کتاب های مرتبط
کار من در طول این سال ها به معنای سفرهای زیادی بوده است. سفر در ایالات متحده، کانادا و اروپا به مرور زمان عادی شد، اما سفر به چین، هند، استرالیا، آفریقای جنوبی و خاورمیانه هرگز انجام نشد، صرفاً به دلیل مسافت درگیر. هنگامی که بیش از یک روز طول میکشد تا به جایی با سرعت نزدیک به هزار کیلومتر در ساعت برسید، به شما یک حس واقعی از اندازه جهان میدهد.
سفر به بالی، اندونزی، در اکتبر 2018 بسیار طولانی بود. هدف شرکت در نشستهای سالانه صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی بود که عموماً هر دو سال یک بار از واشنگتن دی سی به یک کشور عضو منتقل میشوند. تودهای از انسانیت به کشور میزبان فرود میآیند - بانکهای مرکزی، وزیران دارایی، تیمهایی از مقامات، بانکداران تجاری، رسانهها و غیره - و زیرساختهای امنیتی و اسکان را تحت فشار قرار میدهند. بالی که یک مقصد توریستی رویایی است، این سفر آن را در لیست خریدهای واقعی من در طول زندگی قرار داد. البته، تقریباً تمام زمان قرار بود در جلسات صرف شود، اما هتل در ساحل بود، بنابراین حداقل چشم انداز وسوسه انگیز بود. اواخر بهار در بالی بود - و گرم. از قبل به مردان گفته شده بود که به جای کت و شلوار و کراوات، پیراهن باتیک بپوشند. این برای من کاملاً ماجراجویی به نظر میرسید.
وقتی در فرودگاه فرود آمدیم، تحت درمان VIP قرار گرفتیم، و در حالی که مسئولان روند مهاجرت را انجام میدادند، به اتاقی خصوصی منتقل شدند. سپس ما را به ساحل بردند و به هتل تحویل دادند. در حالی که به اتاقم نشان داده میشد، در مورد پروتکلهای زلزله و سونامی به من اطلاع داده شد. اگرچه در مه جت لگ عمیق بود، اما به این اسپیل توجه کردم، زیرا تنها چند هفته قبل یک رویداد لرزهای فاجعهبار در مرکز سولاوسی، در بخش شمالی اندونزی، همراه با یک سونامی عظیم رخ داده بود. متأسفانه بیش از چهار هزار نفر کشته و هزاران نفر دیگر آواره شدند. این برای همه ما مهم بود، و این نشان از انعطاف اندونزی است که جلسات در بالی طبق برنامه پیش رفت. شخصی که به اتاقم نشانم داد به کجا اشاره کرد - طبقه بالا همانطور که معلوم شد، بالای یک موج بزرگ باشد — در صورتی که آلارم به صدا درآمد. اتاق دوست داشتنی بود، با تعداد زیادی پنجره بزرگ که به شیشههای کوچک تقسیم شده بودند. طبق عادت من در چنین سفرهایی مستقیماً به رختخواب رفتم و فوراً به خواب عمیقی فرو رفتم.
هیچ چیز کاملاً شبیه صدای تند تیز شیشه در تاریکی شب نیست. در کسری از ثانیه روی پاهایم ایستادم، فقط متوجه شدم که زمین در حال حرکت است. تمام اتاق به این طرف و آن طرف تکان میخورد. جلوی در حمام ایستادم تا لرزش تمام شد. اطلاعات کمی برای ادامه دادن داشتم. زلزله بسیار قوی تر از زلزلهای بود که من در اواسط دهه 1980 در اتاوا تجربه کرده بودم، جایی که تکان دادن آن برای ریختن آب از سینک آشپزخانه ما روی زمین کافی بود. اما ضعیفتر از زلزله توکیو بود که یکی از دوستانش برایم تعریف کرده بود، زمانی که نیمی از آب یک استخر روباز کم شده بود. ذهن من درگیر احتمال سونامی بود که بعداً به ساحل میآمد. اگر مرکز زمین لرزه دور بود، ممکن بود در جایی که من بودم احساس کمی داشته باشد، در این صورت هنوز هم میتواند موج بزرگی ایجاد کند که در آستانه ما فرود آید. اما نه زنگ خطری در هتل به صدا درآمد، نه هیچ کس دیگری در راهروها. من کاری را انجام دادم که هر کس دیگری انجام دهد - من گوگل را بررسی کردم. شدت زلزله 6.4 بوده است. هیچ سونامی پیش بینی نشده است بنابراین به رختخواب برگشتم اما برای مدتی دوباره نخوابیدم. فکر میکنم مردم محلی به زندگی با چنین خطری هر روز عادت میکنند، اما به ما بازدیدکنندگان فرصت زیادی داد تا صبح روز بعد در صبحانه صحبت کنیم.
Reviews