کتاب های مرتبط
در این فصل دو هدف اصلی داریم. هدف اول ما این است که مبنای تجربی محدودی را که بر اساس آن درک ما از رهبری زنان شکل میگیرد، به ویژه نحوه تبدیل شدن آنها به زنان پیشرو را برجسته کنیم. هدف دوم ما این است که نشان دهیم چگونه مفاهیم رهبری و توسعه رهبری از یک پایگاه تحقیقاتی نسبتاً محدود تعریف شده است. این فصل تلاش میکند تا با ارائه مروری بر روندهای اصلی در تحقیقات رهبری و توسعه رهبری، این اهداف را برآورده کند.
فقدان تحقیقات تجربی در مورد رهبری زنان، همراه با تمایل ادبیات رهبری برای استفاده عمدتاً از مطالعات رهبران مرد در ساختارهای سازمانی سنتی، مانند سازمانهای تجاری و ارتش به عنوان مثال کار گرینت (2005) و درک ضمنی رهبری به عنوان یک فعالیت مردانه که در نهادهای سلسله مراتبی انجام میشود، ماندگار است.
برخاسته از این پایگاه تجربی محدود، درک عمدتاً فردگرایانه از رهبری است که قدرت و نفوذ رهبر را بیش از حد ارزیابی میکند. در نتیجه، اهمیت رابطه او با محیط اجتماعی و سازمانی، از جمله نقش پیروان، کاهش مییابد (گرینت ، 2005a ؛ کوچینکه ، 2005). عدم توجه به محیط اجتماعی و سازمانی، روابط مهم قدرت را نادیده میگیرد، برای مثال، نحوه دستیابی افراد به نقشهای رهبری و نحوه تأثیرگذاری رهبران در سازمان. بنابراین در زمینه مدیریت و مطالعات تجاری (سینکلر و ویلسون ، 2002)، تحقیقات رهبری تصور رهبری را به عنوان پدیدهای جدا از ارزشها و باورهای سازمانی تقویت میکند. اما برخلاف این دیدگاه، تعداد فزایندهای از مطالعات انتقادی هستند که نقش و ارزشها را در شکل گیری روایتهای غالب در رابطه بین رهبری و قدرت ایفا میکنند (به عنوان مثال Ashcraft and Mumby، 2004؛ Ford et al.، 2008؛ Kempster، 2009). این تعاملات کیفی با شیوه رهبری و توسعه رهبری درک عمیق تری از تبدیل شدن رهبران را نشان میدهد و نحوه یادگیری رهبران از رهبری و نحوه شکل گیری هویتهای رهبری را روشن میکند.
با این حال، ناامیدکننده است که تمایل به جدا کردن رهبران فردی از زمینههای فرهنگی اجتماعی خود در تحقیقات رهبری در اکثر نظرسنجی ها، گزارشها و مشخصات رسانهای زنان موفق که در مقدمه و فصلهای بعدی به آنها اشاره شده است، منعکس شده است. این علاقه رسانهای و دانشگاهی معاصر به زنان شناخته شده در سطح عمومی، یا زنانی که در سازمانهای کاری مستقر هستند، هم به تلاش آنها و هم جامعه برای درک انگیزه و موانع موفقیت زنان توجه میکند. این توجه تا حدی نشان دهنده نقش برجسته زنان در زندگی عمومی است، اما در عین حال نشان دهنده نابرابری بین سطح دستمزد زنان و مردان و تعداد پایین زنان در پستهای رهبری است، همانطور که به طور سنتی تعریف شده است.
این فصل را با بررسی موضوعات غالب در ادبیات رهبری آغاز میکنیم، به ویژه تغییر از تصور رهبری به عنوان فعالیتی که افراد انجام میدهند به سوی درکهایی که آن را فرایندی بیشتر در فعالیتهای اجتماعی میدانند. سپس به بررسی مدلهای پس از قهرمانی رهبری میپردازیم که رهبری را به عنوان یک عمل مشترک و اجتماعی مطرح میکند. با این حال، همانطور که مشاهده میکنیم، این مفاهیم به دلیل عدم توجه آنها به رهبری زنان و اهمیت جنسیت در شکل گیری امکانات برای عملکرد رهبری قابل توجه است. سپس بحث میکنیم که چگونه مفاهیم توسعه رهبری منعکس کننده درک رهبری است. بنابراین آنها نیز تا حد زیادی تجربیات زنان را نادیده میگیرند و جنسیت همچنان تأثیر نامرئی در فرایند یادگیری رهبری دارد. سپس بحث میکنیم که چگونه این عدم توجه به زنان و جنسیت، مفاهیم پس از قهرمانی از رهبری و توسعه رهبری را به خطر میاندازد. در نهایت این فصل را با پرسشهای زیر به پایان میبریم:
- چگونه میتوان رهبری زنان را درک کرد؟
- چگونه میتوان مفاهیم جایگزین رهبری را پیدا کرد؟
- کجا میتوان جایگزینی برای توسعه رهبری پیدا کرد که شامل تجربیات رهبران زن باشد؟
Reviews