اخلاق حرفهای در سازمانها (ابعاد، مؤلفهها، نظریهها و مدلها) (کتاب الکترونیک)
70000 تومان
همانگونه که در بخش مقدمه بیان شد اخلاق حرفهای عبارت است از مجموعهای از اصول و قواعد رفتاری و اخلاقی که حِرف مختلف به هنگام ایفای نقش حرفهای خود مکلف به رعایت آنها میباشند؛ اکنون سؤال این است که بهراستی مؤلفهها و ابعاد مهم اخلاق حرفهای کدامند؟؛ بسترها و عوامل زمینهساز برای رشد و توسعه اخلاق حرفهای در سازمانها کدامند؟؛ و سؤال دیگر اینکه رعایت اصول و قواعد اخلاق حرفهای در سازمانها و محیط کسبوکار چه تبعات مثبتی به همراه خواهد داشت؟.
که برای پاسخگویی به این سؤالات، تلاش شد تا بامطالعه و بررسی ژرف مجموعهای از مبانی نظری و تألیفات صاحبنظران و اندیشمندان شرقی، غربی و همچنین آرا مکاتب اسلامی و بررسی انواع مدلهای تصمیمگیری اخلاقی که توسط صاحبنظران در حوزه اخلاق، جایگاه اخلاق و اخلاق حرفهای ارائه نموده سعی در شناسایی مؤلفهها، ابعاد و شاخصهای اخلاق حرفهای داشته و با عنایت به این امر مهم که یکی از مؤلفههای اساسی در تعالی و موفقیت هر سازمانی، اخلاق حرفهای در آن سازمان است بتوانیم بهطور مبسوط به نقش و جایگاه اخلاق حرفهای در موفقیت سازمانها بپردازیم.
امید است به یاری خداوند متعال بامطالعه این کتاب، اهداف و برنامههای آموزشی این اثر محقق شده و از طریق آموزش و یادگیری در الگوهای فکری، شناخت و نگرش خوانندگان تحولی هرچند اندک اما ژرف ایجاد نماید.
ناموجود
اخلاق، جمع خُلْق و خُلُق و به معنای سرشت، خوی، طبیعت و امثال آن است؛ در مقابل خَلق که بهصورت ظاهری انسان گفته میشود. حکمای گذشته، روح و نفس غیرمادی انسان را خاستگاه هرگونه رفتار ظاهری و عمل آدمی میدانستند و ازاینرو اصل در اخلاق را توجه به صفات نفسانی انسان میدانستند و معتقد به این بودند که ثمره اصلاح نفس و درون در اعمال بیرونی بهسرعت آشکار میشود. گاهی اخلاق به معنای فضايل اخلاقی نيز به کار ميرود که در اين صورت اين واژه در مورد اخلاق نيک و فضيلتهای اخلاقی به کار ميرود؛ مثلاً گفته ميشود دروغگویی کاری غیراخلاقی است يا عصاره اخلاق عشق و محبت است.
واژهی اخلاق به معنای نهاد اخلاقی زندگی نيز بهکاررفته است. اين کاربرد بيشتر نزد فيلسوفان غربی استفادهشده است. در اين معنا اخلاق مانند زبان، دين و کشور پيش از افراد بوده و بعد از آنان نيز خواهد بود. بهبیاندیگر، اخلاق در اين اصطلاح مجموعهای است از اصول و قواعد که بيانگر بايدها و نبايدهای اخلاقی است و نوعی استقلال از شخص در آنها وجود دارد؛ اصولی مانند خوبی، راستگويی، بدی و دروغگويی که افراد آنها را از والدين يا آموزگار ميآموزند و بهنوعی بر اجتماع تکیهدارند و بهعنوان ابزاری در دست اجتماع است که بر افراد تحميل ميکند. اخلاق به اين معنا امری اجتماعی است. در برخی کاربردها، اخلاق به معنای نظام رفتاری حاکم بر يک گروه يا فرقه نيز بهکاررفته است.
علم اخلاق یا تهذیب اخلاق یکی از شعب حکمت عملی است و آن دانش بد و نیکخویها و تدبیر انسان است برای نفس خود یا یکتن خاص (معین،1371: 174). این اصطلاح همچنین به معنای صفت نفسانی یا هیئت راسخهای است که در نفس انسان شکل میگیرد و در برخوردهای فردی و اجتماعی و در موقعیتهای متفاوت بهصورت رفتار و عکسالعملهای مختلف بروز میکند. این علم در حقیقت شاخهای از فلسفه است که قدمت آن به 2500 سال قبل بازمیگردد. مثلاً در زمان سقراط، افلاطون[1] و ارسطو[2] برای ارائهی مجموعهای از اصول رفتار انسانی، نظریاتی ارائهشده است (سعیدی گراغانی، 1390). ازنظر علمی، اخلاق معرفتی است که از افعال اختیاری انسان بر اساس یک سیر عقلانی شکل میگیرد (مظاهری، 1382). از منظر دینی چنانچه این خلقوخوی با ارزشهای والای نفسانی و اسلامی منطبق باشد «فضیلت» و اگر در تقابل با آن قرار بگیرد، «رذیلت» نام دارد. ازاینرو علم اخلاق با مجموعهای از سؤالات گوناگون در مورد اینکه چه چیزی خوب، درست و باارزش است سروکار دارد (عزیزی، 1389).
در زبان انگلیسی کلمهی «اخلاق[3]» از واژهی یونانی «اتیکوس[4]» به معنی عادت، خصلت، خلقوخوی، سرشت، روش و نظایر آن گرفتهشده است. برخی از زبانشناسان معتقدند که واژهی «اتیکس[5]» از کلمهی لاتین «اتوس[6]» اقتباس شده است که مفهوم لغوی آن «شخصیت» است؛ و به مجموعهای از باورها و دیدگاههای مرتبط با منش آدمی اطلاق میشود که رفتار افراد، گروهها، نهادها و ملتها را هدایت میکند (ساکی، 1390).
رزنبرک[7] اخلاق را اینگونه تعریف میکند: اصول رفتاری فردی و گروهی که خوب یا بد، درست یا غلط، قابلقبول یا غیرقابلقبول تصور شدهاند (نقل از گل وردی و بیات، 1389). همچنین کائوگ و جاتر[8] (2010) معتقدند که موضوعاتی همچون انصاف، تصمیمگیری در خصوص اینکه چه چیزی درست یا نادرست است و نیز مشخص کردن مقرراتی که رفتار مسئولانه بین افراد و گروهها را تأیید میکند، در حوزهی اخلاقیات قرار دارند (عاملی، 1388). ولاسکوئز[9] معتقد است که اخلاقیات، فرایند بررسی استانداردهای معنوی و وجدانی یک فرد یا جامعه است (فراستخواه، 1385).
در حقیقت اخلاق، دانشی است که الگوهای رفتار ارتباطی افراد و سازمانها را در قبال خویش و دیگران تنظیم میکند. دانشی نظاممند که به الگوهای رفتار ارتباطی درون فردی، بین فردی و برون فردی بر مبنای اراده و عقل میپردازد و مبتنی بر رعایت حقوق دو طرف ارتباط است (فرامرز قراملکی، 1383: 23). در این معنا انسان موجودی است آگاه، مختار و مسئول که با محیط در تعامل است و بر مبنای رفتارهای خوب و بد دو رویکرد دارد: بحث نظری و علمی و بحث مربوط به رفتارهای عینی و واقعیت خارجی. در رهیافت اول اخلاق، مفهومی نظری است و از چیستی، علل و آثار رفتار خوب و بد بحث میکند؛ اما در رهیافت دوم اخلاق، علمی کاربردی است که به مباحث و معضلات علمی به نحو خاص و مستقیم اشاره دارد (ساکی، 1390).
بدین ترتیب در یک مفهوم کلی میتوان گفت که اخلاق مجموعهی آرمان یا ایده آلهای جامعه است. در این نگاه، «تصمیمگیری اخلاقی» از یکسو متأثر از ویژگیهای شخصیتی افراد است و از سوی دیگر شرایط محیطی مثل فشارهای گروهی و مسائل سازمانی از قبیل مقررات اخلاقی بر آن اثر میگذارند (بستانیان، 1390). بر اساس حوزههای مختلف پژوهشی و مطالعاتی، میتوان اخلاق را به سه بخش تقسیم کرد:
حوزههای مختلف اخلاق
| حوزهی اخلاقی | تعریف |
|
اخلاق توصیفی |
این حوزه به توصیف و معرفی اخلاقیات افراد، گروهها و جوامع مختلف میپردازد. در پژوهشهای توصیفی صرفاً در پی توصیف و گزارشدهی اخلاق هستیم. این حوزه، تحقیقات تجربی – توصیفی و علمی و تاریخی انسانشناسان و جامعهشناسان در زمینههای اخلاقی را دربر میگیرد و بهنوعی به فلسفهی وجودی و باورمندانهی افراد در جوامع میپردازد.
|
| اخلاق هنجاری | به بررسی افعال اختیاری انسان و صفات حاصلشده از آنها از جنبهی خوبی یا بدی و بایستگی و نبایستگی میپردازد (شالباف، 1388؛ سعیدی گراغانی، 1390؛ کوخ و دود، 2005؛ و کمپبل، 2012). اخلاق هنجاری در مقایسه با دو رویکرد دیگر، عملگراتر است و به تدوین استانداردهای اخلاقی منجر می¬شود. این استانداردها رفتارهای درست و نادرست را نظم می¬بخشند. این نوع از اخلاق ممکن است به روشن ساختن عادات خوبی که ما باید کسب نماییم، وظایفی که باید انجام گیرد و یا بررسی آثار و تبعات رفتار ما بر دیگران نیز بپردازد (فراستخواه، 1385؛ عاملی، 1388؛ شالباف، 1388؛ بگریو و هرماند، 2011؛ و کمپبل، 2012).
|
|
اخلاق کاربردی |
زیرشاخهای از اخلاق هنجاری است که باهدف ارائهی توصیههای مفید در مورد موقعیتهای مختلف اخلاقی پایهگذاری شده است. اخلاق کاربردی به بررسی موضوعات خاص و مهم نظری، مسائل زیستمحیطی، نسلکشی و جنگافزارهای کشتارجمعی میپردازد (عاملی، 1388، صالحی، 1389، عباسزاده و معینی، 1391، ویلمز و دیگران، 2005 و اولدنبرگ، 2013).
|
| فرا اخلاق | این رویکرد به بررسی تحلیلی و فلسفی مفاهیم و احکام اخلاقی میپردازد. وظیفهی این نوع، صرفاً بررسی معنای «خوب» و «بد» و تحلیل گزارههای مورد بحث است. فرا اخلاق در پی آن است که مشخص کند اصول اخلاقی ما به چه معنا هستند و منشأ آنها کجاست. آیا این اصول به چیزی بیشتر از بیان احساسات افراد جامعه میپردازند؟ فرا اخلاق درصدد است که این سؤالات را بر پایهی موضوعات حقیقت کلی، ارادهی خداوند، نقش برهان در قضاوتهای اخلاقی و نیز معانی دقیق اصطلاحات اخلاقی پاسخ گوید (فراستخواه، 1385؛ نخودساز، 1387؛ عزیزی، 1388؛ گل وردی و بیات، 1389؛ آزمی رانیا، 2009؛ گلان، 2009؛ و بگریو و هرماند، 2011). |
پیدایش اخلاق کاربردی به مسائل نوظهور در قلمرو علم و قدرت انسانی برمیگردد (آج و برونتون[10]،2010). سه رویکرد مطرح در اخلاق کاربردی در جدول زیر آمدهاند:
رویکردهای سهگانهی اخلاق کاربردی (منبع: اج و برونتون، 2010).
| رویکرد | توصیف |
| رویکرد اول | توجه خاص به موارد علمی و نزاع انگیز و حل مشکلات اخلاقی |
| رویکرد دوم | کاربرد اصول، ارزشها و نظریههای اخلاقی صرفاً به انگیزهی تحلیل و ارزیابی عملکردهای اجتماعی و سیاستهای موجود در حرفههای مختلف |
| رویکرد سوم | بررسی فلسفهی بهکارگیری نظریات اخلاقی جهت فهم وظایف اخلاقی خود |
همانگونه که ذکر شد که اخلاق کاربردی حوزههای چندگانهای دارد که شامل اخلاق ورزشی، مهندسی، پزشکی، زیستمحیطی، تجارت، آموزش و غیره است. بسیاری از این حوزهها، شاخههایی از «اخلاق حرفهای» هستند. برخی، اخلاق حرفهای را به «مسئولیتهای اخلاقی» تعریف کردهاند که به بیان مسئولیت و وظایف اخلاقی سازمان در قبال حقوق محیط داخلی و خارجی میپردازد (قراملکی، 1387: 14).
مفهوم مسئولیت اخلاقی برای اولین بار بهطور صریح در عبارات ارسطو بهکاررفته است. وی در کتاب «اخلاق نیکوماخوس» گوهر فعل اخلاقی را رفتار عقلائی متعهد به خیر جمعی میداند (ساکی، 1390). ارسطو پاسخگویی به یک عامل بر اساس تحسین یا مذمت در رابطه با عملکرد را مسئولیت اخلاقی میداند.
o تحلیل مفهوم حقوق[11] در تعریف اخلاق
عمدهترین کاربرد واژه حقوق را در سه معنا دانستهاند:
1) مجموعه مقرراتی که بر اشخاص، از این جهت که در اجتماع هستند، حکومت میکند. (حقوق ایران، حقوق بینالملل، حقوق اسلام)
2) برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق برای هر کس امتیازهایی در برابر دیگران میشناسد و توان خاصی به او میبخشد. (حقوق فردی)
3) دانشی که به تحلیل قواعد حقوق و سیر تحول و زندگی آن میپردازد. (حقوق مدنی، حقوق اساسی)
o بيان حضرت علي (علیهالسلام):
جعل الله سبحانه حق عباده متقدّما علي حقه، فمن قام لحق عباده و ذلک يودي الي اقامه حقه
خداوند سبحان حق بندگانش را بر حق خود مقدم گردانيده است. هرکسي که حق بندگان او را بگذارد، در برپاداشتن حق خدا نيز کامياب ميشود.
حرفه[12]
مفهوم حرفه ازنظر فنی، سازمانی و روانشناختی در پایان قرنهای میانی اروپا شکل گرفت. اگرچه ریشههای آن به روزگار باستان برمیگردد. در آن زمان در اروپا روند رشد تقسیم اجتماعی کار اتفاق افتاد که در آثار نویسندگان کلاسیک سیاسی- اجتماعی بهروشنی توصیف، تجزیهوتحلیل شده است. در همان زمان زندگی خصوصی از زندگی عمومی جدا شد و انواع متفاوت «حرفه گرایی» شکل گرفت. همچنین روش زندگی شهری از زندگی روستایی جدا شد و سبک زندگی شهری یکبار دیگر بهعنوان مرکز توجه فعالیتهای حرفهای به شکلهای مختلف ایفای نقش کرد. نیاز به افزایش گروههای تحصیلکرده، بهویژه مجموعهها و کادرهای تعلیمدیده را ایجاد میکرد و انسان روشنفکر حرفهگرا جانشین انسان سنتی شد (خاکی،1392: 196).
اصولاً حرفه در معنای وسیع کلمه به معنای شغل یک شخص است اما در معنی محدودتر به نوع خاصی از فعالیت اشاره میکند که شخص همراه با آن دارای موقعیت خاصی میشود و با اصول اخلاقی خاصی گره میخورد. حرفه مجموعهای از نظریهها و دانش را در بردارد و دارای شأن و مرتبتی اجتماعی است. سازمانهایی آن را ترویج میکنند. گروهی در عمل و نظر به آن مشغولاند. معمولاً خرفهها در میان رشتههای دانشگاهی جایگاهی دارند و دارای معیارهای اخلاقی و ارزشی خاص خود میباشند (همان).
o فصل دوم
o اخلاق حرفهای
محتوای این فصل:
- مفهوم اخلاق حرفهای
- مبانی اخلاق حرفهای
- ویژگیهای اخلاق حرفهای
- آرمان اخلاق حرفهای
o
o
o مفهوم اخلاق حرفهاي
در ابتدا مفهوم اخلاق حرفهاي به معناي اخلاق کار و اخلاق مشاغل به کار ميرفت. امروزه نيز عدهاي از نويسندگان اخلاق حرفهاي، از معناي نخستين اين مفهوم براي تعريف آن استفاده ميکنند. اصطلاحاتي مثل work ethics يا professional ethics معادل اخلاق کاري يا اخلاق حرفهاي در زبان فارسي است.
تعريفهاي مختلفي از اخلاق حرفهاي ارائه شده است:
الف) اخلاق کار، متعهد شدن انرژي ذهني و رواني و فيزيکي فرد يا گروه به ايده جمعي است در جهت اخذ قوا و استعداد دروني گروه و فرد براي توسعه به هر نحو.
ب) اخلاق حرفهاي يکي از شعبههاي جديد اخلاق است که ميکوشد به مسائل اخلاقي حرفههاي گوناگون پاسخ داده و براي آن اصولي خاص متصور است.
ج) اخلاق حرفهاي به مسائل و پرسشهاي اخلاقي و اصول و ارزشهاي اخلاقي يک نظام حرفهاي ميپردازد و ناظر بر اخلاق در محيط حرفهاي است.
د) مقصود از اخلاق حرفهاي مجموعه قواعدي است که افراد باید داوطلبانه و بر اساس نداي وجدان و فطرت خويش در انجام کار حرفهاي، رعايت کنند؛ بدون آنکه الزام خارجي داشته باشند يا در صورت تخلف، به مجازات قانوني دچار شوند.
هـ) اخلاق فردي، مسئولیتپذیری فرد است در برابر رفتار فردي خود، صرفاً بهمنزله يک فرد انساني و اخلاق شغلي، مسئولیتپذیری يک فرد است در برابر رفتار حرفهاي و شغلي خود، بهمثابه صاحب يک حرفه يا پست سازماني.
و) اين اخلاق، دربرگيرنده مجموعهاي از احکام ارزشي، تکاليف رفتار و سلوک و دستورهايي براي اجراي آنهاست.
ز) اخلاق حرفهاي، بهمنزله شاخهاي از دانش اخلاق به بررسي تکاليف اخلاقي در يک حرفه و مسائل اخلاقي آن ميپردازد و در تعريف حرفه، آن را فعاليت معيني ميدانند که موجب هدايت فرد به موقعيت تعیینشده همراه با اخلاق خاص است.
در واقع میتوان اینطور بیان نمود که مفهوم اخلاق حرفهای مجموعهی قوانین اخلاقی را در برمیگیرد که اصولاً از ماهیت یک حرفه استخراجشدهاند. بدین ترتیب نخستین وظیفهی اخلاق حرفهای تدوین قوانینی بر پایهی اخلاق در حِرف مختلف است (ویلمز، 2005؛ ابدی مهر، 1384؛ و شالباف، 1388). صاحبان حرفه از دانش اخلاق دو توقع دارند: یکی بیان نظاممند مسئولیتهای اخلاقی در حرفه و دیگری تشخیص دقیق و حل اثربخش مسائل اخلاق حرفه (قراملکی، 1388: 175).
رست[13] (1983) برای کمک به درک بهتر اخلاق حرفهای چارچوبی را ارائه نمود. او معتقد است «عمل اخلاقی[14]»، انجام هر رفتاری است که منجر به رفاه دیگران میگردد. او رفتار اخلاقی را متشکل از چهار جزء میداند و اظهار میدارد که افراد پیش از انجام هر عمل ارادی، این چهار مؤلفه را مدنظر قرار دهند: حساسیت اخلاقی[15] (فرایند تشخیص موقعیت)، استدلال اخلاقی[16]، (انتخاب مناسبترین گزینه)، تصمیم برای انجام راهحلهای اخلاقی (توجه به گزینههای اخلاق مدارتر و رعایت آنها در رفتار) و انجام عمل اخلاقی (تثبیت رفتار اخلاق مدار و تکرار آن) (نقل از بگریو و هرماندز، 2012). بدین ترتیب اخلاق حرفهای بهصورت «مجموعهای از کنش و واکنشهای اخلاقی پذیرفتهشده که – باهدف به حداکثر رساندن کیفیت و مطلوبیت تعاملات اجتماعی افراد شاغل در سازمانها – از سوی نهادهای ذیربط یا مجامع حرفهای مقرر میشود» قابلتعریف است (کمپ بل، 2013؛ نهاوندیان، 1385؛ لشگربلوکی، 1387؛ البافیان، 1388؛ گلوردی و بیات، 1389؛ یقین لو و همکاران، 1389؛ و صالحی، 1389). این حوزه مجموعهای از احکام ارزشی، بایدها و نبایدها و تکالیف رفتاری به همراه دستورالعملهایی برای اجرای آنها را در برمیگیرد (صالحی، 1389).
حرفههای مختلف، اخلاق و تعهدات مربوط به خود را دارند که برگرفته از اساسنامهی آنهاست. حرفههای مختلف بر اساس میزان حساسیت وظیفهای که در قبال جامعه دارند اصول مشترک، ارزشها یا صلاحیتهایی را مشخص میکنند که اعضای آنها را به هم پیوند میدهد. اخلاق حرفهای برای فرد و سازمان فرصت «خودکنترلی» و «خود بهبود گری» را فراهم میآورد. رعایت اخلاق حرفهای توانمندی سازمان را در کسبوکار افزایش داده و هزینههای سازمان و جامعه را کاهش میدهد (بیگ زاده و همکاران، 1391).
رواج اصطلاح اخلاق حرفهای در ادبیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نویسندگان (ابتدا نویسندگان غربی) به قرن 18 و 19 میلادی منتسب است (مک نامارا، 2007). این اصطلاح بهعنوان یکی از ویژگیهای سرمایهی انسانی و معنوی هر جامعه، بهمثابه نوعی تعهد و وجدان کاری نسبت به وظایف محوله، بهسرعت جای خود را در سازمانها باز کرد. رزنیک، رئیس مرکز توسعهی اخلاق در دانشگاه وایومینگ امریکا، ازجمله صاحبنظران معاصر حوزهی اخلاق در علم است. او در چارچوب فکری و تحلیلی عمیق خود پیرامون اخلاق قبل از هر چیز بین دو بعد اخلاقی یعنی «اخلاق بهمثابه یک موضوع و «اخلاق بهمثابه یکرشتهی مطالعاتی» یا همان «اخلاق پژوهی» تمایز قائل میشود. به نظر وی اخلاق عبارت است از «معیارهای رفتار مطلوب یا هنجارهای اجتماعی که رفتارهای انسانی را تجویز، تشویق و هدایت میکند». رزنیک میافزاید اخلاق حرفهای مشتمل بر معیارهای رفتاری است که بر رفتار افرادی دلالت میکند که یک شغل یا نقش حرفهای مشخص را بر عهده دارند. اخلاق حرفهای بهزعم او مشتمل بر یک سلسله تعهدات و تکالیف مشخصی است که فردی که وارد یک حرفه میشود، متعهد به اجرای آنهاست (علیزاده و همکاران، 1390).
رزنیک 12 اصل یا معیار برای رفتار اخلاقی در عرصهی حرفه و شغل و همچنین علم و فناوری پیشنهاد میکند که عبارتاند از: درستکاری، دقت، بلندنظری، آزادی، اعتبار مدرک، تعلیم، مسئولیتپذیری اجتماعی، قانون مداری، اعطای فرصت، احترام متقابل، کارایی، احترام و رعایت حقوق سوژههای پژوهشی (همان).
باید اضافه کرد که در اخلاق حرفهای دو رهیافت «سنتی» و «جدید» وجود دارد. رهیافت سنتی، رویکرد مدیریت منابع انسانی به اخلاق حرفهای است که بر مسئولیتهای اخلاقی افراد در مشاغل و حِرف مختلف توجه دارد؛ اما رهیافت جدید که در دهههای اخیر مطرحشده است، درواقع رویکرد مدیریت استراتژیک به اخلاق حرفهای است. در این رهیافت بر مسئولیتپذیری سازمان با نگرش سیستمی عطف توجه میشود (گل وردی و بیات، 1389؛ به نقل از بیگزاده، 1389: 60).
در ابتدا مفهوم اخلاق حرفهاي به معناي اخلاق کار و اخلاق مشاغل به کار ميرفت؛ اما امروزه این دو مفهوم از یکدیگر متمایز شدهاند. تعريفهاي مختلفي از اخلاق حرفهاي ارائه شده است که ازجملهی آنها میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
مقصود از اخلاق حرفهاي مجموعه قواعدي است که افراد باید بهصورت داوطلبانه و بر اساس نداي وجدان و فطرت خويش در انجام کار حرفهاي رعايت کنند؛ بدون آنکه الزام خارجي داشته باشند يا در صورت تخلف، به مجازات قانوني دچار شوند (قراملکی، 1388).
اين اخلاق، دربرگيرنده مجموعهاي از احکام ارزشي، تکاليف رفتار و سلوک و دستورهايي براي اجراي آنهاست (عاملی، 1388).
اخلاق حرفهاي يکي از شعبههاي جديد اخلاق است که ميکوشد به مسائل اخلاقي حرفههاي گوناگون پاسخ دهد و براي آن اصولي خاص متصور است (باقری، صالحی و حاجیزاده، 1389).
اخلاق حرفهاي، بهمنزله شاخهاي از دانش اخلاق به بررسي تکاليف اخلاقي در يک حرفه و مسائل اخلاقي آن ميپردازد و در تعريف حرفه، آن را فعاليت معيني ميدانند که موجب هدايت فرد به موقعيت تعیینشده همراه با اخلاق خاص است (گل وردی و بیات، 1389). اخلاق حرفهاي به مسائل و پرسشهاي اخلاقي و اصول و ارزشهاي اخلاقي يک نظام حرفهاي ميپردازد و ناظر بر اخلاق در محيط حرفهاي است (بستانیان، 1390). اخلاق فردي، مسئولیتپذیری فرد است در برابر رفتار فردي خود، صرفاً بهمنزله يک فرد انساني و اخلاق حرفهای، مسئوليتپذيري يک فرد است در برابر رفتار خود، بهمثابه صاحب يک حرفه يا پست سازماني (وود و ریمر، 2009).
در تعريف اخلاق حرفهاي به موارد زير اشاره شده است:
- اخلاق حرفهاي رفتاري متداول در ميان اهل يک حرفه است.
- اخلاق حرفهاي مديريت رفتار و کردار آدمي هنگام انجام دادن کارهاي حرفهاي است.
- اخلاق حرفهاي رشتهاي از دانش اخلاق است که به مطالعه روابط شغلي ميپردازد.
- اخلاق حرفهاي عبارت است از مجموعهاي از قوانين که در وهله اول از ماهيت حرفه و شغل به دست ميآيد (فرمهینی فراهانی و بهنام، 1391).
در بيشتر تعريفهايي که از اخلاق حرفهاي شده است، دو ويژگي ديده ميشود:
الف) وجود نگرش اصالت فردي و فردگرايي؛ ب) محدود بودن مسئوليتها و الزامات اخلاقي فرد در شغل که به نظر ميرسد اين نگاه به اخلاق حرفهاي، نوعي تحويلي نگري و تقليل دادن اخلاق حرفهاي است؛ زيرا هويت جمعي و سازماني در نهادهاي مشاغل در کسبوکار، بسي فراتر از شغل فردي اشخاص است. با توجه به همين ديدگاه بود که در اين اواخر نيز بحث از اخلاق حرفهاي در منابع مديريتي و بيشتر در آثار و مباحث مربوط به مديريت منابع انساني مطرح ميشد (صالحی، 1389).
امروزه با توجه به همين مورد، در مفهوم جديد از اخلاق حرفهاي، به مسئوليتهاي اخلاقي بنگاه و سازمان اشاره ميشود که جامعتر از تعريف سنتي است. در اين نگاه، بنگاه بهمنزله يک شخصيت حقوقي دو گونه مسئوليت دارد: الف) مسئوليتهاي حقوقي کيفري؛ ب) مسئوليتهاي اخلاقي که مسئوليتهاي اخلاقي بنگاه بسيار پيچيدهتر از مسئوليتهاي اخلاقي فردي- شخصي و فردي – شغلي است. بهعبارتدیگر، مسئوليتهاي اخلاقي بنگاه شامل همه اضلاع و ابعاد سازمان ميشود و اخلاقيات شغلي را نيز در برمیگیرد. البته اخلاق حرفهاي افزون بر اخلاق کار، حقوق کار را نيز در برمیگیرد (همان).
بهطورکلی سادهترین انگاره در تعریف اخلاق حرفهای این است که آن را مسئولیتپذیری در زندگی شغلی بدانیم. اخلاق حرفهای برحسب اینکه در این مسئولیتپذیری عضو مسئول دارای شخصیت حقیقی یا حقوقی باشد، دو مرتبه پیدا میکند:
الف) مسئولیت اخلاقی فرد در زندگی
یک فرد جامعه در زندگی فردی خود وظایفی بر عهده دارد که عمل نکردن و برنامه نداشتن برای رسیدگی به آنها بر روی زندگی شغلی او نیز تأثیر میگذارد و به اخلاق حرفهای او لطمه میزند.
ب) مسئولیت اخلاقی سازمانها در قبال عناصر محیط داخلی و محیط خارجی.
فرد در محیط داخلی و خارجی محل کار وظایفی نسبت به آن سازمان بر عهده دارد که عمل به آنها اخلاق حرفهای را در آنجا محقق میسازد (قراملکی، 1385: 101).
o مبانی اخلاق حرفهای[17]
حوزهی اخلاق یا فلسفهی اخلاق متضمن نظام-مند نمودن، تعریف و توسعهی مفاهیمی از رفتار درست و نادرست است. در این میان کاربرد اصول اخلاقی در زندگی حرفهای و مناسبات پیرامون آن را «اخلاق حرفهای» مینامند. اخلاق حرفهای به بررسی چالشهای اخلاقی که توسط شاغلین حرفههای مختلف تجربه میشوند پرداخته و به دنبال مطالعه و درک مبانی ارزشها و الزامات حرفهای است (اولدنبورگ، 2013).
بر این اساس میتوان اینطور بیان نمود که اخلاق حرفهای، مجموعهای از اصول و استانداردهای سلوک بشری است که رفتار افراد و گروهها را تعیین میکند؛ در حقيقت اخلاق حرفهاي، يك فرايند تفكر عقلاني است كه هدف آن محقق ساختن اين امر است كه در سازمان چه ارزشهایی را چه موقع بايد حفظ و اشاعه نمود (فرامرز قراملکی، 1382). همچنین اخلاق حرفهاي مجموعهای از کنشها و واکنشهای اخلاقی پذیرفتهشده است که از سوی سازمانها و مجامع حرفهای مقرر میشود تا مطلوبترین روابط اجتماعی ممکن را برای اعضای خود در اجرای وظایف حرفهای فراهم آورد (آزاد، 1373)
مباني اخلاق حرفهاي و انتظارات اجتماعي عبارتاند از:
- صداقت و راستگویی
- انصاف و برابري
- امانتداری
- وفاداري و احساس مسئولیت اجتماعي
اخلاق حرفهای نوعی تعهد اخلاقی و وجدان کاری نسبت به هر نوع کار، وظیفه و مسئولیت است. اخلاقی بودن در حرفه، حاصلِ دانستن، خواستن، توانستن و نگرش است (قراملکی، 1382). اخلاق حرفهاي يکي از مسائل اساسي همه جوامع بشري است. در حال حاضر متأسفانه در جامعه ما در محيط کار کمتر به اخلاق حرفهاي توجه ميشود. درحالیکه در غرب سکولار، در دانشهاي مربوط به مديريت و سازمان، شاخهاي با عنوان اخلاق حرفهاي وجود دارد، ولي در جامعه ديني ما، در مديريت، به اخلاق توجه کافي نشده است. جامعه ما نيازمند آن است که ويژگيهاي اخلاق حرفهاي مانند دلبستگی به کار، روحيه مشارکت و اعتماد، ايجاد تعامل با يکديگر و… تعريف و براي تحقق آن فرهنگسازی شود. امروزه بسياري از کشورها در جهان صنعتي به اين بلوغ رسیدهاند که بیاعتنایی به مسائل اخلاقي و فرار از مسئوليتها و تعهدات اجتماعي، به از بين رفتن بنگاه ميانجامد. به همين دليل، بسياري از شرکتهاي موفق براي تدوين استراتژي اخلاقي احساس نياز کرده و به اين باور رسیدهاند که بايد در سازمان يک فرهنگ مبتني بر اخلاق رسوخ کند. ازاینرو، کوشیدهاند به تحقيقات درباره اخلاق حرفهاي جايگاه ويژهاي بدهند؛ وقتي از حوزه فردي و شخصي به حوزه کسبوکار گام مينهيم، اخلاق کار و يا اخلاق شغلي به ميان ميآيد؛ مانند اخلاق پزشکي، اخلاق معلمي، اخلاق مهندسي و نظاير آن. براي نمونه، چگونه ممکن است سيستم يک بيمارستان يا دانشگاه فاسد باشد، اما از پرستاران بخواهيم اخلاقي باشند. امروزه اخلاق حرفهاي نقش راهبردي در بنگاهها دارد و متخصصان مديريت استراتژيک، اصول اخلاقي شايسته در سازمان را از پیششرطهای مديريت استراتژيکِ خوب، دانستهاند. در اخلاق حرفهاي، مسئوليتهاي اخلاقي سازمان، در قبال محيط داخلي و خارجي است و اين متمايز از حقوق کار است؛ اما حقوق کار نيز در آن وجود دارد. اصول اخلاق خوب از پیششرطهای مديريت استراتژيک خوب است. اين اصول موجب ايجاد يک شرکت و بنگاه خوب ميشود.
o ویژگیهای اخلاق حرفهای
امروزه در اخلاق حرفهاي، تلقي «شما حق داريد و من تکليف»، مبناي هرگونه اخلاق در کسبوکار است. اين مبنا از رفتار ارتباطي فرد، بهصورت اصلي براي ارتباط سازمان با محيط قرار ميگيرد و سازمان با دغدغه رعايت حقوق ديگران، از تکاليف خود ميپرسد. ويژگيهاي اخلاق حرفهاي در مفهوم امروزي آن عبارتاند از: داراي هويت علم و دانش بودن، داشتن نقشي کاربردي، ارائه صبغهاي حرفهاي، بومي و وابسته بودن به فرهنگ، وابستگي به يک نظام اخلاقي، ارائه دانشي انساني داراي زبانِ روشن انگيزشي، ارائه روي آوردي میانرشتهای (لشکربلوکی، 1387).
«کادوزير» درباره ويژگيهاي افرادي که اخلاق حرفهاي دارند موارد زير را بيان ميکند:
- مسئولیتپذیری
در اين مورد فرد پاسخگوست و مسئوليت تصميمها و پيامدهاي آن را ميپذيرد؛ سرمشق ديگران است؛ حساس و اخلاق مدار است؛ به درستکاري و خوشنامی در کارش اهميت ميدهد؛ براي اداي تمام مسئوليتهاي خويش کوشاست و مسئوليتي را که به عهده ميگيرد، با تمام توان و خلوص نيت انجام ميدهد.
- تمایل به رقابت سازنده
در تمام موارد سعي ميکند ممتاز باشد؛ اعتمادبهنفس دارد؛ به مهارت بالايي در حرفه خود دست پيدا ميکند؛ جدي و پرکار است؛ به موقعيت فعلي خود راضي نيست و از طرق شايسته دنبال ارتقاي خود است؛ سعي نمیکند به هر طريقي در رقابت برنده باشد.
- صادق بودن
مخالف رياکاري و دورويي است؛ به نداي وجدان خود گوش فرا ميدهد؛ در همهحال به شرافتمندی توجه ميکند؛ شجاع و باشهامت است.
- احترام به ديگران
به حقوق ديگران احترام ميگذارد؛ به نظر ديگران احترام ميگذارد؛ خوشقول و وقتشناس است؛ به ديگران حق تصميمگيري ميدهد؛ تنها منافع خود را مرجح نميداند.
- رعايت و احترام نسبت به ارزشها و هنجارهاي اجتماعي
براي ارزشهاي اجتماعي احترام قائل است؛ در فعاليتهاي اجتماعي مشارکت ميکند؛ به قوانين اجتماعي احترام ميگذارد؛ در برخورد با فرهنگهاي ديگر متعصبانه عمل نميکند.
- عدالت و انصاف
طرفدار حق است؛ در قضاوت تعصب ندارد؛ بين افراد از لحاظ فرهنگي، طبقه اجتماعي و اقتصادي، نژاد و قوميت تبعيض قائل نميشود.
- همدردي با ديگران
دلسوز و رحيم است؛ در مصائب ديگران شريک ميشود و از آنان حمايت ميکند؛ به احساسات ديگران توجه میکند؛ مشکلات ديگران را مشکل خود ميداند.
- وفاداری
به وظايف خود متعهد است؛ رازدار ديگران است؛ معتمد ديگران است (گل وردی و بیات، 1389).
o آرمان اخلاق حرفهای
آرمان تخلق به اخلاق حرفهای در سازمان، بیش از هر چیز دستیابی به عملکرد برتر فردی و سازمانی است که قادر خواهد بود موفقیت سازمان را در عرصههای مختلف تسهیل و تسریع نماید (اترک، 1389). برای دستیابی به چنین آرمانی توجه به موارد زیر ضروری مینماید:
- ارائهی ملاک نهایی ارزشها: برای سنجش رفتار اخلاقی داشتن ملاک و سنجه ضروری است. این ملاکها در نظام اخلاقی دینی کارایی خود را در «تقرب به خدا» به دست میآورند و در برخی از جوامع، معیار «تکلیف» است.
- ترسیم جدول «فضائل و رذایل»: ایجاد و پایش رفتار اخلاقی منوط به شناسایی ارزشها و ضد ارزشها در سازمان است. در ارائهی تعاریف ارزش و غیر ارزش، روشنی در مفهوم، تمایز در مصادیق و عملیاتی بودن بیانات اهمیت زیادی دارد.
- تحلیل مسائل عینی و موردی در حوزهی اخلاق: ازآنجاکه مسائل اخلاقی به فرهنگ موجود وابستهاند، لازم است مسائل و مصادیق، به حد کافی «مقولهشناسی» و «بسترشناسی» شوند.
- تبیین معضلات اخلاقی در حوزهی فعالیتهای حرفهای: این کار موجب دستیابی مدیران به دلایل بروز رفتارهای غیراخلاقی میشود. به همین دلیل سازمانها برای خود آییننامهی اخلاق حرفهای تدوین میکنند.
- حل تعارضات اخلاقی: تعارضات اخلاقی در زندگی شخصی و سازمانی همواره وجود دارند اما انواع سازمانی، پیچیدهتر و عمیقترند. تعارض اخلاقی عبارت است از رفتاری که انجامش از جهتی زشت و ترک آن از جهتی دیگر نارواست و فرد در مورد آن احساس بلاتکلیفی میکند.
- توجه به تقدم پیشگیری از درمان: کاربردی بودن دانش اخلاق اقتضا میکند که روشها و بسترسازیهای لازم در جهت تدوین اصول اخلاقی، ضوابط و قوانین سازمانی و همچنین برنامههای آموزشی مورد نیاز – بهعنوان عوامل پیشگیری کننده-بهکار گرفته شود.
- ارائهی الگوهای اخلاقی: در ادبیات اخلاقگرا، داشتن الگوهای اخلاقی نقش بسزایی در رغبت آفرینی و انگیزش افراد بازی میکند (قراملکی، 1388: 191).
[1]. Plato
[2]. Aristotle
[3]. ethics
[4] . etikos
[5]. ethics
[6]. ethocs
[7]. Rosenborck
[8]. Kaug & Jatter
[9]. Velascoez
[10]. Eweje & Brunton
[11]. law, right
[12]. profession
[13]. Reast
[14]. moral action
[15]. moral sensivity
[16]. moral reasoning
[17]. professional ethics
محصولات مرتبط
Native-Like
انسانشناسیِ نظریه یادداشتهایی بر نظریهشناسیِ فرهنگ عامه
فهرست
چکیده...................................................................................................................................... 5
پیشگفتار.................................................................................................................................. 7
یادداشتهای پیشدرآمد............................................................................................................. 9
پیش درآمدی کوتاه بر نظریهشناسی و فلسفة نظری داستان............................................................. 15
آنالیز نظریِ متن....................................................................................................................... 20
آناتومی داستان/نظریه............................................................................................................... 26
اینهمانی نظری و مسئلهی دگردیسی............................................................................................. 34
داستانهای اتمی و مولکولی...................................................................................................... 47
تمهای نظری............................................................................................................................ 55
آزمایشهای نظری................................................................................................................... 64
معادلات نظری......................................................................................................................... 72
مدلهای نظری......................................................................................................................... 78
منطق نظریه.............................................................................................................................. 80
زیباشناسی نظریه....................................................................................................................... 95
جاذبهای نظری، عددی........................................................................................................... 99
آنالیز نظری یک داستان........................................................................................................... 112
آنالیز نظری چند داستان.......................................................................................................... 126
دوگانة اصل دسترسی و بومی سازی.......................................................................................... 130
سلیم جواهری........................................................................................................................ 192
یادداشتهای پیگفتار............................................................................................................. 201
منابع و کتابشناسی.............................................................................................................. 210
بیشعورِ با احساس
جدایی
| در اندیشه فرو رفتم برایت |
| نفهمیدم چه دردی بست پایت |
| اگر دانم دوای درد تو چیست |
| وگر فهمم من اینک مشکل از کیست |
| دهم دارو رهایی یابی از درد |
| تو را از درد و رنجش میکنم طرد |
| اگر دردت منم، درمان نباشد |
| دوای درد تو آسان نباشد |
| به درمانت جدایی میگزینی |
| کشم دردی ندانی و نبینی |
| دلم را از جداییها شکستی |
| خودت هم از گرفتاری نرستی |
| بیادت روز و شب از دیدهی خویش |
| بِگریم در درونم کمکم و بیش |
| سِزَد ما را که با هم یار باشیم |
| برای درد هم بیمار باشیم |
| چه نیکو بود اگر تأثیر میکرد |
| سخنهایی که گوید قلب یک مرد |
| حقیری گویدت باعاطفت باش |
کشتهی عشق
| لحظهای فکر کن و دل بده و با من باش |
| زچه باید دل من این همه محزون باشد |
| تو نپندار که اینک هذیان میگویم |
| این بیان نارسای حال اکنون باشد |
| پُراَم از عشق تو، افسوس نخواهی فهمید |
| که چه شکلی است کسیکاین همه مفتون باشد |
| نگهی کُن به ورایت به زمین من را بین |
| که وجودم از درونم تا تو بیرون باشد |
| بیتو بودن نتوانم که برایم مرگ است |
| بودن تو به حقیقت گنج قارون باشد |
| چشمهی عشق تو در عمق دلم میجوشد |
| این دم عشقت زدم پیش بس افزون باشد |
| نهراسم زعذابت که شدم کشتهی عشق |
| بنگر تا که ببینی حال من چون باشد |
| گر کلامی زدهانم به خطا بیرون شد |
| بگذر زان که گناه دل مجنون باشد |
| گر زمانی ناسزایی زخریت گفتم |
| بخششم ده که بدینسان گونه گلگون باشد |
| حرف دل را به تو گویم بیدروغ و نیرنگ |
| باورم کن که زشکات دل من خون باشد |
بحران دوران نوجوانی
در پارک ملت در حالی که برای نخستین و واپسین بار فرار از مدرسه را تجربه کردم نوشتم با سودای مهاجرت و خستگی از ... تنها، وامانده، از کار و زمان به دست خود جا مانده، میاندیشم، شاید مقصدی باشد برای رفتن، رفتن از شهر و دیار رفتن از ایل و تبار رفتن از کنار یار رفتن از پدرم رفتن از مادرخود و جدایی از برادر، عشقم راهها مسدود است جای خالی هم نیست اما رفتن به کجا؟ به کدامین نقطه؟ - به دیار دلها! - نقطه آزادی! باز میاندیشم، نکند آزادی مردهکرمی باشد که به دست مردم زیرخاک تشنه از دید همه محو شده؟ نکند خواستهی این دلها ز برای بودن بودن مصنوعی و ز ترسِ مردن مردنِ ارزشمند در دهان تاریک کشته شده؟ باز میاندیشم، فردا چه میشود؟ به کجا خواهم رفت؟ من چه کاره میشوم؟ ای خدا وای ای خدا من نمیدانم چرا به یاد ندارم که چه روزی به جهان آمدهام آری آری آری روز میلاد منم گم شده است عهد میبندم که اگر روز میلاد دلم پیدا شد جشن میگیرم همه هستند در آن مهمانی از فقیر و مستمند و معتاد تا غنی و بیگزند و آزاد باز میاندیشم، نکند نطفهی دل وانشود؟ یا اگر که واشد و به دنیا آمد نکند در این جهان جا نشود هان ای مردم غم هان ای مردم دل هان ای مردم رویاباطل چشم خود را به جهان بازکنید کار و سازندگی آغاز کنید باد شوید، با حال وزان داد شوید، در جریان نهان و آزاد شوید از ظلم جهان دیگرم حرفی نیست، همه حرفم زده شد که در آخر گفتم، «دوست دارم روزی، بگویم هر چه را میخواهم و از این دیار غمها بروم و شما را به خدا میسپرم» تهران آبانماه 1377 خورشیدیمیکدهی بیزار
| آنشب از دیدهی من خون فراوان میریخت |
| ناله از سینه و آه از سر مژگان میریخت |
| بر در میکده رفتم به سراغ ساقی |
| ساقی آنشب مِی خود کمکم و پنهان میریخت |
| هر که عاشق طلب باده فراوان میکرد |
| َمشک آبی به کنارش به پیاله کمی از آن میریخت |
| تا مرا دید نگاهی به سرو و رویم کرد |
| شرم از صورت من شُرشُرِ باران میریخت |
| لحظهای بعد به پیش آمد و محکومم کرد |
| زدهانش تَشَر و یاوه و ارزان میریخت |
| «ابله ! این حلقهی عشاق نجای چون توست» |
| گوییا حلق مرا خندهی نالان میریخت |
| دل من پیش مِی و میکده از من بیزار |
| ساقی آنشب قدحم را زهرماران میریخت |
| ناروا شد به دلم عشق و محبت لیکن |
| در فراقش زدلم چهرهی انسان میریخت |
| رفتم از میکده بیرون رو به سوی خانه |
| تا سرایم مُرشدی نغمهی نالان میریخت |
| عاشقی کو بهر رَستن از لگام عشقاش |
| هر شبی را باده زد زیره به کرمان میریخت |
| زآن زمان دیگر نخوردم مِی نگشتم سرمست |
| من خدا را پیشه کردم لطف منان میریخت |
| بنده گشتم پس به من داد خدای رحمان |
| دلبری کو به بَرم نیکی و احسان میریخت |
| هر زمان هست بُدَم، مست بُدم از دلبر |
| چونکه او بر لب من قند فراوان میریخت |
| ماه من! دلبر من! خوش قدم خوش رفتار |
| از ازل جلوهی تو ناز خرامان میریخت |
| هرکه هستی، همهی عُمر جسیم عاشق باش |
| این عبارت به دلم زمزمهواران میریخت |
پرواز ابدی
به یاد کشتار مردم بیگناه در نیویورک 11 sep2001 – 20 شهریور 1380 شگفتا که چند صد بیگناه را تبدیل به بمب میکنند و بر پیکرهی ساختمانی میکوبند تا چند هزار بیگناه دیگر، همگی به یکباره کشته شوند غول سیاه، نعرهزنان گوشت به دندان بیرحمانه به جان بشریت حملهور میشود این همنوعان من و تواَند که اسیر پنجههای او میگردند انفجار، انفجار، انفجار حرارت خون را میجوشاند و تن را ذوب میکند پس عدهای چون نمیخواهند در آتش ظلم بسوزند به پرواز درمیآیند یک پرواز ابدی پرواز، آرزوی بشریت امان از سقوط ، فغان از سقوط بیگناهان در واپسین نفس زندانی در آتشین قفس تنها عشق را به خاطر میآورند و بس با نفرت کشته شدیم و با عشق مُردیم قربانیان جنایت شدیم و آبروی جانی را بُردیم دریغا که فاجعه پایان ندارد دردا که آسایش و بشر دو خط موازیاند تهران شهریور ماه 1380 خورشیدیدلبر
| دلبرا بوی تو مدهوشم کرد |
| خم ابروی تو بیهوشم کرد |
| چشم نازات به دهانم جان داد |
| پیچش موی تو خاموشم کرد |
زندگی
زندگی یه بازیه بازی گرگم به هوا نزنی میزننت آروم نشین بپرهوا زندگی یه بازیه بازی قایم موشکه نباید ببیننت چارهی کار یک کلکه زندگی یه بازیه بازی خاله بازیه بیشترش تصوره ظاهر و صحنهسازیه زندگی یه بازیه بازی با یه توپ قشنگ بُخوره روی زمین میره بالا بیدرنگ زندگی یه بازیه بازی با اسباب بازیه اون کسی راحته که هر چه داره راضیه زندگی یه بازیه بازی بیرحم قُمار لحظهای برگ برنده دستته لحظاتی میبازی هزار هزار زندگی یه بازیه بازی پروانه و شمع غرق در آتش عشق محو در شعله شمع کسی که جرأت بازی نداره نباید بازی کنه همهرو گول بزنه خودشو راضی کنه راز و رمز زندگی رمز و راز بازیه جنگ این همبازیا برسَرِ لجبازیه غرق در بازی شدن چاه مرگ و نیستی راه آزادی ولی حس با همزیستی تهران مهرماه 1380خورشیدیدوگانگی
حتی حسرت کودکی خود را نیز نمیخورم که روزگار سختی بوده است جنگهای بیرونی و درونی و درونیتر حس گمگونهای است هست و در همان حال نیست میخواهم بروم و در همان حال نمیخواهم دوست دارم و در همان حال متنفر آشنایم و در همان حال غریب میدانم و در همان حال نادان گرسنهام و در همان حال سیر تشنهام و در همان حال سیراب پرتوانم و در همان حال خسته خسته خسته خسته هر لحظه شادم و در همان لحظه غمگین با تلاش زندگی میکنم و در همه حال مردهام مرگ مرگ مرگ آیا راه نجات هست؟ چقدر در آن غوطهورم همان گونه که در زندگی زندگی! زاییده شدن ناخواسته در گنداب یاس مرگ! موسم رهاییگونه تهران مهرماه 1380 خورشیدیبلبل پوسیده
به فریدون فروغی تو به رود خروشانی میمانستی که بر آن سد بستند و همانجا خشکید تو بلبل خوشنوایی بودی که در قفس پوسید فریاد برآوردی کردند تو را خاموش لیکن همه میخوانند فریاد تو را امروز کالبد سالها جاندادهات امروز خاک را در آغوش کشید روح زخمیات ترانهخوانان پَرِ پرواز گشود «عُمری بود غم تو دلت زندونی بود غم و غصهی دل و کی میدونست؟» فریاد برآوردی، کردند تو را خاموش لیکن همه میخوانند فریاد تو را امروز «حالا اون قوزک پات یاری رفتن داره اما نمیتونه که بره لبای خشکیدهات حرفی واسه گفتن داره اما نمیتونه که بگه» تهران مهرماه 1380 خورشیدیبازآفرینی
| من بندهای سرخوردهام والاترین |
| شوری بده برکن زِمَن حال غمین |
| من در همه عالم شدم تنهاترین |
| یار کسان و بیکسان با من نشین |
| من در هوای دیدناَت پیداترین |
| پنهان مشو از دیدهام زیباترین |
| من حلقهی گمگشتهام در این زمین |
| باشدکه دریابی مرا ای نازنین |
| من کوچکم منت بِنِه برمن نشین |
| انگشتری جایاَش بُوَد زیرنگین |
| من ناتوانی خستهام داراترین |
| تنها امیدم خواب فردوس برین |
| من غرقهی نادانیم داناترین |
| ظلمانیم نوری رسان از علم و دین |
| من روح نیمیمردهام بالاترین |
| جانآفرین جان مرا باز آفرین |

نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.