کتاب های مرتبط
وقتی میدوم، منطقه بندی میکنم من به آنچه بدنم انجام میدهد فکر نمیکنم و ذهن من معمولاً در جای دیگری سرگردان است. به نظرم آرامش بخش و شاداب است و هر هفته حدود بار صبح هامی دوم. به تازگی، من نیاز به تماس با مشتری خارج از کشور در زمان معمول دویدن صبح دارم. من فکر کردم: "کاری ندارد،" "می توانم به جای آن عصرهابدوم." با این حال، تغییر زمان رفتارهای عجیب و غریبی در آن شب ایجاد کرد.
هنگام غروب از خانه بیرون آمدم و در حالیکه ازکنارزنی که برای بیرون گذاشتن کیسه زباله بیرون آمده بود میگذشتم، او تماس چشمی برقرار کردم و لبخند زد. من مودبانه با او سلام کردمو گفتم "صبح بخیر!" و سپس متوجه اشتباه م شدم: "یعنی، عصر بخیر! متاسفم!" حرفم را تصحیح کردم، متوجه شدم که حدود ده ساعت اشتباه کردم. ابروهاش رو بالا انداخت و لبخند عصبی تحویلم داد.
با کمی خجالت، متوجه شدم که چگونه ذهن من نسبت به زمان روز بی توجه بوده است. خودم را وادار کردم که دیگر این کار را انجام ندهم، اما در عرض چند دقیقه از دونده دیگری عبور کردم و دوباره - انگار مسخ شده باشم- با صدای بلند گفتم: "صبح بخیر!" چه خبر بود؟
به خانه برگشتم، در حین دوش معمولی بعد از دویدن، ذهنم دوباره شروع به پرسه زدن کرد، مانند غالباً هنگام حمام کردن. سوئیچ خلبان خودکار مغز من روشن شد و من بدون اطلاع از اقداماتم به کارهای روزمره خود ادامه دادم.
تا زمانی که احساس کردم تیغ صورتم را قطع میکند، متوجه شدم که کف کرده و شروع به اصلاح کرده ام. اگرچه این کاری است که من هر روز صبح انجام میدهم، ضرورتی نداشت آن وقت شب صورتم رابتراشم .اما من به هر حال این کار را انجام دادم، ناخودآگاه.
نسخه عصرگاهی دویدن صبحگاهی من یک برنامه رفتاری ایجاد کرده بود که به بدن من دستور میداد فعالیتهای معمول مربوط به دویدن را انجام دهد-همه بدون آگاهی ذهنم اتفاق میافتاد. این ماهیت عادات ریشه دار است - رفتارهایی که با اندیشه و یا بدون اندیشه آگاهانه انجام میشود - که طبق برخی برآوردها، تقریبا نیمی از کارهای روزانه ما را هدایت میکند.
عادات یکی از روش هایی است که مغز رفتارهای پیچیده را یاد میگیرد. دانشمندان علوم اعصاب معتقدند عادات به ما این امکان را میدهند که با ذخیره پاسخ های خودکار در گانگلیون های پایه، ناحیه ای از مغز که با اعمال غیر ارادی مرتبط است، توجه خود را بر چیزهای دیگر متمرکز کنیم.
عادات زمانی شکل میگیرند که مغز میانبر را انتخاب کرده و به طور فعال در مورد آنچه در آینده باید انجام دهد، متوقف شود. مغز به سرعت یاد میگیرد که رفتارهایی را که راه حلی برای هر موقعیتی که با آن روبرو میشود ارائه دهد.
به عنوان مثال، جویدن ناخن یک رفتار رایج است که با اندکی اندیشیدن یا بدون فکر آگاهانه رخ میدهد. در ابتدا، گزنده ممکن است به دلایلی شروع به زدن روی ناخن انگشت خود کند - برای مثال، برای برداشتن ناخن ناخوشایند. با این حال، هنگامی که رفتار بدون هدف آگاهانه رخ میدهد - فقط به عنوان پاسخ خودکار به نشانه - عادت کنترل میشود. برای بسیاری از ناخن گوشتان مداوم، محرک ناخودآگاه احساس ناخوشایند استرس است. هرچه گوزن گیر زدن ناخن را با تسکین موقت همراه کند، تغییر پاسخ شرطی سخت تر میشود.
مانند ناخن جویدن، بسیاری از تصمیمات روزانه ما صرفاً به این دلیل است که ما در گذشته به این نتیجه رسیده بودیم. مغز به طور خودکار استنباط میکند که اگر این تصمیم دیروز خوب بود، امروز دوباره یک شرط مطمئن است و این عمل به یک روال عادی تبدیل میشود.
در حین دویدن، مغزم تماس چشمی با شخص دیگری را در حین دویدن با استاندارد "صبح بخیر!" تبریک؛ بنابراین من به طور خودکار این کلمات را بدون توجه به زمان نامناسب بیان کردم.
Reviews