عادت دستیابی

کتاب های مرتبط

زندگی شما معنی ندارد.من این را به شما نمی‌گویم تا به فکر پرش از نزدیکترین پل بیفتید. در عوض منظورم این است که به شیوه ای تأمل برانگیزتر عمل کنم. بیایید ابتدا بپذیریم که معنایی که در افراد، اشیاء و شرایط خود می‌یابیم ذهنی است. این چیزها هیچ معنای ذاتی ندارند. رفتارهای عملکردی و ناکارآمد هر دو ناشی از انتخاب هایی است که افراد براساس معانی ایجاد می‌کنند. این همچنین به این معنی است که ما قدرت تغییر ادراکات خود را داریم، تصوراتی را که ما را پایین می‌آورد تجدید نظر کرده و آنهایی که به ما کمک می‌کنند را تقویت می‌کنیم. دیدگاه شما نسبت به زندگی عمیقا در گرایش شما به موفقیت آمیخته شده است. بادگیرهای بدبخت می‌توانند به نتیجه برسند، با این حال هنوز هم بدبخت هستند. این موفقیت نیست موفقیت این است که کاری را که دوست دارید انجام دهید و از آن خوشحال باشید.

برای اینکه یاد بگیرید چگونه می‌توانید ادراکات، احساسات و رفتار خود را بهتر مدیریت کنید، به نحوه تفکر خود نگاه کنید.

شما همه چیز را به معنی آن می‌دهید

مایک، دانشجوی کارشناسی ارشد کلاس من در دانشگاه استنفورد، قصد داشت یک ابزار موسیقی برای جشنواره مرد سوزاننده تابستان به عنوان پروژه خود طراحی کند. این جشنواره هر سال هفته قبل از روز کارگر در صحرای بلک راک در نوادا برگزار می‌شود. از جمله جاذبه‌های اصلی Burning Man می‌توان به قطعات هنری عظیم، ماشین آلات و سازه‌های ایجاد شده توسط شرکت کنندگان اشاره کرد. مایک ایده انجام پروژه خود را در کلاس من گرفت زیرا ما هر دو در جشنواره حضور داریم. مایک می‌خواست یک اندام لوله پوشیدنی که به طریقی غیرمعمول کار می‌کرد، بسازد: این شامل یک دیگ بخار آتش کوچک بود که سپس بخار را تولید می‌کرد که می‌تواند از طریق لوله‌های مختلف جهت تولید موسیقی هدایت شود.

این پروژه برای من بسیار بلند پروازانه به نظر می‌رسید، اما من مایک را دلسرد نکردم زیرا او بسیار با انگیزه به نظر می‌رسید. توافق ما بر این بود که او هفته ای یکبار به دیدار من بیاید و از پیشرفت خود گزارش دهد.

همه چیز طبق برنامه پیش نرفت. در ابتدا او به طور پراکنده با بهانه‌ها و پیشرفت کمی برای نشان دادن به من سر می‌زد و من خیلی زود از اتلاف وقت برای هر دوی ما در این جلسات خسته شدم. به مایک گفتم جلسات را فراموش کند مگر اینکه به دلایلی به من نیاز داشته باشد. منتظر می‌ماندم تا نتیجه نهایی را ببینم.

وقتی جشنواره برگزار شد، من در یک زمان از پیش تعیین شده به اردوگاه مایک در Burning Man رفتم. من آدریان و استیو، دو مهندس بسیار توانا را که بخشی از گروه Burning Man من بودند و علاقه زیادی به دیدن محصول نهایی داشتند، به همراه داشتم. ارائه مایک یک فاجعه بود. واضح است که او هنوز کار خود را تمام نکرده بود و در طول تظاهرات خود، این ساز بد کار می‌کرد یا اصلاً کار نمی‌کرد. مایک خجالت کشید، من خجالت کشیدم، و آدریان و استیو از او خجالت کشیدند. اگر در آن لحظه از من خواسته می‌شد مایک را برای شغلی ارزیابی کنم، نمی‌توانستم با وجدان خوب او را توصیه کنم.

سه سال سریع به جلو من دوباره در کنار مردی در حال سوختن با آدریان و استیو بودم و اجرای رقص گروهی به نام دختران نیلوفر آتشین را تماشا می‌کردم که همراه با مجسمه متحرک شگفت انگیزی به نام مادر مار ساخته شده بود، مجسمه فلزی 168 پا به طول یک مار اسکلتی پیچ خورده در اطراف تخم مرغ او آتش پروپان از روی چهل و یک شعله افکن که از بالای مهره هایش فوران کرد و شعله‌های آتش را در 20 فوت به هوا شلیک کرد، از ستون فقرات او عبور کرد. سر و فک‌های وی به صورت هیدرولیک عمل می‌کردند. ما سه نفر همانند هزاران شرکت کننده دیگر متحیر ماندیم. همه موافق بودند که این پروژه تا کنون چشمگیرترین پروژه در جشنواره بود. مدتی به تماشا نشستیم و سپس راه افتادیم.

Reviews

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “عادت دستیابی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *