کتاب های مرتبط
مدیریت شانس و اقبال در زندگی
برای بچههای فوقالعاده ما . . و همه کسانی که میخواهند در دنیا شانس بیشتری داشته باشند
نویسندگان
جانیس کاپلان | بارنابی مارش
ترجمه
سعید جویزاده | علیرضا احمدیان
بخشی از کتاب:
بخش اول
درک شانس
شانس چیزی است که وقتی آماده سازی با فرصت روبرو میشود اتفاق میافتد.
-سنکا
فصل اول
برای خوش شانس بودن آماده شوید
به روی فرصتها باز باشید. . . . اطلاعات مورد نیاز خود را دریافت کنید. . . . آنچه را که نمیبینید ببینید. . . . به نقطه تلاقی شانس، استعداد و سخت کوشی برانید.
آزمایشگاه شانس arnaby در موسسه مطالعات پیشرفته در میان مزارع جنگلی زیبای پرینستون، نیوجرسی قرار داشت - مکانی عالی برای فکر کردن به افکار بزرگ در مورد علم خوش شانسی. هنگامی که یک روز صبح با هم در زمینهای آرام قدم زدیم، بارنابی به من گفت که آلبرت انیشتین در همان مسیرهای درختکاری شده سرگردان بوده و در مورد نظریههای معروف خود فکر میکند. ایدههای جدید ما ممکن است نظریه نسبیت را مختل نکنند، اما امیدوار بودیم که آنها طرز فکر مردم در مورد شانس و احتمالات آینده خود را تغییر دهند.
شب قبل باران شدیدی باریده بود و خورشید هنوز زمین خیس را خشک نکرده بود. در حال گشت و گذار در اطراف یک گودال، به بارنابی گفتم که نوشتن کتاب قبلی ام، خاطرات سپاسگزاری، به من آموخت که کنترل بیشتری بر شادی خودمان داریم که گاهی اوقات تصور میکنیم. خوشحال شدم که این کتاب الهام بخش بسیاری از مردم برای داشتن زندگی شادتر شده بود، و این احساس را داشتم که درک اینکه چگونه خود را خوش شانس کنید - تحت هر شرایطی - میتواند تأثیر مشابهی داشته باشد.
بارنابی سری تکان داد. "اگر میخواهید زندگی خود را کمی بهتر کنید و متعجب هستید که چرا اوضاع همیشه مطابق با شما پیش نمیرود، رویکرد جدید ما به شما این امکان را میدهد که شانسی را که باید از آن شما باشد، ادعا کنید."
هر دو موافق بودیم که شانس با شانس تصادفی یکی نیست. اگر برای تعیین آینده خود یک سکه را ده بار بچرخانید، به شانس متکی هستید - و اکثر مردم موافقند که این بسیار احمقانه است. اگر با مردم صحبت کنید، خودتان را آماده کنید، به دنبال فرصت باشید و سپس روی اتفاقات غیرمنتظره ای که ممکن است (به طور تصادفی) ظاهر شوند بپرید، شانس آورده اید. و این کاری است که همه ما باید انجام دهیم.
"شانس یک بازی با مجموع صفر نیست. بارنابی گفت: اگر بدانید کجا و چگونه به دنبال آن بگردید، شانس زیادی برای همه وجود دارد.
بارنابی فکر میکرد که شواهد کاملاً واضح است که شانس منفعل نیست - به عمل نیاز دارد، و بسیاری از رویدادها که ممکن است به نظر تصادفی بیایند، در نهایت تصادفی نیستند. او متقاعد شده بود که با درک پویاییهای اساسی شانس، میتوانید بر جنبه هایی از زندگی خود که زمانی به نظر میرسید به شانس، سرنوشت یا مراحل ماه بستگی داشتند، کنترل کنید. ما با استفاده از بینشها و اکتشافات اخیر در روانشناسی، اقتصاد رفتاری، ریاضیات و علوم اعصاب همکاری میکنیم تا راه جدیدی برای درک شانس ایجاد کنیم.
او گفت: "ما در نقطه شروع یک زمینه کاملاً جدید هستیم و به جای یافتن تحقیق، باید آن را ایجاد کنیم."
آزمایشگاه شانس مکان مناسبی برای انجام این کار بود، زیرا مؤسسه مطالعات پیشرفته، جایی که بارنابی یک قرار آکادمیک دارد، به عنوان فونتی برای ایدههای بزرگ مشهور است. در طول سالها، نابغههای سراسر جهان را به خود جذب کرده است - و رانندگی در خیابانهای محلی که به نام بسیاری از آنها نامگذاری شدهاند، لذت بخش است. همراه با انیشتین، ریاضیدان و فیلسوف بزرگ کرت گودل در آنجا استاد بود، و همچنین دانشمند اولیه رایانه و پیشگام نظریه بازی، جان فون نویمان. فیزیکدان نظری مشهور، جی رابرت اوپنهایمر، که به خاطر کارش در ساخت اولین بمب اتمی در آزمایشگاه ملی لوس آلاموس نیز شهرت داشت، یک مدیر قدیمی بود.
و بارنابی و من احساس کردیم که تیم مناسبی برای مقابله با این پروژه هستیم. ما سوابق و تجربیات زندگی بسیار متفاوتی داشتیم. من شغل موفقی به عنوان روزنامه نگار، سردبیر مجله و تهیه کننده تلویزیون در منطقه نیویورک سیتی داشته ام و دو پسر فوق العاده را با همسر دکتر خوش تیپم بزرگ کرده ام. بارنابی در آلاسکا بزرگ شد و تا زمانی که کالج را شروع کرد در خانه آموزش دید - در آن زمان او به تجربیات آکادمیک و شغلی دست یافت که او را به سراسر جهان برد. او مدیر ارشد یک بنیاد بزرگ شد که سالانه 100 میلیون دلار کمک میکند. یک متفکر دمدمی مزاج و اصیل، او بیش از هر کسی که من تا به حال ملاقات کرده ام، مردم را میشناسد. او اخیراً با همسرش، میشل، و دو دختر بسیار جوان و دوستداشتنیشان در شهر نیویورک اقامت گزیده است – اگرچه «مستقر» هرگز کلمه مناسبی برای او نیست.
ما امیدوار بودیم که تحقیقات ما در مورد شانس قدرتمند و متحول کننده باشد و دید جدیدی از زندگی و تجربیات خود به مردم بدهد. بارنابی قبلاً استراتژیهایی درباره فرصتها، ریسک و تلاش و اینکه چگونه اینها بر توانایی شما برای تغییر آیندهتان تأثیر میگذارد، ارائه کرده بود. همه اینها بسیار عاقلانه و هولناک بود، و کار من این بود که آن را به زمین بیاورم و ببینم که نظریهها در زندگی روزمره چگونه کار میکنند.
به عنوان یک برنامه عملی، بارنابی هر دوشنبه و سهشنبه به این عاجترین برج میگریخت تا مدلهای مفهومی بسازد و سعی کند تئوریهایی درباره شانس ایجاد کند که در همه زمینهها کارآیی داشته باشد - چه در تلاش برای یافتن شغل، پیدا کردن همسر یا زنده ماندن گونه ای در قرعه کشی تکاملی. چهارشنبهها همدیگر را میدیدیم و با آنها صحبت میکردیم. در طول مسیر، دانشگاهیان، کارآفرینان، و افراد مشهوری را پیدا میکردم که میتوانستند نکات را به تصویر بکشند و به ما کمک کنند ببینیم چگونه مردم میتوانند آگاهانه یا ناخواسته شانس را برای خودشان رقم بزنند.
تا پایان سال، ما دقیقاً میدانیم که برای خوش شانسی خود چه چیزی لازم است. این علم جدید شانس، اصول سادهای دارد که میتواند همه چیز را در همه جنبههای زندگی شما بهتر کند.
- بارنابی گفت: «فراتر از کار تئوریک، درک اقدامات درست برای انجام دادن مهم است تا بتوانید خود را در مسیر خوش شانسی قرار دهید و سرنوشتی را که میخواهید برای خود بسازید.
ما آنقدر غرق گفتگو بودیم که به سختی متوجه شدیم که در مسیر (واقعی) که در آن راه میرفتیم، چقدر گل آلود میشویم. در پایان، کفشهای بوم من کاملاً خیس شده و با خاک آغشته شده بود.
وقتی از جنگل بیرون آمدیم به بارنابی گفتم: «شانس ممکن است مانند قدردانی باشد، زیرا خیلی چیزها به دیدگاه شما بستگی دارد. "من این را یک پیاده روی بسیار خوش شانس میدانم زیرا ما ایدههای هیجان انگیز و برنامه خوبی داریم. اما ممکن است شخص دیگری این را بدشانس بداند که من باید کفشهایم را دور بیندازم.»
او لبخند زد. فداکاریها همیشه به نام علم انجام میشود.
به پاهای گل آلودم نگاه کردم. بخشی از شانس در مورد یافتن فرصتهای جدید بود. در مقایسه با آن، پیدا کردن کفشهای جدید نباید خیلی سخت باشد.
v v v
چند روز پس از بازگشت از پرینستون، بارنابی به من پیشنهاد داد تا ببینم نظریه اصلی ما در عمل چگونه عمل میکند. اگر حق با ما بود که شما شانس خود را میسازید، آیا میتوانم سعی کنم در یک روز خاص خوش شانس باشم؟
برای این آزمایش من به یک تخته سیاه پر از معادلات نیاز نداشتم. من فقط سعی میکنم شانس خودم را ایجاد کنم.
روز من خیلی هیجان انگیز به نظر نمیرسید. برنامه ریزی کردم که صبح چند کار انجام دهم، سپس به ایستگاه پن بروم و برای دیدن مادرشوهر فوق العاده ام سوار قطار شوم.
"آیا بخشی از آن برای شما خوش شانس به نظر میرسد؟" از بارنابی پرسیدم.
همچنین روز جمعه، 13 مه بود - روز بدیهی برای داشتن فرصتهای زیبا از آسمان نیست.
اما بارنابی از من خواست که در روز خود با دیدگاهی کمی متفاوت از همیشه شروع کنم. او چند دستورالعمل اساسی برای شانس به من داد: باید مراقب فرصتها باشم، برای هر چیزی آماده باشم و چیزهای غیرمنتظره را امتحان کنم.
"و شانس فقط بر من خواهد بارید؟" با شک پرسیدم
از آنجایی که از قبل در بیرون طوفان بود، بهتر بود مقداری آفتاب ظاهر میشد. اما چالش یک چالش است و من شیفته آن بودم.
روز من به طرز عجیبی با بازدید از اداره پست و داروخانه شروع شد و سپس به ایستگاه پن رفتم. من زمان زیادی را ترک کرده بودم و زود (خیلی زود) برای قطار ساعت 10:15 صبح رسیدم. ایستگاه پن بسیار بد و دلهرهآور است و حضور در آنجا اصلاً خوش شانس نبود.
اما با این توصیه که باید آماده باشم، برنامه قطار را مطالعه کرده بودم و میدانستم که قطار قبلی در ساعت 9:46 وجود دارد. فکر نمیکردم زمانی برای ساختن آن وجود داشته باشد، اما چرا تلاش نکنم؟
وقتی به سمت دروازه دویدم، پله برقی (به طور مرموزی) از مسیر بالا میرفت، نه به سمت آن پایین. به سمت نگهبانی که در آن نزدیکی بود رفتم و پرسیدم چه کار کنم.
او گفت: "شما باید تمام راه را به طرف دیگر بروید و از پلهها بروید."
لحظهای احساس شکست کردم - قطار حدود یک دقیقه دیگر حرکت میکرد و راهرو به طرف دیگر طولانی به نظر میرسید. اما به مربی دبیرستانی فکر کردم که تشویق میکرد: «برو! شانست را امتحان کن!" بنابراین دور ایستگاه را دویدم تا به راه پله بروم، از پلهها پایین رفتم و لحظه ای قبل از بسته شدن درها سوار قطار شدم.
چه شانسی!
موجی از پیروزی را احساس کردم. این یک پیروزی کوچک بود، اما من آن را انجام داده بودم.
یک دقیقه صبر کن. این راز بود؟ میتوانستم بیشتر از آنچه که فکر میکردم کنترل کنم؟
یک هفته قبل از آن، من تقریباً در وضعیت مشابهی قرار گرفته بودم و آنقدر هم شلوغ نکرده بودم. در قطار به معنای واقعی کلمه به صورتم کوبید. آن روز مانند روز بدشانسی به نظر میرسید، در حالی که این روز ناگهان احساس مثبت تری داشت.
با موفقیت قطار در ذهنم، موجی از اعتماد به نفس را احساس کردم. زودتر از زمان برنامه ریزی شده به انتهای دیگر رسیدم، بنابراین به جای سوار شدن به تاکسی، یک پیاده روی دلپذیر به سمت آپارتمان مادرشوهرم انجام دادم (باران حتی متوقف شده بود). برای ناهار بیرون رفتیم و با گارسون در غذاخوری با خوشحالی گپ زدیم. از او به خاطر درست کردن سالادی که در منو نبود تشکر کردم و به او اعتماد کردم که تمام روز سعی میکنم چیزهای خوششانسی را رقم بزنم. هنگام دسر، پیشخدمت یک کیک شکلاتی با یک شمع در آن آورد.
"این یکی از دست ماست. پیشخدمت گفت: یک روز خوش شانس ارزش جشن گرفتن را دارد.
سوار شدن به قطار قبلی و گرفتن یک کیک شکلاتی رایگان دقیقاً اتفاقات زمین گیر نبود. اما در روز جمعه سیزدهم، آنها قطعاً روی خوش شانسی حساب میکردند.
وقتی روز بعد این داستان را به بارنابی گزارش دادم، جایی بین شگفت زده و متحیر بودم. داشتم قبول میکردم که شانس یک نیروی جادویی و عرفانی نیست که از آسمان میافتد - چیزی است که ما میتوانیم (حداقل تا حدی) برای خودمان ایجاد کنیم. درک این موضوع نسبتاً خیرهکننده است، زیرا بسیاری از ما عقب نشستهایم و امیدواریم که موفق باشیم در حالی که واقعاً باید گامهای درستی برای تحقق آن برداریم. کریستینا استید، رماننویس تیزبین استرالیایی در سال 1938 خاطرنشان کرد که «مرد خودساخته کسی است که به شانس اعتقاد دارد و پسرش را به آکسفورد میفرستد». به عبارت دیگر، شانس در زندگی نقش دارد، اما همه چیز نیست. پایههای شانس با اقدامات خود ما تعیین میشود - آنچه ما تلاش میکنیم، با چه کسی صحبت میکنیم، چقدر سریع تصمیم میگیریم برای قطار بدوم.
اگر شانس در اطراف ما است و منتظر است که پیدا شود، پس باید از راه رفتن درست در کنار آن یا غوغ زدن با خودروهای SUV خود دست برداریم. اتفاقات خوش شانس معمولاً آنقدرها که ممکن است در ابتدا به نظر میرسد اتفاقی نیستند. درست است که ثروت به طور عادلانه توزیع نمیشود و برخی از گزینهها خارج از کنترل شما هستند. من در ایالات متحده از والدینی از طبقه متوسط به دنیا آمده بودم که میخواستند من پیشرفت کنم، و در تاریخ جهان، این به عنوان یک امتیاز عظیم و باور نکردنی به حساب میآمد. اما مهم نیست که چگونه شروع میکنید یا در کجا امیدوار هستید که به زمین برسید، دانستن پویایی شانس تغییر میکند. . . خوب، شانس شما
"شما میتوانید شانس را کشف کنید، آن را برای خود بگیرید و آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!" بارنابی الان به من گفت.
برای موفقیت، به اطلاعات مناسب نیاز دارید تا بتوانید برای اقدامات درست آماده شوید. دانستن مراحل ممکن، شما را از تحت فشار قرار گرفتن نیروهایی که نمیتوانید کنترل کنید، باز میدارد و به شما قدرت میدهد تا بر جنبههای بیشتری از زندگی تان مسلط شوید. ما اغلب بیش از آنچه که تصور میکنیم، بر آینده خود کنترل داریم. این هیجان انگیز بود که فکر کنم لازم نیست برای روزهای خوش شانس منتظر بمانم - میتوانم آنها را بسازم.
v v v
بارنابی و من تصمیم گرفتیم پروژه خود را با یک نظرسنجی ملی در مورد شانس راه اندازی کنیم - و آن را با دقت کنار هم قرار دادیم تا مطمئن شویم که دامنه وسیع و از نظر آماری معنی دار خواهد بود. وقتی نتایج شروع شد، ما شگفت زده شدیم و همچنین خوشحال شدیم. کاملاً 82 درصد از مردم بر این باور بودند که تأثیر زیادی بر شانس زندگی خود دارند. فقط 5 درصد فکر میکردند که هر کاری انجام دهند، نمیتوانند شانس خود را تغییر دهند. بنابراین اعتقاد ما به این که میتوانید شانس را به دست آورید، با نگرش کلی آمریکاییها که ممکن است رویدادهای تصادفی رخ دهند، مطابقت دهد، اما این بدان معنا نیست که زندگی از کنترل شما خارج است. فقط باید رویکردهای درست را یاد بگیرید.
یافتن این رویکردهای درست چالش بزرگ ما بود - زیرا شانس در جزئیات است. دانشمند بزرگ لوئی پاستور یک بار اشاره کرد که "شانس به نفع ذهن آماده است." یک فکر عاقلانه - اما او هرگز نگفت که آماده سازی چگونه است. بنابراین ما سعی میکنیم جاهای خالی را پر کنیم و مراحل گام به گام آماده شدن برای خوش شانس بودن را کشف کنیم.
وقتی به دوستم لیز گفتم که دارم یاد میگیرم چگونه برای خودم شانس بیاورم، او فوراً از من پرسید که آیا دارم بلیط بخت آزمایی میخرم. اما قرعه کشی الگوی خوبی برای شانس در بقیه زندگی نیست. با وجود اینکه از زمان امپراتوری روم وجود داشته و میلیونها خریدار (و رویاپرداز) طناب میزند، قرعه کشی فقط یک بازی است که پول و امید را جمع میکند. شما یک بلیط میخرید، و سپس همه چیز به شانس واگذار میشود. شانسهای دیوانه کننده ای علیه شما وجود دارد و هیچ کاری نمیتوانید در مورد آنها انجام دهید. (برخی استرالیاییها یک کاری را پیدا کردند که میتوانستند انجام دهند تا برنده شوند. اما بعداً به آن خواهیم رسید.)
در مسائل بزرگی که باعث میشود ما در زندگی واقعاً خوش شانس به نظر برسیم - شغل خوب، خانواده شاد و احساس موفقیت - زندگی اصلاً یک قرعه کشی نیست. شانس تصادفی نقشی در زندگی ما بازی میکند و اتفاقات تلخی رخ میدهد که نمیتوانید به راحتی توضیح دهید، اما شانس تنها یکی از عناصر تصویر شانس است. اگر شانس را بهعنوان رویدادهای کاملاً تصادفی در نظر بگیرید، نکته بزرگتری را از دست دادهاید. برای خوش شانسی باید چیزهایی را که نمیتوانید کنترل کنید کنار بگذارید و روی عناصر دیگری که کاملا تحت کنترل شما هستند تمرکز کنید.
دفعه بعد که بارنابی را در آزمایشگاه شانس دیدم، او مرا به کتابخانه ریاضی برد، جایی که دوست داشت در آنجا کار کند. پشتههای کتابخانه اغلب تاریک هستند، اما او میز مورد علاقهاش را کنار پنجرهای داشت که نور به داخل آن سرازیر میشد – و دفتری که آلبرت انیشتین در آن کار میکرد درست زیر ما بود.
بارنابی با خوشحالی گفت: «ما احتمالاً دید بهتری نسبت به او داریم.
با الهام از روح نابغه گذشته، در مورد افراد موفقی که میشناختیم صحبت کردیم و سعی کردیم عناصری را که آنها را خوش شانس میکردند، از بین ببریم. برخی از ویژگیها - مانند هوشمندی، اراده، انرژی و تفکر اصیل - بارها و بارها تکرار میشوند. شانس گاهی اوقات نقشی را ایفا میکرد - زمان بندی خوب و همه چیز - اما هرگز به تنهایی نمیماند.
علاوه بر نظرسنجی ملی ما، بارنابی سؤالاتی در مورد شانس برای چند صد محقق رودز ارسال کرده بود و ما شروع به جستجوی پاسخها کردیم. بسیاری از مردم یک رویداد غیرمنتظره را توصیف کردند که بر زندگی آنها تأثیر گذاشته بود - سفری به خارج از کشور که منجر به کار شد، بنیادی که کمک مالی ارائه کرد، سرمایهگذاری که در کنارش در یک شام نشستند و به آنها کمک کرد تا شرکتی را راه اندازی کنند.
"سرندیپیتی!!!" یک نفر نوشت (با علامت تعجب خیلی زیاد).
اما آنچه که به نظر میرسید سرندیپیتی است، اگر چند قدم به عقب برگردید، اغلب مبنایی قابل شناسایی داشت. برای مثال، فردی که در هنگام شام با سرمایه گذار ملاقات کرد، یک ایده هیجان انگیز داشت و در مورد آن با هر کسی که گوش میداد صحبت کرد. یکی از همکاران که تحت تاثیر مفهوم او قرار گرفته بود، او را به شام دعوت کرده بود. خوش شانس؟ آره. شانس تصادفی؟ نه واقعا. من شروع به دیدن نقش مردم در ایجاد شانس خود کردم و یک فرمول ساده ناگهان برایم روشن شد.
گفتم: "شانس واقعی در تلاقی شانس، استعداد و سخت کوشی اتفاق میافتد."
بارنابی متفکرانه سر تکان داد. "خوب. شانس، استعداد و سخت کوشی.» سپس با لبخندی کوچک افزود: کمی شاعرانه، اما زیبا.
قبل از اینکه بتوانیم علم را به شعر اضافه کنیم، لازم بود هر یک از عناصر را تعریف کنیم. در حال حاضر، ما شانس را کنار میگذاریم و روی دو مورد دیگر تمرکز میکنیم.
کار سخت برای همه باز است، و به طور شگفت انگیزی، استعداد نیز همین است. لازم نیست بتوانید مانند بیانسه آواز بخوانید یا مانند مریل استریپ رفتار کنید تا خوش شانس باشید (اگرچه ضرری ندارد)، زیرا استعداد همچنین شامل عناصری است که همه ما میتوانیم آنها را توسعه دهیم - گشودگی به فرصت ها، تمایل به گرفتن خطرات، توانایی متفاوت اندیشیدن با دیگران و حتی مقداری خوش بینی. با رویکرد صحیح، میتوانید ترکیب شانس، استعداد و سختکوشی را برای خودتان رقم بزنید - و در هر بخش از زندگی خوش شانستر شوید.
جمعه سیزدهم خوش شانس من قدرت این اصول اولیه را به من نشان داد. آمادگی دقیق و تمایل به تلاش (من برای قطار قبلی میدوم!) هر دو در عنصر سخت کوشی شانس قرار میگیرند. تصمیم من برای اتخاذ رویکرد مثبت با صحبت با پیشخدمت، تشکر از او و رفتار دوستانه یکی از مهارت هایی بود که به شانس (و کیکهای کوچک) کمک میکند.
شروع کردم به این فکر کنم که سه عنصر شانس مانند یکی از آن ماشینهای بازی قدیمی هستند که دسته را میکشی و سه مورد باید پشت سر هم قرار گیرند. مردم معتاد میشوند که مثلاً سه گیلاس در کنار یکدیگر ظاهر شوند. روانشناسان آن را «تقویت نسبت متغیر» مینامند—شما نمیدانید چه زمانی پاداش را دریافت میکنید، بنابراین به تلاش خود ادامه میدهید و انتظار دارید در کشیدن بعدی دسته ظاهر شود. من خیلی منطقی هستم که نمیتوانم در ماشینهای بازی جذابیت پیدا کنم - اما اگر بدانم میتوانم خودم دو تا از گیلاسها را ردیف کنم، ممکن است برنده شوم.
و این چیزی است که در زندگی واقعی اتفاق میافتد. اگر میخواهید بازدهی از هر نوع داشته باشید - یک شغل جدید، یک عشق جدید - لازم نیست منتظر شانس کاملاً تصادفی باشید تا آن گیلاسها را در ردیف قرار دهید. استعداد و گیلاس سخت کار تحت کنترل شماست. شما میتوانید یاد بگیرید که چگونه آنها را مستقیماً در شکافها قرار دهید - و سپس دو سوم در راه رسیدن به یک زندگی خوش شانس هستید.
می توان گفت که با دانستن اینکه چگونه شانس بسازید، زندگی را به یک کاسه گیلاس تبدیل میکنید.
Reviews