مدیریت شانس

آیا گاهی اوقات آرزو نکرده است که آرزویش را داشته باشد که آن عنصر دست نیافتنی زندگی به نام شانس، اقبال، سرنوشت یا سرنوشت را دوست داشته باشد؟ با هر نامی، خوش شانسی، طبق توافق کلی، شرطی است که مردان آرزوی آن را دارند. با دلیل؛ این شانس است که ما را قادر می‌سازد بدون آسیب در میان خطرات جهان حرکت کنیم، روزهایمان را با رنگ ماجراجویی لمس می‌کند، ما را در راهروی طولانی فرصت ها راهنمایی می‌کند و بی سر و صدا به ما می‌گوید که کدام در را باز کنیم. هر ماهی گیر، خواه ماهی قزل آلا، گنج یا آرامش باشد، باید صید خود را در مقیاس مرموز شانس وزن کند.

کتاب های مرتبط

گفته شده است، اقبال و شانس، معمولاً با ناگهانی رعد و برق وارد دنیای مردان می‌شود. و سوالی که در ابتدا با ما روبرو می‌شود این است: چگونه می‌توانیم این رعد و برق مفید را به زندگی خود جذب کنیم؟ با یادآوری اینکه بنجامین فرانکلین هنگام فرستادن بادبادکی مملو از فلز به سمت ابرها، رعد و برق طبیعت را گرفت، نمی‌توانیم بهتر از این اصل او را وام بگیریم: برای جذب شانس، ابتدا باید خود را در معرض آن قرار دهیم.

این عبارت، "قرار گرفتن در معرض شانس"، بسیار بیشتر از یک استعاره است. این به طور واقع بینانه راهی را توصیف می‌کند که در آن بیشتر شانس خود را پیدا می‌کنیم - راهی به قدری واضح که اغلب آن را نادیده می‌گیریم. در طول سالیان متمادی صدها نفر خوش شانس ترین تجربیات زندگی خود را برای نویسنده این کتاب نقل کرده اند. بسیاری از داستان‌ها - در واقع، تاریخچه‌های شانس - چیزهای تجربی روزمره بودند، اما برخی دیگر از چرخش‌ها و چرخش‌های عجیب و تقریباً باورنکردنی اقبال می‌گفتند. با این حال، تجزیه و تحلیل موارد نشان داد که بیش از نیمی از آنها یک چیز مشترک داشتند: قسمت خوش شانسی برای فرد مورد نظر در زمانی شروع شد که او در معرض دیگران قرار گرفت - زمانی که شخص دیگری به طور غیرمنتظره چیزی مهم برای او گفت.

اغلب چیزی که گفته می‌شود به خودی خود بی اهمیت بود. تنها با لمس دقیق شرایط مناسب می‌توانست جرقه درخشان شانس را ایجاد کند. ما یک تصویر ساده از این فرآیند را در مثال ارائه شده توسط یک کشاورز Catskill می‌بینیم که گزارش می‌دهد:

"یکی از مردم شهر ژانویه گذشته به خانه آمد و گفت ماشینش در برف گیر کرده است. من و پسرم بیرون رفتیم تا به او دست بدهیم. ما شروع به صحبت کردیم و او گفت که مدیر یک فروشگاه جدید در کینگستون است. گفت که قصد دارد یک بخش تجهیزات مزرعه باز کند. این اتفاق افتاد که پسرم به دنبال شغلی بود و این دقیقاً در خط او بود. خوب کار کرد به عنوان یک فروشنده شروع کرد و اکنون مدیریت بخش را بر عهده دارد.

عادی؟ شاید. اما بی تردید خوش شانس! یک سخن روزمره، که به طور تصادفی بیان می‌شود، با علایق یک فرد تطابق دارد - و نتیجه یک تحقق جدید مهم در زندگی است. البته باید بدانیم که ریشه‌های چنین شانس‌هایی بسیار عمیق‌تر از خود حوادث است. اگر کشاورز و پسرش از آن دسته مردانی نبودند که حاضرند در طوفان برف برای کمک به یک غریبه بیرون بروند، شانس بیرون از خانه آنها را از دست می‌داد. اما در اینجا ما فقط باید بر اولین قدم مهم در جذب شانس تمرکز کنیم: تشخیص این که بیشتر شانس خوب ما - تأثیر مفید شانس بر زندگی ما - از طریق افراد دیگر به ما می‌رسد.

Reviews

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مدیریت شانس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.