کتاب های مرتبط
کتاب تفکر قهرمان:8 راز مهم که به شما نگفته اند
چگونه بدون از دست دادن خود به موفقیت دست یابیم
هشت حقیقت پنهان پشت قهرمانان المپیک
چرا ما ورزش را دوست داریم؟ چرا مردم چهار ساعت وقت صرف میکنند تا یک توپ گلف کوچک جوشدار را به سوراخی به عرض ۱۱ سانتیمتر بزنند، یا در سپیدهدم به سمت رودخانه میروند تا رو به عقب پارو بزنند؟ اجازه دهید با آن روبرو شویم، میلیونها نفر در سراسر جهان هستند که وقتی درگیر کارهایی میشوند که - در ظاهر - اساساً بیمعنی هستند، بیشترین احساس خوشبختی را دارند.
برای رقبای نخبه، ورزش مطمئناً یک تجارت جدی به نظر میرسد. "برنده شدن همه چیز نیست: این تنها چیز است." وینس لومباردی - یکی از موفق ترین مربیان تاریخ فوتبال آمریکا - این را دید. و او در بیان دیدگاهی که عموماً مورد قبول است تنها نیست. جیمی کاراگر و دکلن رایس دو فوتبالیست انگلیسی هستند که گفتهاند ورزش آنها "همه چیز برای پیروزی" است.
وودز در تبلیغی با حضور تایگر وودز، یکی از دو گلف باز بزرگ تمام دوران، اعلام کرد که "برنده شدن از همه چیز مراقبت میکند". این به زودی بود.
پس از آن که زندگی خصوصی او به شکلی دراماتیک منفجر شد. بهعنوان یک شعار بازاریابی، به یاد ماندنی بود، اما نظری بود که درست به نظر نمیرسید، به ویژه به این دلیل که وودز در سالهای بعد درگیر مسائل متعددی بود که به خوبی تبلیغ میشد.
اما آیا کسی واقعاً به این دلیل عاشق ورزش میشود که مسیری را برای «برنده شدن» پیدا کرده است؟ در ابتدا، حداقل، این در مورد میل به عنوان یک قهرمان تلقی نمی شود. مردم ورزش را به خاطر خود دوست دارند. این پاداش خودش است و اغلب ذاتاً به دلایلی که بررسی خواهیم کرد لذت بخش است.
به عنوان گزارشگر ورزشی رادیو بی بی سی در بهترین بخش یک دهه، بسیار خوش شانس بودم که در برخی از برجسته ترین رویدادهای ورزشی روی کره زمین حضور داشتم. جام جهانی، بازیهای المپیک، جایزه بزرگ فرمول یک ... این لیست ادامه دارد. اغلب هیجانانگیز و در موارد متعدد فراموشنشدنی بود، با این حال زمانی که من به روی آنتن رفتم تا درباره آنچه اتفاق میافتد گزارش بدهم، به مرور زمان احساس میکردم چیزی از دست رفته است.
به نظر میرسید همیشه تاکید بر نتیجه بود. بارها از من پرسیدند: چه کسی برنده شده است؟ چقدر؟ و قرار بود بعد از برنده شدن چقدر ارزش داشته باشند؟ تثبیت نتایج، تاکتیک ها و امتیاز به طرز ماهرانه ای خسته کننده بود. به طور دقیق زیبایی بسیاری از اتفاقات واقعی را منتقل نمی کرد. در مقایسه با عمق گاه جادویی چیزی که من شاهد آن بودم، احساس کم عمقی و کمبود میکردم. میخواستم عمیق تر بروم.
ورزش اغلب به عنوان استعاره ای از زندگی توصیف میشود، که من با آن موافقم. در این کتاب، میخواهم از آن بهعنوان وسیلهای برای کشف لذت و آرامش استفاده کنم. چیزهایی که من پیشنهاد میکنم همه ما چه بدانیم چه ندانیم هوس میکنیم و اغلب در بهترین لحظات ورزش تجربه میکنیم. من میخواهم برخی «حقیقتها» را زیر سوال ببرم که بهطور غیرانتقادی پذیرفته شدهاند و به طور گسترده درونی شدهاند، اما پیشنهاد میکنم در جهت اشتباهی اشاره میکنند و میتوانند با ارتقای آن انجام دهند.
من قصد دارم هشت موضوع جهانی را بررسی کنم که در دنیای پرشور ورزش برجسته شدهاند، اما به راحتی به نفع روایتهای سادهتر و سطحیتر درباره پیروزی، جامها، نتایج و «موفقیت» نادیده گرفته میشوند.
در طول پانزده سال گذشته، و به ویژه در طول پنج سال گذشته میزبانی پادکست "The Life Lessons" (که قبلاً امتیاز را به من نگو)، به طور مفصل با صدها نفر از بهترین بازیگران ورزشی جهان صحبت کردهام. گذراندن وقت با تکتک آنها یک امتیاز و لذت بوده است، و در حالی که داستانهای آنها همیشه متفاوت است، من احساس کردهام که بسیاری از موضوعات عمیقتر بارها و بارها ظهور میکنند.
به عنوان مثال، تضمین موفقیت آمیز غالباً واهی است که برای بسیاری از ما، از جمله ورزشکاران نخبه و غیره، فریبنده است. این یک وعده تحقق در آینده است که بسیاری از ورزشکاران با عملکرد برتر جهان را هدایت میکند. فداکاری لازم برای رسیدن به اوج در هر حرفهای، به ویژه در ورزش، بسیار زیاد است. رقبای نخبه اغلب برای دستیابی به برتری ورزشی از زمان، روابط و تعادل چشم پوشی میکنند. برای برخی، ممکن است این احساس از اضطراب درونی ناشی از باور آنها باشد که دستاوردها و جوایز، دیدگاه دیگران و همچنین احساس آنها نسبت به خود را تغییر میدهند. به نظر میرسد که رستگاری در آینده نهفته است.
آیا تجربهی مستقیم ما نشان نمیدهد که این یک سوءتفاهم اساسی است؟ ورزش زمانی جذاب و لذتبخش است که افکار مربوط به گذشته و آینده از بین بروند. همین امر در زندگی بهطور گستردهتر صادق است. میتوان گفت که همین عمل تعقیب شادی، شادی را پنهان میکند.
بر این اساس، من میخواهم این ایده را به چالش بکشم که موفقیت مترادف با آرامش ذهن و تحقق است. وقتی میبینیم که فردی به خاطر دستاوردهای ورزشی خود مورد تحسین قرار میگیرد، نمیتوان با حس حسادت و هیبت به او نگاه نکرد. به نظر میرسد که آنها همه چیز را دارند و از نظر ظاهری، این اغلب درست است. معمولاً وقتی صحبت از محبوبترین ورزشها به میان میآید، ورزشکاران با موقعیت، شهرت، ثروت و تأیید پاداش میگیرند که همهی اینها کاملاً اغواکننده هستند.
با این حال، من استدلال میکنم که تمام عوامل بیرونی که «موفقیت» میتواند فراهم کند، چیزی را که همه واقعاً به دنبال آن هستند تضمین نمیکنند – یعنی احساس رضایت و آرامش درونی. پس از اینکه یک ورزشکار عنوان بزرگی را به دست میآورد، معمولاً اولین سوالی که از او پرسیده میشود این است: "چه احساسی دارید؟" مفهوم این سوال این است که او باید احساس عمیقی از رضایت و لذت را تجربه کند. اگر ورزشکار پاسخ دهد که پیروزی واقعاً باعث ایجاد چنین احساسی در او نشده است، این پاسخ ناراحتکننده خواهد بود.
جوایز، پاداشهای مالی هنگفت، و تایید خارجی میتوانند با رضایت درونی همراه باشند، اما مثالهای متعددی وجود دارد که نشان میدهد چنین نیست، بهویژه زمانی که هیجان اولیه پیروزی فروکش میکند. همچنین، موفقیت اساساً شخصیت کسی را تغییر نمیدهد، هر چقدر هم که دستاورد داشته باشد. لقب «بزرگ» به این معنا نیست که یک ورزشکار ناگهان به طرز اساسی و عمیقی تغییر شکل داده یا ذاتاً ارزشمندتر از فردی شده است که در ابتدای سفر ورزشی خود قرار دارد. ذهن انسان تمایل دارد که خودمان، دیگران و رویدادها را قضاوت و دستهبندی کند. پذیرفتن خودکار این روایتها و باورهای گسترده ممکن است آسان باشد، اما همانطور که خواهیم دید، این بدان معنا نیست که معقول است. همچنین اجتنابناپذیر است که اوج پیروزی با یک افت همراه باشد. بالاخره، هر چه بالا برود، در نهایت باید پایین بیاید. سوالی که باید در نظر گرفت این است که انگیزه کسی برای تعقیب موفقیتهای بیرونی چیست؟ اگر این انگیزه از حس لذتبخش کاوش یا به عنوان بیانی از رضایتی باشد که از قبل احساس میکند، فوقالعاده است. اما اگر کسی با این باور، شاید ناخودآگاه، به دنبال دستاوردها باشد که این راهی است برای این که در نهایت احساس «کافی» بودن کند - به عبارت دیگر، از احساس کمبود - آنقدر ایدهآل نیست. دستیابیهای بیرونی نمیتوانند یک خلأ داخلی را پر کنند.
افراد زیادی بزرگترین و معتبرترین جوایز جهان را بردهاند و همچنان احساس بدبختی میکنند. بنابراین، اگر موفقیت در واقع نوشدارویی نیست که ما به آن باور داریم، رضایت پایدار را واقعاً کجا میتوان یافت؟ آیا ممکن است ما در جهت اشتباهی نگاه کنیم؟
اساساً، این کتاب درباره دیدن برخی از افسانههای سطحی درباره مکان تحقق واقعی است. در فرهنگی که مکرراً در محراب بهرهوری، رشد، «بهبود خود» و «موفقیت» پرستش میکند، میخواهم پیشنهاد کنم که رضایتی که همه ما به دنبال آن هستیم، در واقع جایی بیرون نیست، بلکه بسیار نزدیک است، آنقدر نزدیک که ما تمایل داریم آن را نادیده بگیریم.
برای کمک به توضیح این نکته، من قصد دارم داستان برخی از افرادی را که به بلندترین ارتفاعات ورزشی رسیدهاند بررسی کنم – ورزشکاران نخبهای که موفقیت و تحسین زیادی کسب کردهاند. سفرهای آنها و درسهایی که در طول مسیر آموختهاند، امیدوارم به ما کمک کنند تا نشان دهیم ممکن است مسیر اشتباهی را در پیش گرفته باشیم. تلاش برای تقویت موقعیت و احساس خود، که در فرهنگی که افراد «موفق» را بر روی پایه میگذارد، تلهای دشوار برای اجتناب است، راهی برای تحقق نیست. در واقع، ممکن است برعکس باشد.
این کتاب علاوه بر به چالش کشیدن برخی از اسطورههای فرهنگی پیرامون ورزش، زندگی و موفقیت، برخی از ابزارها و تکنیکهایی را که رقبا و تیمها برای کمک به خود به عنوان ورزشکار و انسان پذیرفتهاند، به اشتراک میگذارد. از نحوه پرورش یک روش ماهرانه برای ارتباط با افکار و احساساتمان، صرفنظر از محتوای آنها، تا ایجاد یکپارچگی و احساس تعلق عمیق، همه در حالی که از فرسودگی شغلی اجتناب میکنیم، قطعات طلایی فراوانی وجود دارد. امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید.
Reviews