کتاب های مرتبط
ناتالی[1] در حال کار کردن با کامپیوترش است. اوایل فصل پاییز است و ترم جدید در دانشگاه دانمارکیاش تازه آغازشده است. زمان خرید کتابهای جدید و مطالعه مباحث درسی فرارسیده است. او بهعنوان دانشجوی سال دوم، متعجب نبود که چرا برخی از کتابهای موردنیازش همچنان در کتابفروشی دانشکده موجود نیست.
ناتالی وارد اینترنت میشود تا ببیند آیا میتواند کتابهای موردنیازش را از یکی از کتابفروشیهای اینترنتی خریداری نماید. از پورتال موردعلاقهاش[2] جهت بررسی کتابفروشیهای اسکاندیناوی بازدید کرد، زیرا فکر میکرد که این کتابفروشیها ممکن است بتوانند کتابها را سریعتر از رقبای بینالمللیشان تحویل دهند. هیچکدام از آنها تمام کتابهای موردنیازش را در انبار موجود نداشتند و ناتالی واقعاً بر این عقیده بود که باید تمام کتابها را از یک فروشگاه بخرد. او بر اساس یک انگیزه آنی[3] از یک فروشگاه دانشجویی بازدید کرد که کتابهای مستعمل را میفروخت و موتور جستجویی برای کتابفروشی بارنزاند نُبِل[4] داشت. برای دو تا از عناوین مورد نیازش جستجو کرد اما موتور جستجو ظاهراً بهدرستی کار نمیکرد. برای یکلحظه، این فکر به ذهنش خطور کرد که بعضی از کتابهای مستعملش را برای فروش در این سایت قرار دهد، اما تصمیم گرفت که حواس خودش را پرت نکرده و به نسخه انگلیسی سایت آمازون[5] مراجعه نمود. او از دوستانش شنیده بود که قیمتها در این سایت نسبت به سایر کتابفروشیهای اینترنتی کمی تندتر[6] است، اما میدانست که این سایت برای حال حاضر تنها گزینه مناسب است؛ زیرا کتابهای موردنیازش در انبار موجود بودند و در حدود یک هفته و احتمالاً کمتر به دست او خواهند رسید. ناتالی با توجه به اینکه احتمال عرضه شدن بهموقع کتابهای موردنیازش در فروشگاه دانشکده بسیار کم است، تصمیم میگیرد که کتابها را اکنون بهصورت اینترنتی خریداری نماید.
درحالیکه فرمهای سفارش را پر میکرد، فکر میکرد که بعداً به کدام سایت سر بزند. چراکه او و دوستش به دنبال موضوع جالبی برای پروژه درسی بودند و میخواست برای یافتن تعدادی ایده به بخش علوم اجتماعی سایت یاهو[7] نگاهی بیندازد. همچنین میخواست که به تعدادی از سایتهای موردعلاقهاش برای اخبار، موزیک و مسافرت سر بزند. با خودش میاندیشید:"که بهتر است اطلاعاتش را قبل از ملاقات با دختران برای صرف قهوه در امروز عصر بهروز کند ". در این اثنا، سفارش خریدش را تائید کرد و خوشحال بود که کار را به سرانجام رسانده است. در تمام مدت، با خودش فکر میکرد که برای سرگرمی بخشی از وقت آزادش را صرف بررسی آخرین مُدها و نکات زیبایی کند. ناگهان ناتالی به یاد آورد که باید چند تا برنامه درسی را از سایت دانشگاه پرینت بگیرد و به بعضی از ایمیلها پاسخ دهد. او اکانتایمیل خودش را بررسی کرده و میبیند که تعداد بسیار زیادی ایمیل دریافت کرده است. این امر باعث احساس خوشی و تازهنفسی او شد...
رفتار مصرفکننده: افراد در بازار
این کتاب درباره رفتار مصرفکننده[8] است؛ اما آن واقعاً به چه معناست؟ بهطور آشکار، نوشتن درباره مصرفکننده یا رفتار مصرفکننده مسئلهزا است. احتمالاً برخی از تئوریهای عمومی درباره تأثیرات روانشناختی یا جامعهشناختی[9] بر رفتار مصرفکننده در تمامی فرهنگهای غربی مشترک است. از سوی دیگر، ممکن است بعضی از تئوریها خاص یک فرهنگ باشند. همچنین گروههای معینی از مصرفکنندگان انواع مشابهی از رفتار را ورای[10] مرزهای ملی به نمایش میگذارند. حتی تحقیقات درباره مصرفکنندگان نشاندهنده این واقعیت است که ما برای معنابخشی به فرهنگهای خارجی از درکمان از محیط مصرف[11] آنها استفاده میکنیم (1).
این کتاب درباره افرادی شبیه ناتالی است، درباره کالاها و خدماتی که آنها خریده و استفاده میکنند و راههایی که زندگیشان را با این کالاها و خدمات متناسب میسازند. این فصل آغازین بعضی از جنبههای مهم حوزه رفتار مصرفکننده را بهصورت خلاصه تشریح میکند. اما در ابتدا اجازه دهید به ناتالی برگردیم: مورد آغازین[12] فصل این امکان به ما را میدهد تا برخی از جنبههای مهم رفتار مصرفکننده را برجسته کنیم که در ادامه کتاب پوشش داده خواهند شد.
ناتالی را بهعنوان یک مصرفکننده میتوان به روشهای مختلفی با دیگران مقایسه کرد. بازاریابان ممکن است دریابند که طبقهبندی[13] ناتالی برحسب سن، جنسیت، درآمد یا شغلش برای بعضی از مقاصد مفید است. اینها بعضی از مشخصات توصیفی[14] جمعیت یا جمعیت شناختی[15] است. در موارد دیگر، بازاریابان ترجیح میدهند که چیزهایی درباره علایق ناتالی در زمینه مُد یا موسیقی بدانند، یا روشهایی که اوقات فراغتش را سپری میکند. این دسته از اطلاعات تحت عنوان روانگاری[16] طبقهبندی میشوند که به جنبههای سبک زندگی[17] یا شخصیت فرد اشاره دارند. دانش درباره ویژگیهای مصرفکننده در بسیاری از کاربردهای بازاریابی، مانند تعریف بازار برای محصول یا تصمیم درباره تکنیکهای مناسب بکار گرفتهشده برای مشتریان هدف، نقش بسیار مهمی ایفا میکند.
تصمیمات خرید ناتالی بهشدت تحت تأثیر نظرات[18] و رفتارهای دوستانش قرار میگیرد. افراد از طریق گفتگوهایشان با سایرین، بهجای استفاده صرف از تبلیغات، اطلاعات بسیار زیادی را در مورد محصول و همچنین توصیههایی در مورداستفاده یا اجتناب از برندهای[19] خاص، کسب میکنند. پیوندها بین گروه دوستان ناتالی تا حدودی بهوسیله کالاهایی که استفاده میکنند تقویت میشود. همچنین بر هریک از اعضای گروه فشارهایی وجود دارد تا چیزهایی بخرند که موردقبول گروه واقع میشود و حتی گاهی قیمت نیز منجر به طرد فرد توسط گروه یا شرمندگی او میشود هنگامیکه اقدام فرد با مفاهیم دیگران درباره اینکه چه چیزی خوب است یا بد، سازگار نباشد.
افراد بهعنوان عضوی از یک جامعه بزرگ، ارزشهای فرهنگی[20] معین یا باورهای مستحکمی را درباره چگونگی ساختارمندی جهان به اشتراک میگذارند. ارزشهای دیگری بهوسیله اعضای خردهفرهنگها[21]، یا سایر گروههای کوچکتر درون فرهنگ، مانند گروههای نژادی، جوانان و افراد از بخشهای خاصی از کشور به اشتراک گذاشته میشوند. افراد مهم برای ناتالی، گروه مرجعش[22]، برای این ایده که زن در آغاز دهه بیستم زندگیاش باید نوآور، آگاه از مد[23]، مستقل و (حداقل تا حدودی) مهربان باشد ارزش قایلند. درحالیکه اکثر بازاریابان گروههای هدف بسیار جوان یا افراد سیساله را هدف قرار میدهند، بعضی دیگر بر گروههای سنی بالای 50 سال تمرکز مینمایند که بهسرعت در حال رشد است (2).
ناتالی هنگام سیر کردن[24] درون سایتهای اینترنتی در معرض برندهای رقیب بسیار زیادی قرار میگرفت. بسیاری از پیشنهادها اصلاً توجهش را جلب نکردند؛ برخی دیگر از برندها مورد توجه قرار گرفتند اما نه موردپذیرش، زیرا آنها با تصویری[25] که ناتالی از خودش تعریف میکند یا موردعلاقهاش است متناسب نبودند. استفاده از استراتژیهای بخشبندی بازار[26] به این معنی است که تنها گروههای خاصی از مصرفکنندگان را هدف قرار دهیم، نه همه بخشهای بازار را- حتی اگر این استراتژی به این معنی باشد که سایر مصرفکنندگان به برند علاقهای نداشته باشند یا از آن اجتناب کنند. علاوه بر این، ممکن است مصرفکننده بر این باور باشد که خرید و استفاده از کالا و کیفیتهای مطلوب آن بهطور اسرارآمیزی ناپاکیهای او را میزداید[27].
برندها اغلب تصویرها[28] و شخصیتهای[29] کاملاً تعریفشدهای دارند که از طریق تبلیغات، بستهبندی، برندینگ[30] و دیگر استراتژیهای بازاریابی خلقشدهاند که بر موضعیابی[31] محصول به روش معین یا بر گروه معینی از مشتریان تمرکز کردهاند. فعالیتهای اوقات فراغت یک فرد اطلاعات زیادی در مورد سبک زندگی او ارائه میدهد، اطلاعاتی درباره آنچه به آنها علاقه دارد و همچنین اطلاعاتی درباره اینکه دوست دارد چه نوع فردی باشد. افراد محصول، خدمت یا مکانی را انتخاب میکنند، یا ایدهی خاصی را میپذیرند زیرا تصویر آن را دوست دارند یا احساس میکنند که شخصیت آن متناسب با شخصیت آنها است. هنگامیکه محصولی در برآوردن نیازها یا خواستههای مصرفکننده موفق عمل کند، مانند مورد سایت آمازون برای ناتالی، احتمالاً پاداشش را از طریق وفاداری برند یا وفاداری فروشگاه[32]، پیوندی[33] بین محصول یا فروشگاه با مشتری که رقبا بهسختی بتوانند آن را بشکنند، دریافت میکند. برای تضعیف این پیوند، اغلب تغییری در وضعیت زندگی یا خودانگاره[34] فرد موردنیاز است تا فرصتی برای رقبای به وجود بیاید.
ارزیابی مصرفکنندگان از محصول تحت تأثیر ظاهر، طعم، بافت[35] یا بوی آن قرار میگیرد. ممکن است ما تحت تأثیر شکل و رنگ بستهبندی، طرح روی جلد مجله و همچنین فاکتورهای ظریفی مانند نمادگرایی[36] در نام برند[37] و تبلیغات قرار بگیریم. این ارزیابیها متأثر از آن است که بر اساس باورهای جامعه، افراد خودشان را در آن موقعیت باید چگونه تعریف کنند. برای مثال، سبک موی جدید انتخابشده توسط ناتالی، چیزهایی درباره تصویری که او میخواهد از خود به نمایش بگذارد میگوید. اگر از ناتالی سؤال شود، ممکن است نتواند دقیقاً پاسخ دهد که چرا بعضی از سایتها را برگزیده و بعضی دیگر را رد کرده است. بسیاری از معانی محصول در زیر سطح بسته، طرح[38] و تبلیغات پنهان شده است و این کتاب بعضی از روشهایی را که بازاریابان جهت کشف این معانی استفاده میکنند مورد بررسی قرار میدهد.
سایت آمازون تصویر آمریکایی و بینالمللی را ترکیب کرده است که برای ناتالی جذابیت دارد. تصویر یک محصول اغلب متأثر از کشور مبدأش[39] است که به تشخیص "شخصیت برند "[40] کمک میکند. علاوه بر این، در نتیجه پیشرفتهای سریع در سیستمهای ارتباطاتی و ترابری، نظرات و خواستههای ما بهطور روزافزونی بهوسیله ورودیها از جهان اطراف شکل میگیرند. بهطور آشکار، اینترنت رفتار مصرف بسیاری از جوانان اروپایی را تغییر داده است (3).
حوزه رفتار مصرفکننده بسیاری از مباحث را پوشش میدهد: در این حوزه فرایندهایی که افراد یا گروهها بهمنظور برآوردن نیازها و خواستههایشان کالا، خدمات، تجربهها یا ایدههایی را انتخاب میکنند، میخرند، استفاده میکنند و یا دور میریزند[41] موردمطالعه قرار میگیرد. مصرفکنندگان انواع بسیار متنوعی دارند، از کودک 6 سالهای که از مادرش میخواهد تنقلات بیشتری برای او بخرد تا مدیر ارشد یک شرکت بسیار بزرگ که تصمیم میگیرد سیستم رایانهای بسیار پیشرفتهای را خریداری کند. اقلامی که مورد مصرف قرار میگیرند میتواند شامل هر چیزی از لوبیای کنسرو شده تا یک پیام، دموکراسی، موزیک رَپ[42] و حتی افراد دیگر (تصویر یک خواننده راک[43] بهعنوانمثال) باشد. گستره نیازها و خواستههایی که باید برآورد شوند از گرسنگی و تشنگی تا عشق، شأن[44] و حتی تعالی معنوی[45] است. علایق فزایندهای به رفتار مصرفکننده نهتنها در حوزه بازاریابی بلکه از دیدگاه علوم اجتماعی بهطورکلی وجود دارد. این پدیده به دلیل افزایش آگاهی از اهمیت فزاینده مصرف در زندگی روزمره ما، در سازماندهی فعالیتهای روزانه، در شکلدهی هویت[46] ما، در توسعه اقتصادی و سیاسی و در جریان گسترش فرهنگ جهانی است که در آن فرهنگ مصرف[47] از آمریکای شمالی و اروپا به سایر کشورها گسترش مییابد. این گسترش فرهنگ مصرف از طریق بازاریابی توسط بسیاری از منتقدان اجتماعی به چالش کشیده میشود (4). در واقع مصرف چنان نقش مهمی در زندگی اجتماعی، روانشناسی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ما ایفا میکند که امروزه جلودار تاریخ[48] شده است (5).
مصرفکنندگان بازیگرانی در بازار هستند
بنا بر دیدگاه تئوری نقش[49]، رفتار مصرفکننده شبیه نقشهاي یک نمایشنامه[50] است (6) که در آن هر مصرفکنندهای برای اجرای نمایش[51] مناسب باید از یکسری خطوط و معیارها پیروی کند. ازآنجاییکه افراد نقشهای متفاوت زیادی را ایفا میکنند، تصمیمات مصرفشان را بر مبنای نقشی که در آن زمان در حال ایفا هستند تعدیل میکنند. معیارهایی که آنها جهت ارزیابی کالا و خدمات در یکی از نقشهایشان در نظر میگیرند، ممکن است کاملاً متفاوت از معیارهای مورداستفاده در سایر نقشها باشد.
روش دیگر تفکر درباره نقشهای مصرفکننده در نظر گرفتن رُلهای[52] گوناگونی است که مصرفکننده ممکن است درگیر آنها شود. یکی از نقشهای کلاسیک، مصرفکننده بهعنوان انتخابکننده[53] است-شخصی که میتواند بین گزینههای متفاوت انتخاب کند و معیارهای گوناگون را برای اتخاذ تصمیم جستجو کند؛ اما مصرفکننده میتواند خیلی چیزهای دیگر غیر از اتخاذ تصمیم درست مدنظر قرار دهد. همه ما از طریق فعالیتهای مصرفمان در سیستمهای ارتباطاتی درگیر میشویم که بهوسیله آن نقش و شأنمان را به دیگران منتقل میکنیم[54]. همچنین در جستجوی آن هستیم تا از طریق فعالیتهای مصرف گوناگون هویتمان[55]، خود واقعیمان را بسازیم. یا هدف اصلی مصرف ما ممکن است جستجو و ارزیابی تعدادی از گزینههای مصرفی موجود در بازار باشد. از سویی دیگر، ممکن است احساس کنیم که قربانی پیشنهادهای مضر یا متقلبانه[56] شدهایم و به همین دلیل تصمیم بگیریم با فعال شدن در جنبشهای مصرفکنندگان[57] علیه چنین خطرات ناشی از بازار اقدام نماییم. یا ممکن است از طریق انتخاب محصولات شرکتها و تبدیل آنها به چیز دیگر علیه اقتدار آنها واکنش نشان دهیم، همانطور که در زمانی چکمههای نظامی ناگهان به یک کفش معمولی برای دختران صلحطلب تبدیل شد. یا ممکن است تصمیم بگیریم همانند «مصرفکنندگان سیاسی»[58] عمل کرده و محصولات شرکتها یا کشورهایی که رفتارهایشان با استانداردهای اخلاقی و زیستمحیطی ما همخوانی ندارد تحریم کنیم؛ بنابراین بهعنوان مصرفکننده میتوانیم انتخابکننده، ارتباط برقرارکننده[59]، جوینده هویت[60]، جوینده لذت، قربانی، یاغی و فعال- گاهی بهطور همزمان –باشیم (7).
رفتار مصرفکننده یک فرایند است
در مراحل اولیه توسعه این حوزه، اغلب تحت عنوان رفتار خریدار[61] شناخته میشد که نشاندهنده تأکید بر تعامل بین خريدار و تولیدکننده در زمان خرید بود. حال بازاریابان پی بردهاند که رفتار مصرفکننده یک فرایند مستمر[62] است، نهفقط آنچه در لحظه مبادله پول با محصول رخ میدهد. مبادله[63] که در آن دو یا چند سازمان یا فرد چیز با ارزشی را ردوبدل میکنند جزء لاینفک بازاریابی است (8). درحالیکه مبادله بخش مهمی از رفتار مصرفکننده است، دیدگاه گسترشیافته بر کل فرایند مصرف تأکید میکند که دربرگیرنده موضوعاتی است که مصرفکننده را پیش، در حین و پس از خرید تحت تأثیر قرار میدهد. تصویر 1-1 اهم مباحث در مراحل فرایند مصرف را نشان میدهد.
مصرفکننده چگونه تصمیم میگیرد که به محصولی نیاز دارد؟
بهترین منبع اطلاعاتی برای آموختن بیشتر درباره گزینههای جایگزین کدامند؟ |
نگرش مصرفکننده نسبت محصولی چگونه شکل میگیرد یا تغییر میکند؟
مصرفکنندگان از چه نشانههایی برای شناخت محصولات برتر استفاده میکنند؟ |
آیا عمل خرید محصول تجربهای خوشایند یا استرسزاست؟
عمل خرید آن کالا چه چیزی درباره مصرفکننده میگوید؟ |
چگونه عوامل مهمی مانند فشار زمانی یا نمایشهای فروشگاهی تصمیم خرید مصرفکننده را تحت تأثیر قرار میدهد؟ |
آیا محصول موجب تأمین رضایت مصرفکننده میشود؟
نهایتاً محصول چگونه دور ریخته میشود و عواقب زیستمحیطی آن چیست؟ |
کدام عوامل مشخص میکند که مصرفکننده از محصول راضی است و آن را دوباره میخرد؟
آیا این فرد با دیگران در مورد تجربهاش صحبت کرده و بر تصمیم خرید آنها تأثیر میگذارد؟ |
دیدگاه مصرفکننده |
دیدگاه بازاریاب |
موضوعات پیش از خرید |
موضوعات حین خرید |
موضوعات پس از خرید |
تصویر 1-1 بعضی از مباحثی که در مراحل مختلف فرایند مصرف مطرح میشوند.
رفتار مصرفکننده بازیگران متفاوت زیادی را شامل میشود
یک مصرفکننده عموماً فردی تصور میشود که در طی سه فرایند مصرف نیاز یا خواسته را تعیین میکند، خرید میکند و سپس محصول را دور میریزد. در بسیاری از موارد ممکن است افراد متفاوتی درگیر فرایند مصرف شوند. خريدار[64] و کاربر[65] محصول ممکن است يک نفر نباشد، همانند هنگامیکه والدین برای نوجوانان لباس انتخاب میکنند. در موارد دیگر، فرد دیگری ممکن است بهعنوان تأثیرگذار[66] عمل کرده و توصیههایی برای (علیه) محصولات معینی ارائه نماید، بدون اینکه آنها را واقعاً بخرد یا از آنها استفاده کند. برای مثال دوستی که نوجوان را در خرید لباس همراهی میکند و در تصمیم خرید تأثیرگذار است.
نهایتاً، ممکن است مصرفکننده سازمان یا گروهی باشد که در آنها یک شخص در خرید محصولات مورداستفاده گروه زیادی از افراد تصمیمگیرنده است، همانند زمانی که نماینده خرید محصولات موردنیاز شرکت را سفارش میدهد. در دیگر موقعیتهای خرید سازمانی، تصمیمات خرید ممکن است بهوسیله گروه بزرگی از افراد- برای مثال حسابداران، طراحان، مهندسان، کارکنان فروش شرکت و دیگران- اتخاذ شود که همه آنها به نحوی در مراحل مختلف فرایند مصرف دخیل بوده و نظرات خاص خود را دارند. یکی از مهمترین سازمانها خانواده است که اعضای مختلف نقشهای محوری در تصمیمات خرید کالا و خدمات مورداستفاده سایرین ایفا میکنند.
تأثیر مصرفکنندگان بر استراتژی بازاریابی
جستجو کردن در وبسایتها يا بحث کردن راجع به محصولات و مارکهاي تجاري لذت زيادي، تقريباً بهاندازه خريد کردن دارد. چرا مدیران، تبلیغکنندگان و دیگر متخصصان بازاریابی باید حوزه رفتار مصرفکننده را مطالعه نمایند؟
پاسخ ساده است: درک رفتار مصرفکننده لازمه موفقیت در کسبوکار است. یک مفهوم بنیادی بازاریابی بیان میکند که بنگاهها به وجود آمدهاند تا نیازهای مصرفکنندگان را برآورده سازند. این نیازها تنها تا میزانی میتواند برآورده شوند که بازاریابان افراد یا سازمانهای مصرفکننده محصولاتشان را درک کرده و از رقبایشان بهتر عمل کنند.
اغلب پاسخ مصرفکننده آزمون نهایی میزان موفقیت استراتژی بازاریابی شرکت است. بنابراين، شناخت رفتار مصرفکنندگان تقريباً در تمامي جنبههاي بازاريابي کاربرد دارد. اطلاعات درباره مصرفکنندگان به بازاریابان کمک میکند تا بازار را تعریف کرده و فرصتها و تهدیدهای موجود در بازار را شناسایی کنند. معرفی واکمن[67] توسط سونی مثال خوبی است که مصرفکنندگان چگونه در آغاز هنگام آزمون مفهوم محصول آن را نمیپذیرند (9). بههرحال محصول به بازار عرضه شد و واکمن به یک موفقیت بیحدوحصر تبدیل شد- سونی تجربه موزیک سیار را متحول کرد و تقریباً 300 میلیون واکمن فروخت. این به آن معنی نیست که سونی اکنون تحقیقات مصرفکننده را کنار گذاشته است، همانطور که در این مثالها اقدامات بازاریابی ناشی از تحقیقات متمرکز بر درک مصرفکنندگان توضیح میدهند: تحقیقات اخیر نشان میدهد که جوانان امروزی پخشکنندههای کاست قابلحمل[68] را همانند دایناسورها میبینند. آژانس تبلیغاتی سونی 125 جوان را تعقیب کرد تا ببینند چگونه از کالاها در زندگی روزمرهشان استفاده میکنند. در حال حاضر، پخشکنندههای CD قابلحمل منسوخ و غیر جذاب تصور میشوند. اکنون رغبت مصرفکنندگان به سمت کارتهای حافظه قابلانتقال[69] بهجای پخشکنندههای CD است که با فایلهای MP3 کار میکنند. همچنین واکمن به یک پیام جدید نیاز داشت، بنابراین آژانس تبلیغاتی سونی تصمیم گرفت از نام نامأنوس (بیگانه) پِلیت[70] برای جلبتوجه جوانان استفاده کند. این شخصیت[71] انتخاب شد تا برای بازار امروزی متفاوت ازنظر فرهنگی و نژادی جذاب باشد. همانطور که مدیرمسئول میگوید «بیگانه هیچکس است، چراکه بیگانه هر کس است» (10). علاوه بر پخشکنندههای کارت حافظه، آیپاد اَپِل[72] هم تجربه موزیک مصرفکنندگان را به میزان زیادی تغییر داد، بهطوریکه طراح آیپاد، جاناتات آیوز[73]، اکنون بخشی از فرهنگعامه شده است (11). زنی در یک گروه مصرفکننده که درباره بهداشت دندان بحث میکردند گفت که رسوب دندان «مانند دیوار» است. این تصور در تبلیغات کنترل رسوب دندان کالگیت[74] استفاده شد که در آن دندانهایی بهاندازه اتاق پوشانده شده بهوسیله دیوارههایی از رسوب به نمایش گذاشته میشد (12). محققان یک تولیدکننده شکلات سوئیسی دریافتند که بسیاری از عاشقان شکلات مخفیگاههایی[75] برای شکلات در اطراف خانهشان دارند. یکی از پاسخدهندگان اقرار کرد که شکلاتها را درون کمد لباسهایش پنهان میکند. نتیجه این تحقیقات طراحی کمپین تبلیغاتی با موضوع «اعترافات راستین یک عاشق شکلات[76]» بود (13).
بخشبندی بازار: چه کسانی را هدف فعالیتهای بازاریابی قرار دهیم؟
چه درون یا فراتر از مرزهای ملی، بخشبندی[77] مؤثر بازار بخشهایی را مشخص میکند که اعضایشان در یک یا چند مشخصه مشابه یکدیگر بوده و از اعضای بخشهای دیگر متفاوت هستند. شرکت ممکن است بر اساس منابع یا اهدافش تصمیم بگیرد تنها بر یک یا چند بخش بازار تمرکز کند، یا ممکن است با نادیده گرفتن تفاوتهای بین بخشها، استراتژی بازاریابی انبوه[78] را اتخاذ کند. در بازار مبتنی بر اینترنت، سایت آمازون تلاش میکند تا به بخشهای متعددی در آن واحد دسترسی یابد، درحالیکه سایت گوگل نیوز یو.کی[79] بر بودن موتور جستجو برای اطلاعات و اخبار برای مصرفکنندگان در انگلستان تمرکز کرده است (14).
جدول 1-1- متغيرهاي بخشبندي بازار
متغيرهاي جمعيت شناختي | متغيرهاي جغرافيايي | متغيرهاي روانشناختي | متغيرهاي رفتاري |
سن
جنسیت طبقه اجتماعي، شغل و درآمد گروه نژادی و مذهب چرخه عمر زندگی خريدار در مقابل کاربر |
منطقهاي
تفاوتهاي کشوري مناطق آبوهوایی |
خودانگاره[80]
شخصيت سبک زندگي |
وفاداري برند
ميزان مصرف موقعيت مصرف[81] منافع موردنیاز |
در بسیاری از موارد، هدف قرار دادن تعدادی از بخشهای بازار کاملاً منطقی است. بهاحتمالزیاد هیچ فردی دقیقاً با مشخصات توصیفی بخش معینی همخوانی نخواهد داشت و مسئله این است که آیا تفاوت مصرفکنندگان به طرقی از پروفایلهای[82] ما شانس پذیرفتن کالای ما توسط آنها را تحت تأثیر قرار میدهد یا خیر؟
متغیرهای بخشبندی مبنایی را برای برش دادن بازار بزرگتر به بخشهای کوچکتر شکل میدهند. متغیرهای بخشبندی در جدول 1-1 در چهار طبقه فهرست شدهاند. درحالیکه مصرفکنندگان را میتوان به روشهای متعددی توصیف کرد، فرایند بخشبندی تنها هنگامی معتبر است که معیارهای زیر برآورده شوند:
- مصرفکنندگان درون یک بخشبر حسب نیازهای محصول مشابه یکدیگر باشند و این نیازها از نیازهای مصرفکنندگان در سایر بخشها متفاوت باشد.
- تفاوتهای مهمی میان بخشها قابلتشخیص باشد.
- بخش بهاندازه کافی بزرگ باشد تا سودآور باشد.
- مصرفکنندگان در بخش هدف توسط آمیخته بازاریابی مناسب قابلدسترسی باشند.
- مصرفکنندگان در بخش هدف به آمیخته بازاریابی به روش مطلوبی که برای آنها طراحیشده است، پاسخ دهند.
جمعیت شناختی[83]
جمعیت شناختی آمارهایی هستند که جنبههای قابلمشاهده جمعیت مانند نرخ تولد، توزیع سنی یا درآمد را اندازهگیری میکنند. مراکز آمار ملی، مانند یورواِستَت[84] (15)، منبع اصلی دادههای جمعیت شناختی درباره خانوادهها هستند، اما بنگاههای خصوصی هم اطلاعات اضافی درباره گروههای جمعیتی خاص جمعآوری میکنند. تغییرات و روندهای[85] آشکارشده در مطالعات جمعیت شناختی برای بازاریابان از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا از این دادهها میتوان جهت تعیین محل و تخمین اندازه بازارهای بسیاری از محصولات، طیف گستردهای از اعتبارات بانکی تا غذای کودکان، استفاده نمود.
در این کتاب بسیاری از متغیرهای جمعیتشناسی مهم را بررسی میکنیم. همچنین مشخصههای مهم دیگری را در نظر میگیریم که اندازهگیری آنها آسان نیست، مانند متغیرهای روانشناختی[86]، تفاوتها در شخصیتها و ذائقههای مصرفکنندگان که بهصورت عینی[87] نمیتوان آنها را اندازهگیری کرد. در اینجا یک هشدار موردنیاز است. در دو دهه گذشته شاهد گسترش بخشهای جدیدی در بازار هستیم که با اتکای صرف بر متغیرهای جمعیتشناسی نمیتوان آنها را از سایر بخشها جدا کرد و با احتمال زیاد اعضای این بخشهای جدید الگوهای رفتاری و مُدهایشان را فراتر ازآنچه قبلاً مرزها یا موانع مهمی بودند به عاریه میگیرند. در حال حاضر دیدن مردان و زنانی که سلیقههای مشابهی دارند خیلی عجیب نیست؛ بنابراین بازاریابان علیرغم مفید بودن متغیرهای جمعیتشناختی، باید درباره صرفاً استفاده از این متغیرها جهت پیشبینی سلیقههای مصرفکنندگان هشیار باشند.
سن
مصرفکنندگان در گروههای سنی مختلف نیازها و خواستههای کاملاً متفاوتی دارند، درک وضعيت سني مصرفکنندگان در بازاريابي و حتي سياستگذاريهاي کلان اهميت زيادي دارد (16). اگرچه، افرادی که به یک گروه سنی تعلق دارند از بسیاری از جهتها باهم تفاوت دارند، اما آنها مجموعهای از ارزشها و تجربیات فرهنگی مشترکی را به اشتراک میگذارند که در تمام دوران زندگیشان به همراه خود دارند (17). مجله فرانسوی ماری کِلر[88] که به 14 زبان منتشر میشود، دریافت که در سالهای گذشته تیراژ و تعداد خوانندگانش کاهشیافته است که دلیل اصلی آن عدم همراهی با خوانندگان جوانش و عادات مطالعه آنها بوده است. در گذشته طول مقاله معمولاً نه تا ده صفحه بود و در حال حاضر مقالات دو تا پنجصفحهای ترجیح داده میشوند. بهجای تمرکز بر مقالات جدی درباره موضوعات معاصر زنان، خوانندگان جوانتر و جدیدتر به دنبال چیزی جذابتر و سرگرمکنندهتر هستند. یافتن تعادل بین سرگرمی (مانند 4 راز لباس افراد مشور) و موضوعات مهم (مانند نقش حجاب در لباس اسلامی) چالشی برای پل زدن بین خوانندگان زن از گروههای سنی مختلف است (18).
جنسیت
بسیاری از کالاها، از عطر تا کفش، مردان یا زنان را هدف قرار میدهند. تمایز برمبنای جنسیت[89] از همان سنین اولیه زندگی آغاز میشود. برای مثال، پوشک بچه در رنگ صورتی برای نوزادان دختر و در رنگ آبی برای نوزادان پسر عرضه میشود. با توجه به اینکه مصرفکنندگان تفاوتهای جنسیتی را جدی میگیرند، تحقیقات بازاریابی نشان داد که بسیاری از والدین از استفاده از پوشک صورتی برای نوزادان پسر بهشدت اجتناب میکنند (19).
عاملی که بخشبندی بر مبنای جنسیت را اینقدر جذاب میسازد این است که رفتارها و سلیقههای مردان و زنان بهطور مداوم در حال تغییر است. در گذشته بسیاری از بازاریابان تصور میکردند که مردان تصمیمگیرندگان اصلی در خرید خودرو هستند، اما این دیدگاه باگذشت زمان در حال تغییر است. گاهی اوقات بخشبندی بر مبنای جنسیت میتواند محصول ناخواسته استراتژی تبلیغاتی باشد. شرکت رَنگلِرز[90] کمپین تبلیغاتی[91] را شروع کرد که ارزشهای مردسالارانه[92] غرب وحشی مانند سوارکاری را به نمایش میگذاشت، پس از این تبلیغات، یک سوپر مدل را به نمایش گذاشت که باعث شد فروش شلوار جینش به زنان 400 درصد رشد کند اما مردان را از برندشان متنفر ساخت (20).
بازاریابان توجه ویژهای به تغییرات جمعیتشناسی، بهویژه تغییرات سطح درآمد، دارند. |
ساختار خانواده
وضعیت تأهل و خانوادگی شخص یکی دیگر از متغیرهای مهم جمعیتشناختی است زیرا تأثیر زیادی بر اولویتهای مخارج مصرفکنندگان دارد. مجردان جوان و تازه ازدواجکردهها بهاحتمال بیشتری ورزش میکنند به سینما، کنسرت و کافیشاپ میروند و نوشیدنیهای گرانقیمت مینوشند. خانوادههایی با فرزندان جوان خریداران بزرگ غذاهای سالم و آبمیوهها هستند، درحالیکه خانوارهای تک والدینی و آنهایی که فرزندان بزرگتری دارند هلههوله[93] بیشتری میخرند. خدمات تعمیر خانه بهاحتمال بیشتری توسط زوجها و مجردان سالخورده استفاده میشود (25).
طبقات اجتماعی و درآمد
افراد در یک طبقه اجتماعی[94] تقریباً ازلحاظ درآمد و موقعیت اجتماعی یکسان هستند. آنها تقریباً شغلهای مشابهی داشته و تمایل دارند سلیقههای مشابهی در زمینه موزیک، پوشاک و غیره داشته باشند. همچنین آنها با یکدیگر تعامل اجتماعی داشته و ایدهها و ارزشهای زیادی را به اشتراک میگذارند (26). توزیع ثروت از جذابیت زیادی برای بازاریابان برخوردار است زیرا تعیین میکند که کدام گروهها بیشترین توان خرید و پتانسیل بازار را دارا است.
نژاد و قومیت[95]
مهاجران از کشورهای آسیایی و آفریقایی سریعترین گروه نژادی در حال رشد در اروپا هستند. همانطور که جامعه ما بهطور فزایندهای چند فرهنگی میشود، فرصتهای جدیدی برای عرضه محصولات خاص به گروههای نژادی و قومیتی و معرفی این محصولات به سایر گروهها به وجود میآید. گاهی، این انطباق فقط قرار دادن محصول یا خدمت موجود در بستری متفاوت است. برای مثال در بریتانیا ایستگاههای خدمات بینراهی[96] و کافهتریایی هستند که جمعیت مسلمانان را هدف قرار دادهاند. این ایستگاهها امکاناتی مانند نمازخانه و سرو گوشت حلال ارائه میکنند (27)؛ و اکنون ترکها در برلین دیگر مجبور نیستند تنها از خواروبارفروشی[97] و کیوسکهای کوچک مهاجران خرید کنند. یک فروشگاه زنجیرهای ترکی اولین فروشگاه بزرگ خود را در برلین افتتاح کرده است که تنها کالاهای ترکی و خاورمیانهای را عرضه میکند و به جمعیت بزرگ ترک و همچنین به دیگر گروههای مهاجر خدمات ارائه میکند (28).
جغرافیا
در اروپا شواهد بسیاری نشان میدهد که تفاوتهای فرهنگی در شکلدهی الگوهای مصرفی و تجلی[98] منحصربهفرد ما از مصرف، نقش تعیینکنندهای ایفا میکند. درعینحال، رقابت جهانی در متجانس شدن بعضی از بازارها مانند موزیک، ورزش، پوشاک و سرگرمی تأثیرگذار است و شرکتهای چندملیتی مانند سونی، پپسی، نینتندو[99]، نایک و لویی استراوس[100] نقش مهم یا غالبی در شکلدهی بازار دارند (31). با ایجاد بازار واحد اروپایی، بسیاری از شرکتها احتمال استفاده بیشتر از فعالیتهای بازاریابی استاندارد در اروپا را فراتر از مرزهای ملی مدنظر قراردادند. مشابهت فزاینده کالاها و برندهای موجود در اروپا به معنای مصرفکنندگان مشابه نیست. متغیرهایی مانند انگیزههای شخصی، بستر فرهنگی، الگوهای روابط خانوادگی و آهنگ زندگی روزمره همگی بهطور قابلتوجهی از یک کشور به کشور دیگر یا از یک منطقه به منطقه دیگر تغییر میکنند و مصرف طبقات کالا همچنان متفاوت است: در 1995 میزان مصرف سالانه پنیر در فرانسه 9/16 کیلوگرم و در ایرلند 1/6 کیلوگرم بوده است، مصرف سیبزمینی در ایتالیا 8/13 و در فنلاند 9/59 کیلوگرم (32). در تحقیقات بازاریابی، اثربخشی استفاده صرف از متغیرهای ساده جمعیتشناسی در بخشبندی بازار محل بحث است؛ اما تا امروز نتایج همیشه امیدوارکننده نبوده است (33).
برای بخشبندی بازار اروپا باید موضوعات زیر را مدنظر قرار دهد:
- مصرفی که در ورای فرهنگها مشترک است (روندها، سبکهای زندگی و الگوهای فرهنگی منطقهای یا جهانی که مرزها را درمینوردند) و
- مصرفی که خاص گروههای فرهنگی متفاوت است (تفاوتها در ارزشها، سبک زندگی، الگوهای رفتاری و غیره درون فرهنگ و خردهفرهنگهای متفاوت).
سپس مسئله تعیین مرزهای مناسب سر برمیآورد. مرزهای فرهنگی همیشه از مرزهای ملی پیروی نمیکنند. اگرچه مرزهای ملی همچنان برای تمایز بین فرهنگها بسیار مهم هستند، ممکن است تفاوتهای منطقهای مهمی درون یک کشور و همچنین همپوشانی فرهنگی[101] بین دو کشور وجود داشته باشد (38). به این مباحث مهاجرت و پدیده ورود فرهنگ خارجی را اضافه کنید، آنگاه شما درمییابید که چرا صحبت درباره کشورهای اروپایی بهعنوان کشورهایی بافرهنگ متجانس بسیار دشوار است. برای مثال مهم است که بین جامعه هلندی[102] با همه ویژگیهای چند فرهنگیاش و فرهنگ هلندی[103] تمایز قائل شویم که ممکن است فرهنگ هلندی در جامعه هلندی فرهنگ غالب باشد. علاوه براین فرهنگها ایستا[104] نیستند بلکه پدیدهای پویا[105] میباشند که در طول زمان در اثر تماس و تعامل با دیگر فرهنگها تغییر میکنند.
بازاریابی رابطهای: ایجاد پیوندهایی با مصرفکنندگان
بازاریابان بخشهای بازار را بهدقت تعریف میکنند و به مصرفکنندگان بهگونهای گوش میدهند که پیشازاین هرگز به این شکل نبوده است. بسیاری از بازاریابان دریافتهاند که کلید موفقیت ساختن روابط مادامالعمر[106] بین برندها و مشتریان است. بازاریابانی که به این فلسفه بازاریابی رابطهای[107] باور دارند، تلاش میکنند تا بهصورت منظم با مشتریانشان در تماس باشند و به آنها دلایل کافی برای حفظ پیوند با شرکت در طول زمان را بدهند. انواع عضویت در فروشگاههای خردهفروشی، جایگاههای پمپبنزین و جنبشهای تعاونی[108] این موضوع را توضیح میدهد. یک شرکت تعاونی زنجیرهای به اعضایش تخفیفهایی برای تعداد متنوعی از کالاها مانند مسافرت، پوشاک، لوازم منزل، مبلمان و تجهیزات الکتریکی ارائه میدهد (39). روند جدید دیگر شکلگیری کنسرسیوم[109] از شرکتهای متنوعی از بخشهای متفاوت مانند فروشگاههای بزرگ، بانکها، جایگاههای پمپبنزین، شرکتهای ارتباطات از راه دور[110] و سرگرمی است. کنسرسیوم یک کارت وفاداری صادر میکند تا به حفاظت از مشتریان پایدار کمک کند (40).
بعضی از شرکتها این پیوندها را با ارائه کردن خدمات تقدیر شده توسط مشتریانشان برقرار میسازند. بسیاری از شرکتها درصدی از قیمت فروش را به امور خیریه مانند صلیب سرخ[111] یا صندوق حیاتوحش جهانی[112]، یا برای حمایت از قشرهای فقیر جامعه اختصاص میدهند. این اقدام روابط را تقویت میکند زیرا به مشتریان دلیل دیگری جهت تداوم خرید از شرکت برای سالهای سال میدهد.
تحول دیگر در ایجاد روابط با توسعه بازاریابی مبتنی بر پایگاه اطلاعاتی[113] تحققیافته است. این استراتژی شامل ردیابی[114] عادات خرید مصرفکنندگان بهوسیلهی رایانه است و سپس بر مبنای آن کالاها و اطلاعات دقیقاً بر مبنای نیازها و خواستههای فرد متناسب میشوند. استفاده از پایگاه اطلاعاتی و بررسی دقیق رفتار مصرفکنندگان به بازاریان این امکان را میدهد تا بر ترجیحات مصرفکنندگان نظارت داشته و با آنهایی که علاقهای به کالاها و خدمات شرکت دارند ارتباط برقرار سازند. شرکتهای کرایه آنلاین DVD مانند شرکت اسکرین. سِلکت[115] در انگلستان و وِب. دات دی. ای[116] در آلمان از سیستمی استفاده میکنند که پیشنهادهایی بر اساس کرایههای قبلی مصرفکننده به او ارائه میکند و ترفیعات خاصی را بر اساس این انتخابها به آنها پیشنهاد میدهد. (41). البته بعضی از مصرفکنندگان از این نوع نظارت احساس خطر میکنند و در برابر چنین تلاشهای بازاریابی مقاومت میکنند؛ بنابراین تلاشهای زیادی باید صورت پذیرد تا اطمینان حاصل شود که بازاریابی مبتنی بر پایگاه اطلاعاتی با الزامات محرمانه بودن[117] اطلاعات مصرفکنندگان سازگاری داشته باشد (42).
تأثیرات بازاریابی بر مصرفکنندگان
خوشبختانه يا متأسفانه، در دنیایی زندگی میکنیم که بهشدت تحت تأثیر بازاریابان است. ما توسط محرکهای بازاریابی در قالبهایی مانند تبلیغات، فروشگاهها و کالاها احاطهشدهایم که برای توجه و نقدینگی ما رقابت میکنند. بسیاری از چیزهایی که درباره جهان پیرامونمان میدانیم توسط بازاریابان فیلتر شده است، چه از طریق کالاهای تبلیغشده در مجلات یا نقشهای ایفا شده توسط اعضای خانواده در یک تبلیغ تلویزیونی. تبلیغات به ما نشان میدهد که چگونه باید در قبال موضوعاتی مانند بازیافت[118] محصولات، مصرف نوشیدنیهای الکلی اقدام کنیم و حتی تبليغات در شکل دادن به آرمانهاي مصرفکنندگان نقش مهمي ايفاد ميکنند.
فرهنگ عامه
فرهنگعامه[119]، موسیقی، فیلمها، ورزشها، کتابها و دیگر اشکال سرگرمی مصرفشده توسط عامه مردم است که هم محصول کار بازاریابان و هم منبع الهامی[120] برای بازاریابان است. همچنین زندگی ما نیز از جهات بنیادی، گسترهای از چگونگی ارزیابی ما از وقایع اجتماعی مانند ازدواج، مرگ یا تعطیلات تا چگونگی دیدگاه ما نسبت به موضوعات اجتماعی مانند آلودگی هوا، قمار و اعتیاد، متحول شده است. جام جهانی فوتبال، خرید کریسمس، گردشگری، بازیافت روزنامه، کشیدن سیگار و عروسکهای بازی همه نمونههایی از محصولات و فعالیتهایی هستند که بسیاری از ما در زندگیمان آنها را لمس کردهایم. نقش بازاریابان در خلق و انتقال فرهنگعامه در این کتاب مورد تأکید قرار میگیرد. این تأثیرات فرهنگی بهسختی قابلچشمپوشی است، اگرچه بسیاری از افراد نمیتوانند میزانی که دیدگاهشان نسبت به جهان- موسیقی و فیلمهای موردعلاقهشان، آخرین مدها در پوشاک، غذا و طراحی داخلی- متأثر از سیستمهای بازاریابی است تشخیص دهند. جایگذاری محصول[121] که در آن محصولات و برندها در فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی به نمایش گذاشته میشوند یا اسپانسرشیب[122] وقایع اجتماعی مانند کنسرتها یا مسابقات، مثالهایی از روشهای جدیدی هستند که شرکتها برای جلبتوجه ما استفاده میکنند. کاراکترهای محصول[123] را در نظر بگیرید که بازاریابان از آنها برای خلق شخصیت برای محصولاتشان استفاده میکنند. فرهنگعامه پر از قهرمانان ساختگی[124] است. در واقع، بسیاری از مصرفکنندگان کاراکترهای محصولات را راحتتر از مقامات قبلی کشورشان به خاطر میآورند. این قهرمانان ساختگی ممکن است وجود نداشته باشند، اما بسیاری از ما احساس میکنیم که آنها را میشناسیم و آنها یقیناً کاراکترهای سخنگوی[125] مؤثری برای ترویج محصولات هستند.
معنای مصرف
یکی از فرضیههای بنیادی رفتار مصرفکننده این است که افراد اغلب محصولات را نه به خاطر کارکردشان بلکه به خاطر معنی آنها میخرند. (44) این اصل به این معنی نیست که کارکرد اصلی محصول از اهمیت برخوردار نیست، بلکه نقشی که محصولات ایفا میکنند و معنایی[126] که آنها در زندگی ما دارند فراتر از وظایفی است که آنها انجام میدهند. معانی عمیقتر محصول ممکن است به آن کمک کند تا بالاتر از دیگر کالاها و خدمات مشابه بایستد- درصورتیکه همهچیز برابر باشند، فرد برندی را انتخاب خواهد کرد که تصویر (حتی شخصیتی!) سازگار با ایدههای اصولی او داشته باشد.
برای مثال اگرچه احتمالاً بسیاری از افراد در صورت پوشیدن کفشهای نایک بهجای ریبوک[127] نمیتوانند سریعتر بدوند یا بالاتر بپرند، اما بسیاری از وفاداران سرسخت به ادعاهای برند موردعلاقهشان اعتقاد زیادی دارند. این رقبای اصلی برحسب تصویرشان- معانی که بهدقت با کمک لژیونی از ستارگان موسیقی، ورزشکاران، تبلیغات بسیار هنرمندانه و میلیونها دلار هزینه خلق کردهاند- بازاریابی میشوند؛ بنابراین هنگامیکه یکی از محصولات نایک را میخرید ممکن است کاری بیش از انتخاب یک کفش انجام داده باشید- شاید شما با این انتخاب بخواهید به دیگران سبک زندگیتان را نشان دهید و اینکه چه نوع شخصی هستید، یا میخواهید باشید. برای کالای نسبتاً ساده ساختهشده از چرم و بند، اینیک شاهکار است!
همانطور که قبلاً ملاحظه کردیم هدف استراتژیهای بازاریابی در آغاز قرن بیست و یکم تأکید بر ایجاد روابط با مصرفکنندگان است. ماهیت این روابط میتواند تغییر کند و این پیوندها به درک تعدادی از معانی محتمل محصولات کمک میکند. بعضی از انواع روابطی که ممکن است فرد با یک محصول داشته باشد عبارتند از (45):
- تعلق خودانگاره[128]- محصول به ایجاد هویت[129] مصرفکننده کمک میکند.
- تعلق نوستالژیک[130]- محصول بهعنوان پیوندی با گذشته فرد عمل میکند.
- وابستگی متقابل[131]-محصول بخشی از زندگی روزمره مصرفکننده است.
- عشق[132]- محصول روابط گرم[133]، اشتیاق یا دیگر احساسهای شدید را برمیانگیزد.
یک محقق آمریکایی نظام طبقهبندی را توسعه داد تا با استفاده از آن بتوان روشهای مختلفی را کشف نمود که کالاها و تجربیات برای افراد معنی فراهم میآورند (46). اینگونه شناسی مصرف[134] از تحلیل هواداران یک تیم بیسبال[135] استخراج شده است، اما بهآسانی قابلتعمیم به بستر اروپایی است. این دیدگاه مصرف را گونهای از اقدام میبیند که در آن افراد از اشیاء مصرفی به روشهای مختلفی استفاده میکنند. تمرکز بر یک واقعه[136] مانند مسابقه فوتبال به ما یادآوری میکند که هنگامیکه درباره مصرف صحبت میکنیم، منظورمان طیف گستردهای از تجربیات، ایدهها و خدمات ناملموس[137] (هیجان یک گُل در مسابقه یا رفتارهای خندهآور دلقکها) تا اشیای ملموس[138] (مانند غذا و نوشیدنی مصرفشده در استادیوم) صحبت میکنیم. این تحلیل چهار نوع متمایز فعالیتهای مصرف را شناسایی کرد:
- مصرف بهعنوان تجربه[139]- هنگامیکه مصرف فینفسه هدف زیباشناختی یا احساساتی شخصی است. این نوع دربرگیرنده فعالیتهایی مانند لذت ناشی از یادگیری چگونگی تفسیر قانون آفساید[140]، یا درک تواناییهای ورزشی ورزشکار محبوب شخص است.
- مصرف بهعنوان یکپارچگی[141]- استفاده و دستکاری اشیاء مصرفی برای بیان جنبههای خویشتن[142]. برای مثال بعضی از هواداران برای ابراز همبستگیشان با تیم محبوبشان، خودشان را با آن همسان میکنند، مثلاً برخی از ویژگیهای مشخصه ستاره تیم را تقلید میکنند. حضور یافتن در استادیوم بجای مشاهده مسابقه از طریق تلویزیون به هوادار این امکان را میدهد تا تجربهاش را کاملتر با خودش یکپارچه کند- احساس «در آنجا بودن».
- مصرف بهعنوان طبقهبندی[143]- فعالیتهایی که مصرفکننده درگیر آنها میشود تا پیوند خود با اشیاء را هم به خود و هم به دیگران نشان دهند. برای مثال، ممکن است هواداران لباسهاي همرنگ تيم موردعلاقهشان را بپوشند و چيزهايي را بخرند که به ديگران نشان دهند که هواداران دوآتشه تيم هستند. متأسفانه، برخي از افراد طرفداري خود را با خشونت در مقابل هواداران تيم رقيب نشان ميدهند. در اينجا بين " ما "و "آنها " شکافي جدي و عميق وجود دارد.
- مصرف بهعنوان بازی[144]- مصرفکنندگان اشیاء را بهمنظور مشارکت در یک تجربه متقابل و پیوند هویتشان با هویت گروه مصرف میکنند. برای مثال، هواداران خوشحال هماهنگ فریاد میکشند و هنگامیکه تیمشان امتیاز کسب میکند به هوا پریده و یکدیگر را در آغوش میکشند- این بعد متفاوتی از تجربه مشترک در مقایسه با مشاهده مسابقه در خانه است.
افراد با ناتواناییهای جسمی بیشتر کانون توجه پیامهای تبلیغاتی قرار میگیرند، مانند این تبلیغ نایک در کشور آفریقای جنوبی. |
مصرفکننده جهانی
در سال 2006، اکثریت مردم در مراکز شهری زندگی میکنند، تخمین زده میشود تعداد ابرشهرها، شهرهایی با بیش از 10 میلیون نفر جمعیت یا بیشتر تا سال 2015 به 26 عدد افزایش یابد. (47). یکی از پیامدهای جانبی مهم و بحثبرانگیز استراتژیهای بازاریابی پیچیده حرکت به سمت فرهنگ مصرفکننده جهانی[145] است که در آن مردم از طریق هواخواهى[146] مشترکشان برای برند کالاهای مصرفی، ستارگان فیلمها و ستارگان موسیقی متحد شدهاند (48). بعضی از محصولات بهطور خاص با سبک زندگی آمریکایی پیوند خوردهاند و آنها در سرتاسر دنیا ارزشمند شدهاند. باید توجه ویژهای به جنبههای خوب یا بد این همگنسازی فرهنگی نمود (49).
از سوی دیگر، فرهنگعامه به رشد و نمو خود ادامه میدهد همانطور که محصولات و الگوها از فرهنگهای متفاوت در آن آمیختهشده و به روش جدید و جذابی ظاهر میشوند. برای مثال، اگرچه فوق ستارگان[147] از آمریکا و انگلیس بر صنعت جهانی موسیقی حکمفرما هستند، سبکها و خوانندگان مختلف نیز در حال رشد و توسعه هستند. در اروپا موسیقی محلی سهم بیشتری از بازار را به دست آورده است و درآمد حاصل از موسیقی اسپانیاییزبان در 5 سال 4 برابر شده است (50).
اصول اخلاقی بازاریابی[148]
اغلب در کسبوکار[149]، تضادهایی بین هدف کسب موفقیت تجاری در بازار و هدف انجام کسبوکار صادقانه و رساندن حداکثر رفاه[150] به مصرفکنندگان از طریق ارائه محصولات و خدمات بیخطر و مؤثر به آنها به وجود میآید. بعضی از مردم استدلال میکنند که آموزش اخلاق به مردم هنگامیکه به دوره متوسطه یا دانشگاه میرسند و یا توسط شرکتها استخدام میشوند، کمی دیر است! در حال حاضر بسیاری از دانشگاهها و شرکتها بسیار مجدانه بر آموزش و تقویت رفتار اخلاقی تأکیددارند.
تجویز استانداردهای اخلاقی
سازمانهای حرفهای[151] اغلب ضوابط اخلاقی[152] برای اعضای خود تدوین میکنند. بهعنوانمثال، قوانین حمایت از مصرفکنندگان اروپایی[153] و یا ضوابط اخلاقی انجمنهای بازاریابی[154] دستورالعملهایی را برای رفتار در بسیاری از حوزههای اقدامات بازاریابی ارائه میکنند. این دستورالعملها عبارتند از:
- افشای همه خطرات قابلتوجه در ارتباط با یک محصول یا خدمت.
- شناسایی ویژگیهای افزودهشده[155] که هزینهها را افزایش میدهد.
- اجتناب از تبلیغات نادرست یا گمراهکننده.
- خودداری از تاکتیکهای فروش با فشار بالا یا گمراهکننده[156].
- ممنوعیت فروش یا جمعآوری اعانه تحت عنوان انجام تحقیقات بازاریابی.
رفتار مسئولانه اجتماعی[157]
خواه عمدی یا سهوی، برخی از بازاریابان پیوند اعتماد خود با مصرفکنندگان را نقض میکنند. در برخی از موارد، این اقدامات غیرقانونی هستند، مانند زمانی که یک تولیدکننده عمداً محتویات بسته را در برچسب[158] اشتباه اعلام میکند و یا هنگامیکه یک خردهفروشی استراتژی فروش «طعمه و تعویض»[159] را اتخاذ میکند که بهموجب آن مصرفکنندگان با وعده محصولات ارزانقیمت به فروشگاهها جذب میشوند اما تنها هدف این است که آنها را به خرید کالاهایی باقیمت بالاتر ترغیب کنند. مشکل مشابه اغوا کردن[160] مصرفکنندگان از طریق ادعاهای گمراهکننده[161]، مثلاً از طریق برچسب کالا، است (51). برای مثال نظرتان درباره درج شدن ادعای «مربای توتفرنگی 100 درصد بدون چربی» بر روی برچسب کالا چیست؟
در موارد دیگر، اقدامات بازاریابی[162] دارای اثرات مضری بر جامعه است اگرچه صراحتاً غیرقانونی نیستند. معرفی نوشیدنی به نام آلکوپاپس[163]، ترکیبی از الکل و لیموناد[164] که در بازار نوجوانان را هدف قرار داده بود، بحثهای قابلتوجهی را در کشورهای مختلف اروپا به پا کرد. پس از پوشش خبری منفی، فروش در سوئد و بریتانیا کاهش یافت و دو تا از بزرگترین خردهفروشیهای زنجیرهای در دانمارک، این نوشیدنی را از سبد محصولات خود کنار گذاشتند (52). بحث داغی نیز درباره کمپین تبلیغاتی شرکت بنتون[165] به وجود آمد که در آن مسائلی مانند قربانیان ایدز، سرباز مرده کرواتی یا یک کشتی غرقشده پناهندگان آلبانیایی به تصویر کشیده میشد؛ بحث بر سر این بود که آیا کمپین تبلیغاتی شرکت بنتون، همانطور که شرکت ادعا میکرد، واقعاً تلاش میکرد تا مصرفکنندگان را نسبت به مشکلات واقعی در جهان حساس نماید و یا هدف آن سوءاستفاده از مردم متأسف بهمنظور فروش بیشتر لباس بود (53).
یک سنجشگر[166] بسیار مهم رفتار اخلاقی این است که هنگام آگاه شدن شرکت از وجود مشکلی در تبلیغات و یا محصولات خود بازاریاب چه اقداماتی انجام میدهد. در سال 1996 یک سوپرمارکت زنجیرهای دانمارکی که برای سالها کمپین تضمین پایینترین قیمت در مقایسه با رقبا را اجرا کرده بود، دچار رسوایی شد هنگامیکه کشف شد کارکنان بنا بر دستورالعمل برچسب قیمتها را درست قبل از بازدید یک روزنامهنگار تغییر دادهاند (54).
در مقابل، پراکتر و گمبل[167] بهطور داوطلبانه محصولاتش را که موجب بروز حساسیت در برخی از مشتریانش شده بود، جمعآوری نمود. باوجوداینکه دانشمندان رابطه علیتی بین محصول شرکت پراکتر و گمبل و شیوع بیماری حساسیتی پیدا نکردند، این شرکت به انجام تبلیغات گسترده بهمنظور آگاه ساختن زنان از علائم حساسیت و درخواست از آنها برای بازگشت محصول خریداریشده برای بازپرداخت پول موافقت کرد. این شرکت 75 میلیون دلار از دست داد و محصول جدید بهطور غیرمعمول موفق خود را قربانی کرد که قبلاً حدود 25 درصد از بازار بزرگ محصولات بهداشتی تسخیر کرده بود (55).
در مواجهه با پدیده رو به افزایش "مصرفکننده سیاسی"[168] - مصرفکنندهای که دیدگاههای سیاسی و اخلاقی خود را با انتخاب یا اجتناب از محصولات شرکتهای موافق یا متضاد با دیدگاههایش بروز میدهد- صنعت بهطور فزایندهای به این درک میرسد که رفتار اخلاقی نیز کسبوکار خوبی در درازمدت است، چراکه اعتماد و رضایت مصرفکنندگان به سالها وفاداری آنها به شرکت تبدیل میشود. بااینحال، بسیاری از مشکلات باقیمانده است. در سراسر این کتاب، مسائل اخلاقی مربوط به عملکرد بازاریابی برجسته میشوند.
سیاستهای عمومی و حمایت از مصرفکننده
نگرانی عمومی درباره رفاه مصرفکنندگان حداقل از آغاز قرن بیستم مسئلهای جدی بوده است که بهطورمعمول سیاست حمایت از مصرفکننده[169] نامیده میشود. تا حدی بهعنوان نتیجه تلاشهای مصرفکنندگان، بسیاری از سازمانهای ملی و بینالمللی برای نظارت بر فعالیتهای مربوط به مصرفکنندگان تأسیسشدهاند. مصرفکنندگان خودشان همچنان به مسائل مربوط به مصرفکننده، اعم از نگرانیهای زیستمحیطی مانند آلودگی هوا ناشی از نشت روغن و یا مواد زائد سمی، استفاده از مواد افزودنی و مواد ژنتیکی دستکاری شده در مواد غذایی و غیره و یا به خشونت بیشازحد و روابط جنسی در تلویزیون توجه ادامه میدهند.
تحقیقات مصرفکننده و رفاه مصرفکننده
حوزه رفتار مصرفکننده میتواند نقش مهمی در بهبود زندگی ما بهعنوان مصرفکنندگان بازی کند (57). بسیاری از محققان نقشی مهمی در تدوین یا ارزیابی سیاستهای عمومی ایفا میکنند، مانند حصول اطمینان از اینکه محصولات با دقت برچسبگذاری شدهاند، اینکه مردم میتوانند اطلاعات مهم ارائهشده در تبلیغات را درک کنند، یا اینکه بچهها با تبلیغات اسباببازی مورد استثمار قرار نگیرد.
البته، مصرفکنندگان برای تنظیم و نظارت بر استانداردهای ایمنی و زیستمحیطی به میزان زیادی بر دولت خود متکی هستند. میزان نظارت ممکن است به عواملی مانند جو سیاسی، ملی و فرهنگی وابسته باشد. بحث در اتحادیهی اروپا در مورد مقررات استفاده از آفتکشها و افزودنیهای مواد غذایی نمونههای از این مورد هستند. علاوه بر این، سنت و اعتقادات یک کشور بر گرایش کلی حمایت از مصرفکنندگان و یا تولیدکننده تأثیرگذار است. بهعنوانمثال، بحث میان دو سوی اقیانوس اطلس مربوط به پذیرش محصولات غذایی اصلاحشده ژنتیکی، تحقیقات در مورد نگرش مصرفکنندگان نسبت به پذیرش و برچسب زدن محصولاتی مانند آن را افزایش داده است (58).
همچنین جنبش بازاریابی اجتماعی[170] که در تلاش برای تشویق رفتارهای مثبت مانند افزایش سواد و توسعه دانش و تضعیف رفتارهای منفی از قبیل رانندگی در حال مستی است، در حال گسترش است (59). پروژهای در سوئد باهدف مهار مصرف نوشيدنىهای الكلى توسط نوجوان، نمونهای از بازاریابی اجتماعی را در عمل نشان میدهد. انجمن تولیدکنندگان نوشیدنیهای الکلی سوئدی[171] با سرمایهگذاری حدوداً 5/7 میلیون دلاری در یک تلاش مشترک با پروژه عدم خشونت سوئد برای تغییر نگرش نوجوانان نسب به مصرف نوشیدنی الکلی تلاش میکند. محققان این پروژه کشف کردند که نوجوانان سوئدی آزادانه به مصرف نوشیدنی جهت لذت بردن از احساس مستی اعتراف میکنند، بنابراین قانع کردن آنها به ترک نوشیدن الکل کار بسیار دشواری است. بااینحال، نوجوانان گزارش دادند که هراس دارند کنترل بر رفتار خود را از دست بدهند، بهخصوص اگر این ریسک وجود داشته باشد که در معرض خشونت نیز قرار بگیرند. باوجود اینکه نوجوانان درباره سوء اثرات بهداشتی نوشیدن الكل در درازمدت نگرانی ندارند (مخصوصاً، در این سن بسیاری بر این باورند که برای همیشه زندگی خواهند کرد)، نوجوانان دختر هراس خود را در مورد از دست دادن جذابیتشان درنتیجه مصرف طولانیمدت الکل گزارش کردهاند.
بر اساس این یافتهها، گروه انجام دهنده پروژه تصمیم گرفت بر یک پیام واقعیتر تأکید کند: "بنوشید اگر میخواهید، اما به میزان بیخطر. کنترلتان را از دست ندهید، زیرا اگر این کار را بکنید، ممکن است در معرض موقعیتهای خشونتآمیز قرار بگیرید". آنها شعار "حفره الکل در سر شما"[172] را ساختند تا بر اهمیت دانستن محدودیت شخص تأکید کرده باشند. این شعار از طریق همراهی با تصاویر قوی بصری بر روی بیلبوردها و در کلیپهای ویدیویی نشاندهنده موقعیتهایی که مشروبخواران جوان کنترلشان را ازدستداده بودند، مورد تأکید قرار میگرفت (60).
جدول 1-2 اولویتهای اتحادیه اروپا برای سیاست مصرفکننده
ده اولويت اصلي براي توسعه سياست حمایت از مصرفکننده تعریفشده در اتحاديه اروپا: |
افزايش آموزش و اطلاعات مصرفکنندگان
تکميل، بازبيني و بهروز کردن چهارچوب قانوني براي حمايت از منافع مصرفکننده در بازار داخلي بازبيني خدمات مالي از بعد مصرفکننده حمايت از حقوق مصرفکننده در ارائه خدمات عمومي کمک به مصرفکنندگان براي بهرهمندي از جامعه اطلاعاتي بهبود اطمينان مصرفکننده به مواد غذايي تشويق عملي مصرف پايدار[173] تقويت و افزايش نمايندگان مصرفکنندگان کمک به توسعه سياستهاي مصرفکننده در اروپاي مرکزي و غربي بازبيني سياستهاي مصرفکننده در کشورهاي درحالتوسعه |
این آگهی آلمانی برای بنیاد یونیسف[174]، مشکل کار کودکان را نشان میدهد. |
آیا بازاریابان مصرفکنندگان را دستکاری[175] میکنند؟
یکی از شایعترین و گزندهترین انتقادها از بازاریابی این است که تکنیکهای بازاریابی (بهخصوص تبلیغات) در پی مجاب کردن مصرفکنندگان هستند که آنها به بسیاری از کالاهای مادی نیاز داشته و درصورتیکه این ضروریات را نداشته باشند ناراضی بوده و بهنوعی سطح پایین محسوب میشوند. این موضوع پیچیده بوده و قطعاً ارزش توجه كردن را دارد: آیا بازاریابان به مردم آنچه میخواهند میدهند و یا اینکه به مردم تلقین میکنند که چه باید بخواهند؟
فیلسوفان این موضوع را هنگام بررسی مفهوم آزادی اراده[176] مدنظر قرار میدهند. بهمنظور اینکه بتوانیم ادعا کنیم که مصرفکنندگان بهطور خودمختار[177] به تبلیغات واکنش نشان میدهند، باید ظرفیت برای آزادی اراده و آزادی عمل وجود داشته باشد. به این معنا که مصرفکننده باید قادر به تصمیمگیری مستقلانه[178] باشد و از انجام آن تصمیم منع نشود. گفته شده است كه اين امر احتمالاً برای تبلیغات کاملاً آگاهيبخش[179] درست است که در آن تنها اطلاعات محصول و یا فروشگاه مورد نیاز برای تصمیمگیری عقلانی ارائه شده است، درحالیکه در مورد تبلیغاتی که در آنها تصورات و یا انگیزههای زیربنایی[180] تحریک میشوند چندان صادق نیست (61). چنین دیدگاهی فرض میکند که تبلیغات آگاهيبخش تا حدودی عینیتر از تبلیغات مبتنی بر تصورات[181] هستند؛ اما کارکرد[182] و سودمندى هم تصاویر مهمی از بافت فرهنگی خاصی است که از ارجاع به شعور ما جهت اغفال ما استفاده میکند (62). سه موضوع پیچیده مرتبط با رابطه بین اقدامات بازاریابی و نیازهای مصرفکنندگان بررسی میشوند.
آیا بازاریابان نیازهای مصنوعی خلق میکنند؟
نظام بازاریابی از سوی هر دو جناح طیف سیاسی تحت حمله است. ازیکطرف، برخی از سنتگرایان محافظهکار[183] بر این باورند که تبلیغات با ارائه تصاویری از خوشی لذتجويانه[184] در فروپاشی اخلاقی[185] جامعه سهمی دارد. از سوی دیگر، برخی از چپگرایان[186] استدلال میکنند که وعدههای گمراهکننده درباره خوشی مادی[187] کارکرد تطميع[188] افراد را دارند که این افراد در غیر این صورت به انقلابیونی تبدیل میشدند که برای تغییر سیستم تلاش میکردند (63). سپس سیستم از طریق تبلیغات تقاضاهایی ایجاد میکند که تنها محصولات خودش قادر به برآورده ساختن آنها هستند.
یک پاسخ ممکن به چنین انتقادی این است که نیاز یک انگیزه اساسی زیستی[189] است، درحالیکه خواسته نشاندهنده یکی از راههای ارضای نیاز است که جامعه به ما آموخته است. بهعنوانمثال، درحالیکه تشنگی مبنای زیستی[190] دارد، آموختهایم که برای رفع تشنگی کوکاکولا بخواهیم نه شیر بز؛ بنابراین، نیاز از قبل وجود دارد: بازاریابان بهسادگی راههایی برای برآورده ساختن آن توصیه میکنند. هدف اساسی از تبلیغات ایجاد این آگاهی است که این نیازها وجود دارند، نه اینکه آنها را خلق کند.
بااینحال، بازاریابان مهندسان بزرگ محیط ما هستند؛ و نیازهای فراتر از سطح ابتدایی، همواره توسط محیط اجتماعی شکلگرفتهاند؛ بنابراین، از یکجهت، نیازها همیشه 'مصنوعی'[191] هستند چراکه ما تنها به شکل اجتماعی نیازها علاقهمند هستیم. در مقابل، نیازها هرگز مصنوعی نیستند زیرا همیشه برای افرادی که آنها را احساس میکنند 'واقعی'[192] هستند. نیازها چیزهایی هستند که ما جامعهپذیر[193] شدهایم که آنها را داشته باشیم. در مورد مثال شیر بز در مقابل کوکاکولا، باید به خاطر داشته باشیم که صرفاً برای برآوردن نیاز زیستی نمیخوریم و نمیآشامیم. ما به دلايل متعددي میخوریم و میآشامیم که همه آنها در بستر فرهنگی ما جای گرفتهاند. نیاز ما به یک مبل، تلویزیون، ماشین و کتاب درسی در حوزه رفتار مصرفکننده چیست؟ بنابراین پاسخ بهتر این است که بازاریابان نیازهای مصنوعی ایجاد نمیکنند، اما بهشدت به جامعهپذیری مردم در جامعه معاصر کمک میکنند و درنتیجه در ایجاد سیستمی اجتماعی از نیازها[194] سهم دارند. در نتیجه، بازاریابان باید سهمی از مسئولیت توسعه جامعه را بپذیرند.
آیا تبلیغات لازم است؟
ونس پاکارد[195]، مفسر اجتماعی[196]، نزدیک به 50 سال پیش نوشت: تلاشهایی در مقیاس بزرگ صورت میپذیرند که اغلب هم به موفقیت چشمگیری دست مییابند تا با استفاده از بینشهای فراگرفته شده از علوم روانپزشکی و اجتماعی عادات بدون تفکر[197] ما، تصمیمهای خرید ما و فرایندهای فکری ما را هدایت کنند (64). جانکنت گالبرایت[198] اقتصاددان بر این باور بود که رادیو و تلویزیون ابزار مهمی برای تحقق این امر دستکاری[199] تودهها است. ازآنجاکه عملاً هیچ سوادی برای استفاده از این رسانهها لازم نیست، به آنها اجازه میدهد تا با ارتباطات تکراری و قانعکننده[200] تقریباً به همه افراد جامعه دست یابند.
کالاها بهطور قراردادى به صفات اجتماعی مطلوب مرتبط میشوند. حتی یک منتقد بانفوذ استدلال کرد که مشکل این است که ما بهاندازه کافی مادیگرا[201] نیستیم - یعنی، ما بهاندازه کافی برای کارکردهای سودمندگرای[202] کالاها ارزش قائل نیستیم، اما در عوض بر ارزشهای غیرمنطقی کالاها تمرکز میکنیم، مثلاً آنها نماد چه چیزی هستند. با توجه به این دیدگاه، "نوشیدنی الکلی، بدون وعدههای اضافی که مثلاً ما با نوشیدن آن نشان میدهیم که جوانمرد، دارای نیروی جوانی و یا دوستانه هستیم، برای ما کافی خواهد بود. یک ماشین لباسشویی دستگاه مفیدی برای شستن لباسها است، بهجای آنکه نشاندهنده این باشد که ما مترقی[203] هستیم و یا وسیلهای برای غبطه خوردن همسایگان ما باشد" (65).
چنین استدلالی به نظر میرسد تا حدودی در آغاز قرن بیست و یکم منسوخشده باشد، هنگامیکه تبلیغات فىنفسه بهعنوان شکلی از هنر پذیرفتهشده است. امروزه، کودکان یاد میگیرند تا هم مصرفکننده و هم خواننده تبلیغات باشند. یک رویکرد عمدتاً کارکردگرا به مصرف، همانطور که در اقتصادهای برنامهریزیشده اروپای شرقی سابق وجود داشت، افراد را شادتر نمیسازد و همچنین این رویکرد از ایجاد اسطورههایی در مورد کالاهای دیگر، مانند کالاهای کمیاب و گرانقیمت غربی، جلوگیری نمیکند. تبلیغکنندگان، درست مانند بازاریابان، ارتباط برقرارکنندگان[204] مهمی هستند. اهمیت آنها باید بااحساس مسئولیت در خصوص اثرات اجتماعی و فردی ناشی از پیام آنها همراه باشد.
آیا بازاریابان وعده معجزه میدهند؟
مصرفکنندگان از طریق تبلیغات باور میکنند که محصولات خواص جادویی دارند و کارهای اسرارآمیزی برای آنها انجام میدهند که زندگیشان را متحول خواهد کرد. افراد با مصرف محصولات زیبا خواهند شد، بر روی احساسات دیگران دارای قدرت خواهند شد، موفق خواهند شد، از همه مشکلات رها خواهند شد و به همین ترتیب. در این رابطه، کارکردهای تبلیغات همانند کارکردهای اسطوره در جوامع بدوی است: ارائه پاسخهای ساده و کاهشدهنده اضطراب در برابر مشکلات پیچیده. آیا این فىنفسه یک مشکل است؟
پاسخ هم مثبت است و هم منفی. مصرفکننده آدم مكانيكى نیست که به یک روش از پیش تعریفشده به محرکهای خاصی واکنش نشان دهد. از سوی دیگر، همه ما تا حدودی بهوسیله بازار و پیامهای آن جامعهپذیر (اجتماعی) شدهایم؛ بنابراین، درحالیکه اغلب درباره توانایی دستکاری تبلیغات بیشازحد اغراق شده است، ترديدی وجود ندارد که تبلیغات الگوی مصرف را ایجاد کرده و تغییر میدهد. این امر بهویژه در اقتصادهای بازار جدید محتمل است که در آنها مردم چندان نگرش انتقادی نسبت به پیامهای تبلیغاتی و تصورات (تخیلات) ندارند.
اما تأثير تبليغات معمولاً چيزي بيشتر از ترغيب آشكار براي خريد محصول است. در اغلب موارد، تبلیغ واقعاً بهاندازه کافی در مورد افراد نمیداند تا آنها را بهطور مستقیم دستکاری نماید. در نظر داشته باشید که نرخ شکست برای محصولات جدید بین 40 تا 80 درصد است. ممکن است تأثیر عمده تبلیغات در سطحی کلانتر آشکار شود، در ترویج این ایده که خود شما و روابط شخصی شما، موفقیت و تصویر شما همگی به انتخابهای مصرفی شما بستگی دارد.
رفتار مصرفکننده به عنوان رشته تحصیلی
اگرچه مردم برای زمان بسیار طولانی مصرفکننده بودهاند، فقط اخیراً مصرف کانون مطالعه رسمی شده است. در واقع، درحالیکه بسیاری از دانشکدههای مدیریت در حال حاضر دانشجویان رشته بازاریابی را الزام کردهاند که درس رفتار مصرفکننده را بگذرانند، اغلب دانشگاهها و دانشکدههای مدیریت حتی چنین درسی را تا دهه 1970 ارائه نمیکردند. بخش عمدهای از توجهی که در حال حاضر به رفتار مصرفکننده داده میشود بهواسطه این است که بسیاری از شرکتها دریافتهاند که مصرفکنندگان رئیس واقعی هستند.
تأثیرات مطالعات میانرشتهای[205] بر مطالعه رفتار مصرفکننده
رفتار مصرفکننده رشته بسیار جدیدی است و درحالیکه رشد میکند، تحت تأثیر دیدگاههای مختلف قرار میگیرد. در واقع، رفتار مصرفکننده یک حوزه بیشتر میانرشتهای است. در حال حاضر افرادی با زمینههای بسیار متنوع، از روانشناسی تا ادبیات را میتوان یافت که تحقیقات مصرفکننده انجام میدهند. محققان مصرفکنندگان توسط دانشگاهها، تولیدکنندگان، موزهها، آژانسهای تبلیغاتی و دولت به کار گرفته میشوند. از اواسط دهه 1970، گروههای حرفهای مانند انجمن تحقیقات مصرفکننده[206] تشکیلشدهاند و دانشگاهیان و دستاندرکاران اروپایی به ادبیات رو به رشد رفتار مصرفکننده کمک شایانی کردهاند.
محققان از دیدگاههای مختلفی به موضوعات مصرفکننده نزدیک میشوند. ممکن است افسانه مردان کور و فیل را به یاد داشته باشید. جان کلام داستان این است که هر مرد قسمتهای مختلفی از حیوان را لمس کرد و در نتیجه، شرح هرکدام از فیل کاملاً متفاوت بود. این قیاس در مورد تحقیقات مصرفکننده نیز صادق است. یک پدیده مصرفکننده، با توجه به آموزش و علایق محققان مطالعه کننده آن به روشها و در سطوح مختلفی موردمطالعه قرار گیرد.
تصویر 1-2 برخی از رشتههای بکار گرفتهشده در این حوزه و رویکردهای هر یک از آنها به مسائل پژوهشی را نشان میدهد. این رشتهها را میتوان تا حدودی برحسب تمرکزشان بر مباحث رفتار مصرفکننده به دو دسته خرد در مقابل کلان تقسیم نمود. حوزههای نزدیکتر به بالای هرم بر مصرفکنندههای فردی (مسائل خرد) تمرکز میکنند، درحالیکه حوزههای متمایل به سمت پایه، بیشتر به فعالیتهای جمعی[207] که در میان گروههای بزرگی از مردم رخ میدهد، مانند الگوهای مصرف به اشتراک گذاشتهشده توسط اعضای یک فرهنگ و یا خردهفرهنگ، (مسائل کلان) علاقهمند هستند.
تصویر 1-2 هرم رفتار مصرفکننده
نگاه خرد به رفتار مصرفکننده
(تمرکز بر فرد) |
نگاه کلان به رفتار مصرفکننده
(تمرکز بر جامعه) |
موضوع تمرکز استراتژیک
بسیاری از مردم حوزه رفتار مصرفکننده را بهعنوان شاخهای از علوم اجتماعی کاربردی محسوب میکنند. بر این اساس، بهطور سنتی ارزش دانش تولیدشده ازنقطهنظر توانایی آن در افزایش اثربخشی اقدامات بازاریابی اندازهگیری میشود. هرچند بهتازگی، برخی از محققان استدلال کردهاند که رفتار مصرفکننده نباید اصلاً تمرکز استراتژیک داشته باشد؛ و نباید ابزاردست سوداگری[208] باشد. در عوض، باید بر روی درک مصرفکننده به خاطر خود مصرفکننده تمرکز نماید و نه به این دلیل که دانش حاصل از آن توسط بازاریابان به کار گرفته میشود (67)؛ اما بسیاری از محققان مصرفکننده احتمالاً این دیدگاه را قبول ندارند، اما این دیدگاه بسیاری از محققان را تشویق کرده است تا دامنه پژوهشهایشان را فراتر از حوزه تمرکز سنتی بر خرید کالاهای مصرفی گسترش دهند؛ و این قطعاً منجر به برخی از بحثهای شدید میان افراد مشغول به کار در این حوزه میگردد! درواقع، میتوان اینطور استدلال نمود که کسبوکارها نتایج تحقیقاتی بهتری را توسط پروژههای تحقیقاتی غیراستراتژیک به دست میآورند، زیرا این تحقیقات توسط اهداف استراتژیک تورش دار[209] نشدهاند. یک شیء مصرفی نسبتاً ساده و معمول مانند مجله زنان که در هر فرهنگ در انواع نسخهها یافت میشود را مدنظر قرار دهید. چقدر حرف در مورد عمل ساده خرید چنین مجلهای وجود دارد؟ اوه، کاملاً زیاد. جدول 1-3 فهرست برخی از موضوعات بالقوه مرتبط به بازاریابی یا تبلیغات مجلات زنان است که میتوان آنها را بر مبنای انواع رشتههای مؤثر بر تحقیقات مصرفکننده موردپژوهش قرارداد. این دیدگاه انتقادی نسبت به تحقیقات مصرفکننده به تشخیص این موضوع منجر شده است که نه همه تحقیقات رفتار مصرفکننده و یا همه فعالیتهای بازاریابی لزوماً به نفع افراد و یا به نفع جامعه است. درنتیجه، تحقیقات مصرفکننده فعلی بهاحتمالزیاد توجه بیشتری به "نیمهتاریک "[210] رفتار مصرفکننده، مانند اعتیاد، فحشا، بیخانمانی، دزدیدن اجناس از مغازه و یا زبالههای زیستمحیطی خواهند کرد.
جدول 1-3 مسائل تحقیقاتی میانرشتهای در حوزه رفتار مصرفکننده
نام رشته | مباحث با رفتار مصرفکننده |
روانشناسي تجربي | نقش محصول در ادراک - فرايندهاي يادگيري و حافظه |
روانشناسي باليني | نقش محصول در انطباق روانشناختی |
اقتصاد خرد (اکولوژي انساني) | نقش محصول در تخصيص منابع فردي و خانوادگي |
روانشناسي اجتماعي | نقش محصول در رفتار فردي بهعنوان عضوي از گروههاي اجتماعي |
جامعهشناسی | نقش محصول در نهادهاي اجتماعي و روابط گروه |
اقتصاد کلان | نقش محصول در روابط مصرفکننده در بازار |
نمادشناسي (نقد ادبي) | نقش محصول در ارتباطات کلامي و تصويري معاني |
جمعیتشناسی | نقش محصول در ويژگيهاي قابلاندازهگيري جمعيت |
تاريخ | نقش محصول در تغييرات اجتماعي |
مردمشناسی فرهنگي | نقش محصول در باورها و رفتارهاي اجتماعي |
دو دیدگاه نسبت به تحقیقات مصرفکننده
تحقیقات مصرفکننده برحسب مفروضات بنیادی محققان در مورد موضوع موردمطالعه و چگونگی انجام آن طبقهبندی میشوند. این مجموعه از باورها بهعنوان یک پارادایم[211] شناخته میشود؛ مانند حوزههای دیگر مطالعه، حوزه رفتار مصرفکننده نیز تحت سلطه یک پارادایم است، اما برخی بر این باورند که در میانه تغییر جهت پارادایم[212] هستیم که این تغییر جهت هنگامی رخ میدهد که یک پارادایم رقیب پارادایم غالب را به چالش میکشد. در زمان حاضر، پارادایم غالب اثباتگرایی[213] نامیده میشود. این دیدگاه به میزان قابلتوجهی هنر و علوم غرب را از اواخر قرن شانزدهم تحت تأثیر خود قرار داده است. این دیدگاه تأکید میکند که شعور انسانی[214] اعلی است و یک حقیقت عینی و واحد[215] وجود دارد که توسط علم قابلکشف است. اثباتگرایی ما را تشویق میکند تا بر کارکرد اشیاء تأکید کنیم، از فنآوری تجلیل کرده و جهان را بهعنوان مکانی عقلایی و منظم، با آینده، گذشته و حال بهطور واضح تعریفشده در نظر بگیریم. برخی احساس میکنند که اثباتگرایی تأکید بیشازحدی بر رفاه مادی دارد و چشمانداز منطقی آن تحت سلطه ایدئولوژی است که این ایدئولوژی بر دیدگاههای همگن ناشی از فرهنگ غالب غربی و مردانه[216] تأکید دارد. پارادایم جدیدتر تفسیرگرایی[217] این فرضیات را زیر سؤال میبرد. طرفداران این دیدگاه استدلال میکنند که جامعه ما بیشازحد بر علم و فناوری تأکید میکند و این دیدگاه منطقی و منظم از مصرفکنندگان، پیچیدگی جهان اجتماعی و فرهنگی را که در آن زندگی میکنیم تکذیب میکند. تفسیرگرایان[218] بر اهمیت نمادین، تجربه ذهنی و این ایده که معنا در ذهن است - یعنی، هرکدام از ما معانی خود را بر اساس تجارب منحصربهفرد و مشترک فرهنگیمان میسازیم، بهطوریکه هیچ مرجع[219] درست یا غلطی وجود ندارد- تأکیددارند. به ارزشی که ما برای محصولات قائلیم، چراکه آنها به ما برای ایجاد نظم در زندگیمان کمک میکنند، درک مصرف بهعنوان مجموعهای از تجربیات متنوع اضافهشده است. تفاوت عمده بین این دو دیدگاه در جدول 1-4 خلاصهشده است.
جدول 1-4 رویکردهای اثباتگرایی در مقابل تفسیرگرایی به رفتار مصرفکننده
فرضيات | رويكرد اثباتگرایی | رويكرد تفسيري |
ماهيت واقعيت | عيني و ملموس
واحد |
بهطور اجتماعي ساخته ميشود
چندگانه |
هدف | پیشبینی | درك |
دانش ایجادشده | مستقل از زمان
مستقل از بستر |
وابسته به زمان
وابسته به بستر |
ديدگاه علي | وجود رابطه علي واقعي | رويدادهاي چندگانه بهصورت همزمان شكل ميگيرند. |
روابط تحقيق | جدايي ميان محقق و موضوع
|
متعامل، تعاونی، در آن محقق خود بخشي از پديده موردمطالعه ميشود. |
علاوه بر تفاوتهای میان فرهنگی[220] در رفتار مصرفکننده که قبلاً بحث شد، روشن است که تفاوتهای قابلتوجهی بین سبکهای پژوهش در اروپا و شمال آمریکا و همچنین در داخل کشورهای اروپایی وجود دارد. بهعنوانمثال، مطالعات نشان دادهاند که محققان اروپایی تمایل دارند ابعاد فرهنگی خیلی بیشتری نسبت به همکاران آمریکایی خود در نظر بگیرند (68). علاوه بر این، دو جلسه ویژه در یک کنفرانس اروپایی تحقیقات مصرفکننده نشان داد که به نظر میرسد تفاوتهای مهمی بین روش درک رفتار مصرفکننده در آلمان و بریتانیا وجود دارد (69). یک دیدگاه جدید و پل زننده ' بین رویکردهای مختلف به تحقیقات مصرفکننده استدلال میکند که مطالعه بسترهای مصرفی خاص پایان کار نیست، بلکه مطالعه رفتار انسان در بستر مصرف برای ایجاد سازههای[221] جدید و بینش نظری مفید است. این رویکرد، نظریه فرهنگ مصرفکننده (CCT)[222]، پذیرای انواع رویکردهای روششناختی[223] (مورداستفاده توسط هر دو پارادایم اثباتگرایی و تفسیرگرایی) است و این دیدگاه را به رسمیت میشناسد که مدیران میتوانند با استفاده از روشهای متعدد برای درک بهتر روندها در بازار، مانند پیچیدگیهای سبک زندگی، بازاریابی چند فرهنگی و چگونگی استفاده از رسانهها، استفاده کنند (70). تحقیقات مصرفکننده همچنان درحالتوسعه است. از تأکید اصلی آن بر روی رفتار خرید و عوامل مؤثر بر فرآیند تصمیمگیری، این رشته بهتدریج گستردهتر شده تا به مطالعه رفتار مصرفکننده در یک مفهوم کلیتر، همچنین با در نظر گرفتن آنچه قبل و بعد از خرید اتفاق افتاد، بپردازد. پس از معرفی رویکرد تفسیرگرایی، چشمانداز پژوهش گستردهتر شده و شامل بسیاری از جنبههای جدید و غیر روانشناختی است؛ و میتوان چنین استدلال نمود که این حوزه بهطور فزایندهای فراتر از فرد منفرد و پسزمینههای اجتماعی و محیطیاش پیش میرود تا روابط پیچیدهای را که منجر به شکلگیری جامعه مصرفی[224] شده است تجزیهوتحلیل کند (71).
مدل جامع مصرفکننده
رفتار مصرفکننده مطالعه اشخاص، گروهها یا سازمانها و فرایندهایی که آنها برای انتخاب کردن، تهیه کردن و رهایی یافتن از کالاها، خدمات، تجربیات یا ایدهها بهمنظور برآوردن نیازها بکار میگیرند و تأثیرات این فرایندها بر مصرفکننده و جامعه است (1). رفتار مصرفکننده مباحثی را از روانشناسی، جامعهشناسی[225]، انسانشناسی اجتماعی[226] و علم اقتصاد برای شناخت رفتار مصرفکنندگان درهم میآمیزد. رفتار مصرفکننده تلاش میکند فرایندهای تصمیمگیری خریداران، هم خریداران شخصی و خریداران گروهی، درک کند. در رفتار مصرفکننده مشخصههای مصرفکنندگان مانند ویژگیهای جمعیتشناسی و متغیرهای رفتاری در تلاش برای درک نیازها و خواستههای افراد موردمطالعه قرار میگیرد. همچنین تأثیرات بر روی مصرفکننده نشئتگرفته از گروههایی مانند خانواده، دوستان، گروههای مرجع و جامعه بهطورکلی موردبررسی قرار میدهد.
فرایند رفتار مصرفکننده شامل پنج مرحله است (2). فرایند رفتار مصرفکننده با تشخیص نیازی (مسئله) توسط مصرفکننده آغاز میشود، یعنی شناسایی چیزی که مصرفکننده به آن نیازمند است. تشخیص مسئله زمانی رخ میدهد که مصرفکنندگان بین آنچه دارند و آنچه میخواهند ناهمخوانی تجربه میکنند. این ناسازگاری برانگیختگی[227] و انگیزهای برای عمل به وجود میآورد که به جستجوی اطلاعات منجر میشود. زمانی که مصرفکننده مسئلهای را تشخیص میدهد، به جستجوی اطلاعاتی درباره کالاها و خدماتی میپردازد که بتواند مسئله او را حل نماید؛ که این جستجوی اطلاعات شامل هر دو پردازش فعالانه و منفعلانه دادهها در راستای حل مسئله است (Kardes و همکاران، 2010، ص 189). بلچ و بلچ (2007) توضیح میدهند که مصرفکنندگان هم جستجوی درونی (حافظه) و جستجوی بیرونی انجام میدهند. منابع اطلاعاتی شامل منابع شخصی و تجربه و منابع عمومی و تجاری است.
فرایند روانشناختی درونی مرتبط با جستجوی اطلاعات ادراک[228] است که «فرایندی است که اشخاص اطلاعات را دریافت، انتخاب، سازماندهی و تفسیر میکنند تا تصویر معنیداری از جهان خلق نمایند» (Lantos، 2010، ص 388). ادراک با مواجهه[229] و توجه[230] مصرفکننده به محرکهای بازاریابی[231] آغاز میشود و به تفسیر مصرفکننده ختم میشود. همانطور که در فصلهای آتی خواهیم دید، مواجهه و انتخاب بسیار انتخابی هستند، بطوریکه مصرفکنندگان تنها بخش کوچکی از اطلاعات موجود را پردازش میکنند؛ و تفسیر نیز میتواند فرایند بسیار ذهنی باشد؛ بنابراین واقعیت و ادراکات مصرفکننده از واقعیت اغلب کاملا متفاوت است.
پردازش اطلاعات توالی از فعالیتهایی است که بوسیله آنها محرکها دریافت شده، به اطلاعات تبدیل میشوند و ذخیره میشوند. مدل پردازش اطلاعات[232] چهار مرحله اصلی دارد: مواجهه، توجه، تفسیر و به یادسپاری در حافظه. سه مرحله اول ادراک را شکل میدهند (Howkins، 2010، ص 322).
به احتمال بسیار زیاد بیش از یک محصول نیاز یا خواسته مشتری را برآورده میسازد. جستجوی اطلاعات رابطه تنگاتنگی با ارزیابی گزینهها دارد، بنحوی که مصرفکنندگان باید تصمیم بگیرند کدام مشخصه یا ویژگی محصول مهم هستند و کدام برندها را باید بر مبنای این معیارها ارزیابی نماید. معیارهای ارزیابی[233] متعددی برای ارزیابی بدیلها توسط مصرفکنندگان مدنظر قرار میگیرند، از جمله این معیارها عبارتند از قیمت، ارزش، طرح، قابلیتهای کارکردی، جذابیت احساسی، ضمانت، قابلیت اعتماد تأمینکننده میباشد. معیارهایی که به منظور اتخاذ تصمیم خرید به کار گرفته میشوند از مصرفکنندهای تا مصرفکننده دیگر و از خریدی تا خرید دیگر متفاوت است. برای مثال، برای مصرفکنندهای قیمت در اولویت اول است و برای دیگری ارزش و برای دیگر مصرفکننده برند و یا ضمانتنامه اولویت بالاتری دارد. هر عدم قطعیتی در این مرحله میتواند منجر به این شود که مصرفکننده به مرحله دوم جهت جمعآوری بیشتر بازگردد (Wright، 2006، ص 28).
هنگامی بدیلها مورد ارزیابی قرار گرفتند، مصرفکننده آماده اتخاذ تصمیم خرید میباشد. گاهی اوقات، قصد خرید منجر به خرید واقعی نمیشود. سازمان بازاریابی باید عملی شدن قصد خرید مصرفکنندگان را تسهیل نماید. تکنیکهایی از قبیل تأمین اعتبار، شرایط پرداخت، فعالیتهای پیشبرد فروش مانند اعطای هدیه ممکن است انگیزهای برای مصرفکننده بوجود آورد تا در زمان حال خرید نماید. پس از خرید محصول، مصرفکننده به ارزیابی عملکرد آن نسبت به انتظارات پیش از خرید خود میپردازد که به یکی از چندین پیامد محتمل منجر خواهد شد. در بعضی مواقع افراد از خریدشان تا میزان زیاد یا کم راضی هستند؛ و در مواقعی، از عملکرد محصول کم یا زیاد ناراضی هستند؛ و گاهی مصرفکنندگان بسیار زیاد از خریدشان راضی هستند که احتمالاً از خریدشان مشعوف[234] هستند (Blythe، 2013، ص 330).
رضایت مصرفکننده تابعی از نزدیکی بین انتظارات مشتری از محصول و عملکرد ادراک شده محصول است. اگر محصول انتظارات را برآورده سازد، مشتری راضی است؛ اگر عملکرد ادراک شده محصول بسیار بالاتر از انتظارات مصرفکننده باشد، مصرفکننده مشعوف میشود؛ و اگر محصول نتواند انتظارات مصرفکننده را برآورده سازد، مصرفکننده ناراضی خواهد بود. مصرفکنندگان انتظاراتشان را بر اساس تجربیات پیشینشان، پیامهایی که از بازاریابان، دوستان و دیگر منابع اطلاعاتی دریافت میکنند، شکل میدهند. اگر بازاریابان در مورد مزایای محصول اغراق نمایند، مصرفکنندگان انتظارات برآورده نشده را تجربه میکنند که منجر به نارضایتی میشود. هر چه شکاف بین انتظارات و عملکرد محصول بزرگتر باشد، نارضایتی مشتری بیشتر است (Tyagi & Kumar، 2004، ص 65).
مدل جامع رفتار مصرفکننده در تصویر 1-3 ارائه شده است. هر یک از اجزای مدل در فصلهای بعدی کتاب به تفصیل شرح داده خواهند شد.
[1] Nathalie
[2] www.jubii.dk
[3] impulse
[4] Barnes & Noble
[5] Amazon.com
[6] steeper
[7] www.yahoo.com
[8] consumer behaviour
[9] psychological or sociological influences
[10] across
[11] consumption environment
[12] Opening Case
[13] categorize
[14] descriptive characteristics
[15] demographics
[16] psychographics
[17] lifestyle
[18] opinions
[19] Brand
[20] cultural values
[21] subcultures
[22] reference group
[23] style-conscious
[24] browsing
[25] ‘image’
[26] market segmentation strategies
[27] ‘rub off’
[28] Images
[29] ‘personalities’
[30] branding
[31] positioning
[32] brand or store loyalty
[33] bond
[34] self-concept
[35] texture
[36] symbolism
[37] brand name
[38] Design
[39] country of origin
[40] brand personality
[41] dispose
[42] rap music
[43] rock stars
[44] status
[45] spiritual fulfillment
[46] identity
[47] consumer culture
[48] ‘vanguard of history’
[49] role theory
[50] play
[51] performance
[52] ‘plays’
[53] ‘chooser’
[54] communicate
[55] identity
[56] fraudulent or harmful offerings
[57] consumer movements
[58] ‘political consumers’
[59] communicators
[60] identity-seekers
[61] buyer behaviour
[62] ongoing process
[63] exchange
[64] purchaser
[65] user
[66] influencer
[67] Walkman
[68] portable cassette players
[69] removable ‘memory sticks’
[70] Plate
[71] character
[72] Apple ipod
[73] Jonathan Ives
[74] Colgate Tartar Control
[75] secret ‘stashes’
[76] Chocaholic
[77] segmentation
[78] mass market strategy
[79] Google News UK
[80] Self-concept
[81] Usage situation
[82] profile
[83] Demographics
[84] EuroStat
[85] trends
[86] psychographics
[87] objectively
[88] Marie Claire
[89] Gender
[90] Wranglers
[91] campaign
[92] macho
[93] junk food
[94] social class
[95] Race and ethnicity
[96] motorway service station
[97] greengroceries
[98] expressions
[99] Nintendo
[100] Levi Strauss
[101] cultural overlap
[102] Dutch society
[103] Dutch culture
[104] static
[105] dynamic
[106] lifetime relationships
[107] relationship marketing
[108] co-operative movements
[109] consortia
[110] telecommunications
[111] Red Cross
[112] World Wildlife Fund
[113] database marketing
[114] tracking
[115] ScreenSelect
[116] web.DE
[117] confidentiality
[118] recycling
[119] Popular culture
[120] inspiration
[121] Product place
[122] sponsorships
[123] product characters
[124] fictional heroes
[125] spokes-characters
[126] meaning
[127] Reeboks
[128] Self-concept attachment
[129] identity
[130] Nostalgic attachment
[131] Interdependence
[132] Love
[133] bonds of warmth
[134] consumption typology
[135] baseball
[136] event
[137] intangible
[138] tangible
[139] Consuming as experience
[140] offside
[141] Consuming as integration
[142] self
[143] Consuming as classification
[144] Consuming as play
[145] global consumer culture
[146] devotion
[147] superstars
[148] Marketing ethics
[149] business
[150] well-being
[151] Professional organizations
[152] code of ethics
[153] European consumer protection laws
[154] marketing associations
[155] added features
[156] high-pressure or misleading sales tactics
[157] Socially responsible behaviour
[158] label
[159] ‘bait-and-switch’ selling strategy
[160] luring
[161] misleading claims
[162] marketing practices
[163] alcopops
[164] lemonade
[165] Benetton
[166] barometer
[167] Procter & Gamble
[168] political consumer
[169] consumer policy
[170] social marketing
[171] The Swedish Brewers’ Association
[172] ‘Alco-hole in your head’
[173] - Sustainable consumption
[174] Unicef
[175] Manipulate
[176] free will
[177] autonomously
[178] independently
[179] informative
[180] imagery or underlying motivations
[181] imagery-based advertising
[182] functionality
[183] conservative traditionalists
[184] hedonistic pleasure
[185] moral brea
[186] leftists
[187] material pleasure
[188] buy off
[189] basic biological motive
[190] biological
[191] artificial
[192] real
[193] socialized
[194] social system of needs
[195] Vance Packard
[196] social commentator
[197] unthinking habits
[198] John Kenneth Galbraith
[199] manipulation
[200] compelling
[201] materialistic
[202] utilitarian functions
[203] forward-looking
[204] communicators
[205] Interdisciplinary
[206] Association for Consumer Research
[207] aggregate activities
[208] ‘handmaiden to business’
[209] biased
[210] ‘dark side’
[211] paradigm
[212] paradigm shift
[213] positivism
[214] human reason
[215] single, objective truth
[216] predominantly Western and male culture
[217] interpretivism
[218] Interpretivists
[219] references
[220] cross-cultural
[221] constructs
[222] consumer culture theory (CCT)
[223] methodological
[224] consumer society
[225] sociology
[226] sociology
[227] arousal
[228] perception
[229] exposure
[230] attention
[231] Marketing stimuli
[232] Model Information processing
[233] Evaluating criteria
[234] Delight
Reviews