در جست‌وجوی خلاقیت (کتاب الکترونیک)

کتاب های مرتبط

در جست‌وجوی خلاقیت

آزادسازی پتانسیل خلاقانه در درون همه ما

نویسندگان

تام کِلی | دیوید کِلی

ترجمه

سعید جوی‌زاده | علیرضا احمدیان | فاطمه سلطانی

پیشگفتار

این کتاب از دو برادر است که تمام زندگی خود را با هم صمیمی کرده اند. در دوران کودکی در شهر کوچک اوهایو، در تابستان در همان تیم‌های لیگ کوچک ببرها بیسبال بازی می‌کردیم و در زمستان با هم قلعه‌های برفی می‌ساختیم. ما چهارده سال یک اتاق خواب مشترک داشتیم و پوسترهایی از ماشین‌های ماهیچه‌ای را روی دیوارهای کاج گره‌دار در زیرزمین تمام‌شده‌ای که در غرب میانه رایج بود، می‌چسبانیم. ما به همان مدرسه ابتدایی رفتیم، به همان نیروهای پیشاهنگی پسران ملحق شدیم، به تعطیلات خانوادگی به دریاچه ایری رفتیم، و یک بار با والدین و دو خواهرمان تا کالیفرنیا کمپ زدیم و برگشتیم. ما خیلی چیزها را جدا کردیم و بعضی از آنها را دوباره کنار هم قرار دادیم.

اما یک رابطه نزدیک و همپوشانی زندگی به این معنی نیست که مسیرهای ما یکسان بوده است. دیوید همیشه کمی غیر متعارف بوده است. کلاس مورد علاقه او در دبیرستان هنر بود. او با دوستانش در یک گروه راک محلی به نام سابرز بازی می‌کرد. او برای کارناوال سالانه بهار در Carnegie Mellon، سازه‌های تخته سه لا مانند جوک‌باکس و ساعت‌های پدربزرگ ساخت. او یک شرکت به نام شرکت تخریب بین کهکشانی (ماهی که جنگ ستارگان در سینماها شروع شد) راه اندازی کرد تا او و دوستانش بتوانند در تابستان با هم کار ساخت و ساز انجام دهند. او فقط برای سرگرمی، سه راه راه سبز پررنگ در امتداد دیوار پشتی خانه پدر و مادرمان نقاشی کرد، هنوز هم بعد از گذشت چهل سال. و او همیشه دوست داشت هدایایی بی نظیر بسازد، مانند زمانی که برای دوست دخترش تلفنی ساخت که فقط شماره او را بگیرد، مهم نیست چه دکمه هایی را فشار می‌داد.

از سوی دیگر، تام مسیری را دنبال کرد که سنتی‌تر به نظر می‌رسید. پس از تحصیل در رشته هنرهای لیبرال در کالج، به فکر رفتن به دانشکده حقوق افتاد، مدتی سعی کرد در یک شرکت حسابداری کار کند و در جنرال الکتریک نقشی مرتبط با فناوری اطلاعات داشت. پس از اخذ مدرک MBA، در یک موقعیت فشرده صفحه گسترده به عنوان مشاور مدیریت مشغول به کار شد. در طول مسیر، مشاغل او عمدتاً قابل پیش‌بینی بودند، هم در کار روزمره و هم در مسیرهای شغلی طولانی‌مدت که هر کدام ارائه می‌دادند. سپس او به دنیای طراحی پیوست و متوجه شد که رنگ آمیزی خارج از خطوط لذت بیشتری دارد.

ما در تمام این مدت صمیمی بودیم و بیشتر هفته‌ها با هم صحبت می‌کردیم، حتی زمانی که هشت هزار مایل از هم فاصله داشتیم. پس از اینکه دیوید یک شرکت طراحی و نوآوری را تأسیس کرد که تبدیل به IDEO می‌شد، تام در طول مدرسه بازرگانی به آنجا کمک کرد و سپس در سال 1987 به طور تمام وقت به آن پیوست.، تام در نقش‌های رهبری که شامل بازاریابی، توسعه کسب و کار و داستان سرایی بود.

داستان این کتاب در آوریل 2007 آغاز می‌شود، زمانی که دیوید - برادر بزرگتر - با پزشکش تماس گرفت که یکی از ترسناک ترین و وحشتناک ترین کلمات در فرهنگ پزشکی را به زبان آورد: سرطان. او در کلاس چهارم کلاس چهارم دخترش بود و به بچه‌های نه ساله کمک می‌کرد تا در مورد چگونگی طراحی مجدد کوله‌پشتی‌ها فکر کنند، و او موفق شد یک ساعت دیگر را با دانش‌آموزان جوان بگذراند تا این عقب‌نشینی جدید را برطرف کند. دیوید به کارسینوم سلول سنگفرشی - سرطان گلو - تشخیص داده شده بود و به احتمال 40 درصد زنده ماندن از این مصیبت داده شده بود.

در آن لحظه، تام به تازگی سخنرانی خود را برای دو هزار مدیر اجرایی در سائوپائولو، برزیل به پایان رسانده بود. وقتی پشت صحنه نشست و تلفن همراهش را دوباره روشن کرد، تقریباً بلافاصله زنگ خورد. هنگامی که او خبر هولناک تشخیص دیوید را دریافت کرد، بقیه سفر خود به آمریکای جنوبی را رها کرد و مستقیم به سمت فرودگاه حرکت کرد. اگرچه او می‌دانست که نمی‌تواند کمک زیادی انجام دهد، باید به خانه می‌رسید تا دیوید را ببیند.

ما همیشه صمیمی بودیم، اما بیماری دیوید در آن سال پیوند ما را بیشتر تقویت کرد. در طول شش ماه بعدی شیمی درمانی، پرتودرمانی، هیدراتاسیون، مورفین و در نهایت جراحی، تقریباً هر روز همدیگر را می‌دیدیم، گاهی اوقات بی وقفه صحبت می‌کردیم و گاهی اوقات ساعت‌ها با هم می‌گذشتیم در حالی که به سختی یک کلمه صحبت می‌کردیم. در مرکز سرطان استنفورد، ما با بیمارانی که در نهایت نبرد خود را با سرطان از دست دادند، برخورد کردیم. ما نمی‌توانستیم فکر نکنیم که آیا زمان برای دیوید نیز در حال اتمام است.

اگر این بیماری وحشتناک جنبه مثبتی داشته باشد، این است که سرطان تفکر عمیق را وادار می‌کند و باعث می‌شود به هدف و معنای زندگی خود فکر کنید. همه کسانی که می‌شناسیم از سرطان جان سالم به در برده‌اند می‌گویند که در عواقب آن به زندگی متفاوت نگاه می‌کنند. در اواخر سال، زمانی که دیوید پس از عمل جراحی بهبود یافت، اولین امید واقعی را دیدیم که سرطان را به پس‌زمینه زندگی خود منتقل کنیم. در مواجهه با این احتمال خوشحال کننده، ما قول دادیم که اگر دیوید زنده بماند، دو کار را با هم انجام خواهیم داد که نه پزشکان و نه بیمارستان‌ها را شامل می‌شود: اول، یک مسافرت سرگرم کننده برادر/برادر با هم به جایی در جهان خواهیم داشت، کاری که هرگز انجام نداده بودیم. زندگی بزرگسالی ما و دوم، ما در کنار هم روی پروژه ای کار می‌کنیم که به ما امکان می‌دهد ایده‌ها را با یکدیگر و جهان به اشتراک بگذاریم.

این سفر یک هفته فراموش نشدنی در توکیو و کیوتو بود و بهترین فرهنگ‌های مدرن و باستانی ژاپن را کشف کرد. و پروژه مشترک، خلق کتابی بود که اکنون در دستان خود دارید.

چرا کتابی درباره اعتماد به نفس خلاق؟ زیرا ما از سی سال قبل در IDEO متوجه شده‌ایم که نوآوری می‌تواند هم سرگرم‌کننده و هم مفید باشد. اما همانطور که به روند زندگی خود نگاه می‌کنید و شروع به فکر کردن به میراثی می‌کنید که فراتر از آن باقی می‌ماند، دادن فرصتی به دیگران برای زندگی با ظرفیت خلاقانه خود هدفی شایسته به نظر می‌رسد. در بحبوحه نبرد دیوید با سرطان در سال 2007، یک سوال تکراری این بود که "من روی زمین چه کار کردم؟" این کتاب بخشی از پاسخ است: برای رسیدن به هر چه بیشتر مردم. تا به نوآوران آینده این فرصت داده شود تا از علایق خود پیروی کنند. برای کمک به افراد و سازمان‌ها تا پتانسیل کامل خود را آزاد کنند - و اعتماد خلاق خود را ایجاد کنند.

دیوید و تام کلی

 

معرفی

قلب نوآوری

وقتی کلمه "خلاقیت" را می‌شنوید، به چه چیزی فکر می‌کنید؟

اگر مانند بسیاری از افراد هستید، ذهن شما بلافاصله به سمت تلاش‌های هنری مانند مجسمه سازی، طراحی، موسیقی یا رقص می‌رود.

ممکن است «خلاقیت» را با «هنرمندی» یکی بدانید.

ممکن است باور داشته باشید که معماران و طراحان برای اینکه متفکران خلاق باشند پول می‌گیرند، اما مدیران عامل، وکلا و پزشکان اینطور نیستند.

یا ممکن است احساس کنید که خلاق بودن یک ویژگی ثابت است، مانند داشتن چشم‌های قهوه‌ای – یا با ژن‌های خلاق به دنیا آمده‌اید یا نه.

به عنوان برادرانی که سی سال با هم در خط مقدم نوآوری کار کرده‌اند، این مجموعه از تصورات غلط را به عنوان «افسانه خلاقیت» می‌بینیم. این افسانه ای است که افراد زیادی در آن سهیم هستند. این کتاب در مورد مخالف آن افسانه است. این در مورد چیزی است که ما آن را "اعتماد به خلاقیت" می‌نامیم. و اساس آن این باور است که همه ما خلاق هستیم.

حقیقت این است که همه ما پتانسیل خلاقانه تری داریم که منتظر استفاده از آن هستیم.

ما به هزاران شرکت کمک کرده‌ایم تا ایده‌های مهمی را به بازار ارائه دهند - از اولین موس رایانه اپل گرفته تا ابزارهای جراحی نسل بعدی Medtronic تا استراتژی‌های برند جدید برای The North Face در چین. و همچنین دیده‌ایم که روش‌های ما می‌تواند ذهنیت خلاق جدیدی را در افراد ایجاد کند که می‌تواند زندگی آنها را به طرز چشمگیری بهبود بخشد، خواه در زمینه‌های پزشکی، حقوق، تجارت، آموزش یا علم کار کنند.

در طول سه دهه گذشته، ما به افراد بی‌شماری کمک کرده‌ایم تا خلاقیت خود را پرورش دهند و از آن استفاده ارزشمندی کنند. آنها مسکنی را ایجاد کرده‌اند که برای نیازهای مردان و زنان خدماتی که از مناطق جنگی باز می‌گردند، بهینه شده است. آنها یک تیم نوآوری موقت را در راهروی شرکت راه‌اندازی کرده‌اند و انرژی و سر و صدای زیادی تولید می‌کنند که شرکت به آنها یک فضای پروژه اختصاص داده است. آنها یک سیستم کم هزینه برای غربالگری و نصب سمعک در میان روستاییان سالخورده در کشورهای در حال توسعه ایجاد کرده‌اند که برای برخی از 360 میلیون نفر در جهان که از کم شنوایی ناتوان کننده رنج می‌برند، سود می‌بخشد. افرادی که به آنها کمک کرده‌ایم سوابق زیادی دارند اما یک ویژگی مشترک دارند: همه آنها اعتماد به نفس خلاقانه‌ای به دست آورده‌اند.

در هسته خود، اعتماد به نفس خلاق در مورد باور به توانایی شما برای ایجاد تغییر در دنیای اطرافتان است. این اعتقاد به این است که شما می‌توانید به آنچه می‌خواهید برسید. ما فکر می‌کنیم این اعتماد به نفس، این باور به ظرفیت خلاق شما، در قلب نوآوری نهفته است.

اعتقاد به ظرفیت خلاقیت شما در قلب نوآوری نهفته است.

اعتماد به نفس خلاق مانند یک عضله است - با تلاش و تجربه می‌توان آن را تقویت کرد و پرورش داد. هدف ما کمک به ایجاد این اعتماد در شما است.

چه خودتان را «نوع خلاق» تصور کنید یا نه، ما معتقدیم که خواندن این کتاب به شما کمک می‌کند تا پتانسیل خلاقانه‌ای را که در همه ما وجود دارد باز کنید و از آن استفاده کنید.

خلاقیت در حال حاضر

خلاقیت بسیار گسترده‌تر و جهانی‌تر از آن چیزی است که مردم معمولاً حوزه‌های «هنری» را در نظر می‌گیرند. ما خلاقیت را به عنوان استفاده از تخیل شما برای خلق چیزی جدید در جهان می‌دانیم. خلاقیت هر جا که فرصت ایجاد ایده‌ها، راه‌حل‌ها یا رویکردهای جدید را داشته باشید، وارد عمل می‌شود. و ما معتقدیم که همه باید به آن منبع دسترسی داشته باشند.

در بسیاری از قرن بیستم، به اصطلاح «انواع خلاق» - طراحان، کارگردانان هنری، نویسندگان کپی - به دور از بحث‌های جدی به میز بچه‌ها منتقل می‌شدند. در همین حال، تمام گفتگوهای تجاری مهم در میان «بزرگ‌ترها» در اتاق‌های هیئت مدیره و مکان‌های جلسه در پایین سالن انجام می‌شد.

اما تلاش‌های خلاقانه‌ای که یک دهه پیش تخیلی یا غیردرسی به نظر می‌رسیدند، اکنون به جریان اصلی تبدیل شده‌اند. سر کن رابینسون، رهبر تفکر آموزش و پرورش - که در سخنرانی TED 2006 او با سوال "آیا مدارس خلاقیت را می‌کشند؟" محبوب ترین در تاریخ بود - می‌گوید که خلاقیت "در آموزش به اندازه سواد مهم است و ما باید با آن با همان جایگاه رفتار کنیم."

در دنیای تجارت، خلاقیت خود را به عنوان نوآوری نشان می‌دهد. ستارگان فناوری مانند گوگل، فیس بوک و توییتر خلاقیت کارمندان خود را برای تغییر زندگی میلیاردها نفر به نمایش گذاشته اند. امروزه، در هر بخش - از خدمات مشتری گرفته تا امور مالی - افراد فرصت هایی برای آزمایش راه حل‌های جدید دارند. شرکت‌ها به شدت به بینش کارکنان از سراسر سازمان نیاز دارند. هیچ مجری یا بخش فردی انحصار ایده‌های جدید را ندارد.

چه در دره سیلیکون زندگی کنید یا در شانگهای، مونیخ یا بمبئی، قبلاً اثرات تغییرات بازار لرزه ای را احساس کرده اید. امروزه اکثر کسب و کارها متوجه شده‌اند که کلید رشد و حتی بقا، نوآوری است. یک نظرسنجی اخیر IBM از بیش از 1500 مدیر عامل گزارش می‌دهد که خلاقیت مهم ترین شایستگی رهبری برای شرکت هایی است که امروزه با پیچیدگی تجارت جهانی روبرو هستند. نظرسنجی Adobe Systems از پنج هزار نفر در سه قاره گزارش می‌دهد که 80 درصد از مردم باز کردن پتانسیل خلاق را کلید رشد اقتصادی می‌دانند. با این حال، تنها 25 درصد از این افراد احساس می‌کنند که در زندگی و حرفه‌شان با پتانسیل خلاقانه خود زندگی می‌کنند. این خیلی استعداد هدر رفته است.

چگونه می‌توانیم این تعادل را تغییر دهیم؟ چگونه می‌توانیم به ۷۵ درصد دیگر کمک کنیم تا پتانسیل خلاقانه خود را آشکار کنند؟

در سال 2005، دیوید d.school (به طور رسمی به عنوان موسسه طراحی هاسو پلاتنر شناخته می‌شود) را برای آموزش تفکر طراحی - روشی برای نوآوری معمول - به کارآفرینان آینده از مدارس تحصیلات تکمیلی استنفورد تأسیس کرد. در اصل، ما فکر می‌کردیم که چالش اصلی آموزش خلاقیت به افرادی است که خود را «انواع تحلیلی» می‌دانند. ما به زودی متوجه شدیم که همه افرادی که با آنها کار کرده‌ایم، از قبل خلاقیت‌هایی داشتند.* وظیفه ما این بود که با به اشتراک گذاشتن مهارت‌ها و ذهنیت‌های جدید به آنها کمک کنیم تا آن را دوباره به دست آورند.

ما شگفت زده شده‌ایم که چقدر سریع تخیل، کنجکاوی و شجاعت افراد تنها با کمی تمرین و تشویق تجدید می‌شود.

برای افرادی که با آنها کار کرده‌ایم، باز کردن جریان خلاقیت مانند این است که متوجه شوید ماشینی را با ترمز اضطراری روشن رانندگی می‌کنید - و ناگهان احساس می‌کنید وقتی ترمز را رها می‌کنید و می‌توانید آزادانه رانندگی کنید. ما این را در طول کارگاه‌ها یا زمانی که مشتریانی داریم که دوش به دوش با ما همکاری می‌کنند، شاهد این موضوع هستیم. آنها قبلاً در سمینارهایی درباره نوآوری شرکت کرده‌اند و متقاعد شده‌اند که می‌دانند چقدر خلاق یا غیرخلاق خواهند بود. بنابراین، وقتی به نقطه‌ای مبهم یا غیر متعارف می‌رسیم - مانند انجام یک تمرین اصلاحی - ناگهان آنها تلفن‌های هوشمند خود را بیرون می‌آورند و به سمت خروجی‌ها می‌روند تا تماس‌های تلفنی «واقعاً مهم» برقرار کنند.

چرا؟ زیرا در آن شرایط نسبت به توانایی‌های خود ناامن هستند. آنها به طور غریزی به دفاع می‌پردازند که "من از آن نوع خلاق نیستم."

در تجربه ما، همه افراد خلاق هستند. ما می‌دانیم که اگر بتوانیم افراد را مجبور کنیم مدتی به روش شناسی پایبند باشند، در نهایت کارهای شگفت انگیزی انجام خواهند داد. آن‌ها ایده‌ها یا پیشنهادهای مهمی ارائه می‌کنند و خلاقانه با یک تیم کار می‌کنند تا چیزی واقعاً نوآورانه ایجاد کنند. آنها خود را شگفت زده می‌کنند که متوجه می‌شوند بسیار خلاق تر از آن چیزی هستند که فکر می‌کردند. این موفقیت اولیه، دید آنها را از خود متزلزل می‌کند و آنها را مشتاق انجام کارهای بیشتر می‌کند.

چیزی که ما دریافتیم این است که مجبور نیستیم از ابتدا خلاقیت ایجاد کنیم. ما فقط باید به مردم کمک کنیم آنچه را که در حال حاضر دارند دوباره کشف کنند: ظرفیت تصور - یا ساختن - ایده‌های جدید به جهان. اما ارزش واقعی خلاقیت تا زمانی که به اندازه کافی شجاع نباشید که بر اساس آن ایده‌ها عمل کنید، آشکار نمی‌شود. این ترکیب فکر و عمل، اعتماد به نفس خلاق را تعریف می‌کند: توانایی ارائه ایده‌های جدید و شجاعت امتحان کردن آنها.

Geshe Thupten Jinpa، که بیش از بیست سال مترجم اصلی انگلیسی دالایی لاما بوده است، اخیراً بینشی در مورد ماهیت خلاقیت با ما به اشتراک گذاشته است. جینپا اشاره کرد که در زبان تبتی کلمه ای برای "خلاقیت" یا "خلاق بودن" وجود ندارد. نزدیکترین ترجمه "طبیعی" است. به عبارت دیگر، اگر می‌خواهید خلاق تر باشید، فقط باید طبیعی تر باشید. ما فراموش می‌کنیم که در دوران کودکستان، همه ما خلاق بودیم. همه ما بدون ترس و شرم بازی کردیم و تجربه کردیم و چیزهای عجیب و غریب را امتحان کردیم. ما به اندازه کافی نمی‌دانستیم که نکنیم. ترس از طرد شدن اجتماعی چیزی است که با بزرگتر شدن یاد گرفتیم. و به همین دلیل است که می‌توان توانایی‌های خلاقانه‌مان را به این سرعت و با قدرت، حتی دهه‌ها بعد بازیابی کرد.

به نظر می‌رسد که خلاقیت هدیه نادری نیست که افراد خوش شانس از آن لذت ببرند - این بخشی طبیعی از تفکر و رفتار انسان است. در بسیاری از ما مسدود می‌شود. اما می‌توان آن را رفع انسداد کرد. و رفع انسداد این جرقه خلاق می‌تواند پیامدهای گسترده ای برای شما، سازمان و جامعه شما داشته باشد.

ما معتقدیم که انرژی خلاق ما یکی از با ارزش ترین منابع ماست. می‌تواند به ما کمک کند تا راه حل‌های نوآورانه ای برای برخی از حل نشدنی ترین مشکلات خود پیدا کنیم.

اعتماد به نفس خلاق در عمل

اعتماد به نفس خلاق راهی برای تجربه جهان است که رویکردها و راه حل‌های جدیدی را ایجاد می‌کند. ما می‌دانیم که هر کسی می‌تواند اعتماد به نفس خلاق به دست آورد. ما آن را در افراد با پیشینه‌ها و مشاغل مختلف شاهد بوده ایم. همه - از دانشمندان در آزمایشگاه‌هایشان گرفته تا مدیران ارشد در شرکت‌های Fortune 500 - می‌توانند با یک چشم‌انداز جدید و مجموعه ابزار بزرگ‌تر به زندگی متفاوت نگاه کنند. در اینجا چند نمونه از افرادی که اعتماد به نفس خلاقانه را پذیرفته‌اند آورده شده است:

انرژی خلاق یکی از با ارزش ترین منابع ماست.

  • یک المپیکی سابق وارد صنعت خطوط هوایی شد و اعتماد به نفس را برای مقابله با مشکلات مدیریت بحران شرکت خود به وجود آورد. او یک گروه کار داوطلبانه متشکل از خلبانان، اعزام‌کنندگان، برنامه‌ریزان خدمه و دیگران را برای نمونه‌سازی روش‌های اولیه پس از اختلالات پروازی مرتبط با آب‌وهوا جمع‌آوری کرد که منجر به 40 درصد زمان بهبودی سریع‌تر شد.
  • یک کاپیتان ارتش که در عراق و افغانستان خدمت می‌کرد بیش از 1700 نفر را برای ایجاد یک مرکز خرید عابر پیاده در جامعه محلی گرد هم آورد و ثابت کرد که برای تأثیرگذاری لازم نیست ژنرال باشید.
  • فراتر از حقایق خام یک پرونده، یک دانشجوی دانشکده حقوق رویکردی انسان محور برای محاکمه ساختگی خود در پیش گرفت. او خود هیئت منصفه را در صحنه حادثه قرار داد تا تصور کند که چه حسی دارد. و از طریق مهار همدلی آنها، او برنده شد - اولین باری که هیئت منصفه از طرف او در آن پرونده خاص حمایت می‌کرد.
  • یکی از مدیران سابق دولتی یک جنبش نوآوری مردمی را در واشنگتن دی سی راه اندازی کرد که به بیش از هزار عضو افزایش یافته است. او از طریق کارگاه‌ها و رویدادهای شبکه ای، دیدگاه جدید خود را در مورد تغییرات سازمانی به سایر رهبران و کارآفرینان مشتاق گسترش می‌دهد.
  • پس از چهار دهه تجربه، یک معلم مدرسه ابتدایی برنامه درسی خود را به چالش‌های طراحی تغییر داد. او به جای تدریس موضوعات مجزا، پروژه‌هایی ایجاد کرد که موضوعات مشابهی را پوشش می‌داد، اما باعث می‌شد دانش‌آموزان از میزهای خود دور شوند و انتقادی‌تر فکر کنند. نمرات آزمون آنها بهبود یافت، اما مهمتر از آن، والدین متوجه شدند که فرزندانشان درگیر و کنجکاوتر هستند.

برای تغییر طرز فکر خود نیازی به تغییر شغل یا نقل مکان به سیلیکون ولی ندارید. لازم نیست مشاور طراحی شوید یا کار خود را رها کنید. جهان به سیاست گذاران خلاق، مدیران اداری و کارگزاران املاک و مستغلات بیشتری نیاز دارد. حرفه شما هر چه باشد، وقتی با خلاقیت به آن نزدیک شوید، راه حل‌های جدید و بهتر و موفقیت‌های بیشتری خواهید داشت. اعتماد به نفس خلاقانه می‌تواند الهام‌بخش هر کاری باشد که قبلاً انجام می‌دهید، زیرا ابزار جدیدی برای تقویت شیوه‌های حل مشکل خود به دست می‌آورید، بدون اینکه مجبور باشید هیچ یک از تکنیک‌های موجود خود را کنار بگذارید.

برای تغییر طرز فکر خود نیازی به تغییر شغل یا نقل مکان به سیلیکون ولی ندارید.

ما با پزشکانی صحبت کرده‌ایم که راه‌های جدیدی برای همدلی و درمان مؤثرتر بیماران خود پیدا کرده‌اند و فراتر از علائم ظاهری نگاه می‌کنند. ما با استخدام‌کنندگان اجرایی صحبت کرده‌ایم که از روش‌های ما برای یافتن تطابق‌های جدید بین افراد با استعداد و شرکت‌هایی که بیشتر به آنها نیاز دارند، استفاده کرده‌ایم. ما با مددکاران اجتماعی صحبت کرده‌ایم که از رویکردهای انسان محور برای کمک به افراد جامعه برای درک فرم‌های درخواست گیج کننده استفاده می‌کنند.

افرادی که دارای اعتماد به نفس خلاق هستند تأثیر بیشتری بر دنیای اطراف خود دارند - چه این به معنای درگیر شدن با مدرسه فرزندشان، تبدیل یک اتاق ذخیره سازی به یک فضای نوآورانه پر جنب و جوش یا استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای جذب اهداکنندگان بیشتر مغز استخوان باشد.

همانطور که روانشناس افسانه ای و پروفسور استنفورد آلبرت بندورا نشان داده است، سیستم‌های اعتقادی ما بر اعمال، اهداف و ادراک ما تأثیر می‌گذارد. افرادی که به این باور می‌رسند که می‌توانند تغییری را ایجاد کنند، به احتمال زیاد آنچه را که می‌خواهند انجام دهند، انجام می‌دهند. بندورا این اعتقاد را «خودکارآمدی» می‌نامد. افراد دارای خودکارآمدی چشم‌اندازهای خود را بالاتر می‌برند، سخت‌تر تلاش می‌کنند، بیشتر استقامت می‌کنند و در مواجهه با شکست انعطاف‌پذیری بیشتری نشان می‌دهند.

تجربه عملی ما در دنیای نوآوری و اعتماد خلاقانه با یافته‌های او همسو است. هنگامی که مردم از ترس هایی که مانع خلاقیت آنها می‌شود فراتر می‌روند، انواع احتمالات جدید ظاهر می‌شوند. آنها به جای اینکه با احتمال شکست فلج شوند، هر تجربه ای را فرصتی می‌بینند که می‌توانند از آن درس بگیرند. نیاز به کنترل، برخی از افراد را در مرحله برنامه ریزی یک پروژه گیر می‌کند. با اعتماد به نفس خلاق، آنها با عدم اطمینان راحت می‌شوند و می‌توانند وارد عمل شوند. به جای تسلیم شدن به وضعیت موجود، یا آنچه که دیگران به آنها گفته اند، آزاد هستند تا نظر خود را بیان کنند و روش‌های فعلی انجام کارها را به چالش بکشند. آنها با شجاعت بیشتری عمل می‌کنند و در برخورد با موانع پشتکار بیشتری دارند.

ما معتقدیم این کتاب به شما کمک می‌کند بر موانع ذهنی که مانع خلاقیت شما می‌شوند غلبه کنید. فصل به فصل، ما ابزارهایی را در اختیار شما قرار می‌دهیم که به شما امکان می‌دهد ایده‌های جدید را با اطمینان دنبال کنید. داستان‌ها، روش‌ها و شیوه‌هایی که به اشتراک می‌گذاریم برگرفته از دهه‌ها همکاری با متفکران خلاق در همه جا است، و ما معتقدیم که آنها به شما نیز کمک خواهند کرد.

تلاش خلاقانه اعتماد به نفس

امروز، ماموریت ما به عنوان نویسندگان این است که به افراد زیادی کمک کنیم تا پتانسیل خلاقانه خود را دوباره کشف کنند.

در مواجهه با خلاقیت تازه آنها، مردم گاهی به ما اعتماد می‌کنند که مادرشان یک رقصنده یا پدرشان یک معمار بوده است. به نظر می‌رسد که آن‌ها جرقه انرژی خلاق خود را منطقی می‌کنند، گویی که به دنبال شواهد ملموس هستند. چیزی که آنها متوجه نمی‌شوند این است که پتانسیل خلاقانه آنها همیشه بخشی از آنها بوده است - نه به دلیل سابقه خانوادگی یا استعداد ژنتیکی، بلکه به این دلیل که این یک توانایی طبیعی انسان در درون همه ماست.

اعتماد به نفس خلاق راهی است برای دیدن آن پتانسیل و جایگاه شما در جهان واضح تر، بدون نگرانی و تردید.

امیدواریم در تلاش ما برای به دست آوردن اعتماد به نفس خلاقانه در زندگی ما به ما بپیوندید. همه با هم می‌توانیم دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنیم.

* نکته ای در مورد «ما»: این کتاب دو نویسنده دارد، بنابراین اول شخص جمع را زیاد خواهید دید. وقتی فقط در مورد یکی از ما صحبت می‌کنیم، "دیوید" یا "تام" خواهیم گفت. با این حال، در برخی زمینه‌ها، «ما» به معنای تیم در IDEO است، جایی که ما دو نفر کار می‌کنیم، یا اعضای هیئت علمی و کارکنان مدرسه d.school، جایی که دیوید زمان خود را در آن سپری می‌کند.

Reviews

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “در جست‌وجوی خلاقیت (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *