جهانی شدن آموزش
27000 تومان
مقدمه
از سال 1980 انقلابی از علاقه ها به ایده ی جهانی شدن به وقوع پیوست. در سرتاسر این دوره شاهد افزایش بی سابقه ی نفوذ و شهرت طیف وسیعی از سازمانهای فراملی[1] و چندملیتی بودهایم. در حال حاضر یک طیف وسیع و گسترده ای از تغییرات به واسطه جهانی شدن به وجود آمده است که مسایل مربوط به آموزش، اقتصاد و سیاست در این تغییرات سهی دارند.
ظهور پارادیم و پیشینه تاریخی جهانی شدن
بهعقیـده هگل، هرچیزی هنگـامی که ضرورتاً از مرحلـهای به مرحله دیگری میرود، پیشینه تاریخی خود یا فرآیندی را که به آن حرکت در رسیدن به مرحله بعد انجامیده است، در درون با خود حمل میکند. وقتی نظامی برمیافتد و نظامی دیگر جانشین آن میشود، نظام جدید جبراً حاوی عناصری از نظام قدیم به صحنه میآید و در سیر تکاملی خود باید آن عناصر را به سطح یا سنتزی بالاتر برساند. طبق فلسفه هگل، هر روندی همواره حاوی گامهایی است که به آن انجامیده است. سئوالی که در اینجا مطرح این است که آیا ما با پدیده نوینی روبهرو هستیم که از گذشته گسست کامل دارد؟یا اینکه روندی است که ریشه در اعماق تاریخ دارد؟ اگر با نگرشی تاریخی به سیر و حرکت زندگی بشر نگاه کنیم، میتوانیم مفهوم جهانی شدن یا جهان باوری را در این تطور تاریخی بهنحوی بیابیم. شاید در مقام اندیشه برای نخستین بار مکتب صوفیگرایان و مخصوصاً رواقیان پس از ارسطو اولین کانون اندیشهای بود که در برابر بستگیهای منطقهای و محلی، برادری همه انسانها یا مفهوم «جهان وطنی» را مطرح نمود. اندیشه دینی مسیحیت نیز بهدنبال ایجاد یک جهان صلحآمیز بود. کاتولیک ریشه در کلمهای دارد که می توان از آن به «جهانی شدن» تعبیر کرد که میخواهد اندیشه مسیحیت را بهعنوان یک باور عامّه در سراسر دنیا به شعار صلح و دوستی مبدل کند. دین اسلام نیز بهعنوان آخرین مکتب آسمانی داعیههای جهانشمولی داشته و مکتب خود را مایه سعادت کل بشریت، فارغ از هر نژاد و ملیت و مرزی میداند و بر این نکـته تأکید دارد که قوانین آن برای همه جهانیان است. فلسفه علم به ما میآموزد که بستر اصلی تغییرات یک پدیده در درون و به دلیل رشد و تغییرات حاصل از کنش و واکنـشهای عناصر عمـده درونی تشکیل دهنده آن پدیده قـرار دارد، با ایـن وجود میبایست برای درک تغییرات یک پدیده توجه اصلی را به تحولات و عناصر حاکم بر تحولات درونی آن پدیده مبذول نمود. در این راستا نگرشی اجمالی به تحولات بعد از قرون وسطی در غرب ضروری مینماید؛ پس از خاتمه یافتن قرون وسطی ما وارد عصری می شویم که به عصر رنسانس از آن یاد می شود، عصری که بنا به عقیده برونوفسکی سرچشمه دنیای مدرن است(حمیدی، سرافرازی، 1390).
در این عصر که چاپ سریع کتابها با حروف قابل انتقال آغاز گشت و تحول شگرفی در زمینه گسترش آن بهمیان مردم بهیاری کتابهای چاپی و ورود عصر نوزایی بهحوزه عمومی مردم بهوقوع پیوست، در حقیقت رنسانس بهعنوان نقطه اوج شکل گیری تمدن مدرن قرن با شکل گیری عصر مدرنیته، مطرح شد و ما وارد بستر یک تمدن جدید غربی شدیم. متعاقب آن طی مراحلی، عصر ناسیونالیسم شکل گرفت. تا اینکه با انقلاب کبیر فرانسه ساختار حاکمیت در برابر سطح انتظارات مردم به چالش کشیده شد. بدین معنا که تا انقلاب کبیر فرانسه چندان تفاوت اساسی بین حکومتها از نظر عملکرد در سطح جهانی وجود نداشت. با انقلاب فرانسه سطح انتظارات مردم از حکومت شکل میگیرد. شهروندان صاحب حقوق مدنی می شوند. بنابراین شهروندان صاحب بخشی ازقدرت میشوند و یک نوع تعادل میان حاکمیت و مردم برقرارمیشود، ولی هنوز بحث ناسیونالیسم بهعنوان اصلی ترین عامل در روابط بینالمللی حاکم است. جنگ جهانی اول نتیجه تعارضی است که در قواره ناسیونالیسم بهوجود آمد و پس از جنگ نیز نهاد جامعه ملل متحد نخستین نهاد جهـانی بود که کشـورها از طـریق آن میتوانستند نگاهی فراملیتی به خارج از مرزهای خود بیفکنند و ملتها در ورای مرزهای ملی خویش یک نگاهی جهانی داشته باشند. از سوی دیگر بعد از جنگ جهانی دوم وضعیت نوین اقتصادی ناشی از صلح پس از 1945م و سلطه نسبی آمریکا بهنظر میرسد سر منشاء شرایط نوین جهان و نضج «جهانی شدن» به شیوه نوین شد. مفهوم «جهانی شدن» از اوایل دهه 80 به بعد متداول شد و در دهه 90 ظهور و بروز عینی تری پیدا کرد. انقلاب در فناوری و اطلاعات و ارتباطات و پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در تشدید و تسریع روند جهانی شدن نقش اساسی داشته و زمینههای بسط و گسترش وجوه مختلف آن را بیش از پیش فراهم ساخته است (حمیدی، سرافرازی، 1390).
[1] supranational
ناموجود
مقدمه
از سال 1980 انقلابی از علاقه ها به ایده ی جهانی شدن به وقوع پیوست. در سرتاسر این دوره شاهد افزایش بی سابقه ی نفوذ و شهرت طیف وسیعی از سازمانهای فراملی[1] و چندملیتی بودهایم. در حال حاضر یک طیف وسیع و گسترده ای از تغییرات به واسطه جهانی شدن به وجود آمده است که مسایل مربوط به آموزش، اقتصاد و سیاست در این تغییرات سهی دارند.
ظهور پارادیم و پیشینه تاریخی جهانی شدن
بهعقیـده هگل، هرچیزی هنگـامی که ضرورتاً از مرحلـهای به مرحله دیگری میرود، پیشینه تاریخی خود یا فرآیندی را که به آن حرکت در رسیدن به مرحله بعد انجامیده است، در درون با خود حمل میکند. وقتی نظامی برمیافتد و نظامی دیگر جانشین آن میشود، نظام جدید جبراً حاوی عناصری از نظام قدیم به صحنه میآید و در سیر تکاملی خود باید آن عناصر را به سطح یا سنتزی بالاتر برساند. طبق فلسفه هگل، هر روندی همواره حاوی گامهایی است که به آن انجامیده است. سئوالی که در اینجا مطرح این است که آیا ما با پدیده نوینی روبهرو هستیم که از گذشته گسست کامل دارد؟یا اینکه روندی است که ریشه در اعماق تاریخ دارد؟ اگر با نگرشی تاریخی به سیر و حرکت زندگی بشر نگاه کنیم، میتوانیم مفهوم جهانی شدن یا جهان باوری را در این تطور تاریخی بهنحوی بیابیم. شاید در مقام اندیشه برای نخستین بار مکتب صوفیگرایان و مخصوصاً رواقیان پس از ارسطو اولین کانون اندیشهای بود که در برابر بستگیهای منطقهای و محلی، برادری همه انسانها یا مفهوم «جهان وطنی» را مطرح نمود. اندیشه دینی مسیحیت نیز بهدنبال ایجاد یک جهان صلحآمیز بود. کاتولیک ریشه در کلمهای دارد که می توان از آن به «جهانی شدن» تعبیر کرد که میخواهد اندیشه مسیحیت را بهعنوان یک باور عامّه در سراسر دنیا به شعار صلح و دوستی مبدل کند. دین اسلام نیز بهعنوان آخرین مکتب آسمانی داعیههای جهانشمولی داشته و مکتب خود را مایه سعادت کل بشریت، فارغ از هر نژاد و ملیت و مرزی میداند و بر این نکـته تأکید دارد که قوانین آن برای همه جهانیان است. فلسفه علم به ما میآموزد که بستر اصلی تغییرات یک پدیده در درون و به دلیل رشد و تغییرات حاصل از کنش و واکنـشهای عناصر عمـده درونی تشکیل دهنده آن پدیده قـرار دارد، با ایـن وجود میبایست برای درک تغییرات یک پدیده توجه اصلی را به تحولات و عناصر حاکم بر تحولات درونی آن پدیده مبذول نمود. در این راستا نگرشی اجمالی به تحولات بعد از قرون وسطی در غرب ضروری مینماید؛ پس از خاتمه یافتن قرون وسطی ما وارد عصری می شویم که به عصر رنسانس از آن یاد می شود، عصری که بنا به عقیده برونوفسکی سرچشمه دنیای مدرن است(حمیدی، سرافرازی، 1390).
در این عصر که چاپ سریع کتابها با حروف قابل انتقال آغاز گشت و تحول شگرفی در زمینه گسترش آن بهمیان مردم بهیاری کتابهای چاپی و ورود عصر نوزایی بهحوزه عمومی مردم بهوقوع پیوست، در حقیقت رنسانس بهعنوان نقطه اوج شکل گیری تمدن مدرن قرن با شکل گیری عصر مدرنیته، مطرح شد و ما وارد بستر یک تمدن جدید غربی شدیم. متعاقب آن طی مراحلی، عصر ناسیونالیسم شکل گرفت. تا اینکه با انقلاب کبیر فرانسه ساختار حاکمیت در برابر سطح انتظارات مردم به چالش کشیده شد. بدین معنا که تا انقلاب کبیر فرانسه چندان تفاوت اساسی بین حکومتها از نظر عملکرد در سطح جهانی وجود نداشت. با انقلاب فرانسه سطح انتظارات مردم از حکومت شکل میگیرد. شهروندان صاحب حقوق مدنی می شوند. بنابراین شهروندان صاحب بخشی ازقدرت میشوند و یک نوع تعادل میان حاکمیت و مردم برقرارمیشود، ولی هنوز بحث ناسیونالیسم بهعنوان اصلی ترین عامل در روابط بینالمللی حاکم است. جنگ جهانی اول نتیجه تعارضی است که در قواره ناسیونالیسم بهوجود آمد و پس از جنگ نیز نهاد جامعه ملل متحد نخستین نهاد جهـانی بود که کشـورها از طـریق آن میتوانستند نگاهی فراملیتی به خارج از مرزهای خود بیفکنند و ملتها در ورای مرزهای ملی خویش یک نگاهی جهانی داشته باشند. از سوی دیگر بعد از جنگ جهانی دوم وضعیت نوین اقتصادی ناشی از صلح پس از 1945م و سلطه نسبی آمریکا بهنظر میرسد سر منشاء شرایط نوین جهان و نضج «جهانی شدن» به شیوه نوین شد. مفهوم «جهانی شدن» از اوایل دهه 80 به بعد متداول شد و در دهه 90 ظهور و بروز عینی تری پیدا کرد. انقلاب در فناوری و اطلاعات و ارتباطات و پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در تشدید و تسریع روند جهانی شدن نقش اساسی داشته و زمینههای بسط و گسترش وجوه مختلف آن را بیش از پیش فراهم ساخته است (حمیدی، سرافرازی، 1390).
[1] supranational
محصولات مرتبط
از انتخاب موضوع تا ارسال مقاله (ویژه فنی مهندسی و علوم پایه) (کتاب الکترونیک)
اصول نگارش مقالات علمی (کتاب الکترونیک)
تکنیکهای آماری در مقالات ISI
مواد و روشها در مقالات علمی
1-1 مقدمه موفقیت در انتشار مقالههای علمی و پژوهشی علاوه بر بهرهمندی نویسنده آن از دانش تخصصی دربارۀ موضوع موردمطالعه و تسلط بر مبانی نگارش، مستلزم آگاهی از قواعدی است که آشنایی با این قواعد از طریق آموزش اصول مقالهنویسی و ممارست در امر نگارش حاصل میشود. این فصل از کتاب، علاوه بر معرفی مهمترین عناصر تشکیلدهنده مقالات علمی، به نکات اساسی در نگارش هر یک از این عناصر میپردازد و نگاه داوران به هر یک از این عناصر بررسی میکند. اکثر مقالههای علمی طبق یک فرمت به نام IMRAD (شکل 1-1) تهیه میشوند. این اصطلاح مخفف حروف اول کلمات Introduction (مقدمه)،Materials (مواد)،Methods (روشها)،Results (نتایج) و Discussion (بحث) است. با پذیرفته شدن واژه IMRAD بهعنوان یک استاندارد از سوی موسسه استانداردهای ملی آمریکا برای اولین بار در سال 1972 و سپس در سال 1979، این واژه تبدیل به انتخاب اکثر نشریههای تحقیقی شد. باید در نظر داشت که این واژه یک الگو یا فرمت را نشان میدهد، نه یک لیست کامل از عناوین یا بخشهای مقالات تحقیقی. سایر بخشهای یک مقاله عبارتاند از: عنوان (Title)، نویسندگان (Authors)، کلمات کلیدی (Key words)، چکیده (Abstract)، نتیجهگیری (Conclusions) و منابع (Refrences). علاوه بر این برخی از مقالات، شامل بخش سپاسگزاری (Acknowledgement) و پیوست (Appendix) نیز میباشند. بخش مقدمه، حوزه و هدف تحقیق را با در نظر گرفتن دانش و اطلاعات موجود در مورد موضوع شرح میدهد. مواد و روشها چگونگی انجام تحقیق را شرح میدهند، بخش نتایج اعلام میکند که چه چیزی در تحقیق یافت شده است؛ و بخش بحث، معنا و اهمیت نتایج را شرح داده و پیشنهاداتی را برای مسیر تحقیقات آتی ارائه میدهد. باید دقت کرد که باید طبق دستورالعملهایی که ژورنال (نشریه) به نویسندگان داده است، تهیه شود. یک نکتۀ مهم که باید به یادداشت این است که سبک استاندارد یا ثابتی وجود ندارد که تمام نشریهها از آن پیروی کنند. هر نشریه سبک مخصوص به خود را دارد، اما همگی دارای دستورالعملهای مخصوص به خود برای نویسندگان هستند. لطفاً پس از انتخاب یک نشریه که مایلید دستنوشتهی خود را به آن تحویل دهید دستورالعملهایی که نشریه به نویسندگان داده است را دنبال کنید که معمولاً میتوانید این دستورالعملها را در هر جلد نشریه یا در صفحۀ وب نشریه بهآسانی پیدا کنید. گاهی اوقات بعضی از بخشها ممکن است توسط بخشهای دیگر ارائه شوند و یا بهطور مفصلتر بیان شوند بهعنوانمثال بخش «نظریه» بهجای بخش مواد و روشها. دیگر تغییرات عبارتاند از ترکیب کردن بخش نتایج و بحث در یک بخش و گنجاندن «نتیجهها» بهعنوان بخش آخر بحث. یکروند جدید، ارائه دادن تنها وجوه مهم مقاله و حذف کل وجوه اضافی یا «کماهمیتتر» همچون «مطالب تکمیلی» در وبسایت نشریه است. مقالات انتقادی دارای بخش «نتایج و بحث» نیستند و معمولاً از عناوین دیگر بهجای عناوین IMRAD استفاده میکنند. شکل 1-1 اجزا مختلف فرمت IMRAD از امتیازهای مهم یک مقاله میتوان به مختصر و مفید بودن، بِروز بودن و جامع بودن آن اشاره کرد؛ ازجمله مواردی که محقق در گزارشنویسی پژوهش خود (مقاله) باید بدان توجه کند، پرهیز از حاشیه روی و زیادهگوییِ افراطی است؛ همچنان که خلاصه گویی نباید به حدی باشد که به ابهام و ایهام منجر شود. 1-2 مواد و روشها (Materials and Methods) یکی از مهمترین قسمتهایی که میباید هم در یک کار پژوهشی و هم مقاله برآمده از آن با دقت مستند و مطرح شود، روششناسی پژوهش است، چراکه روش، امکان آزمونپذیری و در نتیجه ابطالپذیری را فراهم میکند. در هر پژوهش و مقالهای، پژوهشگر و مقالهنویس میتواند روششناسی خاصی را که تحت تأثیر فلسفه او، موقعیت و بافت کار و ماهیت مسئله خود است انتخاب کند؛ بنابراین میتوان انتظار داشت، کارهایی که با روششناسیهای گوناگون انجام میشوند به نتایج گوناگون برسند. پس در هر کاری لازم است، روششناسی آن با دقت مستند و مطرح گردد تا امکان انجام آن امکانپذیر شود. وقتی نویسنده مقاله میخواهد بخش روششناسی خود را بنویسد، میباید درباره انواع رویهها و روشهایی که از آغاز پژوهش خود تا نتیجهگیری بهکاربرده است، بهصورت هدفمند صحبت کند. در اینجا به نحوه انجام پژوهش و رسیدن به پاسخهای پژوهشی به پرسشهای پژوهش، رویههای جمعآوری و تحلیل دادهها و نحوه ساختاردهی نتایج بر اساس اطلاعات بهدستآمده از دادههای پژوهش پرداخته میشود. هر پژوهشگر ممکن است برای انجام پژوهش خود از چند روش نظیر کیفی یا توصیفی و چند رویه برای جمعآوری دادههای کمی یا کیفی خود مانند مصاحبه، یا پرسشنامه استفاده کند؛ بنابراین در نگارش روششناسی باید بهصورت کامل راهبردهای پژوهشی پژوهشگر که این روشها در قالب آن شکل میگیرند، مطرح شوند. راهبردهای پژوهشی[1] رویهای برای دستیابی به یک هدف پژوهشی ویژه مانند نمونهگیری، جمعآوری دادهها، یا تحلیل دادهها است بنابراین میتوان در مورد راهبردهای نمونهگیری یا راهبردهای تحلیل دادهها صحبت کرد. باید توجه کرد که بهکارگیری راهبردهای پژوهشی مستلزم توجه کامل بهحکم یا عنوان مقاله انتخابی است. راهبردها و یا روشها باید مبتنی بر مسئله پژوهشی انتخاب و بعد بهصورت دقیق در بخش روششناسی پژوهش بهصورت استدلالی و انتقادی و یا حداقل توصیفی مطرح شوند. دانستن و تبیین هدفهای عمده روششناسی، اولین گام در راستای نگارش بخش روششناسی است. برای نمونه لازم است بهطور مفصل در مقاله، راجع به نحوه کشف، جمعآوری و تحلیل دادهها و اطلاعات ارائهشده در مقاله توضیح داده شود تا هم تکرار و آزمونپذیری ادعاهای مقاله را امکانپذیر کند و هم به خواننده مقاله این امکان را بدهد تا در مورد اعتبار پژوهش و ادعاهای ذکرشده در پژوهش و در نتیجه تأیید یا عدمتأیید نتایج بحث کند. در نگارش بخش روششناسی باید به نوع اطلاعات ارائهشده و شکل ارائه اطلاعات توجه کرد. بهطورکلی میتوان گفت هدف این بخش، بیان ساده و مستقیم آنچه انجامشده است، چگونگی و زمان انجام آن و چگونگی تجزیهوتحلیل و ارائهی دادههاست. این بخش باید تمام اطلاعات موردنیاز که به محققان دیگر امکان قضاوت در موردتحقیق یا در حقیقت تکرار آزمایش را میدهد را فراهم کند. این بخش باید موارد زیر را در برداشته باشد:- معرفی پروژه (Research Site)
- روششناسی (Methodology)
- ابزار پژوهش (Research Tools)
- جامعه پژوهش (Research Population)
- محدوده و محدودیتها (Limits and Limitations)
- اجتناب از ابهامات در اختصارات یا نامها.
- بیان تمامی مقادیر بر حسب واحدهای استاندارد.
- شرح کامل تمام مواد شیمیائی، بطوریکه محققان دیگر بتوانند آنها را دقیقا در تحقیقات خود استفاده کنند.
- اجتناب از اطلاعات نامربوط و غیر ضروری که ربطی به نتایج ندارند یا خواننده را گیج میکنند.
- استفاده از افعال در زمان گذشته برای نگارش قسمت مواد و روشها.
- روش هایی که همه در رشته شما و زمینه های مرتبط با آن ها آشنایی دارند: ذکر کردن این روشها (مانند روش های تعیین pH محلول) ضروری نیست.
- روش هایی که کمتر معمول اند، اما همه جا اثبات شده هستند: این روش ها (مانند استخراج پروتئین از سلول ها) باید بطور خلاصه همراه با منبع و اگر ضروری باشد همراه نماد مناسب برای مواد و روش استاندارد به کار برده شده، ذکر شوند.
- روش هایی که تا حدودی غیر معمول اند یا به مشخصات و شرایط آزمایشگاهی برای کاربرد نیاز دارند: این موارد باید با جزئیاتی ذکر شوند که اشخاص بتوانند با مراجعه به شرح اصلی روش و شرایط خاصی که شما به کار برده اید، آزمایش را تکرار کنند.
- روش های جدیدی که شما آنها را در خصوص تحقیق خود در مقاله شرح داده اید: این روش ها باید با جزئیات کامل مانند کلیه واکنش دهنده ها، شرایط و تجهیزات به دقت معرفی شوند. همچنان که شرح خود را می نویسید باید خاطر نشان کنید که چه زمانی و چگونه مراقبت هایی برای رسیدن به موفقیت لازم است.
- ترتیبی که در شرح روش هایتان اعمال می کنید، باید به ترتیب روش هایی باشد که بر اساس آنها به نتایجتان دست یافته اید. بهطور معمول بعد از تعیین منبع نمونه ها و واکنش دهنده ها، آزمایش های مربوط به آنها را ذکر کنید و در نهایت روش هایی که برای تحلیل دادههایتان به کار برده اید بنویسید. بویژه باید مقدار هر نمونه را که تجزیه و تحلیل کرده اید و تعداد دفعاتی که هر کدام از آزمایش ها را تکرار کرده اید مشخص کنید. همچنین مشخص کنید نتایجی را که با انحراف استاندارد (خطای استاندارد) نشان می دهید از تعداد خاص نمونه کسب شده یا از تعداد تکرار آزمایشها تعیین شده است. زمانی که دادههای تحلیل آماری خود را مطرح می کنید، باید روش های آماری به کار برده شده و نیز معیار تأیید اهمیت اختلاف بین نتایج را در متن بگنجانید.
- اگر تحقیق شما در برگیرنده های فرضیه های نظری و محاسباتی پیچیده ای است، باید تاریخچه نظریه و جزئیات محاسباتی را به همراه بازنگری در محاسبات، در حد لزوم ذکر کنید.
- اگر تحقیق شما شامل نمونه های بیولوژیک باشد، باید جزئیات آنها را در شروع این بخش ذکر کنید. اگر نمونه های انساتی یا خود انسان نمونه مورد بررسی باشد، باید مشخص کنید برای مؤسسه خود از کمیته تحقیقات انسانی[2] یا ارگان های معادل آن مجوز گرفته اید.
- اگر از نمونه حیوانات استفاده می کنید، باید منبع آنها را نیز ذکر کنید و تأیید کنید که با آنها همانطور که مؤسسه یا منبع مالی شما تعریف کرده، بر اساس شیوه های انسانی رفتار شده است. همچنین باید جزئیات نگهداری و مراقبت از حیوانات تا قبل از انجام آزمایش ها نیز مشخص شود.
- اگر از سلول بعنوان مواد استفاده می کنید باید منابع را با تمام جزئیات مشخص کنید تا دیگر محققان بتوانند نمونه هایی از همان سلول را خریداری کنند.
- به محض شروع توضیح روش ها باید چار چوب صحیحی برای واحد های اندازه گیری بیان کنید. در بیشتر مجلات از سیستم اندازه گیری SI استفاده می شود. علاوه بر کاربرد صحیح واحدها باید بدانید که چگونه از (/) یا بالا نویسی به جای شکل محاوره ای (هر) استفاده کنید. بعنوان مثال اگر بگویید چندین گرم به ازای هر لیتر، باید از میان g/l، gl-1 و l-1 یکی را انتخاب کنید که بطور معمول از شکل آخر استفاده میشود. توجه کنید واحد های متن، شکل ها و جداول مقاله باید یکسان و یکنواخت بکار برده شوند.
کتاب کوچینگ تحصیلی (کتاب الکترونیک)
کتاب کوچینگ تحصیلی : سعید جوی زاده ،علیرضا احمدیان و هاجر صفری (کتاب الکترونیک)
مکاتبات بینالمللی در پژوهشگری
[real3dflipbook id='8']
ارتباطات
واژه ارتباط که معادل واژه Communicationدر زبان انگلیسی است، در فارسی به صورت مصدری به معنای پیوند دادن و ربط دادن استعمال می شود. در این زمینه پژوهشگران علوم اجتماعی و متخصّصان علوم ارتباطات، تعاریفی را ذکر کرده اند که یکی از بهترین تعاریف، متعلق به چارلز کولی (جامعه شناس امریکایی) است. کولی در کتاب خود به نام «سازمان اجتماعی»، ارتباط را چنین تعریف می کند: «ارتباط، ساز و کاری است که روابط انسانی بر اساس و به وسیله آن به وجود می آید و تمام مظاهر فکری و وسائل انتقال و حفظ آنها در مکان و زمان بر پایه آن توسعه پیدا می کند. ارتباط، حالات چهره و رفتارها و حرکات و طنین صداها و کلمات و نوشته ها و چاپ و راه آهن و تلگراف و تلفن و تمام وسایلی را که اخیرا در راه غلبه بر مکان و زمان ساخته شده اند، همه را، در برمیگیرد. در این تعریف، چند عنصر وجود دارد که با تحلیل آنها، اهمیت پدیده ارتباط و نقش وسایل ارتباطی روشن می شود، بدین ترتیب: الف) ارتباط، مبنای اساسی روابط انسانی به شمار می آید. ب) روابط انسانی به وسیله ارتباط، عملاً برقرار می شود. ج) وسیله انتقال است که محتوای روابط انسانی و اطلاعات را از شخصی به شخص دیگر یا از گروهی به گروه دیگر منتقل می کند. ارتباط به صورت مفرد (Communication)شامل چگونگی انتقال یک مطلب به یک فرد است ؛ اما کلمه ارتباطات به صورت جمع (Communications)به وسایل و روش های ارتباطی اطلاق می شود. از این رو، کلیه روابط و مناسبات و مُفاهمه هایی که از طریق روزنامه، تلویزیون، رادیو، اینترنت، کتاب، پوستر، سخنرانی، کاسِت های صوتی و... برقرار می شوند، از انواع ارتباطات به شمار می آیند. در واقع، هر انتقال پیامی، یک ارتباط محسوب می شود.2-2- انواع ارتباط
ارتباط مستقیم و شخصی: ارتباطی است که بدون واسطه بین شخص پیام دهنده و شخص پیام گیرنده ایجاد می شود. در این نوع ارتباط، اطلاعات و پیام، مستقیما مبادله می شود، مثل گفتگو بین دو یا چند نفر. مهم ترین خصوصیت این نوع ارتباط، صمیمی بودن و دوستانه بودن این ارتباط است. ارتباط غیر مستقیم و غیرشخصی: در این نوع از ارتباط، واسطه ای بین فرستنده و گیرنده پیام وجود دارد، به این شکل که فرستنده و گیرنده پیام، همدیگر را نمی شناسند و فقط پیام ارتباطی توسط وسیله ارتباطی (کتاب، مجله و...) به مخاطبان می رسد. ارتباط جمعی: ارتباط غیر مستقیمی که از طریق تلویزیون، رادیو، مطبوعات پرتیراژ و وسایل مشابهِ ارتباطی (رسانه های گروهی) ایجاد می شود، ارتباط جمعی نامیده می شود. این نوع ارتباط، بین هزاران نفر از افرادی که همدیگر را نمی شناسند، به وجود می آید. در این نوع ارتباط، دیگر محدودیت زمانی و مکانی ای که در ارتباط های مستقیم و شخصی وجود داشت، وجود ندارد. خصوصیت دیگر، این است که در این نوع از ارتباط، امکان حفظ و دوام پیام ها به صورت چاپی یا نوار و فیلم در طول زمان وجود دارد.2-3- تفاوت ارتباطات در گذشته با عصرامروز
نخستین ویژگی ارتباطات جمعی در عصر حاضر (در مقابل ارتباطات سنتی که در گذشته وجود داشت)، غیرشخصی بودن پیام هایی است که از طریق وسایل ارتباط جمعی در اختیار انسان ها قرار می گیرد. ارتباط در گذشته از طریق چهره به چهره و بدون واسطه انتقال پیدا می کرد ؛ اما امروزه ارتباطات از طریق وسایل ارتباطی (نظیر رادیو و تلویزیون و...) صورت می گیرد، که پیام ها بدون تماس مستقیم میان پیام دهنده و پیام گیرنده منتقل می شود. دومین ویژگی ارتباطات جمعی در عصر حاضر، نهادی بودن آنهاست. در گذشته ارتباطات به طور تصادفی صورت می گرفت. اغلب در برخوردهای تصادفی، اطلاعاتی را از طریق گوش و دهان مبادله می کردند ؛ اما در عصر امروز، تکنیک های ارتباط جمعی به طور ارادی و عَمدی در قالب نهادهای اجتماعی به کار خود ادامه می دهند. فرستنده های رادیویی و تلویزیونی و استودیوهای سینمایی از این قبیل نهادها به شمار می آیند. سومین ویژگی ارتباطات جمعی در عصر حاضر، وابستگی ارتباطات جمعی به سایر عناصر زندگی اجتماعی است. توسعه مطبوعات با گسترش سواد و تحصیلات در جامعه، رابطه ای نزدیک دارد، و از سوی دیگر، با گسترش وسایل ارتباط جمعی، سطح زندگی اعضای جامعه نیز دگرگون شده است. انسان از طریق وسایل ارتباط جمعی، تشویق به مطالعه و بالا بردن سطح آگاهی های خود می شود و از طریق وسایل ارتباط جمعی، لحظه به لحظه با وقایع و رویدادهای سیاسی و فرهنگی جهان آشنا می شود و این آشنایی در عملکرد و رفتار وی در جامعه مؤثر است. با گسترش وسایل ارتباط جمعی، سطح فرهنگ ها و آداب و رسوم اعضای جامعه نیز دگرگون شده است. آمدن مُدها به بازار، تغییر نوع برخورد و گفتارهای اعضای جامعه، تغییر نوع زندگی مردم و... معلول ارتباطات جمعی به شمار می آیند. به طور کلی می توان یادآور شد که توسعه یافتگی با ارتباطات جمعی رابطه نزدیک دارد. اگر نگوییم ارتباطات جمعی معلول توسعه یافتگی است ، اما دست کم به این نتیجه می توان رسید که ارتباطات جمعی از عوامل توسعه یافتگی به شمار می آیند.2-4- ارتباطات کلامی و غیر کلامی
2-4-1- ارتباطات کلامی
مجموع روابطي را كه از طريق گفتن و گفتگو حاصل مي شود ارتباط كلامي مي گويند. براي اينكه در ازتباط موفق شويم بايد با دقت از كلمات استفاده كنيم . هر كلمه اي احساسات ، عواطف خاص و عملكرد متفاوتي را در افراد برمي انگيزد. اگر كلمات در جا و مكان مناسب خود بكار برده شوند به سرعت برق بر جسم و روح افراد تاثير مي گذارند. بنابراين شايسته است از بكارگيري كلمات منفي همچون نمي توانم ، غيرممكن است ، امكان ندارد، هرگز و ... پرهيز شود. شما بايد از نيروي كلمات و تاثيري كه در ديگران دارند آگاهي داشته باشيد.كلمات، در پيامي كه به ديگري منتقل مي كنيد تاثير فراواني دارند. بنابراين از بكار گرفتن كلمات برحسب عادت و بدون انديشه خودداري كنيد. فراموش نكنيد كه فرمان دادن يكي از برخورد هاي محكوم به شكست است. براي اين كه سخنان شما نافذ و موثر واقع شود بايد نظريات خود را با كلمات مناسب و در چار چوب مشخص مطرح كنيد. كلمات مي توانند تاثير مثبت داشته باشند و يا با ايجاد حالت تدافعي گفت و گو را به بحث و جدل بكشانند. پس چارچوب پيام خود را با دقت مشخص كنيد و سپس با صراحت و بدون پيشداوري حقايق را با لحن و كلامي غير مغرضانه شرح دهيد. بيان الفاظي دلپذير و موزون موجب مي شود كه شخص مقابل با متانت گوش فرا مي دهد ، حقايق را جمع بندي كند و به فكر حل مساله باشد. اما عبارات مغرضانه و كينه جويانه اغلب خشم فرد ديگر رابرمي انگيزد و او را به جبهه گيري دعوت مي كند و در نهايت روابط ، را به دشمني و تعارض و نبرد مي كشاند. يك كلمه بايد دقيقا مفهوم مورد نظر ما را در بر داشته باشد ، نه كمتر و نه بيشتر . به طور كلي كلماتي را انتخاب كنيد كه در الگوي زير بگنجد: (صريح ، كوتاه ، دقيق ، مودبانه ، صــحيح و پر محتوا). كلمات بايد روشن و صريح باشند ، يعني بتوانند به درستي درونيات شما را به ديگران منتقل كنند. مطلب را مختصر و مفيد بيان كنيد تا مخاطبين شوق شنيدن را از دست ندهند.2-4-2- ارتباطات غیرکلامی
ارتباطات را می توان فرایند انتقال یامبادلة اطلاعات بین موجودات زنده دنیا تفسیر کرد که یکی از نیازهای اساسی و مهم وجود انسان هاست. تجربه نشان داده است که انسانها زمانیکه از هرگونه ارتباط محروم می شوند ، بسرعت افسرده شده و به سرگشتگی و دیوانگی نزدیک تر می شوند. مابه محض اینکه کلمه ارتباطات را می شنویم، بلافاصله، تلفن، رادیو، تلویز یون و یا کتاب ها و نشریات در ذهنمان مجسم می شوند و همه وسایلی که ما در ارتباطات کلامی با آن سر وکار داریم. درارتباطات کلامی ، مابا یک زبان که بتواند معانی و مفاهیم و منظورمان را انتقال دهد ، سروکار داریم. زبانی که باید بتواند با حاملها و اصطلاحات خود، زمان، فضا وشرایط روی دادها و وقایع و چگونگی آن را انتقال دهد. برچسب هائی که بتواند بوسیله معانی مختلف کلمات ، تلفظ ها و شیوه های بیان آنها ، موضوعی را از شخصی به شخص دیگر انتقال دهد و در این نقل و انتقال تصّور شنونده از وقایع همانند گوینده باشد. به راستی آیا ارتباطات کلامی ، تنها راه برقراری ارتباطات فی مابین است ؟ به واقع آیا درک اهمیت ارتباطات تنها بوسیله ابزارهای ساده و ابتدایی آن به ما هدیه شده است ؟ باعنایت به تعریف ارائه شده از ارتباطات کلامی، ارتباطات غیرکلامی مشمول تمامی حالتهای ارتباطی می شود که به یک زبان رسمی وابسته نیست. ارتباطاتی که به موجب آن ایده ها و مفاهیم بدون اینکه از مفاهیم و اصطلاحات کلامی استفاده شود ، تشریح و تفسیر می شوند. به نظرشما آیا ارتباطات غیرکلامی دارای چنان زمینه ای است که بتواند چنین تعریف مهمی رادربرگیرد؟ پاسخ مثبت است. نسلهای گذشتة ، انسان های که قبل از تاریخ می زیسته اند ، ازطریق ارتباط غیرکلامی باهمدیگر رابطه داشته اند. آنها همانند جانوران ، صداهائی از گلوی خود خارج می کردند. درواقع علائم، حرکات بدنی ، اشارات ، ترسیم نقش ها تا زمانیکه زبانی برای بیان مفاهیم آنها ایجاد شود ، نیازهای ارتباطی آنان را برآورده می ساخت .بانگاهی به اطراف خود ، در می یابیم که امروز هم روشهای متعدد برای ارتباط غیر کلامی ما را احاطه کرده اند . صرف نظر از مفاهیم ارتباطات غیر کلامی ، بیشتر اینگونه ارتباطات با حسهای ارتباط گر مرتبط اند . آخر از همه نیز این " حسّها " هستند که می توانند اطلاعات را انتقال دهند. بشر همیشه فکر می کرد که فقط 5 نوع حس دارد . بعدها دریافت که حس ششمی نیز وجود دارد . اغلب ارتباطات ما انسانها، با این حسها سر و کار دارد. ارتباط غیر کلامی مرتبط با حسهای بشری ، با حرکت ، رنگ و شکل توام است. حالت های حرکتی نیز در ارتباطات کاربرد دارند که می توانند مبهم یا روشن باشند. اگر شخصی به یک تنگ آب و سپس به دهان خود اشاره کند ، این شاید نمونه ای ازیک ارتباط حرکتی روشن و بدون ابهام باشد . یعنی آشکار است که وی تشنه است و در خواست آب می کند از طرف دیگر دراغلب موارد موقعیت های غیرقابل تفسیری نیز وجود دارند که در شرایط متفاوت معانی مختلفی را انتقال می دهند و برداشت دقیق و صحیح آن ها به عوامل مختلفی از قبیل عوامل فرهنگی ، جغرافیایی ، اجتماعی و غیره مربوط می شود. درهندوستان ، استرالیا و برخی از کشور های غربی ، چنانچه کسی سرش رابالا و سپس پائین بیاورد، به معنی تأ ئیداست اما همین حرکت در کویت دقیقاً معنی برعکس دارد و مهفوم (نه) را القاء می کند. در شبه قاره هند چنانچه یک زن با انگشت نشانه دماغ خود را لمس نماید، این حرکت نشاندهندة تعجب و شگفتی وی است. درخاورمیانه همین حرکت به معنی خدمتگزاری بوده و فرد نیت و آمادگی خود را برای انجام کار حتی تحت سرپرستی یک شخص دیگر اعلام می کند و البته این نوع حرکت ها بیشتر از سوی مردان انجام می شود. در ایران نیز اگر شخص بخواهد بگوید که من با کمال میل در خدمت شما هستم وازدستورات شمااطاعت می کنیم،دست راست خود را روی چشم راست خود میگذارد. شاید کاربرد حرکات بدنی حاصل چهارچوب بندیهای ماهرانه ای باشد که همانند زبان انسانهای کرولال کاربرد داشته باشد. ما درزندگی روزمره، بطورمداوم ترکیبی ازکلمات وحرکات راجهت بیان منظورمان بکارمیگیریم. صدا زدن کسی همراه با لبخند و گفتگو باوی ، باصدا کردن وی بدون لبخند متفاوت است .ارتباطات غیرکلامی ناخود آگاه ، آنچه که ما آن را زبان بدنی و یا درست بگوئیم زبان حرکتی (حالت اندامی)می نامیم ، یک اصطلاح علمی است .حالات بدن ما گاهی بیانگر حالات روحی روانی ما بوده بطوریکه شاید ما قادر نباشیم آن را با کلمات بیان نمائیم.کاربردزبان حرکتی می تواند بازتابی یا غیربازتابی بوده و حالت بدنی ، یا وضعیت وشرایط روحی ماهمراه پیام به شخصی که منتظردریافت پیام است،منتقل شود. زمانیکه تمرکز می کنیم ، مردمک چشممان تنگ می شود و وقتی خسته ایم ، خمیده تر به نظر می رسیم و زمانی که به هیجان می آئیم فیزیک چهره مان فرق می کند. آقای جولیوس فست[1] درکتاب معروف خود به نام (زبان حرکت بدنی) که درسال 1984 منتشر شد، بیان کرده است که زبان بدنی حاصل نفوذ فرهنگی و محیطی است. شخصی که درآمریکای شمالی زندگی می کند و به زبان حرکات بدنی آشنائی دارد ممکن است به سادگی در درک حس و قصد شخص دیگری که در اسپانیا زندگی می کند ، دچار اشتباه گردد. مطالعات نشان داده است که امکانات برخی از مؤلفه های زبان حرکت بدنی جهانی بوده و به فرهنگ و نوع جنسیت افراد و همچنین محیط آنان بستگی دارد . به هر حال طبقه بندی زبان بدنی به دو بخش وابسته به فرهنگ و عدم وابسته به آن، در مرحلة شکوفایی است. از بین حسهای پنج گانة خودمان ، حس شنوائی اساساً به ارتباطات کلامی متکی است اما می تواند در ارتباطات غیر کلامی نیز کاربرد داشته باشد. به تجربه ثابت شده است که حس متانت و آرامش، عصبانیت، بشاشیت و خوشرویی، افسردگی و امثال آن می تواند از طریق آواهای هماهنگ و موزون به دیگری منتقل شود. از آوا شناسی در درمان و بهبود افسردگی نیزاستفاده می شود. ارتباطات می تواند با حس بویایی نیز مرتبط باشد مطالعات دانشمندان ثابت کرده است که برخی از جانوران و حشرات از طریق حس بویایی امیال جنسی خود را به جفت خود منتقل می کنند. حس لامسه از مدلهای قوی و مؤثر در ارتباطات است . یک بوسه یا یک دست دادن ساده و یا در آغوش کشدن کسی، حتی یک لبخندکوچک توأم بانوازش یا بادست گذاشتن برروی دوش کسی، می توان ارتباط بسیار قوی و مؤثری برقرار نمود که حتی با صدها کلمه و حرف میسر نمی شود. برخی ها هم ادعا می کنند که با گرفتن دست کسی حتی می توانند فکر آنها را هم بخوانن . از میان اینهمه شواهد موجود در طبیعت ، باور نمی کنم که برقراری ارتباط از طریق حس چشایی میسر نباشد. تله پاتی (دوهم اندیشی) یکی از راههای ارتباط که در مورد آن بسیار صحبت شده است،یکی از امکانات برقراری اتباط بدون کلام است . تله پاتی با نفی حواس پنجگانه مرتبط است. تعمق در مورد وجود تله پاتی به آواخر قرن بیستم برمی گردد.جنجالی که توسط آقای جوزف بی رینز[2] و سایر روان شناسان دانشگاه گرونینگن[3] هلند در سال 1937 راه افتاد .آینده ممکن است روشهای دیگری را برای برقراری ارتباطات به ارمغان بیاورد. یکی از روش هائی که اخیراً بشر به آن دست یافته است، امواج مغزی است . تجربه ثابت کرده است که تمام فرایندهای مغزی که هم در حیوانات و هم در مغز انسان ها جریان دارد ، حاصل یک الگوی پیچیده ای از جریان الکتریکی لحظه ای است. هر فرایند مغزی با نمونة نوسان الکتریکی فردی تلفیق می شود . تجربه گرایان توانسته اند این نوسانات الکتریکی مغزی را ثبت کنند. همچنین آنان دریافته اند که با برگشت دادن جریان الکتریکی در مسیر طی شده ، امکان اعمال تغییر و اصلاح در ذهن دریافت کننده پیام با یک مجموعه از نمونه های خاص وجود دارد .تأثیر روش دکتر دلگادو با ایجاد جریان الکتریکی معکوس بر روی مغز یک گاو و در یک سالن و روی رینگ بوکس ، بطور دیدنی برای تماشاچیان تشریح شده است. این فرایند زمانی که بر روی یک انسان پیاده می شود، می تواند تله پاتی نام بگیرد. که تحت عنوان انتقال ویژه اطلاعات بین موجودات در طبقه بندی ارتباطات غیرکلامی جای می گیرد. در حال حاضر شاید برخی از مفاهیم ارتباطات بطور غیرمستقیم نقشهای عمده ای در زندگی روزمره،داشته باشند بهرصورت اینگونه اثر گذاریها نمی تواند مانع توقف ذهنیت سازیهای نویسندگان در زمینه های مختلف ارتباطی گردد. در داستان (گاونر) نوشتة آقای پیرس آنتونی (1976) نمونه هائی از قوانین یک نوع بازی که (زندگی) نام گرفته است، برای به تصویر درآوردن ارتباطات بکار گرفته شده است. در داستان (ژوپیتر دزد) نوشته دونالد مفیت[4] موجودات بیگانه ای خلق شده اند که فقط از طریق حس بویائی ارتباط برقراری می کنند. داستان ها و افسانه های بسیاری وجود دارند که موضوع تله پاتی را القاء می کنند اما شاید برجسته ترین آنها را بشود به کتابهای مرد ویرانگر نوشته آلفردبستر[5] (1978) و مرد کامل که توسط جان برنر (1973) به تحریر در آمده اند، اشاره نمود. کتاب مرد ویرانگر داستانی را بیان می کند که در آن هر یک از اعضاء جامعه ،یک (تله تاپ) هستند و داستان مرد کامل مسائل و موضوعاتی که در آن تله تاپی بصورت منفرد و مجزا دریک جامعه بشری معمولی مطرح است ، بازگو می کند. آرتو پی، کلارک در مورد تخلیه بارالکتریکی مغزها در داستانهای خود، جزیرة دلفین ها (1971) و داستان محدودة عمیق (1968) اشاره کرده است ، وی در این داستانها در مورد رابطة بین بشر و خالقان دریا صحبت می کند. درخصوص مزیت ها و برتری ارتباطات کلامی و یا غیر کلامی در میان مردم ، باید گفته شود که زمینه هائی وجود دارد که در آن مفاهیم ارتباطات کلامی و غیر کلامی برهم منطبق اند مثلاً فن شاعری یکی از این موارد است . یک شاعر خوب کلمات را با مهارت خاص بکار می گیرد البته نه همانند کاربرد ارتباط کلامی و نه فقط به خاطر معانی آنها بلکه کلمات گاهی به خاطر صدا و آواهایشان بکار گرفته می شوندوحتی گاهی به خاطراینکه تصویرخاصی رادرذهن مخاطب ایجادکنند ، ساخته می شوند. فرم یک شعر نیز بهمان میزان که مفاهیم آن مورد توجهند ، دارای اهمیت است. نمونة دیگر برای نشان دادن تطبیق ارتباطات کلامی و غیر کلامی به همدیگر ، موضوع داستانهای مصّور است. کتاب هائی که داستانهای آن بصورت تصاویر گرافیکی طراحی شده اند، جائیکه کلمات و تصاویر بطور تلفیقی و هماهنگ می توانند مفاهیم را انتقال دهند. مانطوریکه ملاحظه می کنید، مفاهیم ارتباطات بیشتر در بخش ارتباطات بیرونی و حسهای خارجی مورد بحث قرار گرفت. مواردی که بیشتر ، برای ارتباطات کلامی و غیرکلامی از آنها استفاده می کنیم. اما حسّهای دونی دیگری نیز وجود دارند. حس هائی که درونی هستند و مابهنگام ارتباط باخودمان از آنها استفاده میکنیم. در اینجا منظور این نیست که به فضاهای ماوراءطبیعی وارد شویم چراکه هنوزدردنیای علوم انسانی همانند یک ذره ای در مقابل عظمت جهان هستیم.2-5- تاریخچه ارتباطات
2-5-1- تاریخچه ارتباطات انسانی و تغییر انتظارات انسانها از مهارت ارتباطی
تاریخچه زندگی بشر و تاریخچه ارتباطات انسانی تقریباً از یک نقطه آغاز میشوند: از زمانی که ما روی این کرهی خاکی زندگی کردن را آغاز کردیم، عملاً ارتباط ما با یکدیگر آغاز شد. انسان (به شکلی که ما امروز میشناسیم و میتوانیم آن را بخشی از تاریخ و تمدن انسانی بدانیم) حدود دویست هزار سال است که بر روی کره زمین زندگی میکند . اما قدمت کلمات و زبان کمتر از این مقدار است. نخستین ابزار ارتباطی ما، استفاده از زبان بدن و ارتباطات غیرکلامی بود. ارتباطات غیرکلامی نسل اول ارتباطات انسانی بود. ما با باز کردن دستهای خود، به طرف مقابل نشان میدادیم که سلاحی نداریم. دستهایمان را به کمر میزدیم تا قدرتمان را نشان دهیم و به طرف مقابل بگوییم که بزرگتر از آنی هستم که تو میپنداری. دستهایمان را مشت میکردیم تا برای حمله کردن به طرف مقابل آماده باشیم. قلبمان هم، در مسیر زندگی و تکامل بر روی زمین، آموخت که در این شرایط سریعتر کار کند و خون را با فشار بیشتری به مغز و صورت و دستها بفرستد، تا در نبرد با طرف مقابل شانس پیروزیمان بیشتر باشد.چهره برافروخته و مشتهای گره کرده، از قدیمیترین علائم غیرکلامی در ارتباط ما انسانهاست. همچنین بدن ما آموخته بود که در هنگام ترس، بهتر است بخش عمدهی خون به سمت پاهایمان برود تا بتوانیم سریعتر فرار کنیم. چنین بود که رنگ صورتمان میپرید و دستهایمان سرد میشد و در یک جمله، علائم چهره و زبان بدن ما، پیام ترس و خشم و خواستهها و انتظارات ما را به طرف مقابل منتقل میکرد. نفوذ و چانهزنی و تاثیرگذاری: نسل دوم ارتباطات انسانی بود. تاریخچه ارتباطات با ظهور عصر کشاورزی، مرحله تازه ای را ثبت کرده است. در این مرحله، ما مفهوم مرز را بیشتر و بهتر از گذشته یاد گرفتیم و لازم بود مرزهای خودمان را از دیگران جدا کنیم. زمین من با زمین تو فرق داشت و زمین بیشتر به معنای غذای بیشتر و ثروت بیشتر بود. ارتباطات در این مرحله چیزی فراتر از علائم غیرکلامی اولیه بود. حالا علاوه بر پیام های غیرکلامی و نشانههایی که برای ابراز قدرت به کار گرفته میشد، قدرت کلمات هم به تدریج کاربرد پیدا کرد و توسعه یافت. انسان هزار راه و روش یاد گرفت تا به همسایهی خود اثبات کند که این زمین که تو میبینی، متعلق به تو نیست و از گذشتههای دور، متعلق به خاندان ما بوده است! در نوشتههای کهن – هزار تا سه هزارسال پیش- عمدهی آنچه از مهارت ارتباطی و تسلط کلامی میبینیم، یا در رجزخوانی جنگها بوده است و یا در دادگاهها برای ادعای حق یا احقاق حق. بنابراین چندان دور از واقعیت نیست اگر بگوییم که در این دوران، مهارت کلامی با متقاعدسازی و تاثیرگذاری، همسو و تا حد زیادی هم معنا بوده است. حتی داستانگویی را هم به نوعی میتوان زیرمجموعهی همین مهارتها در نظر گرفت. در نوشتههای قدیمی فارسی – مانند شاهنامه – اوج سخنوری را در رجزخوانیهای حماسی میبینیم. از سوی دیگر معروف است که دموستن – که از خطیبان بزرگ یونان باستان محسوب میشود- نخستین سخنرانیهای مهم خود را برای باز پس گرفتن میراث پدری انجام داد و هنر سیسرو – که از خطیبان معروف روم باستان است – انجام سخنرانیهای هیجان انگیز و آتشین و جابجایی آراء قبل از انتخابات سنا بوده است. تعدد نقشها: نسل سوم چالشهای ارتباطاتی انسانی. عصر صنعت ماجرا را پیچیدهتر کرد. یکی از مهمترین اثرات عصر صنعت بر ارتباطات انسانی، تعدد نقشها بود. حالا، انسان باید برای یکی نقش پدر را ایفا میکرد و برای دیگری مدیر. برای یک نفر کارمند بود و برای دیگری همکار. برای یک نفر فرصت بود و برای دیگری تهدید. تعدد نقشها ارتباط را از قبل هم پیچیده تر کرد. حرفهای ساده به تدریج به به معادلاتی پیچیده تبدیل شدند و هر کس، باید نقابهای متعددی را با خود حمل میکرد تا به تناسب هر محل و مجلس از آنها استفاده کند. جدا شدن گوینده از کلام: نسل چهارم ارتباطات انسانی. دوران جدید، از زمان ترویج کتابهای چاپی تا امروز که دوران رواج گستردهی شبکه های اجتماعی است، از منظر ارتباطات، با یک ویژگی مهم شناخته میشود: در دوران جدید، کلام از صاحب کلام جدا شده است. در دوران جدید، حرفها توانستند مستقل از نویسندگان و گویندگان آنها از مرزهای زمانی و مرزهای جغرافیایی عبور کنند. تکنولوژی حتی امکان عبور از مرزهای هویت را هم امکانپذیر کرد. انسان امروزی مجبور نیست مسئولیت حرفهایش را بپذیرد. او به سادگی میتواند یک پروفایل در یکی از شبکههای اجتماعی درست کند و مشخصاتی کاملاً غیرواقعی را در آن ثبت کند. او میتواند با این هویت جدید عشق بورزد یا متنفر شود. میتواند احترام بگذارد یا توهین کند. میتواند حقوق بگیرد تا از محصولی که ندیده تعریف کند و یا اینکه پول بگیرد تا از محصولی که استفاده نکرده شکایت کند. بسیاری از خشونتهای امروزی در جوامع، خشونتهای فیزیکی نیستند. بلکه خشونتهایی هستند که در کلمات و زبان خود به کار میبریم. امیدواریم با استفاده از درس مهارتهای ارتباطی، بتوانیم گفتگوهای و ارتباطها و تعاملات روزمره را از یک وظیفهی ناگزیر به یک فعالیت لذتبخش تبدیل کنیم.2-6- عصر ارتباطات
نسيم تغييرات كه اكنون سراسر دنيا را درمينوردد، نويد بخش دنيايي آزاد خواهد بود. امروز، پيشرفت بشر در حوزة فنآوري ارتباطات چنان دگرگوني بنيادي در زندگي پديد آورده است كه بسياري از جامعهشناسان سخن از طلوع عصري نوين ميگويند: "عصر ارتباطات" . امروزه، رسانهها از اعتباري بيسابقه برخوردارند. رسانهها به عنوان رويكردي نهادينه براي ايجاد آگاهي و اطلاعرساني به تودة مردم پايهگذاري شدند و حال، مبدل به ابزاري براي تسلط بر زندگي ما شدهاند. به جاي اينكه شكلي از بيان فرهنگي باشد، خود تبديل به يك فرهنگ شده است. قرار بود گزارشي از نحوة زندگي مردم تهيه كند، اما خودش مبدل به نحوة زندگي شده است. علاوه بر اين، يكي از مهمترين صنايع دوران ما بهشمار ميرود. در حال حاضر، جوامع بسياري در حال گذار از جوامع پيشرفته صنعتي به "جوامع اطلاعاتي" برخوردار از فنآوري رايانهاي، شبكههاي ارتباطي و ساير اشكال ارتباطي پيشرفته بين فردي و سازماني هستند. برخي از كشورهاي غربي وارد عصر اطلاعات شدهاند. در ايالات متحد، بيش از 46 درصد نيروي كار درگير فعاليتهاي اطلاعاتي هستند و بيش از 55 درصد درآمد كارگري را به خود اختصاص دادهاند. كمپانيهاي چند مليتي اطلاعاتی در جريان ايجاد وب گسترده شبكههاي الكترونيكي ـ "شاهراههاي اطلاعاتي" ـ متشكل از رشتههاي اپتيكي و رايانهاي هستند. اين شبكه، كالاها و خدمات فراواني را در دفتر يا منزل شما ارائه ميدهد، خدماتي چون تصاوير ويديويي، مكالمات تلفني، اطلاعات انبوه در حوزههاي گوناگون مورد استفاده كاربران يا مشتريان. بدينترتيب، دگرگوني شيوة كار، زندگي و تفريح مردم را نويد ميدهد. به دليل سقوط شديد قيمتها، تصور گسترش همه جانبة ارتباطات امكانپذير است. پيشگامان عرصة فنآوريهاي نوين ارتباطي، ظهور انقلابي فراگير را در زمينة فراواني و تنوع اطلاعات پيشبيني كردهاند. در عصر حاضر فناوری اطلاعات در تعریف قدرت وتمدن جوامع نقش کلیدی پیدا کرده است. از این رو در دوهه گذشته کشور های پیشرفته و صاحب فناوری، به فناوری اطلاعات به عنوان محور بنیادین توسعه توجه کرده اند. رشد سریع ارتباطات و فناوری اطلاعات و ورود آن به سازمان ها و جامعه بدون آمموزش و انباشت های قبلی است. رویکردی که سازمان را دستخوش تحولات ناباورانه کرده است و این تحولات هر چند که موجب خلق روش های نوینی برای پیشبرد هرچه سریعتر و یهتر کارها شده است، اما بدون شناخت کامل، جامعه و سازمان ها ی موجود در آن را از هدف اصلی خود تا حدودی منصرف کرده است. عصر ارتباطات و اطلاعات پیچیدگی های روز افزونی را بر زندگی فردی و سازمانی انسان امروزی تحمیل کرده است. امروز، راه شرکت ها و سازمان ها در راستای کسب مزیت ها رقابتی وحفظ و توسعه آن ها، یاد گیری زود تر و سریع تر از رقبا و بر طرف کردن چالش های موجود بر سر راه آن مزیت هاست. چرا که سرعت حول این انقلاب آنقدر زیاد است که حتی نمی توان برای آن برنامه ریزی کرد.این فناوری به زندگی فردی و سازمانی ما وارد شد و هر روز نگاه افراد جامعه را بیشتر به سوی خود جلب کرد. مدیران جامعه و سازمان ها بدون شناخت کافی از توانایی های این فناوری، همچنان نگاهی نه از روی تعمق و تفکر بلکه در حد استفاده از حداقل توانایی های آن دارند. امروزه با گسترش فناوری اطلاعات امکان بهره گیری از منافع دیگران به سرعت و بدون نیاز به طی مسافتی، امکان همکاری و مشارکت گروهی از افراد و یا سازمان ها در قالب یک سازمان مجازی فراهم شده است. این تغییر در کسب و کار و بومی نمودن خلاقانه آن مستلزم بهره گیری توأمان از هنر وعلم مدیریت به همراه تسهیلات ارتباطات و فناوری اطلاعات و همچنین نیاز های محیطی جامعه پیرامونمان است. و برای کشف و شکار فرصت ها از بصیرت و شناخت شهودی بیشتر از شناخت منطقی و فرایندی بهره گیری باید کرد. فناوری اطلاعات در زمره زیر بنای حرکت جوامع و نسل آینده در کلیه زمینه هاست و به عنوان بستر وابزاری مهم برای رشد سایر بخش های مهم می باشد.تأثیر فناوری اطلاعات بسیار عمیق است و نادیده گرفتن آن منجر به نداشتن جایگاهی در عصر جدید خواهد بود از این رو نگرش به آینده و حرکت های ایجاد می کند و در واقع نوعیتکنولوژی فراگیر است و دامنه تغییرات آن بسیار متنوع می باشد و از جانشینی اطلاعات به جای انرژی یا نیروی کار انسانی در بخش تولید صنعتی یا تغییر در بخش درونی خدمات، از خدمات پرسنلی تا خدمات اجتماعی و سیتم های توزیعی را در بر می گیرد و اطلاعات برای سییستم آنقدر مهم است که مانند خونی است که در شریان های سیستم در جریان است.2-7- انقلاب اطلاعات
انقلاب ارتباطات و اطلاعات به سرعت اقتصاد، فرهنگ و سياست جهان را دستخوش دگرگوني ميكند و جهان را عملا" به يك "دهكدة جهاني" تبديل ميكند. رخدادهايي كه در هر گوشة اين سياره رخ ميدهد، در كمترين زمان به سراسر جهان مخابره ميشود. تصميمات و كارهاي اقتصادي، بيش از پيش از پيامدهاي جهاني برخوردار شدهاند. اطلاعات و ارتباطات چنان به سرعت درون اقتصاد و جامعه انسجام مييابند كه جهاني شدن و ظهور جوامع اطلاعاتي، واقعيتي اجتنابناپذير جلوه ميكند. با اين حال، همة ملتها، گروهها و افراد بهطور هماهنگ و برابر در مزاياي جهاني شدن و فنآوريهاي اطلاعاتي سهيم نيستند. از اينرو، در سراسر جهان دربارة اميد به ايجاد طبيعتي آرماني و بيم از افزايش شكاف ديجيتالي بحثهاي داغي درگرفته است كه نويد دنيايي موفق و آرام را ميدهد و هراس از برخوردهاي مدني و فرهنگي را برميانگيزد. به نظر من، واقعيت در همين نهفته است. بيشك، فنآوري اطلاعاتي نيروي قدرتمندي بهشمار ميآيد، اما معتقدم كه قوة ابتكار انسان قويتر است و شيوة بهكارگيري فنآوري اطلاعاتي در حل مشكلات و مسائل از اهميت بسزايي برخوردار است. دانش، قدرت محسوب ميشود. هميشه همينطور بوده است، چه در دوران ما قبل تاريخ كه از آتش و سنگ به عنوان ابزار استفاده ميشد و چه در عصر مدرن علوم هستهاي و فضايي و فنآوريهاي مربوط. با وجود اين، ويژگي مثالهاي فوق در قدرت يا دانش نهفته نيست، بلكه ريشه در اين واقعيت دارد كه چون تعداد نسبتا" معدودي از مردم از دانش برخوردار بودند، پس به توانايي و اختيار دست مييافتند. انسان به تنهايي قادر به توليد دانش، تفكر مجرد و انتزاعي و ساخت ابزار و فنآوري هست. دانش از طريق ارتباطات و اطلاعات با ديگران تقسيم ميشود. بنابراين، توانايي نظارت بر اطلاعات و ارتباطات، رمز قدرت به شمار ميآيد. بشر در طول تاريخ، از اين ظرفيت براي توليد دانش و تقسيم مزاياي آن براي دفع دشمن، جستوجوي غذا، كسب ثروت، تنظيم روابط انساني و غيره بهره برده است. در ضمن، تاريخ بيانگر كوشش بشر براي كنترل دانش وحتي ارتباطات و فنآوري بهمنظور برتري جويي بر سايرين ـ به عبارتي ، "ما" در تقابل با "ديگران" ـ است. مردم در برابر محدوديت، واكنش نشان ميدهند. پيشرفتهاي اخير ارتباطات و فنآوري اطلاعاتي نيز نظارت را ـ اگرنه غيرممكن ـ بسيار دشوار كرده است. ظهور اينترنت، شاهراههاي اطلاعاتي و همگرايي فنآوريهاي اطلاعات و ارتباطات، پيشرفتي انقلابي بهشمار ميآيد. بدين ترتيب، كنترل دانش به سختي صورت ميپذيرد و مردم سراسر جهان به شرطي توانا خواهند شد كه فنآوري "نوين" را به شكلي مبتكرانه بهكار بندند.2-8- جریان اطلاعات
ابزارها و وسایلی که به هر طریق موجب تولید، انباشت، پردازش و اشاعه اطلاعات شوند، تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی نامیده میشوند. در واقع، تکنولوژی اطلاعاتی عبارت است از: «مجموعه ابزارها، ماشینها و دانش و روش و مهارت استفاده از آنها در تولید، انتقال و جابه جایی، پردازش، آماده سازی و مصرف اطلاعات». بنابراین تمام ابزارها و وسایلی را که در تولید، آماده سازی، و انتقال اطلاعات نقش دارند، اعم از وسایل دستی ساده یک کتابخانه تا وسایل پیچیده و پیشرفته یک مرکز اطلاع رسانی، تکنولوژی اطلاع رسانی می خوانند. بر این مبنا هر رسانه ای که قابلیت انتقال و جابه جایی اطلاعات از یک نقطه به نقطه دیگر را داشته باشد و هدف آن برقراری ارتباط باشد، در قلمرو تکنولوژی ارتباطات قرار میگیرد. بدین ترتیب تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی به گونه ای با هم در آمیخته اند که مجزا کردن آنها بسیار دشوار است. در حقیقت هر دو، هدف مشترکی را دنبال می کنند که همان اشاعه اطلاعات در میان مردم است. دستاوردهای انسانی در جریان اختراعات و نوآوری های جدید به طور پیوسته برگستره و دامنه تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات افزوده اند.2-9- آموزش
امروزه، تقریباً تمام کسانی که بهدنبال توسعه و اصلاحات هستند در همه جای دنیا از آموزش و پرورش شروع میکنند و رویکردهای برآمده از عصر جدید ارتباطات و فناوریها در تعلیم و تربیت از جمله دیدگاه حداکثری مبتنیبر خود یادگیری و چگونگی یادگیری (فراشناخت)، یادگیری فرایند مدار و مستقل موجب حرکت تدریجی در باز تعریف مفاهیم اساسی تعلیم و تربیت شده است. علم، تدریس، معلم، شاگرد، محتوای درسی و مدرسه در حال احراز تعاریف جدید هستند. جهانیشدن موجب شده تا در بسیاری از موارد مرزهای سنتی آموزش و فناوریها از بین رفته و نیازمند آن است که دوباره تعریف شود. برای مثال از بین رفتن مرز بین دولتهای ملی و جامعة جهانی، بین فرهنگ ملی و خرده فرهنگهای تشکیل دهندة آن، بین مدرسه و جامعة محلی، بین خانه و مدرسه، بین آموزش و کار، بین دنیای کار و مؤسسات یادگیری، بین آموزش رسمی و غیررسمی، بین برنامة درسی از قبل تنظیم شده و انتخابهای افراد، بین شاگرد و معلم، بین والدین و فرزندان آنها، بین انسان و ماشین و حتی بین رشتههای مختلف، موجب شده تا چالشهای عمدهای در آموزش ایجاد شود که بهمنظور برخورد با آنها و انطباق با تغییرات پیشآمده، برنامهریزان و مربیان آموزشی بایستی گامهایی فوری و متهورانه برای تجدیدسازمان آموزشی در تمامی جنبهها و ابعاد بردارند و بدیهی است که غفلت از این کار بهمعنی سلب مسؤولیت به نفع جهانیسازی و جریان متولی آن است. از مطالعه وضعیت موجود در آموزش و پرورش کشورمان میتوان دریافت که در طول سالیان گذشته، تلاش موفقیتآمیزی برای شناسایی این چالشها و مقابله با آنها به عمل نیامده و اگر هم کاری صورت گرفته جامع و کامل نبوده و نظام آموزشی کشور کماکان به روش سنتی خود اداره میگردد. چالشهای جهانی آموزش و پرورش در قرن بیستویکم را میتوان ناشی از دیدگاههای نو به کارکردهای آموزشی و پرورشی دانست. این دیدگاهها قطعاً رویکردهای متفاوتی را به مشکلات آموزش و پرورش ایران و توانمندیهای آن اضافه و موضوعات گوناگونی را مطرح میسازند. مباحثی که هم در میان پژوهشگران و اندیشمندان آموزش و پرورش در سطح دانشگاهها و مراکز پژوهشی مطرح میباشد و هم نظر کارشناسان آموزش و پرورش، معلمان، والدین و جامعه را به خود معطوف ساخته است. این گروه معتقدند که جهانیشدن باعث نزدیکی بیشتر کشورها از نظر مبادلات اقتصادی و فرهنگی میگردد و در نتیجه موجب همکاری و رقابت جهانی در زمینههای علمی، فرهنگی، ورزشی و هنری نیز خواهد شد. بر اساس نظر این گروه، در دیدگاه جهانی، آموزش و پرورش به عنوان وسیلهای برای شرکت در فعالیتهای جهانی است و افراد باید آموزش ببینند تا بتوانند در عرصههای بینالمللی موفق باشند و این اهداف، امری فراتر از موفقیت اقتصادی قلمداد میگردد. از نظر این گروه، جهانیشدن میتواند منجر به نوعی ترکیب فرهنگها گردد که در درون مرزهای ملی صورت میپذیرد. توانایی زندگی کردن، فهمیدن و ارزش گذاردن بر تفاوتهای فرهنگی یکی از ارزشمندترین درسهای آموزش و پرورش است که در دیدگاه جهانی میتوان آن را برآورده ساخت. یکی دیگر از اشکال جهانیشدن میتواند به صورت ملحق شدن به یک سیستم آموزشی بینالمللی باشد که در آن مدارس کشورهای مختلف دنیا میتوانند از یک برنامة آموزشی هماهنگ برخوردار باشند. بطوریکه در این سیستم مشترکاً معتقدند که این امر یعنی تبدیل برنامههای آموزشی ملی به برنامههای بینالمللی باعث غنیسازی برنامههای آموزشی کشور می شود. با این وجود بسیاری از کشورها چندان تمایلی به وارد ساختن آموزش و پرورش خود در حیطه جهانی ندارند؛ چرا که آن را ابزاری برای اعمال سیاستهای ملی و قومی خود نمیدانند.2-10- چالش های عصر ارتباطات
عمده ترین چالش های عصر ارتباطات در سال های گذشته و پیش رو عبارتاند از :- امنیت
- ثبات
- روابط انسانی
- سرعت تحولات
- تغییر اصول و تعارف پایه مدیریت

نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.