیشترین توانایی شما در آنچه انتخاب می کنید. خودشه. نه بیشتر و نه کمتر.”
- وقتی در زمینه خود موفق می شوید، ممکن است مسئولیت های شما تغییر کند. روزها کمتر و کمتر در مورد انجام دادن و بیشتر و بیشتر در مورد تصمیم گیری می شوند. ماهیت رهبری چنین است. این انتقال نیاز به ارزیابی مجدد و به روز رسانی هویت شما دارد. کنار گذاشتن بخشهای لذتبخشتر یا رضایتبخشتر از شغل قبلیتان به فروتنی خاصی نیاز دارد. این به معنای پذیرش این است که دیگران ممکن است در زمینههایی که شما خود را در آنها شایستگی میدانید، واجد شرایط یا متخصصتر باشند – یا حداقل زمان آنها بهتر از زمان شما صرف آنها شود.
- «ایگو برای تأیید شدن به افتخار نیاز دارد. از سوی دیگر، اعتماد به نفس قادر است بدون توجه به تشخیص خارجی منتظر بماند و بر روی کار در حال انجام تمرکز کند.
- “ما باید بجنگیم تا هوشیار بمانیم، علیرغم نیروهای مختلف که در اطراف نفس ما می چرخند.”
- به گفته [رابرت] گرین، دو نوع زمان در زندگی ما وجود دارد: زمان مرده، زمانی که مردم منفعل و منتظر هستند، و زمان زنده، زمانی که مردم در حال یادگیری و عمل هستند و از هر ثانیه استفاده می کنند. هر لحظه شکست، هر لحظه یا موقعیتی که ما عمداً انتخاب یا کنترل نکرده ایم، این انتخاب را ارائه می دهد: زمان زنده. وقت تلف شده.”
- «وقتی موفقیت از انگشتان شما شروع میشود – به هر دلیلی – پاسخ این نیست که آنقدر محکم بگیرید و پنجه بزنید که آن را تکه تکه کنید. درک این نکته است که باید خود را به مرحله آرزو برگردانید. شما باید به اصول اولیه و بهترین شیوه ها بازگردید.»
- “تنها شکست واقعی این است که اصول خود را رها کنید. کشتن چیزی که دوست داری چون طاقت جدایی از آن را نداری خودخواهانه و احمقانه است. اگر شهرت شما نمی تواند چند ضربه را تحمل کند، در وهله اول هیچ ارزشی نداشت.»