کتاب های مرتبط
بازیکنان تاثیر گذار
چگونه پیش قدم شوید، بزرگتر بازی کنید و تاثیر خود را چند برابر کنید
نویسنده
لیز وایزمن
ترجمه
سعید جویزاده | علیرضا احمدیان | میثم مشایخی
بخشی از کتاب:
فصل 1
بازیکنان تاثیر
استعداد همه جا هست، نگرش برنده نیست.
-دن گیبل
مونیکا پدمن کالج را با دو مدرک در دست ترک کرد - یکی در تئاتر و دیگری در روابط عمومی، دومی برای دلجویی از والدینش تحصیل کرد. او به هالیوود نقل مکان کرد تا رویای بازیگر و کمدین شدن را دنبال کند - تا مردم را بخنداند و احساس کند. مانند بسیاری از بازیگران تلاشگر، او در بین تستها و نقشهای کوچک، کارهای نیمهوقت مختلفی انجام داد.
پدمن نقش کوچکی را در سریال Showtime's House of Lies بازی کرد، جایی که او نقش دستیار کریستن بل را بر روی صفحه نمایش بازی کرد. آنها دوستانه شدند و وقتی پدمن متوجه شد که بل یک دختر جوان دارد، گفت که او مراقبت از کودک را انجام داده است. بل و همسرش، بازیگر دکس شپرد، او را از این پیشنهاد پذیرفتند. زمانی که او به عضوی قابل اعتماد در خانواده تبدیل شد، چالشهایی را دید که بل در اجرای چندین پروژه و بازیگری با آن روبرو بود و به او در برنامهریزی کمک کرد. اگرچه ممکن بود برای این بازیگر مشتاق وسوسه انگیز باشد که از A-lister هالیوود بخواهد که به او کمک کند تا نقشهای روی پرده را بازی کند، اما پدمن در جایی که لازم بود کار میکرد - از قضا، به عنوان دستیار خارج از صفحه نمایش بل.
هنگامی که بل و شپرد از او خواستند که به طور تمام وقت برای آنها کار کند، پدمن به طور قابل درک تمایلی نداشت - چگونه او زمانی را برای امتحان دادن پیدا میکند؟ کار میتواند یک انحراف باشد. اما او تصمیم گرفت آن را بگیرد. با گذشت زمان، او چیزی بیش از یک کارمند مورد اعتماد شد. او دوست و شریک خلاق بل و شپرد شد. او هر جا که نیاز میدید با انرژی کار میکرد و به زودی فیلمنامهها را بررسی میکرد و در پروژهها همکاری میکرد. بل در مورد پدمن گفت: «هر کاری که او انجام میدهد 110 درصد است، اما او آدمی نیست که راه میرود و به شما نشان میدهد که 110 درصد دارد. [او] هیچ جسارتی ندارد.» طولی نکشید که پدمن آنقدر ضروری شده بود که بل با صدای بلند فکر کرد: "چطور بدون مونیکا این کارها را انجام دادم؟"1
در حالی که برای خانواده کار میکرد، او ساعتهای زیادی را در ایوان نشسته و با شپرد، که به خاطر روشهای متضادش معروف بود، بحث میکرد. مشاجرات آنها به همان اندازه که خشن بودند سرگرم کننده بود، بنابراین وقتی شپرد به آنها پیشنهاد داد که شوخیهای خود را به یک پادکست تبدیل کنند، او نیز موافق آن بود. به این ترتیب «Armchair Expert» متولد شد، پادکستی که در آن شپرد و پادمن، مجریان همکار، به بررسی آشفتگی انسان بودن با متخصصان و مهمانان مشهور میپردازند. پادکست هوشمند، خنده دار، بازیگوش و تفکر برانگیز، به پربارگیری ترین پادکست جدید سال 2018 تبدیل شد و همچنان محبوبیت خود را افزایش میدهد.
دو سال و تقریباً دویست اپیزود بعد، Padman اینطور منعکس کرد: «بسیار بسیار آسان است، به خصوص در تعقیب شغلی در صنعت سرگرمی، داشتن دید تونلی. من فکر میکنم که در مورد هر شغلی جهانی است. شما روی چیزی تمرکز کرده اید و تونلی به آن هدف دارید. بر اساس تجربه من، بهتر است که کنترل آن را آزادتر داشته باشید.»2
پدمن میتوانست مسیر مستقیمی را برای رسیدن به اشتیاق او دنبال کند. در عوض، او از صمیم قلب در جایی کار میکرد که میتوانست مفیدتر باشد. با بازی پرشور در جایی که بیشتر به او نیاز بود، فرصت بزرگتری پیدا کرد و شاید هدف واقعیاش.
بازیکنان تاثیر
حرفهایهایی مانند مونیکا پدمن و بسیاری دیگر مانند او در صنایع دیگر، ستارههای اصلی محل کار هستند که بازی A خود را به هر کجا که میروند و به هر کاری که انجام میدهند، میآورند. آنها افرادی هستند که میتوانند در هر یک از دوجین نقش مختلف قرار بگیرند و موفقیت پیدا کنند. آنها حرفه ای هستند که ابزاری برای سازمان خود میشوند و در مواقع سختی اقتصادی و تغییر پیشرفت میکنند. آنها با هدف و اشتیاق کار میکنند، اما اشتیاق آنها روی آنچه برای سازمانهایی که برای آن کار میکنند و مسائل زمان ما اهمیت دارد، متمرکز است. این متخصصان اغلب به صداهای تأثیرگذار در جهان تبدیل میشوند که به دلیل تواناییهای منحصر به فرد و تأثیر گسترده آنها شناخته میشوند.
آنها بازیکنان تأثیرگذار هستند: بازیکنانی که به صورت فردی سهم قابل توجهی دارند اما تأثیر بسیار مثبتی نیز بر کل تیم دارند. مانند یک بازیکن تأثیرگذار در ورزش، سوپراستارها در محل کار همگی «بازی» دارند. آنها باهوش و با استعداد هستند و اخلاق کاری فوق العاده ای دارند. اما مانند بازیکنان تاثیرگذار در دو و میدانی، چیزی فراتر از استعداد و اخلاق کاری در بازی وجود دارد. بازی ذهنی آنها نیز وجود دارد: اینکه چگونه به نقش خود نگاه میکنند، با مدیران خود کار میکنند و با ناملایمات و ابهامات برخورد میکنند و چقدر مایل به بهبود هستند.
در این فصل، بینشهای بهدستآمده از مطالعهمان درباره بازیکنان تاثیرگذار را به اشتراک میگذارم و شیوهها و طرز فکری را که باعث میشود کار آنها تأثیرگذار باشد و آنها را از سایر مشارکتکنندگان سختکوش متمایز کند، معرفی خواهم کرد. اولاً، تعریفی درست است. در این تحقیق، من و تیمم این سه دسته مختلف از مشارکتکنندگان را مطالعه کردیم:
مشارکت کنندگان با تاثیر بالا: کسانی که کارهایی با ارزش و تاثیر استثنایی انجام میدهند.
مشارکت کنندگان معمولی: افراد باهوش و با استعدادی که کار محکم (اگر نه عالی) انجام میدهند.
مشارکت کنندگان کمتر: افراد باهوش و با استعدادی که زیر سطح توانایی خود بازی میکنند.
این کتاب در درجه اول بر تمایز بین دو دسته اول تمرکز خواهد کرد تا تفاوتهای ظریف و اغلب غیرشهودی در طرز فکر را که به تفاوتهای بزرگ در تأثیر تبدیل میشوند، بررسی کند. در سرتاسر کتاب، من از این دو گروه به عنوان تأثیرگذاران و مشارکت کنندگان یاد میکنم. میتوانید گزارش کاملی از روند تحقیق را در ImpactPlayersBook.com بیابید، از جمله مصاحبههای ما با 170 مدیر از 9 شرکت که در ده کشور کار میکردند، نظرسنجی از 350 مدیر از صنایع گستردهتر، و مصاحبههای عمیق با 25 مشارکتکننده با تأثیر بالا.
درک بازیکن تاثیر
پس چی پیدا کردیم؟ برای شروع، ما بازیکنان تاثیرگذار را در انواع مختلفی از مشاغل، در همه سطوح، و در هر صنعتی که با آن برخورد کردیم، پیدا کردیم. برخی از آنها در نقشهای بسیار مشهودی مانند مونیکا پدمن ایفای نقش میکنند، یا مورد تحسین عمومی قرار میگیرند، مانند دکتر بت ریپلی، محقق پزشکی که به دلیل کار پیشگامانهاش در سهبعدی، مدال خدمات به آمریکا را در سال ۲۰۲۰ از طرف Partnership for Public Service دریافت کرد.
دیگران، مانند آرنولد "جوجو" میرادور، یک فناوری اسکراب در مرکز پزشکی دره سانتا کلارا، در نقشهای کمتر قابل مشاهده ای کار میکنند. جراحانی که او با آنها کار میکند موافقند: وقتی وارد اتاق عمل جوجو میشوید، عمل به خوبی پیش میرود. زمانی که جوجو برای عمل جراحی آماده میشود، او فقط تمام ابزارهای مناسب را تنظیم نمیکند. او آنها را به ترتیب مورد استفاده قرار میدهد. هنگامی که یک رزیدنت جراحی درخواست ابزاری میکند، جوجو فقط ابزاری را که جراحان در حال آموزش درخواست کردهاند تحویل نمیدهد. او ابزاری را فراهم میکند که باید درخواست میکردند، ابزاری که جوجو میداند که واقعاً به آن نیاز دارند، و پیشنهادی ملایم ارائه میدهد.
چیز دیگری بسیار واضح بود: کسانی که به عنوان مشارکت کنندگان معمولی در نظر گرفته میشوند، بیتفاوت نبودند. آنها متخصصانی توانا، کوشا و پرتلاش بودند. آنها وظایف خود را به خوبی انجام دادند، مسیر را دنبال کردند، مالکیت خود را به دست گرفتند، متمرکز ماندند و وزن خود را تحمل کردند. از بسیاری جهات آنها کارمندانی بودند که هر مدیری در تیم خود میخواست.
با این حال، در تجزیه و تحلیل تفاوتهای بین بازیکنان پرتأثیر و سایر مشارکتکنندگان سختکوش، چهار تفاوت کلیدی در نحوه تفکر و کار آنها کشف کردم. ما با تفاوت اساسی در نحوه نگاه آنها به چالشهای روزمره شروع میکنیم.
بازیکنان ضربه ای از عینک فرصت استفاده میکنند
رویکرد اتخاذ شده توسط بازیکنان تاثیرگذار نه تنها به طور جزئی متفاوت است، بلکه کاملاً متفاوت است - و ریشه در نحوه برخورد این حرفه ایها با موقعیت هایی دارد که نمیتوانند کنترل کنند. مشارکتکنندگان معمولی در موقعیتهای معمولی عالی بودند، اما آنها به راحتی در اثر عدم قطعیت دچار مشکل شدند و در میان ابهام گیر کردند. هنگامی که دیگران ممکن است ترسیده باشند یا چک کرده باشند، بازیکنان تاثیرگذار رودررو در هرج و مرج فرو میرود، درست مانند یک شناگر باهوش اقیانوس که به جای اینکه وحشت زده شود و در موج سواری غوطه ور شود، به درون و از طریق یک موج عظیم روبرو میشود.
تقریباً همه حرفه ایها بدون توجه به جایی که کار میکنند با امواج ابهام سروکار دارند. این چالشها مشکلاتی هستند که همه میتوانند ببینند، اما هیچکس مالک آن نیست، جلساتی با شرکتکنندگان زیاد اما بدون رهبران روشن، زمینهای جدید با موانعی که قبلاً دیده نشدهاند، اهدافی که با نزدیکتر شدن تغییر میکنند و نیازهای کاری که سریعتر از رشد تواناییهای فرد افزایش مییابد. این چالشها، که زمانی خارقالعاده تلقی میشدند، به واقعیتهای روزمره و همیشگی محل کار مدرن تبدیل شدهاند، و نحوه نگاه و واکنش بازیکنان تأثیرگذار به این عوامل خارجی، در مرکز چیزی است که آنها را بهطور فوقالعاده ارزشمند میکند.
چالشهای روزمره
بازیکنان تاثیرگذار به این نیروهای همیشگی و ناامیدی در محل کار واکنش متفاوتی نشان میدهد
مشکلی که باید از آن اجتناب کرد
اگر در یک سازمان پیچیده یا یک محیط پویا کار میکنید، میدانید که چالشها اجتناب ناپذیر هستند. با این حال، بسیاری از ما تمام تلاش خود را میکنیم تا از آنها دوری کنیم. اما چه اتفاقی میافتد وقتی سعی میکنیم از این مشکلات بگذریم؟ اریک بولز، گیرنده عریض NFL، لحظهای از ضعف را در سال تازه کاری خود با نیویورک جاینت بازگو کرد. به عنوان یک گیرنده گسترده، نقش او دویدن، گرفتن پاسها و ادامه دویدن بود. بنابراین ذهنیت او به عنوان یک بازیکن این بود که از ضربه خوردن جلوگیری کند. اما علاوه بر پخش رسیور واید، در تیمهای ویژه به عنوان فلایر بازی میکرد. در حین شروع، وظیفه او این بود که به سرعت در زمین به سمت بازیکنان حریف بپرد و ترکیب تهاجمی آنها به نام "گوه" را بشکند - دیواری انسانی از مسدود کنندههای عظیم که جلوی بازکننده شروع بازی خود میدوند تا از ضربه زدن به گیرنده جلوگیری کنند. در یکی از اولین بازیهای فصل خود، همانطور که او با این مانع عظیم روبرو شد و قصد داشت هر چیزی را که سر راهش بود از بین ببرد، غریزه او برای جلوگیری از ضربه زدن به کار افتاد. به جای ضربه سر به گوه، به سمت چپ برید و دور آن دوید. او سپس با موفقیت تکل را از پشت انجام داد، اما در خط 45 یارد به جای 20 قدم. همانطور که بولز میگوید، "ترس گران است." این پیشرفت 25 یاردی در نهایت به قیمت بازی و شانس صعود به پلی آف در پایان فصل برای غولها تمام شد. همانطور که بولز میگوید، "ترس گران است." این پیشرفت 25 یاردی در نهایت به قیمت بازی و شانس صعود به پلی آف در پایان فصل برای غولها تمام شد. همانطور که بولز میگوید، "ترس گران است."4
مطالعه ما نشان داد که متخصصان معمولی به این موقعیتهای دشوار برخورد میکنند که گویی چالش مزاحم است، بهرهوری آنها را کاهش میدهد و انجام کارشان را برایشان دشوار میکند. آنها آنها را به عنوان مشکلاتی برای دویدن و اجتناب از آنها میبینند تا اینکه مستقیماً با آنها برخورد کنند. علاوه بر این، افراد کم مشارکت آنها را نه تنها تهدیدی برای بهره وری بلکه تهدیدهای شخصی میدانند که میتواند موقعیت یا وضعیت سازمانی آنها را به خطر بیندازد. در جایی که دیگران ممکن است یک زنبور را ببینند اما از یک گروه کامل ترس داشته باشند، Impact Player در حال کشف چگونگی ساخت کندو و برداشت عسل است.
فرصتی برای افزودن ارزش
بازیکنان تاثیر در مطالعه ما چالشهای روزمره را به عنوان فرصت میبینند. برای بازیکنان تاثیرگذار، مسیر نامشخص و تغییر اولویتها شانسی برای افزودن ارزش هستند. آنها از مشکلات آشفته ای که دیگران را عصبانی میکند یا خنثی میکند، انرژی میگیرند. عدم وضوح آنها را فلج نمیکند. آنها را تحریک میکند. دعوتها برای ایجاد تغییرات جذاب هستند، نه ترسناک. شاید اساساً این باشد که آنها مشکلات را به عنوان حواس پرتی از شغل خود نمیبینند. بلکه آنها شغل هستند - نه فقط شغل آنها، بلکه کار همه.
لنز تهدید در مقابل. لنز فرصت
بازیکنان تأثیرگذار تمایل دارند فرصتها را در جایی ببینند که دیگران تهدید میبینند
به عنوان مثال، هنگامی که جترو جونز برای شغل مدیر مدرسه راهنمایی تانانا در فیربنکس آلاسکا مصاحبه کرد، متوجه شد که مدرسه به دلیل کاهش ثبت نام در نظر گرفته شده است که تعطیل شود. مدرسه تا یکی دو سال آینده به کار خود ادامه میدهد، اما بدون تغییر عمده و افزایش ثبتنام، تعطیل میشود. جای تعجب نیست که کارکنان احساس ناامیدی کردند و نسبت به آینده مدرسه نسبتاً بدبین بودند.
اما جترو این کار را پذیرفت و فرصتی برای نوآوری از جانب دانش آموزان احساس کرد. در اولین جلسه کارکنان خود، او چالشها را تصدیق کرد، اما به کارکنان گفت: «ما در موقعیت بسیار خوبی هستیم. همه پیش بینی میکنند که این مدرسه تعطیل شود. ما چیزی برای از دست دادن نداریم، که به ما فرصتی منحصر به فرد میدهد تا ریسک کنیم و کارها را متفاوت انجام دهیم."5کارکنان با مایل به دادن فرصتی به مدیر جدید، شروع به فکر کردن به روش هایی کردند که بتوانند تجربه یادگیری را برای هر دانش آموز شخصی سازی کنند، که Jethro با آموزش کارکنان و منابع دیگر از آن پشتیبانی کرد. کارکنان به جای احساس خطر از احتمال بسته شدن مدرسه، انرژی گرفتند و دانش آموزان را نیز درگیر کردند. دانش آموزان با همکاری معلمان پیست هاکی ساختند، مبلمان را تعمیر کردند و اتاقهای فرار را ساختند. آنها برنامهها و باشگاهها را شروع کردند. به زودی آنها یک تیم رقص، یک سازمان خدماتی و برنامه هایی برای آموزش زبان اشاره، افزایش آگاهی در مورد خودکشی و جلوگیری از قلدری داشتند.
با در نظر گرفتن این تهدید به عنوان فرصتی برای اختراع مجدد، تیم مدرسه راهنمایی تاننا مسیر مدرسه را تغییر داد. آنها بدون اینکه بدانند، در این فرآیند، مدلی برای یادگیری شخصی ساختند که سپس در سراسر منطقه تکرار شد. مدرسه راهنمایی Tanana هنوز هم امروز باز است و تحت رهبری جدید در حال پیشرفت است. اگرچه تهدید تعطیلی مدارس از بین رفته است، ذهنیت فرصتها همچنان ادامه دارد. جانشین جترو گفت: «زمانی که کووید-19 شیوع پیدا کرد، معلمان ما از دست ندادند. مقدمات از قبل فراهم شده بود و ذهنیتهای جدیدی را ایجاد کرده بودند. کووید-۱۹ و یادگیری مجازی تنها موانع جدیدی بودند که باید با آن مقابله کنیم.»
به طور خلاصه، بازیکنان تاثیرگذار چالشهای روزمره را از دریچه فرصت میبیند در حالی که دیگران همان چالشها را از طریق یک لنز تهدید میبینند. این تفاوت اساسی در چشم انداز، بازیکنان تاثیرگذار را از دیگران جدا میکند.
Reviews