کتاب های مرتبط
سفر ساده شده در تاریخ بشر باعث میشود که ما از سه گونه پراکنده در سراسر جهان به یک گونه در سراسر جهان تبدیل شویم. مغز ما از حالت خزنده ساده «جنگ یا گریز» تا احساس و تفکر عاطفی (سیستم لیمبیک) و شناختی (نوکورتکس) توسعه یافته است.
در حالی که زمانی به شکار روزانه وابسته بودیم، به جمعآوری، ذخیرهسازی و پرورش غذا تبدیل شدهایم تا بتوانیم آنها را در صورت نیاز مصرف کنیم. ابزارهای اولیه ای که زمانی به آنها متکی بودیم به فناوری پیچیده تبدیل شدهاند.
در حوالی دهه 1800، با آغاز انقلاب صنعتی وارد دوران مدرن شدیم. این امر شاهد تغییر از یک اقتصاد عمدتاً کشاورزی به تولید صنعتی انبوه بود که منجر به تجارت جهانی و افزایش تبادل فرهنگی شد. قابل توجه ترین پیشرفت اخیر، از حدود دهه 1970، گذار ما به "عصر اطلاعات" بود که تا حد زیادی صنعت سنتی را به اقتصاد مبتنی بر فناوری اطلاعات تغییر داد.
در طول سفر ما واضح است که به عنوان یک مسابقه، پیشرفت فوق العاده ای داشته ایم. فقر کمتر، جنگ کمتر، و ما عموما آزادی و امنیت بیشتری داریم. برای بسیاری، اکنون زندگی راحت تر و راحت تر است. با این حال، ما اقداماتی را نیز انجام دادهایم که با وجود حسن نیت، ما را به لبه پرتگاهی رسانده است. اگر در همان جهت به پیشرفت ادامه دهیم، عواقب آن میتواند وخیم یا حتی آخرالزمانی باشد.
ما اکنون در یک نقطه کلیدی از سفر خود هستیم و تصمیماتی که میگیریم تأثیرات فاجعه بار یا متعالی بر نسلهای موجود و آینده خواهد داشت. همانطور که در ادامه میخوانید، متوجه خواهید شد که اینها مسائل جهانی هستند که نیازمند یک رویکرد همکاری بین المللی هستند. رهبران دیگر نمیتوانند صرفاً در راستای منافع «خود» عمل کنند. "نژاد بشری" به رهبران انسانی نیاز دارد.
بیایید به برخی از چالش ها، فرصتها و تصمیمات کلیدی که باید بگیریم نگاهی بیاندازیم.
فرصتهای جدید برای یادگیری و رشد
تخمین زده میشود که 90 درصد از دادههای جهان در چند سال گذشته تولید شده است. پیشرفتهای علمی که دارای پشتوانه علمی هستند، رویکردهای جدیدی را برای نحوه تفکر و درک ما در تمام زمینههای زندگی ارائه میکنند. این به رهبران فرصتهای جدیدی برای یادگیری و رشد و دستیابی به تأثیر بیشتری میدهد.
توانمندسازی فزاینده زنان و به رسمیت شناختن آنچه که اغلب به عنوان "ویژگیهای زنانه" طبقه بندی میشود، به طور فزاینده ای به عنوان مهارتهای مثبت دیده میشود. هوش عاطفی، تا حد زیادی به لطف دانیل گولمن1، جای خود را در کنار ضریب هوشی باز کرده و حتی به عنوان یک محرک شناخته شده موفقیت از آن پیشی گرفته است. اکنون درک میشود که تسلط بر مهارتهای نرم تر، بخش مهمی از آنچه برای ایجاد یک رهبر خوب لازم است، است. این مهارتها به طور فزاینده ای برای عصر اتوماسیون و هوش مصنوعی مرتبط خواهند بود.
یک رویکرد رقابتی برنده به هر قیمتی، با رهبر به عنوان «قهرمان» که به دیگران میگوید چه کاری انجام دهند، با رویکرد مشارکتیتر تنظیم میشود، با رهبر به عنوان تسهیلکننده، تیم را قادر میسازد و توانمند میسازد.
Reviews