100 راه برای ایجاد انگیزه

یکی از ناکارآمدی‌های من در زندگی همیشه این بوده است که روی یکی دو مورد از این ده تعهد تمرکز کنم و بگذارم بقیه از هم بپاشند.

چیزی که من در نوشتن کتاب دوست دارم این است که به من امکان می‌دهد با بسیاری از افرادی که هرگز شخصاً آنها را نخواهم دید گفتگو کنم. به همین دلیل در سال 1977 تصمیم گرفتم نویسنده شوم. من علاقه زیادی داشتم که به افرادی که برای نوشتن به من انرژی می‌دادند ارزش بدهم. این اشتیاق هنوز هم در وجود من شعله ور است. چیزهای کمی برای من ارزشمندتر از این است که در جاده باشم و کسی را که هرگز ندیده ام به من نزدیک شود و بگوید: "متشکرم. کتابهای شما واقعاً به من کمک کرده است. " به همین دلیل است که می‌نویسم - و قصد دارم به نوشتن ادامه دهم

در بهار 2004، بلافاصله پس از تحویل دست‌نوشته تمام‌شده « چگونه بر دل‌های مردم غلبه کنیم! »، همانطور که اغلب ناشران انجام می‌دهند، تعدادی از نسخه‌های اصلاح شده از کتاب را برای من ارسال کرد، برای دریافت بازخورد و تأیید. یکی از افرادی که نسخه ای از آن دریافت کرد لس پروت بود.

ما در فرهنگی زندگی می‌کنیم که ارزش‌های دموکراتیک منصف بودن برای همه، اهمیت قرار گرفتن در یک گروه و دانستن نحوه همکاری با افراد دیگر را ترویج می‌کند. در اوایل زندگی به ما آموخته اند که کسانی که ظاهراً مبارز و تهاجمی هستند بهای اجتماعی می‌پردازند: عدم محبوبیت و انزوا.