کتاب های مرتبط
، قرن چهارم پس از میلاد
این جنگ در چندین سطح وجود دارد. بدیهی است که ما رقبای خود را در طرف مقابل داریم. جهان به طور فزایندهای رقابتی و بدتر شده است. در سیاست، تجارت، حتی هنر، ما با مخالفانی روبرو هستیم که تقریباً هر کاری برای به دست آوردن برتری انجام میدهند. با این حال، نبردهای نگرانکنندهتر و پیچیدهتر، نبردهایی است که با کسانی که ظاهراً طرف ما هستند، روبرو میشویم. کسانی هستند که ظاهراً بازی تیمی را انجام میدهند، بسیار دوستانه و موافقانه رفتار میکنند، اما در پشت صحنه ما را خراب میکنند، از گروه برای تبلیغ برنامه خود استفاده میکنند. برخی دیگر که تشخیص آنها دشوارتر است، بازیهای ظریف پرخاشگری منفعلانه را انجام میدهند، کمکی را ارائه میکنند که هرگز به دست نمیآید و احساس گناه را به عنوان یک سلاح مخفی القا میکند. در ظاهر همه چیز به اندازه کافی صلح آمیز به نظر میرسد، اما درست در زیر آن، هر مرد و زن برای خودش است، این پویایی حتی خانوادهها و روابط را تحت تاثیر قرار میدهد.
اینطور نیست که ما و همکارانمان موجودات پستی هستیم که نمیتوانیم به آرمانهای صلح و ایثار عمل کنیم، بلکه نمیتوانیم به این شکل که هستیم کمک کنیم. ما انگیزههای تهاجمی داریم که نادیده گرفتن یا سرکوب آنها غیرممکن است. در گذشته، افراد میتوانستند انتظار داشته باشند که یک گروه - دولت، یک خانواده بزرگ، یک شرکت - از آنها مراقبت کنند، اما دیگر اینطور نیست، و در این دنیای بیاهمیت، ما باید قبل از هر چیز به خودمان و خودمان فکر کنیم. منافع. آنچه ما به آن نیاز داریم، آرمانهای غیرممکن و غیرانسانی صلح و همکاری و سردرگمی که برای ما به ارمغان میآورد نیست، بلکه دانش عملی در مورد چگونگی مقابله با درگیریها و نبردهای روزانهای است که با آن روبرو هستیم. و این دانش در مورد این نیست که چگونه در به دست آوردن آنچه میخواهیم یا دفاع از خود نیرومندتر باشیم، بلکه در مورد چگونگی منطقی تر و استراتژیک تر بودن در هنگام درگیری است. به جای انکار یا سرکوب انگیزههای تهاجمی خود را هدایت کنیم. اگر ایدهآلی برای هدفگیری وجود دارد، باید آن ایدهآل جنگجوی استراتژیک باشد، مرد یا زنی که با مانورهای ماهرانه و هوشمندانه موقعیتها و افراد سخت را مدیریت میکند.
Reviews