کتاب های مرتبط
کارآفرینی دانشگاهی کتابی است مشتمل بر ده فصل که توسط دکتر میشل مارکولونگو نگارش شده و ترجمه آن توسط دكتر محمدرضا پارسانژاد و فاطمه اسكوهي انجام شده است.
در ادامه بخشهایی از این کتاب را میخوانیم:
فصل1
کشف
به شما تبريك ميگويم؛ به كشفي دست يافتيد كه قادر به تغيير شرايط است.
در واقع، ايده بدون اجرا، يك توهم است!
توماس اديسون
بهترین روزهای زندگی پژوهشگر، روزهايي است كه بتواند با دادههاي حاصل از آزمایشهاي خود به اثبات فرضيههاي تحقيق، هدفهاي جزئي و يا كشفهاي كاملاً جديد دست يابد. كشف و انتشار يافتههاي مهم، نتيجه تلاشهاي تحقيقاتي منسجم و مستمري است، كه ميتواند با هيجان و احساس تحقق، اعضاي هيأت علمي دانشگاه را به حرکت وا دارد. اين زماني است كه، مخترع دانشگاهي به اين نتيجه ميرسد كه يافتههايش امكان تحقق در بيرون از آزمايشگاه را دارد و ميتواند از كشف خود براي تغيير بازي (شرايط موجود) بهره گيرد.
بهترين راه كشف، از آزمایشگاه تا تجاریسازی چیست؟
دانشجويان در دوره تحصیلات تکمیلی و پژوهشگري پسادکترا، مطالبي پيرامون نحوهي اداره آزمایشگاه، طراحي آزمایشها و فهرست کمک هزینهها، تجزیه و تحلیل دادهها، مقاله نويسي، ارائه یافتههای علمی و تدریس فرا ميگيرند. اما جامعه دانشگاهی از مدلي مشابه کارآموزی[1] بهمنظور آموزش نظاممند[2] كارآفريني، بهویژه کارآفرینی دانشگاهي[3] بهره نگرفته است. همانطور كه در شكل 1، مشاهده ميكنيد اين مدل در برگيرنده کلیهي مراحل و تصمیمهاي مرتبط با کارآفرینی از " ترجمه"[4] كشف تا تجاريسازي ميباشد(شكل1-1). مطمئناً چنين مدلي ميتواند زمينهساز دستيابي به محصول یا خدمت، جهت تأمين نيازهاي جامعه باشد. بسياري از دانشگاهیان بدون سپري نمودن دوره كارآموزي و با كسب راهنماييهاي اندك، بر مبناي حقوق مالكيت فكري(IP)[5](ایالات متحده و بین المللی)، ارزيابي بازار[6]، ارزش پيشنهادي[7]، توافقنامههاي لايسنس[8]، مذاكره در مورد روابط كسب و كاري و يافتن شُركاي شركتي مناسب، اقدام به راه اندازي و تأمین مالی شرکت جدید مينمايند.
كتاب پيش رو، با استفاده از رويكرد گام به گام[9] بهدنبال فراهمسازي فرآيند ارزشگذاري و درك پتانسیل تجاری یافتههای پژوهشي ميباشد. همچنين، در راستاي تكميل روشها، مصاحبههای مختصري با اعضای اصلي اکوسیستم کارآفرینی دانشگاهی[10] از جمله سرمایهگذاران، رؤساي مراکز اثبات مفهوم(POCC)، مدیران مراكز رشد و کارآفرینان دانشگاهی متعددي انجام گرفته است. در ادامهي اين فصل، به تاريخچه مختصري پيرامون کارآفرینی دانشگاهی پرداخته شده است. پيشنهاد ميكنم؛ چنانچه قصد شروع مسير کارآفرینی داريد لطفاً به فصل دوم كتاب، مراجعه نماييد.
شكل1-1- مسير تجاريسازي يك كشف دانشگاهي
مروري بر کارآفرینی دانشگاهی
چگونه ميتوانيم به نقطه عطف تبديل تحقیقات دانشگاهی به محصولات و خدمات تجاری برسيم؟ اين سؤال در شرايطي مطرح است كه برخي از دانشگاهيان، تمايلي به تجاريسازي يافتههاي تحقيقاتيشان ندارند(البته نه خوانندگان اين كتاب!)، و صرفاً در جستوجوي دانش جديد هستند و تمايلي به انتقال ثمرات دانش با روشهايي غير از روشهاي مرسوم انتشار يافتهها و آموزش دانشجويان ندارند.
با اين حال، اگر دانشگاهها بستر انجام تحقيقات بنيادي[1]- كه محرك صنعت و جامعه هستند- را فراهم نسازند، اينگونه تحقيقات در كجا بايد انجام شوند؟ به جز شركتهايي كه از مراكز اصلي تحقيقات و توسعه داخلي بهره ميبرند، اغلب شركتها، تحقیقات مرحله اولیه[2] را برون سپاری[3] ميكنند. عليرغم نقش حياتي تحقیقات مرحله اولیه و کشف، در توسعه دانش بنيادي[4]، وجود محدوديتهاي مالي و زماني، حمايت از شرکتهای امروزي را بسيار پرهزينه كرده است.
بررسيهاي دفتر تحلیل اقتصادی[5](2014)، بيانگر کاهش رشد تحقیق و توسعه(R&D)[6] از هفت درصد در سال 1965 به دو درصد در سال 2013، ميباشد. به عبارت ديگر، از سال 2007 تا سال 2013، رشد تحقيق و توسعه(R&D) بهطور ميانگين 1/1 درصد بوده است كه گوياي كاهش متوسط 6/4 درصدي در يك بازهي 50 ساله ميباشد. کاهش رشد تحقیق و توسعه(R&D)، با كاهش تعداد شركتهايي كه به چاپ مقالات در مجلات علمی ميپردازند همسو است(هر چند ممكن است علت آن نباشد)، بهنحوي كه كاهش رشد از 7/17درصد در سال 1980 به 1/6 درصد در سال 2007 رسيده است(Fortune, 2015). بخش ديگري از تحقيقات، توسط پژوهشگاهها و آزمايشگاههاي ملي انجام ميشوند كه مأموريت محور[7] بوده و بهطور بالقوه، گسترهي سؤالهاي بنيادي تحقيق را محدود ميكنند.
بنابراين، دانشگاه از مراكز اصلي انجام تحقيقات مورد نياز حوزه صنعت و جامعه محسوب ميشود. در دانشگاهها علاوه بر تدريس و ارائه خدمات آموزشي، مأموريت اصلي عضو هيأت علمي دانشگاه، انجام تحقيقات و انتشار مستمر و آزاد يافتهها به جامعهي علمي ميباشد.
حال سؤال كليدي اين است كه آيا با انتشار يافتهها و بسط آن در جهت تجاريسازي تحقيقات دانشگاهي، همچنان ميتوانيم" مشروعيت و بيطرفي"[8] نهاد دانشگاه را، با تأكيد بر چالشهاي اجتماعي و فناوري، حفظ نماييم؟
هنري چسبرو[9] در كتاب نوآوري باز[10]، به بررسي سير تكاملي تحقيقات در دولت، دانشگاهها و شرکتها پرداخته است(Chesbrough, 2006). دولت آمريكا، از اوايل قرن بیستم تا جنگ جهانی دوم، توجه چنداني به تحقيقات دانشگاهي از خود نشان نميداد. از ميان معدود موضوعات علمي مورد توجه، ميتوان به كشف باروت و توسعه سيستم وزن و اندازه[11] اشاره كرد. در همين دوره، علوم پايه[12]، دوران درخشاني را در دانشگاههاي سراسر جهان، تجربه ميكرد. اين دوران، مصادف با زندگي دانشمندان بينظيري همچون انيشتين، بور، رونتگن، ماکسول، کوری، پاستور و پلانک[13] بود. براي مثال در همين سالها، عليرغم نبود بودجه كافي دانشگاهها براي انجام آزمايشهاي مهم خود، توماس اديسون[14]، اقدام به اختراع گرامافون و لامپ الكتريكي نمود. هر چند از نظر جامعه علمي دانشگاهي، اديسون موضوعاتي را جمع آوري كرده بود كه علاوه بر زير سؤال بردن خود، فرآيند كشف علمي را هم تحريفكرده است؛ با اين وجود، وي 1093 مورد اختراع را به ثبت رسانده است. در اين دوران، شركتها براي نوآوري در محصولات خود بايد دست به كار ميشدند بههمين منظور، اقدام به راه اندازي بخشهاي تحقیق و توسعه(R&D)، در سازمانها نموده و با بهكارگيري دانشمندان برتر، توانستند در محيط شركت، انگيزه ايجاد كنند. همچنين در برخي موارد، پژوهشهاي بنيادي[15] دانشمندان توانسته بود به توسعه محصول منجر شود. در واقع، با وجود حياتي بودن بخش تحقیق و توسعه متمرکز، جهت ايجاد فرصتهاي رشد و كسب وكار در سازمان با رشد بالا؛ ارتباط اندكي بین دولت، دانشگاه و بخش تحقیقاتي شركتها وجود داشت (هركدام سيستمهايي بسته بودند).
پس از جنگ جهانی دوم و در دهه 1970، حمایت از تحقیقات دانشگاهي دولت ایالات متحده رشد فزايندهاي به خود گرفت. در طول جنگ جهانی دوم، فرانکلین دی. روزولت[16] رئيس جمهور وقت ایالات متحده، دريافت كه كشورش به منظور توسعه تسليحات نظامي، باید بخش اعظم دانش و فناوری علمی خود را از اروپا وارد کند. به همين منظور، روزولت فردي به نام وانوار بوش[17] را مسئول مطالعه روشهايي كرد تا ایالات متحده بتواند شمار دانشمندان آموزشدیده خود را افزایش دهد. وي درصدد بود تا همزمان بتواند به انجام فعالیتهای تحقیقاتی در بخش دولتی و خصوصی کمک کرده و با تأمين بودجه فدرال(دولت مركزي)، تعداد تحقيقات بنيادي در دانشگاهها را بالا ببرد. روزولت، ساخت گنجينه علمي مستقل و قوي را بهعنوان بخشي از استراتژي دفاعي ايالات متحده در ذهن ميپروراند. در راستاي حمايت از اين برنامهها، بنیاد ملی علوم(NSF)[18] برای هماهنگی تلاشهای انجام گرفته ميان دولت، دانشگاهها، بخش نظامي و صنعت شكل گرفت. همچنين لايحه GI بهعنوان قانون بازنگري نيروهاي مسلح، براي تأمين هزينه تحصيل آسيب ديدگان جنگي به تصويب رسيد. با ورود منابع مالي بنیاد ملی علوم(NSF) به دانشگاهها، دانشگاهها به شريك مطلوبتري براي دولت و صنعت تبديل شدند. دولت با تخصيص بودجه پژوهشهاي بنيادي به اعضاي هيأت علمي و انتشار آزاد اين پژوهشها، توانست حجم وسيعي از دانش را در اختيار جامعه و صنعت قرار دهد.
[1]-Fundamental Research
[2]-Early-Stage Research
[3]-Out Sourcing
[4]-Basic Knowledge
[5]-The Bureau of Economic Analysis (BEA)
[6]-Research and Development (R&D)
[7]-Mission Driven
[8]-Purity
[9]-Henry Chesbrough
[10]-Open Innovation
[11]-System of Weights and Measures
[12]-Basic Science
[13]-Einstein, Bohr, Roentgen, Maxwell, Curie, Pasteur, Plank
[14]-Thomas Edison
[15]-Basic Research
[16]-Franklin D. Roosevelt
[17]-Vannevar Bush
[18]-National Science Foundation (NSF)
[1]-Same Apprenticeship Model
[2]-Systematic Training
[3]-Academic Entrepreneurship
[4]-Translate
[5]-Intellectual Property (IP) law
[6]-Market Assessment
[7]-Value Propositions
[8]-Licensing Agreements
[9]-Step‐by‐Step Approach
[10]-Academic Entrepreneurship Ecosystem
Reviews