کتاب های مرتبط
معماری مجدد کارآفرینی
راهنمای کاربردی برای ساخت کسب و کار، برندسازی و بازاریابی
نویسنده
اریک راینهولت
ترجمه
سعید جویزاده | علیرضا احمدیان
بخشی از کتاب:
1
طرز فکر
"اگر واقعاً میخواهید کاری را انجام دهید، راهی پیدا خواهید کرد. اگر این کار را نکنید، بهانه ای پیدا خواهید کرد.» - جیم ران
آیا تا به حال سعی کرده اید آبجو خود را دم کنید؟ اگر دارید، میدانید که آبجوسازی خانگی ترکیبی منحصر به فرد از آشپزی، نوشیدن و علم است. تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم و به همین دلیل یک کیت استارتر خریدم، دستور العملی برای یک آلو کم رنگ پیدا کردم و مواد تشکیل دهنده - رازک، مخمر و غلات را خریداری کردم. چه چیزی میتواند رضایت بخش تر از دمنوش تازه دم کرده خانگی باشد؟ همانطور که من دستور غذا را خواندم، هر مرحله ساده به نظر میرسید، اما مجموع کل - کل فرآیند - اصلاً نبود.
سؤالات شروع به بالا رفتن کردند: چه مدت باید دانهها را له کنم؟ در چه دمایی؟ قفل هوا حباب نمیکند؟ آیا تخمیر گیر کرده است؟ آیا مخمر کافی برای کربناته کردن طبیعی دارم؟ آیا آب به اندازه کافی گرم است؛ خیلی نرم است یا خیلی سخت؟ چگونه از جوشیدن چیزها جلوگیری کنم؟ دانههایی برای شکستن، مخمر برای جوشاندن، رازک برای اضافه کردن، مخمر به زمین، آبجو کامل به بطری وجود داشت. و در نهایت - سه هفته بعد - آل تازه برای نوشیدن.
در نهایت آبجو خوب بیرون آمد. عالی نیست، خوب است. با کمی تمرین میتوانستم آن را بهتر کنم، احتمالاً خیلی بهتر. اما یاد گرفتم که فقط به این دلیل که من آلو دوست دارم، به این معنی نیست که باید خودم آن را درست کنم. من نیازی به داشتن یک میکروبرورری ندارم.
شروع تمرین طراحی خودتان نیز به این صورت است. همانطور که اغلب اتفاق میافتد، بسیاری از گامهای ساده که با هم برداشته میشوند، در یک کار بزرگ ادغام میشوند. آیا برای لذت بردن از تمرین معماری یا طراحی داخلی نیاز به داشتن شرکت دارید؟ شاید نه.
برای تعیین اینکه آیا از نظر ذهنی برای کار پیش رو آماده هستید یا خیر، ایجاد ذهنیت مناسب اولین کار شماست.
مدیر عامل و معمار. تصمیم گیری برای باز کردن شیوه طراحی خود مستلزم تغییری اساسی در نگرش نسبت به ساخت معماری است. شما ابتدا صاحب کسب و کار هستید. برای بقای بلندمدت، هزینههای یک کسبوکار باید کمتر از داراییهای آنها باشد. ساده است. شما باید یادگیری تاجر بودن را بر معمار بودن ترجیح دهید. این به ویژه زمانی که ادعای خود را به خطر میاندازید و شهرت خود را ایجاد میکنید بسیار مهم است.
این بدان معنا نیست که هر چیزی که در مورد معماری دوست دارید باید بسته بندی شود و زمانی که نقش مدیر عامل کسب و کار خود را بر عهده میگیرید، کنار گذاشته شود. این فقط به این معنی است که طراحی جایگاه متفاوتی در عملیات شما خواهد داشت و گاهی اوقات حتی ممکن است تصمیمات تجاری شما را نیز به تعویق بیندازد.
مدت کوتاهی پس از افتتاح مطب، یک مشتری بالقوه به من مراجعه کرد. او هم مثل من خانواده جوانی داشت، خانه کوچکی میخواست و البته بودجه کمتری هم داشت. من میتوانستم با موقعیت او ارتباط برقرار کنم، من دقیقاً چند سال قبل در آن نقطه بودم. به یاد دارم که به سهام موجود (بسیار گران) مسکن نگاه کردم و احساس ناامیدی کردم.
می خواستم به او کمک کنم تا خانه اش را طراحی کند. پروژه جالبی بود و کاری که من به خوبی انجام میدهم کوچک است. اما به سرعت مشخص شد که او با بسیاری از معماران مصاحبه میکند (بیش از شش نفر نشانه قطعی بلاتکلیفی است) برای فرصتی با هزینه بسیار کم (نشانه ای از انتظارات غیر واقعی). قبل از اینکه با مصاحبه شوندگان حاضر شوم، قیمتی را برای او نقل کردم. من مبلغی را پیشنهاد دادم که به من اجازه میداد سودآور باقی بمانم و پیشنهاد کردم با توجه به بودجه او حتی بیشتر به من نیاز دارد.
من دیگر از او چیزی نشنیدم. فقط به این دلیل که من عاشق طراحی خانههای کوچک هستم به این معنی نیست که میتوانم آن را به صورت رایگان انجام دهم و پروژههای کوچک با بودجههای کوچک به همان اندازه، اگر نگوییم بیشتر از پروژههای بزرگتر، کار میکنند. در آن موقعیت، کسب و کار را بر طراحی اولویت دادم و خوشحالم که این کار را انجام دادم، زیرا این کار فضایی را در تابلوهای من برای پروژه بعدی باقی گذاشت، پروژهای که بیشتر با ارزشی که ارائه میدهم همسو بود.
و همیشه یک پروژه بعدی وجود دارد.
من همیشه مشاغل مبتنی بر سودآوری را نمیپذیرم، اما میخواهم انعطاف پذیری انتخابی باشد. تصور کنید هر پروژه ای که قبول میکردم حاشیه سود کمی داشته باشد. این بدترین موقعیت ممکن است که در آن باشید، همیشه عقب، همیشه در حال مبارزه، بدون جایی برای خطا. اولویت بندی سودآوری باعث ایجاد انعطاف پذیری در عملیات شما میشود. این به شما این امکان را میدهد که تنها پروژههای بی سودی را که بیشترین تأثیر را دارند - در جامعه، در تجارت شما - در هر کجا که تصمیم دارید، به دقت در نظر بگیرید و بپذیرید.
اگر میخواهید مرحله شروع طراحی خود را جدی بگیرید، این نوع طرز فکری است که باید اتخاذ کنید.
آماتور در مقابل حرفه ای. زمانی که در شرکت دیگری کار میکردم، کسب و کارم را با مهتاب شروع کردم. من مانند بسیاری از معماران دیگر، با این کار بیشتر به عنوان یک سرگرمی رفتار کردم تا یک تجارت. من یک حرفه ای بودم که با کارهای جانبی خود به عنوان یک آماتور برخورد میکردم و در نتیجه از نظر مالی در خطر بسیار کمی بود. اگر مشتری پروژه ای را برای مدت نامعلومی به حالت تعلیق درآورد، تنها به این معنی است که برخی از درآمد اختیاری من کاهش یافته است. این بدان معنا نیست که من نمیتوانم قبض آب و برق خود را بپردازم.
من گزارشهای P+L را اجرا نکردم. اگر نمیخواستم مجبور نبودم روز شنبه با مشتری ملاقات کنم. اگر کار به من میرسید، با کمال میل آن را انجام میدادم، اما قصد نداشتم چیزی بزرگتر بسازم. پول اضافی در جیب من خوب بود، اما هیچ فشاری برای بازاریابی فعالانه خودم یا ایجاد یک فرمول تکراری برای موفقیت وجود نداشت.
تمایز مهمی بین تمرین حرفه خود به عنوان یک آماتور و انجام آن به عنوان یک حرفه وجود دارد.
از آنجایی که هیچ چیز در خطر نیست، آماتور متعهد به موفقیت بلندمدت نیست، فقط به دستاوردهای کوتاه مدت متعهد است. حرفه ایها روی موفقیت سرمایهگذاری میکنند و برنامه بلندمدتی برای تحقق آن دارند. شاید مهمتر از همه، متخصص متوجه شود که هر اقدامی پیامدهای واقعی و قانونی دارد. این یک فکر ترسناک است، اما شهرت حرفه ای شما بر اساس هر یک از این اقدامات ساخته شده است.
وقتی آماتور هستید، مناطق خاکستری تمرین به طور مداوم شما را به چالش میکشد. آماتور درآمد حاصل از یک شغل مهتابی را به عنوان «خرج کردن پول» با نادیده گرفتن مالیات سه ماهه تلقی میکند. مشتریان از شما میخواهند که به سمت دیگری نگاه کنید و پیشنهاد کد ساختمان را نادیده بگیرید، "هیچ کس نمیداند".
مناطق خاکستری برای آماتورها هستند. حرفه ای در تعهد خود به پیروی از قوانین همیشه سرسخت و قاطع است. ترجیح میدهید کدام شهرت را داشته باشید؟ شما نمیتوانید لطف کنید یا به طرف دیگر نگاه کنید. این شهرت حرفه ای شما و حرفه ما در خطر است. شما یک تعهد حرفه ای قانونی دارید که باید رعایت کنید. این یکی از مواردی است که زمانی که یک حرفه ای مجاز شدید با آن موافقت کردید. شما وظیفه دارید به مردم خدمت کنید و از آنها محافظت کنید. اگر با موقعیتهایی مواجه شدید که این موارد از شما خواسته میشود، به سادگی کنار بروید.
حرفه ای بودن همچنین مستلزم صرف زمان و تلاش لازم برای اداره حرفه ای کسب و کارتان است. اجرای یک عمل طراحی بسیار بیشتر از طراحی است. وقتی کسب و کار خود را باز میکنید، احتمالاً ساعات کمتری را نسبت به قبل صرف طراحی خواهید کرد. بازاریابی، صدور صورتحساب، بسته شدن معاملات، مشتریانی که باید ملاقات کنند، پیمانکارانی که سؤال میپرسند، مشاورانی برای هماهنگی، بازدید از محل، تماسهای تلفنی برای گرفتن و برقراری، ایمیلهایی برای پاسخگویی، و نامههایی برای نوشتن وجود دارد. این چیزها زمان میبرد و معمولاً این زمان از وظایف طراحی خارج میشود.
متأسفانه، فرض یک نقش حرفه ای به این معنی است که زمان صرف شده برای طراحی معماری محدودتر است. اگر از آن دسته افرادی هستید که نیاز به زمان زیادی برای طراحی روزانه دارید، راه اندازی کسب و کار خودتان بهترین راه برای رفع مشکل شما نیست. احتمالاً بهتر است به عنوان کارمند در شرکتی کار کنید که طراحی را در اولویت قرار میدهد و میتواند پروژههایی را که طراحی میکنید ایمن کند.
شما ابتدا مشغول اجرای کسب و کار خواهید بود: صورتحساب، بازاریابی، پرداخت قبوض، انجام مالیات، سفارش لوازم اداری، تکمیل نقشههای پروژه فعلی خود، نوشتن یادداشتهای جلسه.
موقعیت حرفه ای این مسئولیت را به همراه دارد که همه معماران را به خوبی نشان دهد. به نیازهای مشتری خود پاسخ دهید، راه حلها را هماهنگ کنید، به دنبال جبران کافی برای ارزشی باشید که به ارمغان میآورید و کار خوبی انجام دهید. شما مدیون همکاران خود هستید که از استانداردهای بالای این حرفه حمایت کنید. وقتی برای شخص دیگری کار میکنید، او آن مانتو را حمل میکند – وقتی خودتان بیرون میروید، آن را حمل میکنید.
زمانی که بتوانید به جای آماتور بودن، متعهد شوید که حرفه ای باشید، آماده هستید تا با مشکل ذهنی بعدی مقابله کنید.
غلبه بر ترس از شکست.صادقانه بگویم، رویارویی با ترس از شکست، تقریباً از هر چیزی که در تجارت با آن روبرو شده بودم، مانعی بزرگتر بود. چیزی که من پذیرفته ام این است که همه اینها یک موضوع درک است. فرد میتواند ترس را تصدیق کند، آن را بپذیرد و بگذارد بگذرد یا میتواند توسط آن فلج شود. وقتی آن را به این شکل قاب میکنید، تصمیم آسانی است، درست است؟ شما نمیتوانید این واقعیت را تغییر دهید که ترس را احساس خواهید کرد، فقط نحوه واکنش خود را به آن تغییر دهید.
در اینجا چند تاکتیک وجود دارد که به من کمک کرد تا علیرغم ترسهایم تصدیق کنم، بپذیرم و به جلو بروم.
1 - بدترین نتیجه ممکن را تصور کنید.اولین قدم برای واقعی کردن سرمایهگذاری کسبوکارتان این است که به مغزتان اجازه دهید آن را تصور کند. و مهم ترین سوال، سوالی که شما را از تعهد باز میدارد، این است که "اگر شکست بخورم چه؟" شما باید صادقانه به سوال پاسخ دهید. اگر شکست بخوری چی؟ پاسخ را روی یک برگه بنویسید، آن را واقعی کنید. اگر شغل فعلیتان را رها کنید و در این زمینه موفق شوید و شکست بخورید - به این معنی که هیچ مشتری، بدون درآمد، کسی تماس نمیگیرد - پس چه میشود؟ آیا خانه خود را از دست خواهید داد؟ آیا احترام همسالان، خانواده و دوستانتان را از دست خواهید داد؟ آیا پس انداز زندگی خود را از دست خواهید داد تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کنید؟ تعریف کنید که واقعاً چه چیزی در خطر است. برای هر یک از این سوالات پاسخی وجود دارد.
برای من، پس از بررسی این سؤالات، به بدترین نتیجه زیر رسیدم: "من باید شغل دیگری پیدا کنم". برای شما، ممکن است متفاوت باشد. من این بدترین نتیجه را تا حدودی دایره ای یافتم. بدترین حالت در واقع آنقدرها هم بد نبود. این کاری بود که قبلاً با آن آشنا بودم - شغلی که برای شخص دیگری کار میکرد.
برای جایزه آماده هستید؟ حتی ممکن است شغلی بهتر از الان پیدا کنید. وقتی یاد گرفتید که ترس را در آغوش بگیرید، آن را بپذیرید و با فکر کردن منطقی به طیفی از نتایج احتمالی که مالک آن هستید، آن را بپذیرید، آن را مالک شما نیست.
2- موفقیت و شکست را دوباره تعریف کنید.واقعا منظورشون چیه؟ آیا آنها آستانههای پولی هستند؟ شناخت حرفه ای؟ شناخت خانواده؟ قبولی همسر؟ شادی شخصی؟ یک چیز دیگر؟ استفاده از تعاریف این اصطلاحات از روی هنجارهای اجتماعی ما آسان است - ماشین گران قیمت، ملک کنار آب، قایق، و تعطیلات عجیب و غریب. آیا داشتن اینها موفقیت را تعریف میکند یا نداشتن آنها شکست را برای شما تعریف میکند؟
وقتی تحت فشار قرار میگیریم، بسیاری از ما موفقیت را خیلی ساده تعریف میکنیم: کنترل نحوه گذراندن زمان، رضایت ذهنی و احساس نیاز. همه اینها به شادی ما کمک میکنند و احساسات واقعی زیربنای تعاریف ما از موفقیت هستند. اغلب اوقات، تعریف موفقیت یا شکست این ارزشهای عاطفی را با بیان صریح ثروت جایگزین میکند، زیرا این همان چیزی است که ما به آن عادت کردهایم، نه به این دلیل که آنها چیزی هستند که واقعا برای ما مهم هستند.
احتمالاً از شکست میترسید زیرا موفق دیده نمیشوید. اما در نظر بگیرید که آیا شغل فعلی شما با تعریف شما از موفقیت مطابقت دارد یا خیر. اگر ناراضی هستید پس قبلا شکست خورده اید. شما قبلاً آنجا بوده اید. میدونی چه حسی داره آیا خانواده تان شما را به خاطر این موضوع قضاوت میکنند؟ احتمالا نه. دوستان شما هستند؟ سایر حرفه ای ها؟
اگر قبول دارید که قبلاً شکست خورده اید، پس انتخاب دوباره تلاش آسان است. شاید شما باید از تلاش نکردن بیشتر از تلاش و شکست بترسید.
بیان تعریف خود از موفقیت و تعیین اهداف برای کسب و کار و زندگی شخصی شما، چارچوبی قابل اعتماد برای تصمیماتی که در طول مسیر با آنها روبرو خواهید شد ایجاد میکند. هنگامی که جاده منحرف میشود، مسیری را انتخاب میکنید که به آن اهداف کمک میکند و در نهایت تعریف خود را از معنای موفقیت انتخاب میکنید.
بسیاری از افتتاح یک کسب و کار را به عنوان یک عمل منحصر به فرد میدانند - کاری که یا در آن موفق میشوند یا شکست میخورند. من معتقدم که این یک تصور ناقص است - افتتاح یک تجارت یک بازی با جمع صفر نیست. شما همیشه با بیشتر از چیزی که با آن شروع کرده اید کنار میروید - دانش بیشتر، درک بهتر از جهان، ارتباطات بیشتر، و مقداری غرور که در واقع تلاش کردید و اجازه ندهید رویا در حالتی همیشگی از بین برود. بله، قصد دارم روزی تمرینم را باز کنم، اما زمان مناسبی نیست."
شما همیشه میتوانید یک دلار دیگر به دست آورید، اما هرگز یک دقیقه دیگر کسب نخواهید کرد. زمان یک منبع محدود است. ما فقط مقدار محدودی (و نامعلوم) از آن برای سرمایهگذاری داریم. کنترل زمان و نحوه سرمایهگذاری در آن، تعریف نهایی من از یک زندگی موفق است. من میخواهم انعطاف پذیری داشته باشم تا هر روز چیزهای جدید را کشف کنم و یاد بگیرم و زمان خود را کنترل کنم. من کسبوکارم را به عنوان ابزاری طراحی کردهام تا بتوانم این اتفاق بیفتد.
با باز کردن کسب و کار خود، از فرصتی برای شکل دادن به آینده خود استفاده میکنید. به عنوان یک کارمند، شما در حال ساختن تعریف دیگری از موفقیت هستید.
3- فقط شروع کنید. همه ما مقصر فلج تحقیقاتی هستیم. همیشه پست وبلاگ یا کتاب دیگری برای خواندن، مطالعه موردی دیگری برای یادداشت برداری، توصیههای شخص دیگری برای درخواست وجود خواهد داشت. اما هیچ جایگزینی برای انجام واقعی کار وجود ندارد. کند و کاو در مجموعه ای از وظایف، به ویژه کارهای تکراری، به آرام کردن اضطرابهای درونی شما و فرونشاندن ترسهای شما کمک میکند. به جای پیش بینی شکست، ذهن خود را مشغول حل مشکلات واقعی کسب و کار کنید. میتوانید چک باکسهای وظایف تجاری ضروری را از ایمنی (نسبی) شغل فعلیتان علامت بزنید. در طول راه شما سوالات جدیدی را فرموله خواهید کرد. چیزهایی که نمیدانستی و نمیدانستی
از نقاط انتقال طبیعی که در طول روز عادی شما اتفاق میافتد، استفاده کنید - چه صبح زود، چه عصر، در رفت و آمد (در صورت امکان) یا در هنگام ناهار. زمانی را که بهترین تمرکز را دارید پیدا کنید و آن را به راه اندازی کسب و کار خود اختصاص دهید.
من صبحها بهترین کار را میکنم و از آن زمان برای پایه ریزی پایههای کسب و کارم استفاده کردم. شما هم میتوانید. از این واقعیت فراری نیست که راه اندازی کسب و کار خود، جدای از مسئولیت بزرگ شخصی و حرفه ای، به زمان و ساعتهای اضافی زیادی نیاز دارد. کار مداوم، روز به روز در اوقات فراغت خود نه تنها شما را به واقعیت نزدیکتر میکند، بلکه نوع عادات کاری را که برای موفقیت کسب و کار خود به آن نیاز دارید، ایجاد میکند. از نتایج حاصل از تلاش مداوم متعجب خواهید شد.
این تکههای کوتاه از زمان متمرکز فرصتهای خوبی برای تجلی طرحهای برند و لوگو، کارت ویزیت، ایجاد محتوا، نوشتن، طراحی وب، و زمانی برای توسعه رویههای عملیاتی استاندارد کسبوکار شما هستند.
اگر بخواهید میتوانید همین امروز شروع کنید.
4- مزایا و معایب را فهرست کنید
این به نگاه منطقی به نکات مثبت و منفی کمک میکند و من لیستها را دوست دارم، بنابراین در اینجا لیستی وجود دارد که وقتی در حال فکر کردن به امکان باز کردن تمرین خود بودم، ایجاد کردم. پرانتزها نشان میدهند که من فکر میکنم مثبت هستند یا منفی. پاسخهای شما ممکن است متفاوت باشد.
زمان (+).این اولین مورد در لیست است زیرا مهمترین دارایی ما است و چیزی است که هرگز نمیتوانید بیشتر از آن به دست آورید. استفاده از زمان برای بالاترین و بهترین هدف خود باید هدف همه باشد. در پایان عمرتان همیشه چیزهای بیشتری میخواهید. اما، امروز را به عنوان مثال در نظر بگیرید و به دقت به زمانی که تلف کرده اید نگاه کنید - رفت و آمد، خواندن BuzzFeed، چک کردن ایمیل - آیا با آن مانند منبع ارزشمندی رفتار میکنید که واقعاً هست؟
اولین چیزی که وقتی برای شخص دیگری کار نکردم متوجه شدم مقدار زمانی بود که برای رفت و آمد صرف کردم. دو ساعت کامل (یا بیشتر بسته به ترافیک) در روز فقط بدنم را بین خانه و دفترم به جلو و عقب میبرد. یعنی 10 ساعت در هفته، 500 ساعت در سال! به این فکر کنید که با 500 ساعت وقت اضافی چه کاری میتوانید انجام دهید. با 100 دلار در ساعت (نرخ ساعتی محافظه کارانه) که 50000 دلار درآمد اضافی (قبل از کسر مالیات) است. اما این فقط یک حسابداری مالی از ارزش زمان است، غیرممکن است که برای تماشای بزرگ شدن فرزندان خود یا وقت اضافی با همسر یا خانواده خود بهای آن را در نظر بگیرید.
کنترل برنامهتان، کارهایی که روی آنها کار میکنید، افرادی که با آنها کار میکنید، پروژههایی که میپذیرید یا رد میکنید - داشتن وقت شما یک پیروزی بزرگ است. راه اندازی کسب و کار شخصی به این معنی است که وقت خود را صرف کارهایی میکنید که فکر میکنید مهم ترین هستند.
فواید (-).اگر در مکانی کار میکنید که مزایای جانبی ارائه میدهد، ناگهان متوجه خواهید شد که چقدر با ارزش (و گران قیمت) هستند. اکنون مسئولیت پس انداز برای بازنشستگی، بیمه سلامت و زندگی بر عهده شماست. این یک تصمیم شخصی است که ممکن است طرفدار یا مخالف باشد، در هر صورت این یک تصمیم ضروری است به خصوص اگر خانواده دارید.
مسئولیت (+/-).در ابتدا، این ایده که شما همه عکسها را صدا میکنید، یک احساس نیروبخش است. اما به دوش گرفتن همه مسئولیتها، همیشه، شغلی تنها و ناسپاس است. قهوه درست میکنید، تمیز میکنید، بودجه تعیین میکنید، مفهوم طراحی را توسعه میدهید، پیشنویس را انجام میدهید، به تلفن پاسخ میدهید، مشتریان عصبانی را مدیریت میکنید، صورتحساب را انجام میدهید، تجارت را بازاریابی میکنید، کار جدید را ایمن میکنید، برای مصاحبه حاضر میشوید، شرکت میکنید. استماع عمومی، نوشتن مشخصات و غیره. برای موفقیت کسب و کار، همه چیز مورد نیاز است، هیچ یک از آنها نمیتواند لغزش کند. جایی برای لغزش وجود ندارد، همه چیز با تو متوقف میشود.
نمی توان از این واقعیت عبور کرد که داشتن یک تجارت کار سختی است. رسیدگی به آن برای یک نفر بسیار است. اگر این فکر خیلی طاقت فرسا است، شریکی را در نظر بگیرید که میتواند مجموعه مهارتهای شما را تکمیل کند و در مسئولیت اداره کسب و کار سهیم باشد.
مالیات (+/-).این بسته به عوامل مختلفی میتواند مثبت یا منفی باشد، که کمترین آن میزان درآمد واقعی شماست. اجاره، خدمات آب و برق، کتاب، مجلات، هزینه ها، تبلیغات، لوازم، چاپگرها، کامپیوترها و مبلمان – اینها هزینههای شما هستند. شما برای محصولات و خدمات خود صورتحساب میگیرید - این درآمد شماست.
کم کردن هزینههای شما از درآمد شما سود خالص شما را به همراه دارد. این عدد بسته به ساختار کسب و کار شما، به روشهای مختلف توسط IRS بررسی میشود و مالیات میگیرد. ما جزئیات را در فصل بعدی مورد بحث قرار خواهیم داد. به عنوان یک تخمین تقریبی برای کسانی که در ایالات متحده زندگی میکنند، فرض میکنند که بدهی مالیاتی شما تقریباً نیمی از سود خالص شما خواهد بود.
درست است؛ تقریبا نیمی از سود خالص شما صرف مالیات میشود. اما، راههایی برای کاهش این مشکل وجود دارد و در فصل بعدی به آنها خواهیم پرداخت، هنوز خیلی ناامید نشوید.
از ابتدا سوابق دقیقی داشته باشید و از یک متخصص مالیاتی استفاده کنید تا به شما کمک کند جزئیات را مرتب کنید تا مطمئن شوید که از همه قوانین پیروی میکنید و از هر چیزی که ممکن است استفاده میکنید. استخدام افراد متخصص برای کمک به این جنبه از تجارت شما الزامی است. اگر مشکلی پیش بیاید، به تیمی از افراد حرفهای و آگاه در جزئیات نیاز دارید که در کنار شما باشند و مطمئن شوید که این موضوع در ستون منفی خیلی زیاد نیست.
دسترسی (-).به عنوان یک صاحب کسب و کار، مردم این انتظار را دارند که شما همیشه خود را در دسترس و در دسترس آنها قرار دهید. برخی از متخصصان میتوانند این نوع نفوذ شخصی را بپذیرند، برخی نمیتوانند. مهم است که مرزهای آنچه را که با آن راحت هستید ترسیم کنید و به آنها پایبند باشید. من بعد از ساعت 4 بعدازظهر به تلفنهای کاری خود پاسخ نمیدهم و سعی میکنم از جلسات عصرها یا تعطیلات آخر هفته خودداری کنم. این در دسترس بودن من برای مشتریانم و روابط تجاری با زندگی خانوادگی من را متعادل میکند.
من کسبوکارم را اینگونه راهاندازی کردهام تا اطمینان حاصل کنم که با افرادی کار میکنم که این نوع تعادل بین کار و زندگی را درک میکنند و با آن همدردی میکنند. آنها خوشحالند که جلسات پروژه خود را در ساعات کاری حرفه ای من برنامه ریزی میکنند. من اینطور به قضیه نگاه میکنم: من نمیخواهم که پزشکم در آخر هفته در زمانی که برایم راحتتر است مرا ببیند. آیا تو؟ پس چرا کسی باید چنین انتظاری از معمار خود داشته باشد؟
در دسترس بودن احساسی میتواند برای خانواده شما سخت باشد. کسب و کار شما میتواند بسیاری از منابع ذهنی شما را مصرف کند - شما سرمایهگذاری زیادی برای موفقیت آن کرده اید. خانواده تان متوجه خواهند شد که چه زمانی ذهن شما جای دیگری باشد. اگر خارج از خانه کار میکنید و مرتباً به دفتر خود مراجعه میکنید، مرزهایی را که برای مشتریان و خانواده خود تعیین کردهاید به خود یادآوری کنید، به پیمانهای خود احترام بگذارید و به آنها احترام بگذارید.
اگر اجازه دهید در دسترس بودن میتواند یک منفی قوی باشد.
استقلال طراحی (+).اگر مدت زمان زیادی برای شخص دیگری کار کرده اید، از این به عنوان یک مثبت بزرگ استقبال خواهید کرد. این شانس شما برای اثبات مهارتهای خود است. احتمالاً از طرق مختلف آن را چالش برانگیز خواهید یافت. بدون نظر دیگران، استقلال طراحی میتواند استرس زا باشد، به خصوص اگر تحت فشار هستید که برای یک ضرب الاجل اجرا کنید. ایجاد یک زیبایی شناسی منحصر به فرد برای شما نه تنها پاداش دهنده است، بلکه به شما کمک میکند تا شما را از رقبای خود متمایز کنید و برند خود را بسازید.
انعطاف پذیری (+).این یک رای قوی به نفع شروع کسب و کار من بود - یک کالای انبوه بالا. کار کردن برای خودتان به این معنی است که دیگر نیازی به درخواست مرخصی یا نگرانی در مورد پیاده روی در وسط روز ندارید. اگر بخواهید میتوانید در کنسرت بعدازظهر فرزندتان شرکت کنید یا صبح سهشنبهای که کسی آنجا نیست، بقالی بخرید.
در مقیاس وسیع، انعطاف پذیری، به ویژه بدون نظم و انضباط میتواند منجر به نتایج ضعیف تجاری شود. از آن به نفع خود استفاده کنید تا از کار پیش روی خود اجتناب نکنید. من یک برنامه کلی برای هر روز نگه میدارم تا مهمترین وظایف هر روز ابتدا به ذخایر خلاقانه انرژی من آسیب بزنند و ابتدا تکمیل شوند. اینها وظایفی هستند که من توسعه میدهم و میگویم: «اگر امروز این چهار مورد را کامل کنم، کسبوکار را به جلو بردهام و موفقیتآمیز خواهد بود».
به استثنای محدود، صبحها «ساخت» و بعدازظهرها «مدیریت» میکنم. در این چارچوب، انعطاف پذیری وجود دارد. روتین فرزندان من در صبح اتفاق میافتد، من در وسط روز ورزش میکنم، سپس فعالیتهای کودکان و تکالیف بیشتری در بعدازظهرها انجام میدهم. من بیش از هر زمان دیگری در زندگی آنها حضور دارم زیرا کسب و کارم اجازه میدهد و آن را در اولویت قرار میدهد.
مالی (+/-).ریسک بزرگ و پاداشهای بزرگی برای داشتن کسب و کار شما وجود دارد. بسیار مهم است که کسب و کار خود را ساختار دهید تا از داراییهای شخصی خود تا حد امکان محافظت کنید (نکته: این یک مالکیت انحصاری نیست). ساخت و ساز گران است و اشتباهات پرهزینه. اینجاست که حرفه ای بودن دوباره مطرح میشود. نرخهای صورتحساب حرفهای برای خدمات حرفهای ایجاب میکند که از آنها با بیمه پشتیبان بگیرید تا در برابر اقدامات قانونی محافظت کنید. یکی از کارفرمایان سابق من همیشه میگفت: «مورد شکایت کردن این نیست که آیا. مسئله زمان است.» و حتی با وجود اینکه او یک شرکت کوچک 6 نفره را اداره میکرد، درگیر دعوی قضایی برای چیزی بود که هیچ اختیاری در مورد آن نداشت. اتفاق میافتد.
نکته مثبت این است که وقتی تختههای خود را با کار پر میکنید، یا حتی تا حدی آنها را پر میکنید، و نرخ صورتحساب معقولی را تعیین میکنید، نسبت به شغل قبلی خود دستمزد زیادی را افزایش میدهید. اگر مدل ناب استارتآپ را که در مورد آن بحث خواهیم کرد، تمرین کنید، به طور مداوم باندی طولانیتر و طولانیتر میسازید که شما را در کسبوکار و سودآور نگه میدارد.
هرگز فراموش نمیکنم اولین باری که چک 30000 دلاری از طریق پست دریافت کردم. برای جلوگیری از تمام شدن و خرید یک ماشین جدید، اراده زیادی لازم بود. درعوض، آن را بانک کردم، مالیاتها را کسر کردم و محاسبه کردم که این رقم تا چه زمانی کسب و کار من را ادامه میدهد. هنگامی که این مبالغ به درستی بازی میشود، میتواند بسیار طولانی شود.
مدیریت (-).احتمالاً به دلیل اینکه در مدیریت عالی بودید وارد حوزه طراحی نشدید. من در مورد عملیات روزمره تجاری، روابط حرفه ای و کارمندان صحبت میکنم – هیچ کدام از اینها آسان نیستند. اکثر طراحان از این واقعیت که این وظایف زمان طراحی را از آنها میرباید ناراحت هستند. اما، نه تنها ضروری است، بلکه میتواند به مثبت تبدیل شود، به خصوص اگر آن را بپذیرید و آن را به عنوان پروژه طراحی خود در نظر بگیرید. یک چارچوب مفهومی ایجاد کنید، احزاب مختلف را جمع آوری کنید، راه حلها را پیشنهاد دهید، سازماندهی کنید و بودجه و برنامه زمانی را تهیه کنید. خیلی بد نیست، درست است؟
جداسازی (-).اگر به تنهایی تمرین میکنید، به خصوص اگر خارج از خانه باشد، انزوای حرفه ای یک مانع ذهنی واقعی است که باید با آن کنار بیایید. حتی اگر خود را فردی درونگرا بدانید، کار آسانی نخواهد بود. وقتی برای اولین بار به مین نقل مکان کردم، جایی که اکنون در آنجا زندگی میکنم و تمرین میکنم، از یک شرکت بسیار بزرگ (150+) به کار در یک شرکت هشت نفره تبدیل شدم و کار دشواری بود. در شرکت بزرگ، من حلقه عظیمی از همکاران و بخشهایی داشتم که میتوانستم از آنها یاد بگیرم و در صورت نیاز از آنها استفاده کنم. آنها بخشهای کاملی داشتند که به نوشتن مشخصات، انطباق کد، ارائه، تولید و طراحی اختصاص یافته بودند.
در شرکت کوچکتر، من همکاران کمتر و منابع بسیار کمتری برای استفاده داشتم. با توجه به اینکه شرکت کوچکتر صرفاً کارهای مسکونی انجام میداد، همه آن منابع ضروری نبودند، اما از تعاملات شخصی استقبال میشد، بهویژه زمانی که من در یک مشکل گیر افتاده بودم و به یک انتقاد بداهه نیاز داشتم.
اگر شما یک شرکت هستید، مسئولیت انجام تمام کارها را بر عهده خواهید داشت. شما چالشهای طراحی را دنبال میکنید و ایده ها، نوآوریها و نیروی بی رحم را ارائه میدهید. راههایی برای کاهش این حس انزوا با استفاده از فضای کار مشترک، برنامهریزی رویدادهای شبکهای منظم، یا ملاقات با صاحبان مشاغل کوچک و کارآفرینان همفکر وجود دارد. به جوامع آنلاین مانند: معمار کارآفرین، کسب و کار معماری، شرکت کوچک بزرگ تایم و آرچیسپیک بپیوندید. میتوانید حلقهای از دوستان خود را در پلتفرمهایی مانند توییتر، فیسبوک ایجاد کنید و همیشه اسکایپ وجود دارد تا از همکاران سابق یا دوستان نزدیک خود بازخورد بگیرید.
برنامه ریزی روزهای خود برای اجبار به تعامل انسانی راه دیگری است برای اینکه احساس نکنید یک گوشه نشین هستید. اگر کار کافی دارید اما برای استخدام یک کارمند تمام وقت آماده نیستید، میتوانید از یک استخر آنلاین کار اجتماعی استخدام کنید که تا حدودی از بار مسئولیت انجام هر کاری که مجبور هستید با گذشت زمان از آن ناراحت شوید، کاسته شود.
به طور خلاصه، جوانب مثبت عبارتند از:
مالکیت زمان خود، انعطاف پذیری (برنامه)، مزایای مالی (تعیین نرخهای خود)، بدون یا محدود، رفت و آمد (دوباره در اختیار داشتن زمان)، استقلال طراحی، شما نام تجاری خود را میسازید (نه شخص دیگری)، مالک کسب و کار بودن، مسئولیت پذیری، مزایای مالیاتی
و معایب عبارتند از:
شما مسئول همه چیز هستید (اگر شکست بخورد، همه چیز به عهده شماست)، کسب و کار همیشه آنجاست (از لحاظ فیزیکی در خانه شما، از نظر ذهنی افکار شما را اشغال میکند)، در دسترس بودن برای مشتریان (آخر هفته، عصرها، تعطیلات)، حسابداری، صورتحساب (در تعقیب پرداخت) ، مدیریت (مشتریان، پیمانکاران، شما)، تماسهای تلفنی دشوار، بازاریابی، ریسک مالی و عدم اطمینان (سختی)، تعطیلات کمتر، انزوا، معایب مالیاتی.
این فهرست قرار نیست همه چیز را شامل شود. احتمالاً باید عوامل دیگری را در نظر بگیرید. اما اصول اولیه وجود دارد. متوجه خواهید شد که لیست نکات منفی طولانی تر از لیست نکات مثبت است. بنابراین سوال منطقی این است که چرا من، یا هرکس دیگری، هنوز انتخاب میکنیم که این کار را انجام دهیم؟ برای من، به این دلیل است که حجم نسبی اقلام موجود در لیست حرفه ای بسیار بیشتر از موارد منفی است. ارزش زمان به تنهایی از مجموع مجموع استدلالهای متقابل موجود در لیست فریبکارانه بیشتر است.
موارد اقدام:من مرتباً از فهرستها استفاده میکنم و شما را تشویق میکنم تا در صورت امکان آنها را توسعه دهید، حتی اگر از آن دسته افرادی هستید که برای انجام کارها به فهرستها متکی نیستید. ارزش واقعی در تهیه فهرست، عمل ذهنی برنامه ریزی است که همراه آن است.
لیستی از مزایا و معایب باز کردن تمرین خود را تهیه کنید. وقتی کارتان تمام شد، آن را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید که آیا نکات مثبت بیشتر از موارد منفی است.
در مرحله بعد، دقیقاً تعریف کنید که موفقیت برای شما چگونه خواهد بود و آن را یادداشت کنید. اگر تمرینی بیش از حد انتزاعی است، سعی کنید تصور کنید که یک روز معمولی در پنج سال آینده چگونه خواهد بود. یا سعی کنید صفحه "درباره" را برای وب سایت شرکت آینده خود بنویسید.
این بیانیه موفقیت را در جایی در فضای کاری خود به عنوان یک پیام قابل مشاهده برای آنچه مهم است، نگه دارید. در لحظات ضعف و شک از آن به عنوان یادآوری اینکه چرا کاری را انجام میدهید استفاده کنید.
Reviews